"به دنبال مرد شکری" فیلمی که امسال جایزه مستند بلند اسکار را ربود؛ این فیلم در باره ی سرنوشت یک موزیسین آمریکایی است که در کشور خودش چندان مورد توجه قرار نگرفته اما در آفریقای جنوبی کاملا شناخته شده است. دو نفر از هواداران وی برای پیدا کردن پاسخی درباره شایعه مرگ این موزیسین آمریکایی" سیکستو رودریگز" به راه می افتند و "به دنبال مرد شکری" به تلاش ها و جستجوهای این دو می پردازد.
فیلم های مستند جنجالی دیگری نیز در لیست نامزد های امسال قرار داشتند و حداقل سه تای آنها توانستند توجهات بسیاری را به خود جلب کرد. یک فیلم فلسطینی و دیگری اسراییلی؛ احتمالا قرار بوده است تا توازن را برقرار کنند. "پنج دوربین شکسته" اثر «عماد برناط» درباره مقاومت روستانشینان مناطق اشغالی در برابر شهرک سازی صهیونیست ها بود و " نگهبانان دروازه" هم به تاریخ نگاری فعالیت سرویس امنیت داخلی رژیم صهیونیستی "شین بت" به روایت روسای پیشین این واحد می پردازد؛ گفته میشود این دومی، چندان به مذاق روسای این رژیم خوش نیامده چرا که به موضوع بعضی عملیات های "شین بت" می پردازد.
اما فیلم سوم، فیلمی است کاملا آمریکایی؛ هم موضوعش و هم پرداخت رمانتیکش. آمریکاییها در ساختن فیلم هایی که احساسات تو را تمام عیار تحریک کنند و احتمالا اشکت را هم دربیاورند؛ استاد هستند. این زبانی کاملا بین المللی است؛ هالیوود به آن رسیده و با زبان شرقی و محلی بالیوود که در ایران و کشورهایی مثل آن با آن حالت های خاصش خریدار دارد؛ متفاوت است.
با این وجود"جنگ نامریی" اثر «کربی دیک» البته به هیچ وجه نیازی به رمانتیک سازی ندارد. موضوع و جنس رویدادهای مورد نظر فیلم آنقدر تکان دهنده هستند که بتوانند اشک مخاطب را در بیاورند و عواطف او را تا سر حد ممکن به جنبش وادارند تا جایی که "جو نوسرا" ستون نویس نیویورک تایمز آن را فیلمی "سوزاننده"، "خشمگین کننده" و " فراموش نشدنی" خوانده است.
کوری سیوکا:
من همیشه فیلم های جنگی می دیدم و می دانستم این کاری هست که باید انجام دهم [شغل آینده ام باید این باشد] می خواستم یک ارتشی شوم. در حدود یک سال در لیست انتظار نیروی دریایی منتظر ماندم و می دانستم که نمی توانم این قدر انتظار بکشم.
«کوری سیوکا» بعد از مدتی نزدیک به یک سال به ارتش می پیوندد و بعد از آنکه در همه ی دوره های آموزشی یکی از بهترین فراگیران یگان خود می شود. «امی زیرینگ» تهیه کننده این فیلم در گفت و گو با رادیو فرانسه، درباره ی قصه ی کوری می گوید:
«کوری سیوکا» قهرمان اصلی فیلم «جنگ نامریی» به تهیه کنندگی امی زیرینگ و نویسندگی و کارگردانی «کربی دیک»می شود. داستان کوری نقش محوری دارد تا بتواند یک رخ داد تکان دهنده که تصویری است از یک «اپیدمی تجاوز». -این اصطلاح را البته ما به آنچه دیک آن را روایت می کند نسبت داده ایم که اگر به مفهوم اپیدمی و آنچه که در فیلم مطرح می شود به دقت نگاه کنیم شاید این بهترین اصطلاحی باشد که می شود برای توصیف این مساله باشد.این داستانی غم انگیز است؛ او [کوری] نیروی بسیار خوبی بود و از همین جهت در یگان خودش کاملا شناخته شده بود؛ به همین دلیل مافوقش او را از میان دیگران بیشتر مورد توجه قرار داده و چندین بار وی را مورد آزار و اذیت قرار میدهد. کوری به نیروهای مافوقش شکایت می کند اما گوش آنها بدهکار نیست تا اینکه بالاخره به کوری تجاوز می شود و همچنین به فک او آسیب جدی می رسد که همچنان با این آسیب درگیر است.
امی زیرینگ تهیه کننده جنگ نامریی: کوری نیروی بسیار خوبی بود ؛ به همین دلیل مافوقش او را از میان دیگران بیشتر مورد توجه قرار داده و چندین بار وی را مورد آزار و اذیت قرار میدهد. کوری به نیروهای مافوقش شکایت می کند اما گوش آنها بدهکار نیست تا اینکه بالاخره به کوری تجاوز می شود .
در ادامه همین مصاحبه کارگردان «جنگ نامریی» کربی دیک به خبرنگار رادیو فرانسه آمار تکان دهنده ای را ارائه می دهد؛ دیک می گوید:
تنها در یکی از سال های گذشته، نزدیک به 19 هزار مورد آزار جنسی بر اساس گزارش های وزارت دفاع آمریکا به سربازان زن و مرد اعلام شده است.
اپیدمی شدن تجاوز به زنان و مردان در ارتش آمریکا یک چیز است و اجرای عدالت برای آسیب دیدگان یک مساله ی دیگر. و البته اگر در این نارسایی داشته باشد خود به گسترش اپیدمی کمک می کند. این چیزی است که از فحوای گفته های دیک به رادیو فرانسه به خوبی می توان تشخیص داد. او میگوید که یکی از مشکلات جدی این است که نماینده پای کار چندان در کنگره برای مبارزه با این اپیدمی وجود ندارد و بعد دوباره به آمار رجوع می کند:
عدالت به ندرت اجرا می شود؛ تنها 14 درصد از این تجاوز ها واقعا گزارش داده می شود و در مقابل 86 در صد آنها برای همیشه نادیده گرفته می شوند. .. از این 14 درصد موارد کمی از آنها به دادگاه نظامی فرستاده می شوند و باز هم از میان آنها تعداد کمی هستند که با حکم زندان پرونده مختومه می شود. بنا براین عدالت اصلا اجرا نمی شود.
فیلم آرام آرام میزان تلخی های روایت خود را افزایش می دهد تا خواننده کم کم به عمق برود. برای اینکه این تدریج مخاطب را خسته نکند شخصیت های دیگری را به ماجرا اضافه می کند و در این میان نماهایی از زندگی روزمره ی شخصیت هایش خصوصا شخصیت محوری؛ « کوری سیوکا » به نمایش می گذارد.
بر اساس گزارشی که سایت پی بی اس درباره «جنگ نامریی» منتشر شده است کربی دیک و امی زیرینگ دست کم با صد نفر از اعضای سابق ارتش آمریکا، گفت و گو کرده بودند. روایت های موازی زندگی این افراد که بیشترین شان زنان بودند؛ در هم تنیده پیش میرود. این مستند را می توان به نوعی در دسته مستند های تحقیقی و جستجو گر طبقه بندی کرد. در بسیاری از فراز ها که در یک سوم پایانی فیلم چشم گیر هستند به سراغ شخصیت ها و مسوولان سیاسی و نظامی می رود و آنها را مورد سوال قرار داد و در عین حال گفته های آنها را به محک اسناد آمار و دیگر اظهار نظر ها می گذارد.
به عبارت بهتر «جنگ نامریی» تنها یک فیلم مستند نیست. مخاطب از جایی به بعد یک کمپین اعتراضی و پیگیر را تماشا می کند که یک معضل اجتماعی را بررسی کرده و تا رسیدن به نتیجه دنبال می کند. پررنگ ترین بخش این ویژگی زمانی است که در پایان فیلم؛ فیلم ساز در یک فیلم نوشت به این که وزیر دفاع وقت آمریکا؛ «لئون پانه تا» بعد از دیدن این مستند دستور پیگرد این پرونده ها را داده است. و بعد بلافاصله فیلم ساز می گوید: اما این کار کافی نیست.
شاید ساخت فیلم «جنگ نامریی» بیش از آن که به عنوان فیلمی انتقادی علیه نظام اجتماعی آمریکا باید مورد توجه قرار گیرد، لازم است به عنوان درسی آموزنده توسط مدیران فرهنگی نظام جمهوری اسلامی مورد مطالعه واقع شود.
اولین نکته به تلقی مدیران فرهنگی و رسانه ای درباره فیلم مستند باز می گردد. فیلم مستند یک گزارش خبری یا یک مشق روشنفکری نیست. مستند سازی یک جریان اجتماعی است. گاهی بر حافظه ی تاریخی استوار می شود و گاه بر بحران های اجتماعی و سیاسی و همواره با نشان دان سمبل ها یک حکم عمومی را تبیین می کند.
کربی دیک کارگردان جنگ نامریی: عدالت به ندرت اجرا می شود؛ تنها 14 درصد از این تجاوز ها واقعا گزارش داده می شود از این 14 درصد موارد کمی از آنها به دادگاه نظامی فرستاده می شوند و باز هم از میان آنها تعداد کمی هستند که با حکم زندان پرونده مختومه می شود. بنا براین عدالت اصلا اجرا نمی شود.
شاید به خاطر همین تفاوت در طرز تلقی ها باشد که اهمیتی که به یک فیلم مستند در ایران داده می شود با نمونه ای اینچنینی متفاوت است. بودجه یک فیلم مستند اینچنینی با موضوعی شبیه به همین چقدر می تواند باشد؟ به صورت معمول حد اکثر دقیقه ای 350 هزار تومان؛ بیایید این مبلغ را تا دقیقه ای یک میلیون تومان افزایش دهیم؛ خیلی رویایی است.. بله! مستند سازان قطعا از دقیقه ای یک میلیون تومان از فرط خوشحالی پس بیفتند. با چنین بودجه ای احتمالا باید برای چنین فیلمی که از زمان حدودا 100 دقیقه برخوردار است باید نزدیک به 100 میلیون تومان بودجه را در نظر بگیریم. برای یک فیلم صد دقیقه ای این بوجه ایده آل است؛ بودجه ای که تقرییا برای یک مستند الف ویژه که در هر سال یک نمونه هم ساخته نمی شود هزینه شده است. حالا فکر می کنید که مستند «جنگ نامریی» چقدر بودجه صرف کرده است؟ پاسخ 850 هزار دلار است. با این وصف چنین فیلمی با بودجه تقریبی یک میلیارد و هشتصد و هفتاد میلیون تومان ساخته شده است که با احتساب دلار 2200 تومان مصاحبه شده است.
به عبارت بهتر بودجه صرف شده برای این مستند حتی با رویایی ترین بودجه های ساخت مستند در ایران قابل مقایسه نیست و قریب به دو برابر خواب و خیال مستند سازان ایرانی می شود. شاید برخی بگویند بودجه ی فیلم های سینمایی هم در هالیوود با بودجه ی آثار ایرانی قابل مقایسه نیستند. پاسخ ساده است. دقیقه ای یک میلیون تومان که به عنوان یک رویا از آن یاد کردیم در ایران برای یک سریال ساده و یا یک تله فیلم درجه دو و سه پرداخته می شود و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
عجیب نیست که برای یک مستند سینمایی ساده – به لحاظ فرم سینمایی- در حد و اندازه ی یک فیلم تلویزیونی پول خرج شود؛ هزینه کردی که حتی در سینمای ایران هم نمی شود خوابش را دید و در مقابل چنین فیلم مستندی بتواند زلزله ای در وضعیت اجتماعی و سیاسی ایالات متحده ایجاد کند.
بخش خبری سایت پی بی اس در بخش دیگر گزارشش از مستند «جنگ نامریی» از قول یک سناتور آمریکایی می گوید:
"مشخص است که این فیلم [موضوع] گفت و گو را در آمریکا تغییر داده است"؛ این مطلبی است که دادستان اسبق فدرال آمریکا و سناتور فعلی، ریچارد بلومنتال وودراف، درباره «جنگ نامریی» گفته است. وودراف در ادامه با طرح درخواستی می گوید؛ از مسوولان ارتش انتظار می رود که داده های قابل اطمینان تری تا بهار آینده درباره ی تجاوزات جنسی منتشر کنند."
و این روند اظهار نظر ها همچنان ادامه دارد. اما نکته ی دومی که نباید نادیده گرفت، عرصه ی بازی است که برای یک مستندساز باز گذاشته شده؛ کربی دیک به تندی از ارتش انتقاد می کند تا جایی که در بخشی از فیلم از زنانی که به آنها تجاوز شده است می پرسد که آیا به دخترانشان اجازه خواهند داد یا آنها را تشویق خواهند کرد که به ارتش آمریکا بپیوندد؟ و در همه ی موارد جواب منفی پرسش شوندگان را پشت سر هم ردیف می کند. اما مساله این است که کربی دیک به هیچ وجه مخالف یا ضد ارتش نیست؛ و حتی فراتر از آن مخالف حضور زنان در ارتش هم و باز هم فراتر از آن... به این اظهار نظر دیک توجه کنید:
امید بزرگ ما این بوده و هست که با ضبط و ثبت و نمایش دادن تجارب قربانیان و آسیبهای وحشتناک روحی و جسمی که در ارتش آمریکا به آنها وارد شده است، کمک کنیم تا تغییراتی برای صدها هزار زن و مردی که در نیروهای مسلح خدمت میکنند، به وجود آید. به هر حال به اندازۀ یک تاریخ امید وجود دارد ؛ زیرا وقتی ارتش سیستم جداسازی و تفکیک جنسیتی و تبعیض نژادی که در اوایل دهۀ 60 در میان سربازان سیطره یافته بود را نفی کرد، گامهای معنی داری در طی بیش از یک دهه برداشته شد؛ لذا با این معضل نیز میتوانند همانگونه برخورد کنند.
با وجود تند و انتقاد آمیز بودن این فیلم بیش از حد تصور و انتظار؛ آنهم نسبت به یکی از ممنوعه ترین بخش های جامعه از نظر انتقاد پذیری؛ اما اعتماد به نیروهای درون گفتمانی سبب می شود که چنین فیلمی تحمل شده و برخلاف تصور اولیه نه تنها باعث تضعیف سیستم نشده که در بلند مدت بنیان های مدنی آن را تقویت می کند و در عین حال آن را واکسینه می کند.
در پرده بگوییم؛ آیا این جنس اعتماد به رسانه ای ها دلسوز و تزریق چنین واکسن هایی- در معضلات مبتلا به- در جامعه ما نیز امکان پذیر است؟ شاید این مهم ترین درسی باشد که می توانیم و مدیران فرهنگی و سیاسی ما می توانند از «جنگ نامریی» بیاموزند.