گروه سیاسی مشرق - "علیرضا زاکانی" نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی در یادداشتی، به گوشههایی از اخبار پشت پرده درباره بحران سوریه اشاره کرده است که نشان از قدرت بلامنازع نظامی - سیاسی جمهوری اسلامی ایران در منطقه دارد و حاکی از عقب نشینی آمریکا مقابل ایران است.
وی در این مطلب که تحت عنوان "نبرد سوریه پیروزی یا شکست" به رشته تحریر درآمده، آورده است: از سال 1389 که نسيم بيداري اسلامي از شهر «سيدي بوزيد» تونس در غرب آسيا و شمال آفريقا وزيدن گرفت، به سرعت کشورهاي منطقه دستخوش تحولات در سطوح مختلف شدند تا جايي که حکومت هاي تونس، ليبي و مصر تغيير يافت و در يمن، عربستان، بحرين و ساير نقاط هم انقلاب هاي مردمي رخ داد و اثرات آن شرايطي را فراهم کرد که نظام سلطه، مرگ خويش را در آينه رخدادهاي منطقه ديد و استراتژيست هاي آنها اعلام کردند که شرايط رخ داده در منطقه، نقشه جغرافيايي سياسي آن را که پس از جنگ جهاني دوم ترسيم شد تغيير خواهد داد. اتفاقات رخ داده در کشورهايي برجستگي داشت که همپيمان آمريکا يا تحت اثر اين کشور بودند.
بازنده اصلي اين ميدان نظام سلطه به رهبري آمريکا بود و عامل اين فاجعه اتفاق افتاده براي استکبار را نيز ايران اسلامي برميشمرد. لذا براي سرکوب و توقف اعتراض هاي مردمي در برخي از کشورها که هنوز موفق به سقوط ديکتاتورها نشده بودند و توطئه برعليه دستاوردهاي انقلابهاي موفق مردمي و بهرهمندي از فرصتهاي رخ داده در سه کشوري که حکومتهايشان تغيير کرده بود و نهايتا پيگيري تلاشي جديد در شکستن خط مقاومت در سوريه - که اين حرکت اخير بسيار اميدوارانه دنبال شد- به عنوان سه رويکرد مشخص پيگيري شد و نتيجه آن بعد از سه سال جنايت گروه هاي تروريستي که به طور مستقيم و بدون پوشش از آمريکا، انگليس، آلمان، اسرائيل، عربستان، قطر، ترکيه و اردن حمايت ميشدند امروز قابل سنجه و نتيجهگيري است.
آغاز اين ماجرا در سوريه با اعلام شروع يک جنگ مذهبي، اسلامي و جهادي بزرگ آغاز شد و معارضين تحت حمايت نظام سلطه و به عبارتي تروريستهاي جاني آدمخوار - اما خوب و مطلوب آمريکا- توانستند بيش از 80 درصد خاک سوريه را بگيرند و براي سقوط بشار اسد و حکومت قانوني موجود در اين کشور، برنامهريزي نهايي را انجام دهند.
بررسي سير طي شده تاکنون و نقش ايران اسلامي در هماورد رخ داده در سوريه، نشان از شکست همه کشورهاي فوقالذکر و هزيمت و سرافکندگي آنان مينمايد. زيرا اکثر روزهاي سخت پايان يافته و مناطق تصرف شده توسط تروريستها بازپس گرفته شده و با تعيين تاريخ انتخابات رياست جمهوري توسط مجلس سوريه، تير خلاص به حرکت ضد انساني مناديان دروغين حقوق بشر زده شده است.
بهراستي برنده اين ميدان کيست و نقش ايران اسلامي در سير تحولات سوريه چيست؟
برنده واقعي اين مقابله ناجوانمردانه، مردم سوريه و به تبع آن محور مقاومت در منطقه و به عبارتي انقلاب اسلامي است. لذا بيش از هرکس بايد به مردم و خاصه رزمندگان سوري، لبناني و بالاخص رياست جمهوري سوريه و دبيرکل حزبالله تبريک و دستمريزاد گفت اما نبايد نقش ايران اسلامي، رهبري حکيم و با بصريت آن و تجربه گرانقدر اين ملت را ناديده گرفت و از آن با عظمت ياد نکرد.
براي اهميت موضوع به سه واقعه تاريخي اشاره مينمايم و قضاوت را به خوانندگان عزيز واگذار ميکنم.
الف) ديدار مسئولان بلند مرتبه سوري و لبناني با مقام معظم رهبري و بيان برآورد سقوط حتمي نظام سوريه و حتي تعيين حداکثر شش ماه براي آن و تأکيد رهبر معظم انقلاب بر ضرورت مقاومت و ايستادگي، اميد به فضل و حمايت الهي و نويد ايشان براي پيروزي به اذنالله، در روزهاي سخت ابتدايي هجوم وحشيانه سرپنجههاي استکبار به سوريه بسيار اميدوار کننده و منشاء مقاومت و ايستادگي شد.
ب) انتقال تجربه سازماندهي نيروهاي مردمي ايران اسلامي به سوريه و ساماندهي و آموزش بيش از 150 هزار نفر از جوانان داوطلب سوري توسط ارتش و حزبالله، صحنه دفاع را گسترد تا جايي که به عنوان نمونه در يکي از رخدادهاي مهمي که گروهي از نمايندگان اعزامي به سوريه از آن ياد ميکردند، دفع حمله برنامهريزي شده تروريستها براي تصرف دمشق با حضور بيش از 20 هزار نفر، که با تسليح و اقدام بجاي همين نيروهاي مردمي با انگيزه، خنثي شد و تروريستها با بيش از 10 هزار کشته و مجروح، مجبور به ترک شهر شدند.
ج) رخداد عجيب ديگر، تصميم آمريکا براي حمله مستقيم به سوريه و تعيين زمان حمله قطعي به اين کشور براي جلوگيري از موفقيت بيشتر ارتش و نيروهاي حزبالله و مردمي در سال 1392 در اين کشور بود؛ حملهاي که در مقدمه آن امير قطر سرنگون و با جايگزيني پسر ايشان، عربستان و شخص بندر بن سلطان فرماندهي ميدان را در دست ميگرفت و بنا بود با حمله گسترده هوايي و موشکي آمريکا، دوباره روح تازهاي در کالبد نيروهاي تروريست دميده شود؛ علاوه بر اينکه نشستهاي معارضين در ژنو را نيز با رونق وافق پر اميدي پيگيري شود.
در اين خصوص رهبري معظم انقلاب تدبير فرمودند که بدون شليک يک گلوله، آمريکا بايد از حمله به سوريه منصرف شود. لذا پيرامون آن برنامهريزي صورت گرفت که گزارش هيئت اعزامي کميسيون امنيت ملي مجلس شوراي اسلامي در همين ايام به سوريه و لبنان رقم خورد و گزارش آنها پس از سفر به نمايندگان عبارت از اين بود که به چهار دليل آمريکا از حمله به سوريه منصرف شد:
1) تعبير حکيمانه و هشدار دهنده رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت امام خامنهاي بر اينکه منطقه بشکه باروت و قابل انفجار است.
2) تهديد مستقيم فرماندهي محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در مقابله با منافع و اهداف آمريکا در منطقه و ارائه بخشي از چگونگي اين مقابله در بيان فرماندهي محترم سپاه قدس به يکي از مسئولان بلند مرتبه عراقي که عليالظاهر رابط انتقال اين نوع پيامها به آمريکاييهاست.
3) تهديد مستقيم اسرائيل توسط حزبالله که از طريق سرويس جاسوسي آلمان - که انتقال پيام را معمولا بين حزبالله و اشغالگران قدس برعهده دارد- صورت گرفت و بازخورد ترس آلود پيام اسرائيليها در مجزا کردن سرنوشت جنگ سوريه از آنان و حتي اعلام اينکه فضاي هوايي خويش را نيز در اختيار آمريکا قرار نخواهند داد!
4) آمادهباش نيروهاي روسيه در بندر لاذقيه و اعلام ورود در صورت حمله آمريکا به سوريه، که با اطلاع رساني سريع موشکهاي صهيونيستها در همان ايام طليعه اين عزم را نشان ميداد.
در ادامه درخواست آمريکاييها براي تفاهم در زدن نقاط خالي و هماهنگ شده در سوريه و پاسخ منفي ايران در اينباره نيز، جلوي هرگونه ماجراجويي آمريکاييها را گرفت تا جايي که شرايط سبب شد اوباما در سازمان ملل به صراحت بيان دارد که آمريکا به سوريه حمله نخواهد کرد و وزير خارجه اين کشور هم رسما اعلام کرد امکان حمله از سوي آمريکا به سوريه منتفي است.
حال با بيان گوشهاي از عظمت اراده جريان مقاومت در ايران اسلامي، سوريه و لبنان در مييابيم که با بيان تاريخ انتخابات رياست جمهوري در سوريه فصل جديدي در اين کشور آغاز شده است که از يک سو سبب برملا شدن بيشتر و رسوايي شعارهاي حمايت از دموکراسي، حقوق بشر و ضديت با تروريسم خواهد بود و از سويي اسباب قوام بيشتر خط مقاومت را با افزايش نقش مردم در صحنه سياسي سوريه رقم خواهد زد.
مهمتر اينکه براي عرصه سياست خارجي ما نيز محملي فعال و حضوري موثرتر را به ارمغان خواهد آورد که کوتاهي استفاده موثر از آن سوال جديدي را در برابر اريکهداران سياست خارجي ما خواهد گشود
منبع: پنجره
وی در این مطلب که تحت عنوان "نبرد سوریه پیروزی یا شکست" به رشته تحریر درآمده، آورده است: از سال 1389 که نسيم بيداري اسلامي از شهر «سيدي بوزيد» تونس در غرب آسيا و شمال آفريقا وزيدن گرفت، به سرعت کشورهاي منطقه دستخوش تحولات در سطوح مختلف شدند تا جايي که حکومت هاي تونس، ليبي و مصر تغيير يافت و در يمن، عربستان، بحرين و ساير نقاط هم انقلاب هاي مردمي رخ داد و اثرات آن شرايطي را فراهم کرد که نظام سلطه، مرگ خويش را در آينه رخدادهاي منطقه ديد و استراتژيست هاي آنها اعلام کردند که شرايط رخ داده در منطقه، نقشه جغرافيايي سياسي آن را که پس از جنگ جهاني دوم ترسيم شد تغيير خواهد داد. اتفاقات رخ داده در کشورهايي برجستگي داشت که همپيمان آمريکا يا تحت اثر اين کشور بودند.
بازنده اصلي اين ميدان نظام سلطه به رهبري آمريکا بود و عامل اين فاجعه اتفاق افتاده براي استکبار را نيز ايران اسلامي برميشمرد. لذا براي سرکوب و توقف اعتراض هاي مردمي در برخي از کشورها که هنوز موفق به سقوط ديکتاتورها نشده بودند و توطئه برعليه دستاوردهاي انقلابهاي موفق مردمي و بهرهمندي از فرصتهاي رخ داده در سه کشوري که حکومتهايشان تغيير کرده بود و نهايتا پيگيري تلاشي جديد در شکستن خط مقاومت در سوريه - که اين حرکت اخير بسيار اميدوارانه دنبال شد- به عنوان سه رويکرد مشخص پيگيري شد و نتيجه آن بعد از سه سال جنايت گروه هاي تروريستي که به طور مستقيم و بدون پوشش از آمريکا، انگليس، آلمان، اسرائيل، عربستان، قطر، ترکيه و اردن حمايت ميشدند امروز قابل سنجه و نتيجهگيري است.
آغاز اين ماجرا در سوريه با اعلام شروع يک جنگ مذهبي، اسلامي و جهادي بزرگ آغاز شد و معارضين تحت حمايت نظام سلطه و به عبارتي تروريستهاي جاني آدمخوار - اما خوب و مطلوب آمريکا- توانستند بيش از 80 درصد خاک سوريه را بگيرند و براي سقوط بشار اسد و حکومت قانوني موجود در اين کشور، برنامهريزي نهايي را انجام دهند.
بررسي سير طي شده تاکنون و نقش ايران اسلامي در هماورد رخ داده در سوريه، نشان از شکست همه کشورهاي فوقالذکر و هزيمت و سرافکندگي آنان مينمايد. زيرا اکثر روزهاي سخت پايان يافته و مناطق تصرف شده توسط تروريستها بازپس گرفته شده و با تعيين تاريخ انتخابات رياست جمهوري توسط مجلس سوريه، تير خلاص به حرکت ضد انساني مناديان دروغين حقوق بشر زده شده است.
بهراستي برنده اين ميدان کيست و نقش ايران اسلامي در سير تحولات سوريه چيست؟
برنده واقعي اين مقابله ناجوانمردانه، مردم سوريه و به تبع آن محور مقاومت در منطقه و به عبارتي انقلاب اسلامي است. لذا بيش از هرکس بايد به مردم و خاصه رزمندگان سوري، لبناني و بالاخص رياست جمهوري سوريه و دبيرکل حزبالله تبريک و دستمريزاد گفت اما نبايد نقش ايران اسلامي، رهبري حکيم و با بصريت آن و تجربه گرانقدر اين ملت را ناديده گرفت و از آن با عظمت ياد نکرد.
براي اهميت موضوع به سه واقعه تاريخي اشاره مينمايم و قضاوت را به خوانندگان عزيز واگذار ميکنم.
الف) ديدار مسئولان بلند مرتبه سوري و لبناني با مقام معظم رهبري و بيان برآورد سقوط حتمي نظام سوريه و حتي تعيين حداکثر شش ماه براي آن و تأکيد رهبر معظم انقلاب بر ضرورت مقاومت و ايستادگي، اميد به فضل و حمايت الهي و نويد ايشان براي پيروزي به اذنالله، در روزهاي سخت ابتدايي هجوم وحشيانه سرپنجههاي استکبار به سوريه بسيار اميدوار کننده و منشاء مقاومت و ايستادگي شد.
