کد خبر 51354
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۰:۵۴

پخش مستند «الماسي براي فريب» كه گوشه هاي نفوذ سيستم اطلاعاتي جمهوري اسلامي در عمق محافل ضدانقلاب مقيم اروپا و آمريكا را به تصوير كشيده، باعث يك زلزله تمام عيار در اين محافل شده است.

به گزارش مشرق ، کیهان نوشت: اين محافل با حمله شديد به عناصر مرتبط با رضا مدحي طي دو سال گذشته، از خود پرسيده اند نفر بعدي كه به ايران مي گريزد و از اندروني اپوزيسيون خبر مي برد چه كسي خواهد بود؟ رجب مزروعي؟ اردشير امير ارجمند؟ مجتبي واحدي؟ محسن مخملباف يا...؟ آنچه مي خوانيد گزيده اي از اين بازتاب هاست كه در عين حال ابعادي از ضربه وارده به ضد انقلاب را روايت مي كند.
سايت صهيونيستي بالاترين در واكنشي نوشت: رضا مدحي كه خود را به گروه هاي اپوزيسيون نزديك كرده بود، به تازگي سر از تهران درآورده است. او خود را تاجر الماس معرفي كرد و با هدف نزديك شدن به اپوزيسيون، گره جنبش جمع ياران را راه اندازي كرده به افرادي مانند اميرحسين جهانشاهي، نوري زاده، خوانساري، مخملباف، عبدالله مهتدي و دهها نفر ديگر نزديك شده بود. او همچنين تلاش كرده بود تعدادي از روزنامه نگاران را در خارج بخرد.
بالاترين در مطلب ديگري كنترل خود را از دست داده و مي نويسد: كدام خري اين مدحي را جذب كرد؟ بارها به رفقاي دوروبر مي گفتيم جو زده عمل نكنيم تا رو دست نخوريم. واقعا براي برخي دوستان مقيم خارج متأسفيم كه كلي ادعا دارند ولي فقط آبروي اپوزيسيون را مي برند. اي نوري زاده خائن! امروز مي فهميم كه اپوزيسيون خارج واقعا هيچ است.
پايگاه اينترنتي ايران گلوبال نيز در واكنشي قابل تأمل نوشت: «استهزاي فريب خوردگاني كه خام مأمور وزارت اطلاعات شده بودند و مي پنداشتند مشغول برپا ساختن «دولت در تبعيد»اند، زماني براه مي افتد كه در پي همايش سكولارهاي سبز در تورنتو مي رويم تا مقدمات «همايشي ممكن» را براه بياندازيم و اين نخستين باري نيست كه اين آقايان به نام اپوزيسيون ايراني در پروژه سازي هاي خود همه مبارزات و اميد براي دست يازي به آزادي را به سخره مي گيرند سال هاست كه همين مافيا با تسلط اش بر رسانه ها در خيال و روياي بهره وري هاي شخصي، جنبش سياسي اپوزيسيون را بازيچه خود قرار داده اند. وجود اينها چيزي جز توهين به اپوزيسيون نيست».
اين پايگاه ضدانقلابي مي افزايد: امروز با بر ملا شدن چنين گندابي مي توان به عمق فاجعه حضور اين مافيا در زندگي سياسي اپوزيسيون پي برد. مي توان به نقش آفريني شان در رسانه هاي فارسي زبان در تاييد و انكار اين و آن جريان انديشيد و دريافت كه سي و دو سال دكان هاي دونبشه سياست و انديشه چه زخم هايي بر پيكر اپوزيسيون فرود آورده اند. اين رويداد خيانتي بزرگ بود.
اما بخوانيد از پايگاه اينترنتي خودنويس كه مي پرسد پس از غافلگيري اخير، در نوبت بعدي بايد منتظر سورپرايز كدام يك از افراد ديگري بود كه خود را به عنوان اپوزيسيون در اروپا و آمريكا جا زده اند؛ «بر مدحي ها سرزنشي وارد نيست كه آنها براساس مأموريت جمهوري اسلامي، انجام وظيفه مي كنند اما سوالات بسياري درباره مداحان مدحي ها وجود دارد. دو سال است كه فرياد مي زنيم و مي نويسيم اين جماعت كه با چپاول سرمايه هاي مردم ايران در خارج كشور آشيانه گزيده و مدام به نام مردم ايران در رسانه ها و توسط به اصطلاح مفسرين خبري و سياسي تبليغ شده و جنبش سبز را ملك مشاع خويش مي دانند به هيچ عنوان قابل اعتماد نيستند و نبايد به زنده و مرده اين عناصر اعتماد كرد. هرچه ما بيشتر نوشتيم بيشتر متهم به تفرقه گشتيم. بي پرده از آقاي نوري زاده كه مدعي بود با بدنه سپاه ارتباط دارد و مدحي به او اطلاعات مي دهد، مي پرسيم در برابر اين رسوايي چه پاسخي داريد؟ مورد مشكوك مشابه سناريوي كمپين سفارت سبز توسط حيدري كنسول ايران در نروژ است. ارتباط حيدري با جهانشاهي و مدحي چه مي تواند باشد؟»
