برخی نکات گفت و گو با سیدهادی خامنه ای در زیر آمده است.
بیش از ۵۰ سال است که ورزش زورخانه ای انجام می دهم. در زورخانه های مختلف تهران مثل نیروشادی و چیذر ورزش کرده ام اما ورزش را به اندازه و به قاعده انجام می دهم. معنی ندارد ورزشکار ۶۰۰ تا شنا برود ۸۰۰ جف میل بگیرد با این روش، آسیب به بدن می رسد.
بیشتر ورزش ها مانند والیبال، شنا، تنیس و کوه نوردی را تجربه کرده ام.
ظهرهای پنج شنبه، وعاظ و روحانیون مشهد به میزبانی مرحوم پدر آسید جواد آقا(۱۲۷۴-۱۳۶۵) می آمدند منزل ما. با هم گعده ای داشتند و بعد از نماز می رفتند. آن موقع مشهد کوچک تر بود و مرسوم نبود نهار بمانند. البته وضع اقتصادی خانواده ی ما هم به گونه ای نبود که بتوانیم غذای مناسبی برای میهمانان تهیه کنیم. در یکی از این پنج شنبه ها با حضور دوستان ابوی معمم شدم.
یک لباده داشتم که سال ها می پوشیدمش،مرحوم مادرم آن را پنهان کرد که دیگر نپوشمش و مرا مجبور کرد با پارچه ای که داده بود پیش خیاط برم.
خواهر بزرگوار ما که همسر شیخ علی آقای تهرانی است، لباس های برادران را برایم تعمیر می کرد که بپوشم.
مرحوم ابوی عزیز ما هم ساده پوش بودند. یک جفت کفش داشتند که بیش از ۴۰ سال پوشیدند.
اوایل انقلاب از لبنان یک کفش ایتالیایی خریدم و قریب به ده سال از آن استفاده کردم.
در اواخر دهه ۱۳۶۰ مجلس یک دوره کلاس کامپیوتر در شرکت داده پردازی گذاشت و در آنجا برنامه نویسی بیسیک را یاد گرفتم.