ب) انتقال تجربه سازماندهي نيروهاي مردمي ايران اسلامي به سوريه و ساماندهي و آموزش بيش از 150 هزار نفر از جوانان داوطلب سوري توسط ارتش و حزبالله، صحنه دفاع را گسترد تا جايي که به عنوان نمونه در يکي از رخدادهاي مهمي که گروهي از نمايندگان اعزامي به سوريه از آن ياد ميکردند، دفع حمله برنامهريزي شده تروريستها براي تصرف دمشق با حضور بيش از 20 هزار نفر، که با تسليح و اقدام بجاي همين نيروهاي مردمي با انگيزه، خنثي شد و تروريستها با بيش از 10 هزار کشته و مجروح، مجبور به ترک شهر شدند.
ج) رخداد عجيب ديگر، تصميم آمريکا براي حمله مستقيم به سوريه و تعيين زمان حمله قطعي به اين کشور براي جلوگيري از موفقيت بيشتر ارتش و نيروهاي حزبالله و مردمي در سال 1392 در اين کشور بود؛ حملهاي که در مقدمه آن امير قطر سرنگون و با جايگزيني پسر ايشان، عربستان و شخص بندر بن سلطان فرماندهي ميدان را در دست ميگرفت و بنا بود با حمله گسترده هوايي و موشکي آمريکا، دوباره روح تازهاي در کالبد نيروهاي تروريست دميده شود؛ علاوه بر اينکه نشستهاي معارضين در ژنو را نيز با رونق وافق پر اميدي پيگيري شود.
در اين خصوص رهبري معظم انقلاب تدبير فرمودند که بدون شليک يک گلوله، آمريکا بايد از حمله به سوريه منصرف شود. لذا پيرامون آن برنامهريزي صورت گرفت که گزارش هيئت اعزامي کميسيون امنيت ملي مجلس شوراي اسلامي در همين ايام به سوريه و لبنان رقم خورد و گزارش آنها پس از سفر به نمايندگان عبارت از اين بود که به چهار دليل آمريکا از حمله به سوريه منصرف شد:
1) تعبير حکيمانه و هشدار دهنده رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت امام خامنهاي بر اينکه منطقه بشکه باروت و قابل انفجار است.
2) تهديد مستقيم فرماندهي محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در مقابله با منافع و اهداف آمريکا در منطقه و ارائه بخشي از چگونگي اين مقابله در بيان فرماندهي محترم سپاه قدس به يکي از مسئولان بلند مرتبه عراقي که عليالظاهر رابط انتقال اين نوع پيامها به آمريکاييهاست.
3) تهديد مستقيم اسرائيل توسط حزبالله که از طريق سرويس جاسوسي آلمان - که انتقال پيام را معمولا بين حزبالله و اشغالگران قدس برعهده دارد- صورت گرفت و بازخورد ترس آلود پيام اسرائيليها در مجزا کردن سرنوشت جنگ سوريه از آنان و حتي اعلام اينکه فضاي هوايي خويش را نيز در اختيار آمريکا قرار نخواهند داد!
4) آمادهباش نيروهاي روسيه در بندر لاذقيه و اعلام ورود در صورت حمله آمريکا به سوريه، که با اطلاع رساني سريع موشکهاي صهيونيستها در همان ايام طليعه اين عزم را نشان ميداد.
در ادامه درخواست آمريکاييها براي تفاهم در زدن نقاط خالي و هماهنگ شده در سوريه و پاسخ منفي ايران در اينباره نيز، جلوي هرگونه ماجراجويي آمريکاييها را گرفت تا جايي که شرايط سبب شد اوباما در سازمان ملل به صراحت بيان دارد که آمريکا به سوريه حمله نخواهد کرد و وزير خارجه اين کشور هم رسما اعلام کرد امکان حمله از سوي آمريکا به سوريه منتفي است.
حال با بيان گوشهاي از عظمت اراده جريان مقاومت در ايران اسلامي، سوريه و لبنان در مييابيم که با بيان تاريخ انتخابات رياست جمهوري در سوريه فصل جديدي در اين کشور آغاز شده است که از يک سو سبب برملا شدن بيشتر و رسوايي شعارهاي حمايت از دموکراسي، حقوق بشر و ضديت با تروريسم خواهد بود و از سويي اسباب قوام بيشتر خط مقاومت را با افزايش نقش مردم در صحنه سياسي سوريه رقم خواهد زد.
مهمتر اينکه براي عرصه سياست خارجي ما نيز محملي فعال و حضوري موثرتر را به ارمغان خواهد آورد که کوتاهي استفاده موثر از آن سوال جديدي را در برابر اريکهداران سياست خارجي ما خواهد گشود
منبع: پنجره