کد خبر 37565
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۳۹۰ - ۰۱:۲۵

شجاعي نکاتي را مطرح کرده است که فکر کردن به آن هم مي تواند مفيد باشد. کارنامه مديران فرهنگي ما در کم کاري در جبهه حق به همان اندازه غير قابل دفاع است که کارنامه مديريت فرهنگي گذشته در پرکاري در جبهه باطل.

گروه فرهنگي مشرق- چند روز پيش پايگاه خبري "خبر آنلاين" گفت و گويي را با سيد مهدي شجاعي منتشر کرد که يادآور نقدهاي تند و تيز فرهنگي نيستان و داستان هاي کوتاهي بود که امروز هم در مجموعه اي به نام "سانتاماريا" در دسترس است.

فارغ از اين که اتفاقات پس از انتخابات رياست جمهوري و واکنش ايشان در بحبوحه انتخابات امروز بسياري را بر آن داشته است که نسبت به هر گونه اظهار نظر وي موضعي بگيرند که بيش از آنکه منطقي و از روي عدالت باشد، سياسي است؛ اما از هر چه بگذريم در اين گفت و گو بيش از هر چيزي دغدغه ها و نگراني هايي خودنمايي مي کرد که اگر نگوييم همه که قريب به اتفاق آنها با نهايت تاسف به واقع نزديک و در موارد بسياري منطبق است .

سيد مهدي شجاعي نکات قابل تاملي را درباره وضعيت فرهنگ و هنر در کشور بيان کرده است که متاسفانه از ديد سياست گذاران کشور همچنان به دور مانده و حتي امروز رسانه اي نيست تا اين محور ها را پيگيري کند. حداکثر اتفاقي که افتاد آن بود که برخي روزنامه ها که به جهت گيري سياسي مشهورند فرداي انتشار گفت و گو آن را تيتر صفحه يک خود کردند و البته تجربه ثابت کرده است که اين تيترهاي صفحه يک به همان اندازه که به سرعت ديده مي شوند به همان سرعت نيز از صفحه و ساحت تفکر و تامل ناپديد مي شوند. شجاعي به زينتي بودن و تفريحي بودن فرهنگ و هنر در ديدگاه دولتمردان اشاره مي کند و اين که مقوله فرهنگ هرگز براي دولتمردان داراي جايگاه محوري نبوده است و کدام ناظر عادلي مي توان اين نوع رويکرد را در صاحب منصبان سياسي رد کند؟

