این استاد حوزه به بیان روایتی از حضرت عیسی(ع) پرداخت و گفت: عیسی در ایام جوانی بود و در حالی که ازدواج نکرده بود، به سوی خدا عروج کرد. یک روز عیسی از خانه یک زن بدکاره بیرون آمد. یک نفر مسیح را دید که از آنجا بیرون میآید و میدانست آنجا خانه زن بدکاره است! حضرت مسیح، او را دید، صدایش زد و گفت: دیدی از کجا بیرون آمدم؟ پاسخ داد: بله! دیدم! گفت میدانی چرا آنجا بودم؟ گفت: خیر! حضرت گفت: بیماران دوگونهاند. یکی بیماری جسم دارد و باید به پزشک مراجعه کند. نوع دیگر، بیماری است که دکتر باید بالای سرش حاضر شود، چون نمیتواند تکان بخورد و نمیفهمد. حضرت ادامه میدهد: این خانم بیماری بود که نمیتواند به دکتر برود. باید دکتر بالای سرش میرفت. من طبیب الهی هستم و نباید منتظر بیمار باشم. این زن، بیمار از پا افتاده بود. ندیدمش، از پشت در با او گفتگو کردم و توبه کرد و از این پس، دیگر زنا نخواهد کرد.
انصاریان در این خصوص به دو نکته اشاره کرد و گفت: نکته اول، این توضیحات عیسی(ع) برای توجیه کردن آن فرد بود تا به گناه نیفتد، به نابجا قضاوت نکند و با قضاوت اشتباه خود به نقل ماجرا نپردازد. نکته دوم اینکه باید بر سر برخی بیماران جامعه حاضر شد، نه اینکه منتظر ماند تا به ما مراجعه کنند.
این مفسر قرآن سپس به تجربه خود در این رابطه اشاره کرد و افزود: با چهار هزار زن بدکاره مصاحبه کردهام و با آنان روبرو شدهام. البته این کار را اغلب بدون لباس روحانیت انجام دادهام، از ترس اینکه اگر مرا ببینند، آبروی کل روحانیت میرود.
وی اضافه کرد: چهار هزار زن بدکاره توبه کردهاند و مدارکشان هم در دادستانی موجود است. خیلیهایشان را خودم شوهر دادم و بسیاری هم فرزنددار شدهاند و پای منبرهایم میآیند. البته در بخشی از کار غفلت کردهام چون باید مصاحبهام را با اینها که سنشان از 18 تا 35 سال بود، ضبط میکردم و علت گرفتاریشان را در این کار جستجو میکردم.
انصاریان تصریح کرد: اگر این کار انجام میشد، بهترین کتاب آسیبشناسی اجتماعی تدوین میشد، همچنانکه برخی علما به من تذکر دادند که با این غفلت، ضربه شدیدی به آسیبشناسی این امر در کشور وارد شد.