گروه بینالملل مشرق- دولت آمریکا از سالها پیش به دنبال براندازی در ایران بوده و این واقعیت را مخفی نکرده است. با این حال، طی چند سال اخیر، مواضع رسمی دولت آمریکا حکایت از توقف تلاشها برای «تغییر حکومت» در ایران دارد. اما آیا سیاستهای آمریکا واقعاً متحول شده یا صرفاً کانالی که جنگطلبان این کشور از طریق آن به دنبال رسیدن به اهداف خود در ایران هستند، تغییر کرده است؟ در گزارش پیش رو، یکی از قویترین ابزارهای دولت آمریکا برای اجرای سیاست «تغییر رژیم» را معرفی خواهیم کرد. سپس مواردی از موفقیت واشنگتن در بهکارگیری این ابزار را بررسی مینماییم، به سیاستهای اخیر روسیه برای مقابله با این ابزار اشاره میکنیم، و همچنین نگاهی به ردپای استفاده از این ابزار در ایران پس از انتخابات سال 1388 میاندازیم.
آنچه با شنیدن نام «سازمانهای غیردولتی» به ذهن مردم میرسد، عمدتاً گروههایی است که دست به اقدامات قهرمانانه میزنند، مانند «پزشکان بدون مرز» که به مناطق جنگی سفر میکنند تا مجروحان را صرفنظر از وابستگیها و جناحهای سیاسی آنها درمان نمایند. کار این گروهها فوقالعاده خطرناک است، همانطور که اخیراً بمباران بیمارستانی در شهر «قندوز» افغانستان که توسط پزشکان بدون مرز اداره میشد، این خطرات را نشان داد: در این بمباران، 13 نفر کادر پزشکی، 10 بیمار و 7 نفر دیگر جان خود را از دست دادند.
نیروهای آمریکایی چندین بار بیمارستان «پزشکان بدون مرز» را بمباران کردند
بر همین اساس، وقتی میشنویم که روسیه سال 2012 قانونی را تصویب کرد تا سازمانهای غیردولتی خاص را مجبور کند مشخصات خود را به عنوان «عوامل خارجی» ثبت کنند، طبیعتاً تصور میکنیم که این قانون دلیلی بر افزایش سرکوبها در این کشور است. آنچه این تصور را تقویت میکند، قانون جدیدی است که دولت پوتین امسال در همین رابطه تصویب کرد و حتی از قانون قبلی هم قویتر است.
هدف از تصویب این قانون، ممنوعیت فعالیت گروههای «نامطلوب» در روسیه است و اولین گروهی که به این ترتیب از روسیه بیرون انداخته شد، «موقوفه ملی دموکراسی» (NED) بود[1]. اما چگونه قانونگذاران در مسکو فعالیت سازمانی را در کشورشان ممنوع میکنند که شعارش «حمایت از آزادی در سراسر جهان» است؟
بسیاری از افراد برجسته، از جمله «کارل گرشمن» رئیس موقوفه ملی دموکراسی، از زمان ایجاد تصویب قانون مذکور در روسیه یعنی سال 1983، به شدت از آن انتقاد کردهاند[2]. با این حال، هیچیک از این افراد هیچگاه نگفتهاند که قانون سال 2012 در روسیه، برگرفته از یک قانون آمریکایی مصوب سال 1938 بود: «لایحه ثبت عوامل خارجی.»
قانون آمریکایی، «همچنین افراد و اشخاصی را که برای منافع کشورهای دیگر کار میکنند و به دنبال نفوذ در سیاستهای آمریکا هستند، ملزم میکند تا روابط خارجی خود را نزد وزارت دادگستری آمریکا ثبت کنند؛ در غیر این صورت، با مجازات حبس مواجه خواهند شد[3].»
موقوفه ملی دموکراسی با وجود آنکه خود را یک «سازمان غیردولتی» معرفی میکند، اما دستکم 90 درصد از بودجه خود را از کنگره آمریکا میگیرد؛ البته این بودجه، برچسب «آژانس توسعه بینالمللی آمریکا» (USAID) دارد و مبلغ آن را سازمانهای غیرانتفاعی متمایل به جناح راست مانند بنیادهای «اولین» (Olin) و «برادلی» (Bradley) تأمین میکنند.
از نظر اکثر مردم، موقوفه ملی دموکراسی احتمالاً یک سازمان پاک و معصوم به نظر میرسد. چه کسی ممکن است از دموکراسی بیشتر در یک کشور خوشش نیاید؟ اما وقتی سوابق افرادی را مورد بررسی قرار میدهید که این سازمان و سازمانهای وابسته به آن را اداره میکنند، آهستهآهسته به نظر میرسد که این سازمانها در حال اجرای یک سیاست خارجی مستقل (نه تنها در اوراسیا بلکه در سراسر جهان) هستند که گاهی اوقات حتی خلاف آن چیزی است که مقامات واشنگتن میخواهند. «آلن واینستاین» یکی از بنیانگذاران موقوفه ملی دموکراسی اعتراف میکند: «بسیاری از کارهایی که ما انجام میدهیم، 25 سال پیش مخفیانه توسط سیا انجام میشد.»
«آلن والنستاین» رئیس سابق موقوفه ملی دموکراسی
موقوفه برای آنکه اعتبار خود را به عنوان یک سازمان «غیرحزبی» در جامعه آمریکا افزایش دهد، بیش از نیمی از داراییهای خود را به چهار سازمان میسپارد: 1. مؤسسه اتحادیه تجارت آزاد (FTUI) متعلق به «فدراسیون کارگران آمریکا-کنگره سازمانهای صنعتی»؛ 2. «مرکز بخش خصوصی بینالمللی» در اتاق بازرگانی آمریکا؛ 3. مؤسسه ملی امور بینالمللی دموکراتها (NDI)؛ و 3. مؤسسه بینالمللی جمهوریخواهان (IRI). ذکر همین نکته کافی است که ریاست این سازمان آخر را سناتور «جان مککین» نماینده جمهوریخواه آریزونا و احتمالاً شناختهشدهترین جنگطلب در مجلس سنای آمریکا.
بنابراین اولین نکتهای که درباره موقوفه ملی دموکراسی نظرها را جلب میکند، شاید این باشد که به نسبت سازمانی که هدف خود را «ترویج صلحآمیز دموکراسی» معرفی میکند، این موقوفه مملو است از نومحافظهکاران و همتایان لیبرال-جنگطلب آنها، از جمله «الیوت آبرامز» (از متهمان پرونده ایران-کنترا)، «زلمای خلیلزاد» (سفیر سابق آمریکا در عراق و افغانستان)، و «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه سابق آمریکا و رئیس مؤسسه ملی دموکراتها.
حضور اینگونه افراد که جنگطلبی آنها اثبات شده است، اشاره به ریشههای واقعی موقوفه ملی دموکراسی در دوران ریگان دارد، زمانی که این سازمان با کمک «ویلیام کیسی» رئیس وقت سیا تأسیس شد. در آن زمان، اقدامات جامعه اطلاعاتی آمریکا زیر ذرهبین جلسات «کمیته چرچ» در سنا و دیگر افشاگریهای دهههای 1960 و 1970 بررسی میشد. بنابراین برخی از عملکردهای سازمان سیا به موقوفه تازهتأسیس سپرده شد[4].
بر این اساس، موقوفه ملی دموکراسی یک نسخه «متخصص در زمینه روابط عمومی» از سازمانهای اطلاعاتی آمریکاست که دیگر نیازی به مخفیکاری در عملیاتهای خود ندارد و همچنین کمک میکند جنگطلبها در فضای موضعگیریهای سیاست خارجی باقی بمانند؛ هم جنگطلبها و هم فاجعههایی که حضور آنها در فضای سیاسی آمریکا به جای میگذارد.
شباهتهای نگرانکننده
اگر با دقت، اقدام به بررسی به اصطلاح «انقلابهای رنگی» کنید که موقوفه ملی دموکراسی بودجه آنها را تأمین کرده، کمکم متوجه شباهتهایی میان آنها خواهید شد که ممکن نیست تصادفی باشد. یکی از نمونههای این شباهتها، نماد «مشت گره کرده» است که احتمالاً آن را از گروه «پلنگهای سیاه» گرفتهاند و اولین بار، توسط گروه Otpor! (به معنای «مقاومت») استفاده شد، گروهی از جوانان صربستانی که از پایان دهه 1990 تا به امروز تبدیل به الگویی از عملیات موفق تغییر رژیم شدهاند[5]. باقیماندههای این گروه اکنون «مرکز اقدام و استراتژیهای کاربردی غیرخشونتآمیز» (CANVAS) نامیده میشوند و در کشورهای دیگر، گروههای جامعه مدنی و دانشجویی را تربیت میکنند[6].
نماد مشت گره کرده (راست) در کنار نماد به اصطلاح «جنبش سبز»
نماد «مشت گره کرده» که در اصل سیاه بوده، اما اکنون اغلب به «رنگ»های خاص هر «جنبش» درمیآید، در گرجستان، اوکراین و ونزوئلا گاهاً با اندکی تغییر مشاهده شده است. وجه مشترک دیگر این کشورها، سرمایهگذاری سنگین موقوفه ملی دموکراسی یا سازمانهای وابسته به آن برای تغییر حکومت در آنهاست[7].
به علاوه، فقط گروههای دانشجویی نیستند که در قالب این عملیاتها توسط موقوفه ملی دموکراسی، آموزش میبینند و بودجه دریافت میکنند. همانطور که گزارش سال 2013 شبکه الجزیره نشان داد، طی هفتهها و ماههای منتهی به برکناری «محمد مرسی» رئیسجمهور مصر، موقوفه ملی دموکراسی و برخی از مؤسسات وابسته به آن، به افراد و سازمانهایی کمک مالی کردند که خواستار سرنگونی دولت منتخب مردم در این کشور بودند[8].
«عماد مکی» نویسنده گزارش در مورد نقش موقوفه در برکناری اولین رئیسجمهوری که مردم مصر به شکل دموکراتیک انتخاب کرده بودند، به اطلاعات جالبی پی برد، از جمله اینکه ردپای بخشی از پولهای این سازمان به کجا میرسید: «یکی از مجراهای اصلی برای عبور بودجه دموکراسی وزارت خارجه آمریکا به مصر، موقوفه ملی دموکراسی بوده است. اسناد دولتی نشان میدهد این سازمان، که سال 2011 مجوز بودجه سالانهای معادل 118 میلیون دلار را از کنگره دریافت کرد، دستکم 120 هزار دلار طی چند سال به یک افسر پلیس تبعیدی مصری داده که به خشونتها در میهن خود دامن میزد.»
سرهنگ «عمر عفیفی سلیمان» دریافتکننده «کمکهزینه حقوق بشری» از موقوفه ملی دموکراسی، از رسانههای اجتماعی برای دستیابی به وحشتناکترین اهداف ممکن استفاده میکرد. در یکی از پستهای فیسبوکی او میبینیم که از «فالوور»های مصری خود میخواهد: «یک درخت نخل را بشکنید و برای متوقف کردن اتوبوسهایی که به قاهره میروند، با تنه درخت مانعی در جاده ایجاد کنید. آسفالت دو طرف مانع را با بنزین و گازوئیل، خیس کنید. وقتی اتوبوس پشت مانع ایستاد تا آن را از سر راه بردارند؟ بنزین و گازوئیل کف جاده را آتش بزنید تا اتوبوس با تمام مسافران داخلش بسوزند... خدا به شما توفیق بدهد.»
اگرچه مطبوعات و سیاستمداران به سرعت این مطلب را فراموش کردند، اما باید تأکید کنیم که محمد مرسی تا پیش از سرنگونی، رئیسجمهور منتخب مصر بود. وی حتی سعی کرد بحرانی را که خودش به وجود آورده بود، با مذاکره حل و فصل کند. اعتراف هم کرده بود که «اشتباهات بسیاری» مرتکب شده است[9]. با این حال، پس از سرنگونی او به دست ارتش کشور، کلمه «کودتا» به ندرت در رسانهها و محافل بینالمللی شنیده شد، و حتی کمکهای نظامی سالانه 1.5 میلیارد دلاری آمریکا که به حساب دولت مصر واریز میشد[10]، به زودی دوباره از سر گرفته شد.
محمد مرسی رئیسجمهور دموکراتیک و منتخب مردم مصر بود
اما وقتی ارتش او را سرنگون کرد، کسی حرفی از کودتا نزد
آنچه در مصر اتفاق افتاد، نادیده گرفته شدن یک فاجعه بشری بود. فقط اعضای اخوانالمسلمین نیستند که توسط اراذل و اوباش «السیسی» دستگیر میشوند و برایشان حکمهای اعدام دستهجمعی صادر میشود. بسیاری از جوانان و نیروهای روشنفکری که برای اصلاح کشورشان، شجاعانه در میدان «التحریر» مقابل «حسنی مبارک» ایستادگی کردند، اکنون با آزار و اذیتهای مشابهی روبهرو هستند[11]. از قضا، برخی از این افراد، از موقوفه ملی دموکراسی و یا گروههای وابسته به آن، کمکهای مالی دریافت کرده بودند و همین میتواند به عنوان مدرک علیه آنها در دادگاه مورد استفاده قرار بگیرد، چراکه مصر هم نسخهای مختص خود را از «قانون ثبت عوامل خارجی» دارد که پیشتر به آن پرداخته شد.
خطری برای دموکراسی
نکته دیگر، دوگانگی آشکاری است که هویت دریافتکنندگان کمکهای مالی موقوفه ملی دموکراسی، آن را آشکار میکند. پروندههای هائیتی، ونزوئلا و اخیراً هندوراس نشان میدهند که هدف عملیاتهای تغییر رژیم، دولتهای «ضدآمریکایی» هستند؛ به عبارت دیگر، دولتهایی که تن به منافع سازمانهای چندملیتی نمیدهند. در این شرایط، دیگر فرقی ندارد که خواستههای دموکراتیک مردم آن کشور چیست. اگر تلقی کنند که شما اقدامی علیه منافع آمریکا انجام دادهاید، دیگر مهم نیست در چند انتخابات آزاد و عادلانه پیروز شده باشید؛ موقوفه ملی دموکراسی یا یکی از مؤسسات وابسته به آن، شما را هدف قرار خواهد داد.
کاملاً آشکار است که در عملیاتهای سیاست خارجی توسط گروههایی مانند موقوفه ملی دموکراسی، هرگونه اعتراض مردمی، نامشروع تلقی خواهد شد. اگر تعداد دولتها یا سازمانهایی که با پرداخت پول به معترضان، دست به این نوع عملیاتها میزنند، افزایش یابد (مانند آنچه به شکل روزافزونی شاهد آن هستیم)، عملاً شاهد پرورش معترضین حرفهای خواهیم بود که شغلشان اعتراض است و این میتواند کار فعالان واقعی حقوق مدنی را در معرض خطر نابودی قرار دهد.
خطرناکترین نکته درباره موقوفه ملی دموکراسی این است که این سازمان تریبون و قدرت را در اختیار جنگطلبترین افراد در آمریکا قرار میدهد، صرفنظر از اینکه اینها دولت را به دست داشته باشند یا نه. بنابراین موقوفه ملی دموکراسی از این طریق و بسیاری راههای دیگر، نه تنها دموکراسی را ترویج نمیکند، بلکه عکس آن را رواج میدهد، آن هم به قیمت هدر رفتن پول مالیاتدهندگان آمریکایی.
«جان مککین» از مشهورترین جنگطلبان آمریکایی است
که از تریبون سازمانهای غیردولتی استفاده میکند
ردپای موقوفه ملی دموکراسی در ایران
موقوفه ملی دموکراسی، مهمترین مؤسسه دولتی در آمریکا است که به دیگر مؤسسات غیردولتی کمک میکند. این سازمان فعالیت علیه ایران را از سال 1999 شروع کرد[12]. این نهاد آمریکایی هر سال چند نفر از نخبگان کشورهای هدف را در قالب «پژوهشگر مهمان» بورسیه میکند. از ایران هم هر سال یک نفر بورسیه این مؤسسه بوده است.
«هاله اسفندیاری» اولین ایرانیای بود که بورسیه این مؤسسه شد و طی این مدت روی مسئله زنان در کشور تمرکز کرد. اسفندیاری سپس مقالهای برای ژورنال «دموکراسی» (فصلنامه علمی موقوفه ملی دموکراسی) نوشت و بر مسئله زنان تأکید کرد. چند سال بعد، مسئله زنان به یکی از برنامههای براندازی در کشورهای مختلف، علیالخصوص ایران، تبدیل شد.
دو سال بعد «لادن برومند»، دختر «عبدالرحمن برومند» (از نیروهای اپوزیسیون) با حمایت آمریکاییها از اروپا به آمریکا آمد و با هزینه دولت آمریکا به تحصیل و زندگی پرداخت. او نیز یک سال محقق مهمان موقوفه بود و روی مسئله حقوق بشر تمرکز داشت. برومند مدتی بعد با کمک بودجه 75 میلیون دلاری معروف وزارت خارجه «کاندولیزا رایس» در زمان جورج بوش (از اینجا و اینجا بخوانید) مؤسسهای به نام «بنیاد برومند» را راهاندازی و با اخذ سالانه دو میلیون دلار، مأموریت پیدا کرد موارد نقض حقوق بشر در ایران را جمعآوری و به آمریکاییها ارائه کند.
پس از برومند، «رامین جهانبگلو» با کمک هاله اسفندیاری در سال 2002 به عنوان محقق مهمان به موقوفه ملی دموکراسی دعوت شد. جهانبگلو در مورد نقش و تأثیر روشنفکران بر براندازی نرم در ایران برای موقوفه تحقیق کرد. سپس «سیامک نمازی» از دوستان جهانبگلو به عنوان محقق مهمان فعالیت خود در موقوفه را آغاز کرد. نمازی در زمان حضورش در ایران مدیر مؤسسهای به نام «آتیه بهار» بود. این مؤسسه در زمینه اقتصادی فعال بود و با برخی اعضای حزب کارگزاران سازندگی نیز روابط خوبی داشت.
از دیگر افراد مرتبط با موقوفه ملی دموکراسی میتوان به «حسین بشیریه» اشاره کرد که در سالهای 2004 و 2005 به عنوان محقق مهمان با این مؤسسه همکاری میکرد و به دلیل رابطه خوبش با اصلاحطلبان اهمیت خاصی داشت. بشیریه در زمان حضور در این مؤسسه، تحلیلی را برای موقوفه ملی دموکراسی تهیه کرد که در آن به علل شکست و پیروزی اصلاحطلبان و همچنین نقاط ضعف و قوت این جنبش اشاره داشت.
«سیامک نمازی» یکی از افرادی است که به عنوان محقق مهمان
با موقوفه ملی دموکراسی همکاری کرده است
«مؤسسه مشارکتی آموزشی زنان» از دیگر مؤسسات ایرانی است که رابطه نزدیکی با موقوفه ملی دموکراسی دارد و از آن بودجه دریافت میکند. تمرکز این مؤسسه که مدیریت آن را «مهناز افخمی» بر عهده دارد بر روی زنان به خصوص در منطقه خاورمیانه است و از فعالیتهای این مؤسسه میتوان به حمایت جدی از کمپین یک میلیون امضا در ایران اشاره کرد. مهناز افخمی همچنین رابطه نزدیکی با شیرین عبادی و آذر نفیسی دارد.
«شورای ملی ایرانیان آمریکایی» یا «نایاک» (NIAC) نیز از موقوفه ملی دموکراسی پول دریافت میکند. این مؤسسه زیر نظر شخصی به نام «تریتا پارسی» که یک ایرانیالاصل مقیم آمریکاست، اداره میشود. این فرد از معدود ایرانیهایی است که در کنگره آمریکا نیز ردپایی دارد. وی دستیار «باب لین» (نماینده کنگره آمریکا) در امور ایران بوده است. پارسی همچنین روابط خوبی با «صادق خرازی» و «محمدجواد ظریف» دارد.
از عناصر ایرانی دیگر که با موقوفه ملی دموکراسی مرتبط است میتوان به «مهرانگیز کار» اشاره کرد. وی سال 2003 از دست جورج بوشِ پسر، جایزه سالانه موقوفه ملی دموکراسی را به پاس خدمات به منافع آمریکا دریافت کرد. از آنجایی که حوزه فعالیت موقوفه ملی دموکراسی در داخل آمریکا تعریف شده بود، شاخهای جهانی برای آن تأسیس شد که به مؤسسات غیرآمریکایی خدمات بدهد. نام این بخش «جنبش ملی برای دموکراسی» و مهناز افخمی از اعضای هیأت مدیره آن است.
یکی دیگر از مؤسساتی که از موقوفه ملی دموکراسی بودجه میگیرد، «مرکز بینالمللی روزنامهنگاران» (ICFJ) است که هدف خود را آموزش، توسعه و کمک به روزنامهنگاری معرفی میکند. این مؤسسه حدود سال 1386 در زمینه ایران فعال شد و کنفرانسی به نام «ایران 360» را که ربطی هم به روزنامهنگاری نداشت، برگزار کرد.
در این همایش از روزنامهنگاران و وبلاگنویسهای دوم خردادی ساکن آمریکا مانند «امید معماریان»، «نیکآهنگ کوثر»، «صنم دولتشاهی»، «مهرزاد بروجردی» و «کامیار اعلایی» دعوت به عمل آمده بود تا با هدف بررسی اوضاع ایران گرد هم جمع شوند. همچنین این مؤسسه مبادرت به برپایی یک سری آموزشهای خبرنگاری از راه دور برای ایرانیان کرده است که هدف اصلی آن، شبکهسازی در کشور است.
البته اینها احتمالاً تمام افراد یا مؤسسات ایرانی نیستند که موقوفه ملی دموکراسی با آنها ارتباط دارد. این نهاد براندازی آمریکایی هیچگاه از فعالیتها یا حمایتهای خود از یک سری افراد، پرده برنمیدارد. به عنوان مثال، همکاری «فریبا داوودی مهاجر» از فعالان جبهه دوم خرداد در زمان دولت هشتساله اصلاحات، با موقوفه ملی دموکراسی هرگز علنی نشد، چون سالهاست که فضای داخلی ایران نسبت به این سازمان آمریکایی حساس شده و هر نوع ارتباطی با این مؤسسه، منجر به رسوایی فرد میشود. با این حال، داوودی که از کشور فرار کرده و به آمریکا پناهنده شده است، چند سال پیش در مصاحبهای، حضورش در موقوفه ملی دموکراسی و همکاریش با این مؤسسه را تأیید کرد.«تریتا پارسی» مدیر «شورای ملی ایرانیان آمریکایی» است
به فاصله یک ماه پس از انتخابات سال 88 در ایران، «پل کریگ رابرتس» معاون اسبق وزارت خزانهداری آمریکا در گفتوگو با نشریه «فارین پالیسی» اعلام کرد[13]: «موقوفه ملی دموکراسی در طول دهه گذشته میلیونها دلار را صرف گسترش انقلابهای «رنگی» در کشورهایی همچون اوکراین، صربستان و ایران کرده است. بخشی از این پول هم به دست حامیان موسوی رسیده که با برخی سازمانهای غیردولتی در خارج از ایران ارتباط داشتهاند، سازمانهایی که از موقوفه ملی دموکراسی بودجه دریافت میکردهاند.
رابرتس تأکید کرد: «اتهام تقلب در انتخابات ایران، دروغ است و همه آشوبهای ایجاد شده در ایران پس از انتخابات ریاستجمهوری، توطئه آمریکا برای بیاعتبار و منزوی کردن ایران بود تا این کشور را به زانو درآورد. این اتهام که رأی مردم در انتخابات ریاستجمهوری ایران دزدیده شد، دروغ بود. ایران به این دلیل مورد حمله قرار گرفته که یکی از دو کشور مستقل منطقه محسوب میشود و اگر ایران نیز تحت هژمونی آمریکا قرار بگیرد پایان استقلال سوریه، حماس و حزبالله نیز فرا میرسد.»
معاون اسبق وزیر خزانهداری آمریکا سپس به شواهد قابلاستنادی اشاره میکند که نشان میدهد آمریکا به دنبال ایجاد یک انقلاب رنگی در ایران بوده است. وقتی از او سؤال میشود آیا مدرکی دارد که نشان دهد «میرحسین موسوی» از اعضای نهادهای دموکراسیسازی آمریکایی مانند موقوفه ملی دموکراسی است و هزینه تبلیغات انتخاباتی خود را از طریق این مؤسسات تأمین کرده یا نه، جواب میدهد: «مدارک مستدلی وجود دارد که نشان میدهد دولت آمریکا در اعتراضات بعد از انتخابات در ایران دست داشته است. به عنوان مثال «کنت تیمرمن» نومحافظهکاری که رئیس «بنیاد دموکراسی» است، سازمان خود را «یک سازمان خصوصی غیرانتفاعی» معرفی میکند «که در سال 1995 توسط کمکهای موقوفه ملی دموکراسی تأسیس شده است تا دموکراسی و معیارهای جهانی حقوق بشر را در ایران پایهگذاری کند.»
وی ادامه میدهد: «با توجه به انقلابهای رنگی مختلفی که موقوفه ملی دموکراسی در گرجستان و اوکراین ایجاد کرده، ما میدانیم این حرف به چه معنایی است. تیمرمن، 11 ژوئن یعنی پیش از برگزاری انتخابات در ایران نوشت: «صحبت از یک انقلاب سبز در ایران است.» به عبارت دیگر قبل از رأیگیری خود را آماده کرده بودند و بنابراین خودجوش بودن اعتراضات، مشکوک است. بخشی از بودجه موقوفه ملی دموکراسی به دست حامیان موسوی رسیده است. همچنین جورج بوش ماه می سال 2007 به سیا دستور داد تبلیغات «سیاه» پنهانی را برای ترویج اطلاعات نادرست به منظور ایجاد بیثباتی در ایران و در نهایت ساقط کردن حکومت این کشور صورت دهد. گزارشهای زیادی نشان میدهد دولت آمریکا بودجه گروههای تروریستی داخل ایران را که به ترور و بمبگذاری میپردازند، تأمین میکند.»
«کنت تیمرمن» رئیس «بنیاد دموکراسی» آمریکا پیش از انتخابات سال 88
گفته بود: «صحبت از یک انقلاب سبز در ایران است.»
رابرتس همچنین تصریح میکند: «بر اساس یکی از گزارشهای واشنگتنپست در سال 2007، جورج بوش رئیسجمهوری وقت آمریکا، اجازه تخصیص بودجه 400 میلیون دلاری را برای فعالیتهایی از جمله جاسوسی در مورد برنامه هستهای ایران و حمایت از گروههای شورشی مخالف روحانیون حاکم صادر کرد. البته در مورد موسوی و متحدین قدرتمندش از جمله رفسنجانی، من اعتقاد ندارم که قصد آنها براندازی نظام بوده، بلکه اینها افراد جاهطلب و ناامیدی هستند که از بازی خارج شدهاند و میخواهند مجدداً در بازی قدرت شرکت کنند.»