تشکیل ساواک هم مانند بسیاری دیگر از اقدامات حکومت پهلوی، در ابتدا خاستگاهی خارج از مرز های ایران داشت و بیشتر پاسخگوی منافع دولت های بیگانه بود که البته بعد از تأسیس آن کمک شایانی به شاه برای سرکوب مخالفان داخلی اش کرد. طرح تشکیل ساواک در ابتدا توسط دولت مردان هیات حاکمه کشور مطرح نشد؛ حسین فردوست از نزدیکان شاه و رئیس دفتر ویژه اطلاعات، تشکیل ساواک را به سیا و آمریکا نسبت می دهد و معتقد است این سازمان در راستای توسعه ی شبکه های اطلاعاتی- امنیتی منطقه ای سیا تشکیل شده است.
ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران هم بر این موضوع صحه می گذارد و می گوید:
«در سال 1957 سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن به آن مشارکت کرد. این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور نامیده می شد به زودی به نام مخفف آن یعنی ساواک شهرت یافت.»
ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در دیدار با شاه
انگیزه ی آمریکا از تأسیس ساواک
انگیزه ی اصلی آمریکا برای تاسیس سازمان جاسوسی در ایران، همسایگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی بود. آمریکا برای عقب نیفادن از رقابت اطلاعاتی اش با شوروی در طول جنگ سرد، متوجه فقدان یک سازمان جاسوسی قدرتمند و وابسته به خود را در منطقه شده بود و برای همین پس از کودتای 28 مرداد به سرعت تلاش کرد با وابستگی هرچه بیشتر حکومت پهلوی به خود، این احساس نیاز را در مقامات ایرانی نیز ایجاد کند.
دلایل داخلی تأسیس ساواک
دلایل داخلی تشکیل ساواک، از علل و دلایل خارجی شکل گیری آن قابل تفکیک نیست. مجموعه علل و عواملی که بر شکل گیری سیاست و رویکرد خارجی حکومت اثر گذار بود با سلسله تحولات سیاسی – اجتماعی داخلی پیوند نزدیکی داشت. از آنجا که رویکرد کلی سیاست داخلی در راستای اهداف و استراتژی منطقه ای و جهانی در حال شکل گیری غرب و به ویژه آمریکا بود تشکیل نهاد ها و سازمانهایی نظیر ساواک نیز نمی توانست جدای از این مجموعه تحولات صورت گیرد. سرکوب مخالفان داخلی، فقط خواسته ی شاه نبود بلکه این اقدامات برای کشورهای غربی که تأمین منافع خود را در بقای حکومت پهلوی می دیدند نیز حائز اهمیت بود.
شاه در قسمتی از کتاب پاسخ به تاریخ تشکیل ساواک را برای جلوگیری از اقدامات براندازانه می داند که پس از کودتای 28 مرداد 1332 در حال شکل گیری بود. :
«ایجاد ساواک، به منظور مبازه با فعالیت های براندازی خارجی و داخلی علیه استقلال و تمامیت ارضی ایران بود. مسئولیت بنیانگذاری ساواک در سال 1332 به سپهبد تیمور بختیار تفویض شد. وی در این کار از «سیا» کمک خواست. تعداد زیای از کارمندان ساواک برای طی دوره های آموزشی به آمریکا رفتند و در اداره ی مرکزی سیا به کار آموزی پرداختند.»
سپهبد تیمور بختیار، اولین رئیس ساواک
این سلسله عوامل باعث شد که نهایتاً در تاریخ 11 مهر ماه 1335، طرح تشکبل ساواک در هیات وزیران به تصویب برسد و مقرر شود که 35 تن از افسران و درجه داران ستاد ارتش جهت سازماندهی و اداره ی ساواک در مرحله اول به کار گرفته شوند.
هم زمان با تشکیل ساواک، واحد های اطلاعاتی دیگری نیز فعال بودند که نتوانسته بودند نتایج دلخواه را برای شاه و آمریکا رقم بزند. فرمانداری نظامی تهران، ژاندارمری، سازمان اطلاعاتی کوک، رکن 2 ارتش، گارد جاویدان، دفتر ویژه ی اطلاعات و سازمان بازرسی شاهنشاهی بعد از تشکیل ساواک نیز به فعالیت های خود ادامه دادند.
سازمان اطلاعاتی کوک
سازمان اطلاعاتی کوک که تشکیل آن از ابتکارات رکن 2 ارتش بود ، هویتی مخفی داشت و هدف آن مقابله با گسترش کمونیسم و حزب توده در شهرهای شمالی کشور بود که به تدریج حیطه ی فعالیت آن گسترش یافت و مراقبت و کنترل طرفداران مصدق و جبهه ی ملی را نیز بر عهده گرفت ولی عمده فعالیت این سازمان در راستای تقویت شاه و دربار در برابر مخالفان سیاسی بود.
دفتر ویژه ی اطلاعات
دفتر ویژه ی اطلاعات نیز که فکر تأسیس آن از جانب انگستان و ام آی 6 پیشنهاد شده بود، دو سه سالی پس از ساواک فعالیت رسمی خود را آغاز کرد. شاه در سفر خود به انگستان در سال 1338، بعد از بیان مشکلات خود در جمع بندی گزارشات اطلاعاتی فراوانی که به دستش می رسید، با پیشنهاد ملکه ی انگستان برای تأسیس این دفتر مواجه شد و قرار بر این شد تا شاه فردی را برای آموزش های لازم به انگستان بفرستد. به همین منظور شاه، حسین فردوست، دوست دوران کودکی اش را روانه ی انگستان کرد که او موفق شد طی مدت 4 ماه آموزشهای لازم را نزد ماموران ام آی 6 فرا گیرد و به کشور بازگردد.
وظیفه ی اصلی این دفتر تلخیص و جمع بندی تمام گزارشهای اطلااتی امنیتی سازمان های اطلاعاتی موازی بود که برای شاه ارسال می شد. فردوست تا پایان دوران سلطنت محمد رضا بر این دفتر ریاست می کرد و جز شخص شاه از هیچ سازمان یا مقامی فرمانبرداری نداشت. فردوست علاوه بر فعالیت در دفتر ویژه ی اطلاعات، در دوران ریاست پاکروان بر ساواک به عنوان قائم مقام این سازمان منصوب شد.
حسین فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات
نقش سیا در تأسیس ساواک
پس از تأسیس ساواک، «سیا» نقش فراوانی در سازماندهی و آموزش نیروهای این سازمان داشت. در اولین فرصت، کارشناسان و آموزشگران سیا به ایران آمدند و در مسائل مختلف اطلاعاتی و امنیتی به تربیت نیروهای ساواک پرداختند. در میان آموزشهای سیا، چگونگی برخورد اطلاعاتی- امنیتی با ک.گ.ب و نیرو های پیدا و پنهان آن در ایران اهمیت بیشتری داشت. این آموزش ها محدود به ایران نشد و بارها نیروهای ساواک برای آموزش به آمریکا اعزام شدند تا در پایگاههای مجهز آن سازمان با روشهای پیشرفته اطلاعاتتی- جاسوسی و عملیاتی آشنا شوند.
تعداد زیادی از اعضای ساواک در آمریکا و تحت نظر سیا آموزش دیدند
ارتباط و پیروی ساواک از سیا به گونه ای بود که نشریه ی فرانسوی « کوریه دو پلی تیک اترانژر» در این رابطه می نویسد:
« پلیس مخفی سابق ساواک نه تنها در کشور خود بلکه در تمام کشورهای خارجی و در مرحله ی اول در ایلات متحده ی آمریکا نیز به فعالیت های گسترده مشغول بود و در این فعالیت ها از پشتیبانی کامل سرویس ویژه آمریکا برخوردار بود. از زمان ایجاد ساواک که شهرت بدی یافته، سازمان سیاسی آمریکا به تربیت عمال آن و تجهیز سرویسهایش پرداخته بود. بعداً مستشاران سازمان سیا در ایران مستقیماً بر فعالیتهای ساواک نظارت می کردند. مدتی پیش از سقوط شاه وزارت خارجه ی آمریکا اذعان کرد که در اواخر سال گذشته 164 کارگزار ساواک در آموزشگاه سازمان در ایالت ویرجینای امریکا مشغول آموزش بودند. هر ساله 400 ساواکی از آمریکا فارغ التحصیل می شدند.»
سیا تا پایان دوران پهلوی در ایران آزادانه فعالیت می کرد و در مواردی نیز برخی قوانین جاری در کشور را نقض می کرد و حتی شاه هفته ای یک بار ( و دقیقاً رأس ساعت 9 صبح روز دوشنبه) با نماینده ی سیا در ایران ملاقات می کرد. در این جلسات دو طرف به مبادله ی نقطه نظرات خود می پرداختند و نماینده ی سیا، سرهنگ یاتسویچ، توصیه ها و پیشنهادات سیا را به شاه منتقل می کرد.
مهم ترین دلیل گسترش فعالیت و حضور سیا در ایران، رقابت و مبارزه اطلاعاتی- جاسوسی با شوروی و ک.گ.ب بود. مرز ها شمالی ایران موقعیت مناسبی را برای جاسوسی بر ضد شوروی فراهم می کرد. به همین دلیل سیا اقدام به نصب و راه اندازی دستگاههای عظیم و مدرن جاسوسی اطلاعاتی و استراق سمع در نقاطی از قلمرو شمالی ایران کرد که مهم ترین آنها در شهر های صفيآباد بهشهر، کبکان خراسان و پارسآباد مغان قرار داشتند. علاوه بر این در شهر های جنوبی مانند چابهار و بندر عباس هم تجهیزات استراق سمع و جاسوسی نصب شده بود.