«خودنويس» اضافه كرد: اينك بايد از آقاي نوري زاده پرسيد كه اين جريان نفوذي تا كجا مي تواند در ميان اپوزيسيون پيش رفته باشد و چه تضميني وجود دارد كه فردا، آقايان اميرارجمند و يا واحدي و مزروعي در صداوسيماي جمهوري اسلامي آفتابي نشوند؟ آيا وقت آن نرسيده است دست وابستگان رژيم همچون مدحي و مداحان آنها و كساني كه سعي در ارتباط گرفتن با آنها براساس منافع شخصي مي نمايند، از ميان اپوزيسيون جنبش سبز كوتاه شود؟
سايت اپوزيسيوني «راديو كوچه» يكي ديگر از رسانه هاي ضدانقلابي بود كه با عصبانيت نوشت: آنچه در الماس فريب مشهود است اينكه بخشي از اپوزيسيون خارج كشور عملكرد بسيار ضعيفي در اين ماجرا داشته و آثار و نتايج بسيار زيانباري را متوجه اپوزيسيون خواهد كرد. با پخش اين فيلم، اطلاعيه اخير وزارت اطلاعات مبني بر دستگيري 30 جاسوس آمريكا و متلاشي كردن يك شبكه پيچيده جاسوسي و خرابكاري وابسته به سازمان سيا معناي بيشتري پيدا مي كند. متاسفانه در اثر سهل انگاري برخي اعضاي اپوزيسيون در همكاري با مدحي و گروه ياران بي شماري از افرادي كه در داخل ريسك همكاري با خارج را پذيرفته بودند، در معرض خطر دستگيري و حتي اعدام قرار گرفته اند. از سوي ديگر فراموش نكنيم كه به قول معروف با «تو زرد از آب درآمدن» فردي كه خودش و گروه خيالي اش دو سال تمام سوژه اپوزيسيون بوده، انتشار خبرها، تحليل ها و اظهارات جعلي و بي اساسش ضربه اي سخت بر پيكر اعتماد به جنبش وارد خواهد آورد كه بازسازي آن كار آساني نخواهد بود. اين اتفاق شايد زنگ خطري را براي كنشگران و مبارزان و اعضاي اپوزيسيون خارج از كشور به صدا درآورده باشد تا به اين راحتي فريب هركسي را نخورده و به قيمت اضافه كردن يك فرد به جمع مخالفان رژيم با آبرو و جان و امنيت مخالفان بي شماري بازي نكنند.
در همين حال سايت بالاترين در نوشته ديگري با نگراني پرسيده است: نوري زاده ادعا مي كرد كه مدحي 13سال منبع او بوده اما حالا همين فرد سرباز گمنام رژيم از آب درآمده است. به راستي چرا و با چه انگيزه اي عليرضا نوري زاده وي را براي اولين بار به عنوان مبارز در رسانه ها به مردم معرفي كرد؟ بعد از عليرضا مدحي چه كسان ديگري به تهران خواهند رفت؟ محسن مخملباف و عليرضا نوري زاده و اميرعباس فخرآور و محمدي؟ كدام يك؟ همين نوري زاده و تلويزيون كانال يك بودند كه مدحي چماقدار رژيم را تطهير مي كردند و او را به عنوان مبارز و... معرفي مي كردند، خود نوري زاده هم از مدتها پيش توسط اربابان مدحي خريداري شده و در زمان شاه هم براي ساواك كار مي كرد، نوري زاده عاشق كاركردن براي سرويس هاي اطلاعاتي است.
اين رسانه وابسته به اپوزيسيون پرسيده است: اين بابارو چه جوري به ايران برگردانده اند؟ نوري زاده آدم شهرت طلبي است كه به هر دست و پازدني است مي خواهد خود را شخص مهمي معرفي كند و اين هم سرانجام كارش.
وبلاگ «يار دبستاني» از همكاران شبكه بالاترين نيز اين گونه نوشته كه؛ آشنايي من با مدحي 7 ماه قبل در يكي از مسنجرها بود. مدحي با كمال صراحت ادعا كرده بود جمهوري اسلامي تا 3 ماه ديگر سقوط خواهد كرد. وقتي اين را گفت ديگر مطمئن شدم كه كلكي در كار اوست(!)
در اين ميان بخوانيد از اميرفرشاد ابراهيمي كه همين چند ماه پيش تهديد كرده بود به ايران بازمي گردد و همه پته اپوزيسيون كلاهبردار را روي آب مي ريزد. او اكنون مي نويسد؛ بسياري از همان ابتدا با ترديد به سخنان مدحي مي نگريستند و بسياري متعجب از اينكه چطور فردي كه به گفته خود از دل نظام آمده، هنوز از گرد راه نرسيده، اين چنين مطرح مي شود و دربستر حوادث ملتهب قرار گرفته است. اما هرچه بود اكنون وي در تهران است.
ابراهيمي مي نويسد: بي شك اولين كساني كه تريبون هاي اطلاع رساني خود را آن هم در حد وسيع و گسترده و مداوم در اختيار اين فرد معلوم الحال گذاشته و از او يك «قهرمان ملي» و «سردار تواب» ساختند بايد پاسخگو باشند. جواب نااميد كردن آنهايي كه ساعتها مي نشستند پاي راديوها و تلويزيونها و برنامه هاي هيجاني وي را مي ديدند و به سقوط جمهوري اسلامي اميدوار مي شدند را چه كسي اكنون بايد بدهد؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس