به گزارش گروه اجتماعی مشرق، اوایل آبانماه سال گذشته مردی با مراجعه به کلانتری ورامین از سرقت خودرویش از مقابل خانه خبر داد.
این مرد در ادعاهایش گفت: «سوار بر خودرویم از محل کارم به خانه رفتم و در حالی که سوئیچ روی خودرو بود برای بازکردن در پارکینگ خانه از خودرو پیاده شده و هنوز چند قدمی نرفته بودم که صدای بستهشدن در خودرو را شنیدم و با تعجب دیدم دو جوان سوار بر پرایدم در چشم برهمزدنی پا به فرار گذاشتند.»
با این سرقت جسورانه از سوی دو دزد، بازپرس «مسعودی» از شعبه اول دادسرای ورامین دستور داد تیمی از مأموران اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی شرق تهران برای ردیابی دزدان وارد عمل شوند.
کارآگاهان در تحقیقات ابتدایی با چند سرقت دیگر اعضای این باند حرفهای روبهرو شدند و همگی ادعا داشتند در زمان سرقت برای بازکردن در پارکینگ خانههایشان از خودرو پیاده شده و دزدان در این فرصت اقدام به سرقت خودروهایشان کردهاند.
تجسسها ادامه داشت و این در حالی بود که ردی از دو دزد جوان در اختیار مأموران نبود و باگذشت سه ماه کارآگاهان با پرونده جدید و مشابه دیگری روبه رو شدند.
در این پرونده شیوه دزدان تغییر کرده بود و تحقیقات نشان داد دزدان اینبار به سراغ خودروهای نیسان و پیکانوانت که کنار خیابان اقدام به فروش میوه و پارچه میکردند رفته و در چشمبرهم زدنی خودروهای باری را سرقت کردهاند.
یکی از پارچهفروشهای خیابانی به پلیس گفت: «کنار خیابان مشغول فروش بار پارچه پشت پیکانوانتم بودم که ناگهان متوجه روشن شدن خودرویم شدم تا خواستم به سمت جلو بروم وانتم شروع به حرکت کرد.»
وی افزود: «چون بنزین کمی در خودرویم بود فکر میکردم خودرو را رها کنند اما بعد از دو روز پیکان وانتم بدون بار پارچهاش پیدا شد.»
مأموران برای ردیابی دزدان به سراغ دوربین مداربسته چند پمپبنزین نزدیک به محل سرقت رفتند و توانستند تصویر دو دزد قدیمی را بهدست آورند. کارآگاهان با اقدامهای فنی و پلیسی مخفیگاه این باند حرفهای را شناسایی کردند و ساعت 12 جمعه شب 5 اردیبهشت ماه مخفیگاه آنان را تحت محاصره قرار دادند.
تیم ویژه با تحت نظر قرار دادن محل و در حالیکه اعضای این باند سرگرم کشیدن مواد افیونی بودند برای دستگیری آنها وارد عمل شدند. مأموران وقتی وارد خانه آنها شدند با جوانی روبه رو شدند که اقدام به بیرون آوردن تپانچه کمریاش کرد که یکی از مأموران با تیزهوشی به سمت جوان شیشهای پرید و توانست تپانچه را از دست وی بیرون بکشد.
در بازجوییهای پلیسی از چهار دزد سابقهدار مشخص شد «مرتضی» 18 ساله رئیس باند است و روزهای نخست با همدستی «ابوالفضل» 25 ساله اقدام به سرقت خودروهای روشن کرده اما بعد از مدتی با هم اختلاف پیدا کرده و دیگر با هم کار نکردهاند.
با اعترافهای «مرتضی»، مأموران پی بردند «ابوالفضل» چندی پیش بهخاطر درگیری به زندان افتاده و همین کافی بود تا وی برای اعتراف به همدستی با «مرتضی» تحت بازجویی قرار گیرد.
بزرگترین فرد این باند «علی» 47 ساله پدر رئیس باند است که در کارنامه زندگیاش قتل غیر عمد نیز دیده میشود و ادعا میکند در این سرقتها نقشی نداشتهاست.
«مهرداد» 28 ساله و «محسن» 42 ساله وقتی دیدند رئیس باند آنها را لو داده لب به اعتراف گشودند و «محسن» که یکی دیگر از سرکردههای باند است، گفت: «پیاده به سمت خودروهای بارفروش کنار خیابانها میرفتیم و در فرصتی مناسب اقدام به سرقت و پس از فروش بار آنها، خودرو را در خیابان رها میکردیم.»
گفـــتوگـــو با رئیــــس بانـــد
«مرتضی» میگوید تپانچه را برای کشتن همدست قدیمیاش تهیه کرده بود و از هیچ چیز ترس ندارد.
تحصیلات؟
سوم راهنمایی.
چرا درس نخواندی؟
حوصله درس خواندن نداشتم.
از چند سالگی شیشهای شدی؟
16 سال داشتم که به صورت تفریحی شروع به کشیدن شیشه کردم اما بعد از مدتی به آن معتاد شدم.
پدرت از اعتیادت خبر دارد؟
بله، حتی شب دستگیری با هم یعنی پدرم و همدستانم در حال کشیدن شیشه بودیم که دستگیر شدیم.
شنیدم قصد تیراندازی به سمت پلیس را داشتی؟
بله، ترسیدهبودم و نمیخواستم دستگیر شوم، هفتتیر را به سمتشان هدف گرفتم اما مأموران مانع تیراندازیام شدند.
با تپانچه زورگیری هم کردی؟
آن را برای کشتن «ابوالفضل» خریده بودم و همراه داشتن آن باعث شده بود قدرت بیشتری داشته باشم.
کشتن ابوالفضل؟
بله، روزهای نخستبا هم سرقت میکردیم اما بعد از مدتی با هم درگیر شدیم و برای انتقامگیری از وی تپانچهای خریدم.
با کشتن ابوالفضل که خیلی زود دستگیر میشدی؟
مهم نبود، مهم انتقامگیری بود.
سرت چرا اینقدر زخمی است؟
در دعوا و درگیری کتک خوردم.
همدستانت از تو بزرگتر هستند چرا تو را رئیس معرفی کردند؟
خب اهل درگیری هستم و از هیچ چیز نمیترسم، بهخاطر همین آنها پذیرفتند که وارد باندم شوند.
چند بار زندان رفتی؟
یک بار بهکانون رفتم و یک بار هم به خاطر مواد به زندان «خورین» ورامین افتادم.
کیفقاپی هم کردی؟
بله، با محسن کیفقاپی هم میکردیم.
بنابر این گزارش، بازپرس «مسعودی» نسبت به گسترده بودن جرایم اعضای این باند با تقاضای انتشار عکس جوان هفتتیرکش و همدستانش خواست کسانی که در دام سرقتهای آنان افتادهاند به شعبه اول دادسرای ورامین یا اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی شرق تهران مراجعه کنند.
مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.irارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.
این مرد در ادعاهایش گفت: «سوار بر خودرویم از محل کارم به خانه رفتم و در حالی که سوئیچ روی خودرو بود برای بازکردن در پارکینگ خانه از خودرو پیاده شده و هنوز چند قدمی نرفته بودم که صدای بستهشدن در خودرو را شنیدم و با تعجب دیدم دو جوان سوار بر پرایدم در چشم برهمزدنی پا به فرار گذاشتند.»
با این سرقت جسورانه از سوی دو دزد، بازپرس «مسعودی» از شعبه اول دادسرای ورامین دستور داد تیمی از مأموران اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی شرق تهران برای ردیابی دزدان وارد عمل شوند.
کارآگاهان در تحقیقات ابتدایی با چند سرقت دیگر اعضای این باند حرفهای روبهرو شدند و همگی ادعا داشتند در زمان سرقت برای بازکردن در پارکینگ خانههایشان از خودرو پیاده شده و دزدان در این فرصت اقدام به سرقت خودروهایشان کردهاند.
تجسسها ادامه داشت و این در حالی بود که ردی از دو دزد جوان در اختیار مأموران نبود و باگذشت سه ماه کارآگاهان با پرونده جدید و مشابه دیگری روبه رو شدند.
در این پرونده شیوه دزدان تغییر کرده بود و تحقیقات نشان داد دزدان اینبار به سراغ خودروهای نیسان و پیکانوانت که کنار خیابان اقدام به فروش میوه و پارچه میکردند رفته و در چشمبرهم زدنی خودروهای باری را سرقت کردهاند.
یکی از پارچهفروشهای خیابانی به پلیس گفت: «کنار خیابان مشغول فروش بار پارچه پشت پیکانوانتم بودم که ناگهان متوجه روشن شدن خودرویم شدم تا خواستم به سمت جلو بروم وانتم شروع به حرکت کرد.»
وی افزود: «چون بنزین کمی در خودرویم بود فکر میکردم خودرو را رها کنند اما بعد از دو روز پیکان وانتم بدون بار پارچهاش پیدا شد.»
مأموران برای ردیابی دزدان به سراغ دوربین مداربسته چند پمپبنزین نزدیک به محل سرقت رفتند و توانستند تصویر دو دزد قدیمی را بهدست آورند. کارآگاهان با اقدامهای فنی و پلیسی مخفیگاه این باند حرفهای را شناسایی کردند و ساعت 12 جمعه شب 5 اردیبهشت ماه مخفیگاه آنان را تحت محاصره قرار دادند.
تیم ویژه با تحت نظر قرار دادن محل و در حالیکه اعضای این باند سرگرم کشیدن مواد افیونی بودند برای دستگیری آنها وارد عمل شدند. مأموران وقتی وارد خانه آنها شدند با جوانی روبه رو شدند که اقدام به بیرون آوردن تپانچه کمریاش کرد که یکی از مأموران با تیزهوشی به سمت جوان شیشهای پرید و توانست تپانچه را از دست وی بیرون بکشد.
در بازجوییهای پلیسی از چهار دزد سابقهدار مشخص شد «مرتضی» 18 ساله رئیس باند است و روزهای نخست با همدستی «ابوالفضل» 25 ساله اقدام به سرقت خودروهای روشن کرده اما بعد از مدتی با هم اختلاف پیدا کرده و دیگر با هم کار نکردهاند.
با اعترافهای «مرتضی»، مأموران پی بردند «ابوالفضل» چندی پیش بهخاطر درگیری به زندان افتاده و همین کافی بود تا وی برای اعتراف به همدستی با «مرتضی» تحت بازجویی قرار گیرد.
بزرگترین فرد این باند «علی» 47 ساله پدر رئیس باند است که در کارنامه زندگیاش قتل غیر عمد نیز دیده میشود و ادعا میکند در این سرقتها نقشی نداشتهاست.
«مهرداد» 28 ساله و «محسن» 42 ساله وقتی دیدند رئیس باند آنها را لو داده لب به اعتراف گشودند و «محسن» که یکی دیگر از سرکردههای باند است، گفت: «پیاده به سمت خودروهای بارفروش کنار خیابانها میرفتیم و در فرصتی مناسب اقدام به سرقت و پس از فروش بار آنها، خودرو را در خیابان رها میکردیم.»
گفـــتوگـــو با رئیــــس بانـــد
«مرتضی» میگوید تپانچه را برای کشتن همدست قدیمیاش تهیه کرده بود و از هیچ چیز ترس ندارد.
تحصیلات؟
سوم راهنمایی.
چرا درس نخواندی؟
حوصله درس خواندن نداشتم.
از چند سالگی شیشهای شدی؟
16 سال داشتم که به صورت تفریحی شروع به کشیدن شیشه کردم اما بعد از مدتی به آن معتاد شدم.
پدرت از اعتیادت خبر دارد؟
بله، حتی شب دستگیری با هم یعنی پدرم و همدستانم در حال کشیدن شیشه بودیم که دستگیر شدیم.
شنیدم قصد تیراندازی به سمت پلیس را داشتی؟
بله، ترسیدهبودم و نمیخواستم دستگیر شوم، هفتتیر را به سمتشان هدف گرفتم اما مأموران مانع تیراندازیام شدند.
با تپانچه زورگیری هم کردی؟
آن را برای کشتن «ابوالفضل» خریده بودم و همراه داشتن آن باعث شده بود قدرت بیشتری داشته باشم.
کشتن ابوالفضل؟
بله، روزهای نخستبا هم سرقت میکردیم اما بعد از مدتی با هم درگیر شدیم و برای انتقامگیری از وی تپانچهای خریدم.
با کشتن ابوالفضل که خیلی زود دستگیر میشدی؟
مهم نبود، مهم انتقامگیری بود.
سرت چرا اینقدر زخمی است؟
در دعوا و درگیری کتک خوردم.
همدستانت از تو بزرگتر هستند چرا تو را رئیس معرفی کردند؟
خب اهل درگیری هستم و از هیچ چیز نمیترسم، بهخاطر همین آنها پذیرفتند که وارد باندم شوند.
چند بار زندان رفتی؟
یک بار بهکانون رفتم و یک بار هم به خاطر مواد به زندان «خورین» ورامین افتادم.
کیفقاپی هم کردی؟
بله، با محسن کیفقاپی هم میکردیم.
بنابر این گزارش، بازپرس «مسعودی» نسبت به گسترده بودن جرایم اعضای این باند با تقاضای انتشار عکس جوان هفتتیرکش و همدستانش خواست کسانی که در دام سرقتهای آنان افتادهاند به شعبه اول دادسرای ورامین یا اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی شرق تهران مراجعه کنند.
مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.irارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.