موساد و ساواک
سیا بعد از تلاش های ابتدایی که در تأسیس و سازماندهی ساواک انجام داد، اقدامات فراوانی برای اتصال ساواک و موساد انجام داد و در تلاش بود تا بسیاری از مسئولیت های خود در ایران و خاورمیانه را به موساد واگذار کند. با گسترش روابط موساد و ساواک کمربند امنیتی آمریکا در برابر شوروی، در منطقه ی استراتژیک خاورمیانه استحکام بیشتری می یافت.
پیوند های امنیتی بین ایران و اسرائیل در سال 1960 یعنی زمانی آغاز گردید که ظاهراً به تشویق آمریکا تعدادی از افسران امنیتی اسرایل برای آموزش کارمندان ساواک به ایران اعزام شدند. این گروه جای گروه مشابهی را از سیا را در ایران گرفت و تا سال 1965 در ایران باقی ماند و منبع مهم آموزش ساواک در این دوره بود.
سه سال قبل از این یعنی در سال 1957، اولین اقدامات برای ایجاد ارتباط بین دستگاه اطلاعاتی ایران و اسرائیل صورت گرفته بود. در ماه اکتبر همین سال تیمور بخیتیار- رئیس وقت ساواک- در سفر خود به پاریس با یعقوب تسور سفیر اسرائیل در فرانسه ملاقات کرد که این ملاقات زمینه ساز ملاقات های بعدی بختیار با مقامات امنیتی اسرائیل شد. بعد از این ملاقات نیز یعقوب کارزو – نماینده ی موساد- به صورت مخفیانه به تهران آمد و در زمینه ی مسائل اطلاعاتی – امنیتی گفتگو هایی را با مقامات ایرانی انجام داد.
این مراودات در نهایت منجر به افتتاح دفتر نمایندگی اسرائیل در ایران شد و هم زمان مئیر عزری –یهودی ایرانی الاصل- در این دفتر مشغول به کار شد. عزری هشت سال پیش از ایران به اسرائیل مهاجرت کرده بود که با ورود مجدد خود به ایران در حقیقت سفیر غیر رسمی اسرائیل در ایران شد.
مئیر عزری، مسئول دفتر نمایندگی اسرائیل در ایران، در حال دست دادن با شاه
با افتتاح دفتر نمایندگی اسرائیل ملاقاتی بین رؤسای ساواک و موساد در تاریخ 24 مرداد 1339 در تهران صورت گرفت. در این ملاقات سپهد بختار رئیس ساواک به همراه سرتیپ حسین پاکروان و سرتیپ علوی کیا، و ایسرهارل رئیس موساد و کارزو از مقامات در جه اول موساد حضور داشتند که برای همکاری های مشترک در آینده تصمیماتی اتخاذ شد.
اولین توافق و همکاری مشترک بین ساواک و موساد در زمینه جاسوسی از کشورهای عربی (و در درجه ی اول مصر و سوریه) بود. به همین منظور ایران با ایجاد پایگاههای جاسوسی اسرائیل در غرب ایران موافقت و موساد سه پایگاه اطلاعاتی- امنیتی در استانهای خوزستان، ایلام و کردستان تأسیس کرد.
عملیات مشترک موساد وساواک عیله فلسطین
یکی از پیشنهادات موساد برای گسترش روابط بین دو دستگاه اطلاعاتی ایران و اسرائیل، برگزاری دوره های آموزشی توسط موساد برای اعضای ساواک بود. برای همین، پس از مدتی کوتاه از ارتباط موساد و ساوک، نخستین نیروهای ایرانی برای آموزش به اسرائیل فرستاده شدند. بعد از برگزاری موفق این دوره و با افزایش امکانات آموزشی ساواک در داخل کشور، ترجیح داده شد استادانی از موساد به ایران فرستاده شوند تا کار آموزش در داخل پیگیری شود. علاوه بر این موساد بسیاری از کتابها و جزوات خود را به فارسی ترجمه کرد و برای استفاده ی اعضای ساواک در اختیار ایران قرار داد. حسین فردوست در این باره توضیح می دهد:
« در آغاز 2 یا 3 تیم و هر تیم مرکب از حدود 10 نفر از ادارات کل عملیاتی( دوم ، سوم، هشتم) برای آموزش به اسرائیل اعزام شدند. مدت آموزش هر تیم بین 1 تا 2 سال و نتیجه آموزش عالی بود. این نشان می داد که اسرائیلیها برای دوستی با محمد رضا بهای زیادی قائلند و روی نقش ساواک در آینده منطقه حساب جدی باز کرده اند. سپس، ترجیح دادم که استادان اسرائیلی را به تهران بیاورم.
به تدریج موارد مورد نیاز را از شخص نیمرودی می خواستم و او نیز به سرعت استاد مربوطه را به تهران دعوت می کرد. در هر کلاس حدود 35 نفر انتخاب شده و شرکت می کردند. از استادان خواسته بودم که پس از خاتمه ی کلاس به ترتیب تقدم استعداد و قدرت فراگیری، لیستی به شخص من بدهند. چنین می کردند و من نفرات اول تا سوم کلاس را به عنوان استاد انتخاب می کردم تا به بقیه آموزش دهند. استادان اسرائیلی با خود کتب و مدارک آموزشی مربوطه را نیز می آوردند و این کاری بود که آمریکائیها و اسرائیلیها نکردند و ساواک قلاً از این حیث در مضیقهی جدی بود.»
موساد در زمینه های متفاوت آموزشهایی را در اختیار ساواک قرار می داد که مهم ترین آنها روش های برخورد با مخالفان سیاسی حکومت و گروهای چریکی و برانداز بود. روش های کارآمد تحقیق و بازجویی از مخالفان و زندانیان، بخش مهمی از آموزشهای موساد به ساواک محسوب می شد. برخی از مهمترین شکنجه گران ساواک دوره های آموزشی شکنجه را زیر نظر متخصصان اسرائیلی فراگرفته بودند و در مواردی حتی مأموران موساد در زندانها و بازداشتگاه های ساواک حضور می یافتند تا آموزشهای خود را به صورت عملی به مأموران ساواک انتقال دهند.
سند اعزام اعضای ساواک به اسرائیل برای گذراندن دوره آموزشی
به غیر از زمینه های آموزشی، در زمینه ی تجهیزات الکترونیکی، اسلحه، کتاب و نشریات آموزشی، موساد خدمات فراوانی به ساواک رساند. نمونه ی بارز آن فروش اسلحه ی یوزی بود که از اوخر ده ی 1340 تا پایان دوران سلطنت پهلوی، صدها قبضه از این اسلحه که مسلسلی سبک و خودکار بود از اسرائیل وارد ایران شد.
موساد تلاش های خود برای نفوذ هرچه بیشتر در ایران را به چند دلیل انجام می داد. کمک به مهاجرت یهودیان از ایران به اسرائیل، متحد شدن با ایران بر ضد عربها و استفاده از خاک ایران برای جاسوسی و تأسیس پایگاههای جاسوسی از مهم ترین اهداف موساد در ایران به شمار می رفت.
سند خرید اسلحه یوزی از اسرائیل
تشکیلات ساواک
ساواک دارای تشکیلاتی وسیع و پیچیده بود که سرتاسر کشور و خارج از کشور را تحت پوشش مدیریت خود قرار می داد. تشکیلات ساواک عبارت بود از : حوزه ی ریاست، ادارات کل، ساواک استان ها، ساواک شهرستان ها و نمایندگی های خارج از کشور.
اداره کل یکم |
اموراداری |
|||
ادراه کل دوم |
جمع آوری اطلاعات خارجی |
|||
ادراه کل سوم |
امنیت داخلی |
|||
ادراه کل چهارم |
حفاظت |
|||
ادراه کل پنجم |
فنی |
|||
ادراه کل ششم |
امور مالی |
|||
ادراه کل هفتم |
بررسی اطلاعات خارجی |
|||
ادره کل هشتم |
ضدجاسوسی |
|||
اداره کل نهم |
تحقیق |
مهم ترین اداره ی کل، اداره ی کل سوم ساواک بود که مسئول امنیت داخلی بود. مسئولیت به دست آوردن اطلاعاتی از مخالفان ایرانی، تعقیب، دستگیری، تحقیق و پیشگیری یا سرکوب به عهده ی اداره ی کل سوم بود که برای شاه هم این اداره مهم ترین بخش ساواک بود.
پرویز ثابتی در سال 1350 به عنوان رئیس اداره کل سوم ساواک منصوب شد
ثابتی در یک خانواده ی بهایی در سنگسر متولد شده بود که البته خود ادعای مسلمانی داشت. در سال 1337 به استخدام ساواک در آمد ودوره ی آموزش اطلاعات را در آمریکا و اسرائیل سپری کرد.او در زمان تصدی اداره کل سوم ساواک، مرد شماره ی دوم ساواک به حساب می آمد.
رؤسای ساواک
منوچهر اقبال نخست وزیر ایران در تاریخ فروردین ماه 1336، سرلشگر تیمور بختیار را به عنوان معاون نخست وزیر و اولین رئیس ساواک معرفی کرد. تیمور بختیار در کودتی 28 مرداد فرماندهی یکی از یگان های ارتش را بر عهده داشت و پس از کودتا فرماندار نظامی تهران شد و در همان فرمانداری نظامی با خشونت فراوان به قلع و قمع حزب توده و فدائیان اسلام پرداخت. او سید عبدالحسین واحدی از اعضای فدائیان را با دستان خود قبل از بازجویی به شهادت رساند و بقیه اعضای فدائیان اسلام را اعدام و زندانی نمود.
بختیار در زمان تصدی فرمانداری نظامی تهران با خشونت فراوان به قلع و قمع حزب توده و فدائیان اسلام پرداخت
پس از روی کار آمدن امینی، شاه به دلیل جاه طلبی و ثروت اندوزی های بختیار او را برکنار کرد و معاونش سرلشکر حسین پاکروان را به ریاست ساواک منصوب کرد. دوران ریاست پاکروان، هم زمان بود با شروع نهضت امام خمینی و قیام 15 خرداد سال 1342. پاکروان نقش اصلی را در دستگیری و تبعید امام خمینی به ترکیه ایفا کرد.
سرلشکر حسین پاکروان
شروع نخست وزیری هویدا در سال 1343، پایان دوران ریاست پاکروان بر ساواک بود. هویدا برای ریاست ساواک سپهبد نعمت الله نصیری- کسی که تمام خصوصیات لازم را برای یک سازمان سرکوبگر داشت- معرفی نمود. او در شقاوت و بی رحمی از بی نظیر ترین نیروهای رژیم بود که با درجه ی سرهنگی فرمانده ی گارد شاهنشاهی شده بود و بعد از آن در سال 39 به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد. نصیری یکی از عوامل سرکوب و قتل عام مردم در قیام پانزدهم خرداد و بعد از آن بود.
سپهبد نعمت الله نصیری - سرلشگر تیمور بختیار
ساواک در دوره ی نصیری به اوج وحشی گری خود رسید. دستگیری های پی در پی بر مبنای احتمال، شکنجه، بدرفتاری با زندانیان، بازداشت های طولانی و بدون تفهیم اتهام، سانسور، اختناق، ارعاب و وحشت از اعمال روزمره و معمولی ساواک شده بود. این بدنامی نصیری در داخل و خارج از کشور و فشار های بین المللی، در نهایت موجب برکناری او از ریاست ساواک شد.
آخرین رئیس ساواک، سپهید ناصر مقدم بود که در خرداد ماه سال 1356 به دستور شاه کار خود را در ساواک آغاز کزد. مقدم افسری وفادار نسبت به شاه بود که هفت مرتبه موفق به گرفتن نشان از شاه شده بود. هدف شاه از انتخاب مقدم، جانشینی فردی کاردان تر، اطلاعاتی تر و پیچیده تر بود که نصیری فاقد آن صفات بود.
سپهید ناصر مقدم
آخرین رئیس ساواک
ساواک و ایجاد فضای اختناق
شاه برای حفظ قدرت و جایگاه خود، اختیارات وسیعی را به ساواک داده بود تا این سازمان بتواند به راحتی مخالفان و منتقدان نظام شاهنشاهی را مورد تعقیب، مجازات و شکنجه قرار داده و مانع سست شدن پایه های نظام شاهنشاهی شود.
ساواک از طرق مختلف در صدد ایجاد فضایی خفقان آلود و همراه با ترس و وحشت از حکومت بود. یکی از این راهها استخدام منابع و خبر چین ها ی فراوانی در دانشگاهها، دبیرستان، مدارس حوزوی، وزارتخانه ها، ادارات ، کارخانه ها، شرکت ها و محلات بود.
فضای بسته ای که ساواک ایجاد کرده بود باعث بروز شایعاتی در محافل سیاسی و اجتماعی داخلی شده بود که « از هر سه ایرانی یک نفر عضوساواک است.» و یا حتی برخی از دیپلمات های مأمور در ایران آمار مأموران غیر رسمی ساواک را سه ملیون نفر( حدود یک هشتم جمعیت ایران) شمرده اند.
هر چند وجوداغراق در ارائه ی این آمار به وضوح قابل تشخیص است اما فضایی که ساواک در طول دوران مبارزه ایجاد کرده بود، پذیرش این شایعات را برای مردم آسان کرده بود. فضای اختناق و بی اعتمادی ایجاد شده توسط ساواک از چشم وابستگان حکومت پهلوی هم دور نمانده به طوری که فریدون هویدا، برادر نخست وزیر و سفیر شاه در سازمان ملل هم به این موضوع اشاره کرده است:
« {ساواک} تمام سعی خود را به کار می گرفت تا محیطی آکنده از ترس به وجود آورد و با این کار چنان جو مسموعی بر تمام جامعه از صدر تا ذیل حکمفرما کرده بود که هیچ کس واقعاً جرأت نداشت در حضور دیگران سخنی به زبان بیاورد تا جایی که اگر دوستانم هم می خواستند مطلبی را با من در میان بگذارند، معمولاً مرا به گوشه ی خلوتی در باغچه ی منزل می بردند و در آنجا با صدایی آهسته حرف خود را می زدند.»
البته آمار دقیقی از تعداد کارمندان رسمی و غیر رسمی ساواک در اختیار نیست، اما برخی از منابع تعداد کارمندان رسمی ساواک را تا حدود 5000 نفر و تعداد خبر چین ها و همکاران غیر رسمی را تا 55000 نفر تخمین زده اند.
علاوه بر تعدا زیاد مأموران رسمی و غیر رسمی، ساواک اماکانات وسیعی برای تعقب، بازجویی و مراقبت از مخالفان و متهمان سیاسی در اختیار داشت. گفته می شد علاوه بر تجهیزات لجستیکی، نظامی و دیگر لوازم جاسوسی، در تهران بیشتر از 10000 خانه و مکان امن در اختیار داشت که برای تعقیب و کنترل مخالفان از آن بهره می برد.
ساواک حتی تعدادی از رانندگان تاکسی را برای خبرچینی و ردیابی مخالفین استخدام کرده بود. بسیاری از مخالفان و مظنونین سیاسی توسط رانندگان تاکسیهایی که برای ساواک خبرچینی می کرند مستقیماً راهی دفاتر و مراکز ساواک می شدند.
در رابطه با تعداد زندانیان سیاسی در زمان پهلوی هم آمار دقیقی وجود ندارد. برخی مخالفان حکومت و برخی محافل سیاسی و مطبوعاتی خارجی، تعداد زندانیان سیاسی آن دوره را گاهی تا صد هزار نفر و بیشتر آورده اند. در منابعی هم این رقم بیست و پنج هزار نفر ثبت شده است. البته محافل نزدیک به رژیم پهلوی همواره سعی داشتند تا این آمار را تقلیل دهند و کم جلوه دهند با این احوال تردیدی نیست که طی سالهای 1332 تا 1357 هزاران نفر به اتهامات سیاسی توسط ساواک دستگیر و مدتی را در زندان سپری کردند.
پارسونز سفیر انگستان در ایران تصور مردم از ساواک و فضای ایجاد شده در کشور را اینگونه بیان می کند:
«این تصور در اذهان عمومی نقش بسته بود که ساواک در تمام شئون زندگی مردم از سازمان های دولتی و دانشگاهها گرفته تا مؤسسات خصوصی و کارخانه ها، احزاب سیاسی و سازمان های دانشجویی در خارج از کشور نفوذ کرده و در همه جا حاضر و ناظر است.... ساواک خود به این شایعه دامن می زد تا رعب و وحشتی بیشتر در مردم ایجاد کند.»
ساواک و دستگاههای قضایی
در دوران حکومت پهلوی، مردم شاهد تسلط کامل دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی بر نظام قضایی بودند. ساواک از همان آغازین سالهای تأسیس بر دادگستری و محاکم قضایی سیطره یافت و در تمام مراحل بازجویی، تشکیل پرونده و محاکمات بدوی و تجدید نظر حضور داشت و مداخله می کرد.
دادگاههایی که محاکمه ی متهمان و مخالفان حکومت را بر عهده داشتند، هیچ توجهی به قوانین نداشته و همین قانون هم توسط ساواک و با همکاری مستقیم دادگاههای نظامی عملاً زیر پا گذاشته می شد و متهم هیچ امکانی برای دفاع از خود نداشت. تمام کسانی که درباره آنها سوءظن مخالفت با حکومت می رفت، دستگیر شده و تحت شکنجه های غیر انسانی، اعترافات و اقرار هایی در پرونده ی قضایی آنها ثبت می شد.
زندان های ساواک
از اوایل دهه ی 1340 رژیم پهلوی به ساخت و تجهیز زندانهای مجهز به بند ها و سلولها و تعبیه ی وسایل و آلات جدید و روزآمد شکنجه پرداخت و همگام با افزایش چشمگیر تعداد زنذانیان سیاسی، بند های بیشتری برای مخالفان سیاسی در نظر گرفته شد. مشهورترین زندان های تحت مدیریت ساواک زندان اوین ، قزل قلعه و زندان قصر بود.
کمیته مشترک ضد خرابکاری
علت اصلی به وجود آمدن کمیته مشترک اقدامات مسلحانه گروههای مخالف بود. پس از وقایع سال 1349 ساواک، کمیته ویژه ای از نیروهای امنیت داخلی برای پیگیری ایجاد کرد.در بهمن 1350 شاه فرمان تأسیس کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک و شهربانی را صادر کرد. تا قبل از این شهربانی و ساواک جداگانه به پیگیری و بررسی پرونده ها می پرداختند و بعضاً در مواردی این باعث بروز اختلال در روند پیگیری پرونده ها شده بود.
نمایی از زندان کمیته مشترک
از زمانی که با دستور مستقیم شاه کمیته مشترک ضد خرابکاری تشکیل شد تمام بازجویی ها ی افراد سیاسی در کمیته صورت می گرفت و از آن به بعد کمیته مشترک به مهم ترین، پرآوازه ترین و مخوف ترین شکنجه گاه ساواک تبدیل شد؛ بازداشتگاهی علی الظاهر کوچک و قدیمی که پیش از آن زندان موقت شهربانی بود و در پشت ساختمان مرکزی شهربانی کل کشور قرار داشت.
این زندان چند سالی است که به موزه تبدیل شده است و برای بسیاری از اهالی تهران «موزه عبرت» یادآور شکنجه های ساواک و فساد حکومت پهلوی است.
شکنجه در زندانهای ساواک
چیزی که بیش از هر چیزی در طول دوران فعالیت ساواک با آن عجین شد، شکنجه های مرگبار و ضد انسانی این سازمان است. ساواک از ابتدای تأسیس، برای شناسایی ، کسب خبر، اقرار گیری، بازجویی و پرونده سازی از شکنجه استفاده می کرد.
تا قبل از سال 1350 شکنجه وجود داشت اما روشمند و کلاسیک نبود. بعد از این بود که شکنجه های پیچیده تر به صورت بخشی از روال عادی ساواک در بازجویی از زندانیان سیاسی در آمد. بازجویان ساواک برای دستیابی به نتایج مطلوب در اعمال شکنجه، آموشهای منظمی از موساد و سیا فراگرفته و ابزار و آلات متعدد شکنجه توسط آمریکا و اسرائیل در اختیار آنان قرار داده می شد.
پرویز ثابتی بزرگ ترین شکنجه گر در اسرائیل و آمریکا دوره ی آموزشی دیده بود. این دوره برای نیروهای مخصوص شکنجه، تا سال 1355 در آمریکا و انگلیس ادامه داشت. طبق اسناد موجود و اعترافات بهمن نادری پور معروف به تهرانی، یکی از شکنجه گران ساواک، او به همراه پنج نفر از شکنجه گران در سال 1354 برای دیدن یک دوره ی آموزشی به تل آویو رفتند. همچنین در سال 1355 سیزده نفر از شکنجه گران کمیته مشترک برای یک دوره ی آموزش ضد تروریستی به آمریکا مسافرت کردند.
در نیمه ی دهه ی 1350 ، اقسام شکنجه های پیشرفته در زندان های ساواک مورد استفاده قرار می گرفت. حتی شاه نیز در مصاحبه ی خود با لرد جنتون در پاسخ به سوالی در رابطه با شکنجه به این موضوع اشاره می کند :
« آنچه می توانم بگویم این است که ما هم این روزها وسایل پیشرفته برای این گونه تحقیقات داریم.»
عزت الله مطهری معروف به عزت شاهی از مبارزین انقلاب
تحت شدیدترین شکنجه ها قر ار گرفت
ساواک بعد از دستگیری مظنونین و انتقال آنها به زندان و حتی قبل از بازجویی و بدون هیچ دلیلی کار خود را با شکنجه ی متهمین شروع می کردند. عزت مطهری معروف یه عزت شاهی روند شکنجه ی زندانیان را اینگونه توصیف می کند:
«... وقتی متهم را به اتاق شکنجه می آوردند، اگر مهم بود، چند بازجو او را احاطه کرده با هم او را شلاق می زدند ، سین جین می کردند یا یکی شلاق می زد دیگری لگد و آن دیگری سیلی . که چاشنی همه ی اینها فحش و نا سزابود.... تازیانه های شلاق به کف پا روی رشته های عصبی تأثیر میگذاشت. با هر ضربه شلاق ، درد تا کف مغز استخوان آدم سوت می کشید. تکرار شلاق موجب می شد کف پا گوشت اضافی بیاورد و بر آمدگی در کف پا ایجاد شود.... آویزان کردن به صورت وارونه و چرخاندن نیز در کار بود. دستبند زدن صلیبی از همه ی شکنجه ها غیر قابل تحمل تر بود. در این شکنجه فرد را از مچ دست به دیوار صاف یا نرده ای آویزان می کردند که سنگینی بدن موجب کشیده شدن دستها در طرفین و فشار طاقت فرسایی در مچ و آرنج و کتف می شد. آدم احساس می کرد که هر آن رگهایش پاره خواهد شد....
....یکی دیگر از شکنجه های سخت و وحشتناک ، آپولو بود که تقریباً از سال 52 در ساختمان اصلی کمیته مورد استفاده قرار می گرفت. وقتی کسی را به آن می بستند سردردی به آن دست می داد که اعصاب و روانش را خراب می کرد و به هم می ریخت. جنبه ی روانی این شکنجه بیش از خود شکنجه افراد را اذیت می کرد....
... وقتی روی ناخن شلاق می زدند، از بیخ می پرید. گاهی هم سه یا چهار سوزن ته گرد را تا نیمه در زیر ناخن فرو می کردند، بعد فندک یا شمع زیر سوزن روشن می کردند. این کار سوزش عذاب آوری داشت. بعد از مدتی زیر این ناخن سیاه می شد، چرک می کرد و بعد از چند روز می افتاد....»
عزت مطهری : ...گاهی هم سه یا چهار سوزن ته گرد را تا نیمه در زیر ناخن فرو می کردند، بعد فندک یا شمع زیر سوزن روشن می کردند. این کار سوزش عذاب آوری داشت....
حجت الاسلام دعاگو در مورد نحوه ی شکنجه در زندان کمیته این گونه توضیح می دهد:
« ساواکی ها بدون مقدمه کار شکنجه را شروع کردند. اول کف پاهایم را شلاق زدند و پس از آن آپلو گذاشتند... آنها در عین حال که شلاق می زدند سیگار های خود را روی شکم من خاموش می کردند. اثر بعضی از سوختگی ها هنموز کاملاً نمایان است... ساواکی ها مرا روی اجاق گاز نشاندند و باسن و پاهایم را سوزاندند، سیگار روی آلت تناسلیم خاموش می کردند....
در مجموع چهار ماه در کمیته مشترک زندانی بودم... در این مدت هرگز شکنجه ام قطع نشد. هر روز در ساعت مشخصی بازجویی می شدم و پس از آن شکنجه ام می کردند. پاهایم همیشه زخم بود. ساواکی ها مرتب پاهایم را پانسمان می کردند.»
حجت الاسلام دعاگو: در مجموع چهار ماه در کمیته مشترک زندانی بودم...
در این مدت هرگز شکنجه ام قطع نشد
حاج اسدالله تجریش نیز که یکی از نیروهای مذهبی دستگیر شده است به چگونگی شکنجه ی زندانیان توسط شوک الکتریکی اشاره می کند:
« در مرحله ی اول پیراهن و عرقگیر و شورت و هرچه تن آدم بود، در می آوردند، برهنه ی مادر زاد می کردند و می خواباندند روی تخت و بعد یک دستگاهی داشتند که به برق وصل می کردند؛ سیمش را به سینه ها و بینی و لب و ناف و آلت تناسلی وصل می کردند، با کابل های خیلی قوی شروع می کردند زدن به کف پاها و در همین حال برق را هم وصل می کردند.»
وقاحت، بی شرمی و قصاوت اعضای ساواک را نمی توان در چند سطر بازگو کرد و موارد ذکر شده تنها نمونه های کوچکی از نحوه ی شکنجه ی زندانیان سیاسی توسط مأموران ساواک است.
گسترش شکنجه در زندان های ساواک امر مخفی نبود که شاه یا دیگر اعضای ساواک از آن بی اطلاع باشند بلکه در بسیار از موارد، سخت گیری و اعمال خشونت از جانب مسئولان رده بالای حکومت و خود شاه دیکته می شد. اشاره فردوست به عدم مخالفت شاه با شکنجه متهمان گویای این واقعیت است که شاه از اعمال شکنجه بی اطلاع نبوده است.
قتل در زندان های ساواک
در بسیاری از موارد، شنکجه ها به قدری سنگین و وحشیانه بود که زندانیان توان تحمل شکنجه را نداشته و بعد از مقاومت در برابر فشار ها به شهادت می رسیدند. در این گونه مواقع ساواک با سند سازی و جعل گواهی فوت، علت مرگ را عواملی دیگر ذکر می کردند. نمونه ی بارز این اتفاق شهادت آیت الله سعیدی و غفاری است.
گواهی علت شهادت آیت الله سعیدی
گاهی اوقات ساواک برای انتقام گرفتن از نیروهای مذهبی تعدادی از زندانیان را به گلوله می بست و در گزارشات خود علت را تلاش های زندانیان برای فرار از زندان درج می کرد و در مواردی هم از طریق خوراندن سیانور، زنداینان را به قتل می رساند.
سخن پایانی
شاه با تأسیس ساواک به توصیه ی آمریکا و با همکاری انگستان و اسرائیل، به دنبال جلب رضایت دولت های خارجی و تحکیم پایه های حکومت خود در ایران بود. اما این سازمان با همه ی تشکیلات و امکانات خود و به کارگیری انواع و اقسام روش های سرکوب، شکنجه و حذف مخالفان و منتقدان، نتوانست در برابر خواست مردم بایستد و مانع فروپاشی حکومت استبدادی در ایران شود و این سازمان، خود عاملی شد برای اظهار نارضایتی و مخالفت مردم با حکومت شاهنشاهی در ایران.
منابع و ماخذ:
***********************************
مظفر شاهدی، ساواک سازمان اطلاعات و امنیت کشور، موسسه ی مطالعات و پژوهشهای سیاسی
عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط پهلوی، موسسه مطالعات وپژهشهای سیاسی
روح الله حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
محسن کاظمی، خاطرات عزت شاهی، انتشارات سوره مهر
حشمت الله سلیمی، روزنامه جمهوری اسلامی ۱۳۸۶/۰۸/۱۷
http://www.iichs.org/index.asp?id=1144&doc_cat=1
http://www.iichs.org/index.asp?id=81&doc_cat=1
http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=DocumentList&ShowFirsts=1&SP=Farsi
http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=PhotoList&IsPublished=1&SP=Farsi
http://www.dowran.ir/show.php?id=200028072
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8911160836