 برخي از منتقدان سيد مهدي شجاعي او را به سياه نمايي و نديدن دست آوردهاي فرهنگي متهم مي کنند ولي آيا براي نظامي که بزرگان آن ويژگي قالب آن را فرهنگي بودن انقلابش مي دانند داشتن چند دست آورد کافي است و يا اين توقع که يک جريان فرهنگي موثر و بلند مدت در آن شکل گرفته باشد و فعاليت هاي نظاممند فرهنگي و هنري منطبق با آرمان هايش داشته باشد توقع بزرگي است و اگر اين اتفاق نيفتاد نبايد نگران بود. ماجرا دقيقا مانند آن بچه مدرسه اي مي ماند که در امتحانش نمره تک گرفته است و وقتي مواخذه مي شود مي گويد من مثلا چهار نمره از بيست نمره را به دست آورده ام؛ چرا فقط نيمه خالي ليوان را مي بينيد.
متاسفانه تعبير اين سيد عزيز درباره مديريت فرهنگي در اين دهه نيز کم و بيش درست است.اينکه مديران کوتاه قد و بي برنامه مناصب را اشغال کرده اند؛ با نهايت تاسف درست و واقعي است.يک مثال ساده همه چيز را روشن مي کند. در دوره اصلاحات و در زماني فردي مانند مهاجراني عنان مديريت فرهنگي را بر عهده داشت يکي از مشکلات عمده دلبستگان به انقلاب اين بود که در برابر عسرت فرزندان انقلاب سيل توليدات فرهنگي از سوي روشنفکري وابسته به غرب به بازار مي آيد، از محصولات سينمايي گرفته تا کتاب و رسانه هاي مکتوب رنگارنگ و پس از آن و دوره زعامت مديرات اخير فرهنگي اوضاع به چه شکل است؟ چرا هيچ دلسوزي براي فرهنگ و هنر انقلاب اين سوال را از مديران فرهنگي کشور نمي پرسد که پس کجاست آن سيلي که بايد از توليدات محصولات انقلاب بايد بازارها را اشباع کند؛ اينکه چه تعداد نيروي فرهنگي و هنري در دوره اصلاحات براي آن تفکرات وارداتي تربيت شد و در مقابل چنين اتفاقي در جبهه انقلاب نيفتاد، پيشکش.
نگارنده اين سطور تلخ مدتي را در ميان مديران محترم بخشي از وزارت فرهنگ و ارشاد زيسته است و از قضا حوادث تلخي ديده و لمس کرده است که انتقادات شجاعي را تاييد مي کنند. برخي از لايه هاي مديريت فرهنگي کشور که با تاکيد بايد گفت که تنها ظاهري منتسب به انقلاب اسلامي دارند تنها روش هاي سيطره و حفظ کنترل بر مديريت فرهنگي و روش هاي پر کردن بيلان کاري را از مديريت فرهنگي اصلاح طلبان کپي برداري کرده اند و در بسياري از موراد مع الاسف هنر ديگري ندارند.
رفتن و پاي درد و دل توليد کنندگان فرهنگي انقلاب نشستن نکات عجيبي را مي نماياند؛ کم نيستند فعالان فرهنگي که در اين دوره کمتر از دوره اصلاحات در عسر و هرج نبوده اند. در هر صنفي از اصحاب فرهنگ و هنر انقلاب اين مساله قابل جستجو است.پس آيا با اين وصف به واقع مي توان گفت که مديريت فرهنگي در دست مذهبي ها و حزب اللهي ها بوده است؟
در مقابل، آن عوام زدگي که شجاعي مي گويد امروز به صورت عريان قابل لمس و ديدني است. اينکه مسوولان کشور به عنوان حمايت از فرهنگ و هنر با سوپر استار ها حشر و نشر دارند و وام ها کلان مي پردازند در حالي که يک عکاس دفاع مقدس که از قضا در ميان عکاسان جنگ نام آشناست هنوز نتوانسته به دليل نداشتن دسترسي به کسري از يکي از اين وام ها آثارش را در قالب يک کتاب منتشر کند؛ اگر عوام زدگي نيست، پس چيست؟
از سوي ديگر دميدن در شيپور جشن ها و همايش هايي که در دوران طاغوت بهتر از آنها را برگزار مي کردند در وضعيتي که ادبيات و هنر انقلاب سنگرهايي مانند حوزه هنري را به راحتي از دست داده و نسل بعدي هنر و ادبيات متعهد کشور تربيت نشده اند يا آنهايي که با انگيزه هاي شخصي به قافله پيوسته اند کم کم به خاطر بي توجهي ها دلسرد مي شوند، اگر نشانه هاي پر رنگ و البته بد رنگ استفاده ابزاري از فرهنگ نباشد نشانه چيست؟
منشور کوروش با هزينه کلان به ايران آمده و به نمايش در مي آيد تا کدام خلاء هويتي را پر کند؟ آن هم در حالي که منشور هنر انقلاب که معرف فرهنگ و هنر انقلاب از ديدگاه معمار کبير آن بود غبار فراموشي و گذشت زمان بر چهره تابناکش مي نشيند و به جرات مي توان گفت که بسياري از مديران فرهنگي کشور حتي براي يک بار هم اين پيام نيم صفحه اي امام را نخوانده اند.
آقاي صفار هرندي نبايد دچار رنجش شوند اگر بشنوند که گفته مي شود مگر صفار براي فرهنگ و هنر انقلاب چه کرد؟ واقعا ايشان اين سوال را از خودشان پرسيده اند؛ تا به حال شده است در تنهايي کلاه شان را قاضي کنند و در مسند سردبير کيهان و نه وزير سابق به کارنامه توليدات فرهنگيشان در دولت نهم نمره بدهند؟ اما آيا ايشان مي توان عملکرد خودشان را با مهاجراني بدون در نظر گرفتن جبهه مقايسه کنند؟ آيا صفار هرندي به همان اندازه براي جبهه فرهنگ و هنر انقلاب ارزشمند بوده؟
در باقي عرصه ها نيز وضعيت به همين شکل است. فرهنگ و هنر انقلاب اگر فعالانش به يک خيزش حيات بخش فکر مي کنند نيازمند به يک نقد جدي و بي تعارف و در عين حال بي رحم است که بر پايه آموزه هاي انقلاب استوار باشد و از در غلتيدن به دامن سياست زدگي کند. به هر حال سيد مهدي شجاعي نکاتي را مطرح کرده است که فکر کردن به آن هم مي تواند مفيد باشد. کارنامه مديران فرهنگي ما در کم کاري در جبهه حق به همان اندازه غير قابل دفاع است که کارنامه مديريت فرهنگي گذشته در پرکاري در جبهه باطل غير قابل دفاع بود.
والعاقبه للمتقين
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس