گروه بینالملل مشرق-" هیلاری رودهام کلینتون" وزیر اسبق امور
خارجه آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و همسر "بیل کلینتون" چهل و دومین رئیسجمهور
آمریکا است. کلینتون یکی از نامزدهای انتخابات سال
2016 میلادی و طبق نظرسنجیها از حمایت قابلتوجهی در میان دموکراتها برخوردار است.هیلاری پس
از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان
"انتخابهای سخت" منتشر کرد. فصل هجدهم
این کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع ایران میپردازد که این فصل، "ایران:
تحریمها و رازها" نام دارد. گروه بینالملل مشرق قصد دارد طی روزهای آتی خلاصهای از فصل مربوط به
ایران در کتاب "انتخابهای سخت" را در چند بخش منتشر کند.
بخش اول این گزارش را میتوانید از اینجا، بخش دوم را از اینجا، بخش سوم را از اینجا و بخش چهارم را از اینجا بخوانید.
بخش پنجم
- حسن روحانی پس از انتصاب به ریاستجمهوری ایران، بلافاصله اظهارات آشتیجویانه نسبت به جامعه بینالمللی را شروع کرد. حتی به مناسبت "روش هشانا" (سال نوی یهودی)، در صفحه توئیترش آرزوهای خوبی [خطاب به یهودیان] کرد. رهبر [ایران] هنوز هم تمام قدرت واقعی را در اختیار داشت، اما اجازه انتخاب روحانی را داده بود و صحبتهای او درباره یک جهت جدید [در سیاست خارجی] را هم تحمل میکرد. حتی در برابر حملات تندروهای بیقرار، بیسر و صدا از رئیسجمهور جدید دفاع مینمود.
- در پشت پرده، بحث کانال [مذاکرات مخفی به میانجیگری سلطان "قابوس" پادشاه] عمان، داغتر شده بود. سلطان [قابوس] اولین رهبر خارجی بود که در تهران با روحانی دیدار کرد. اوباما نامه دیگری [به رهبر ایران] فرستاد و این بار پاسخ مثبتی دریافت کرد. در مسقط، "ویلیام برنز" معاون وزیر خارجه و "جیک سالیوان" مشاور امنیت ملی معاون رئیسجمهور، ملاقات با مقامات ایرانی را از سر گرفتند. هیأت ایرانی بالأخره قدرت [و اجازه] مذاکره در بالاترین سطوح را به دست آورده بود. محرمانه بودن کامل [مذاکرات] مهم بود تا اعتبار شکننده روحانی در داخل [ایران] حفظ شود.
- چارچوب کلی یک معامله اولیه با سرعت نسبتاً زیادی داشت شکل میگرفت. ایران [طبق توافقها] پیشرفت در برنامه هستهای خود را متوقف میکرد و اجازه بازرسیهای جدید را به مدت شش ماه میداد و در مقابل، تحریمها اندکی کاهش مییافت. "وندی شرمن" معاون وزیر خارجه در امور سیاسی، مذاکرهکننده باتجربه و اولین زنی که این سمت را در اختیار داشت، در عمان به گفتگوها پیوست و کمک کرد تا جزئیات [توافق آینده] مشخص شود.
- دو هیأت درباره احتمال یک دیدار تاریخی و چهره به چهره میان اوباما و روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک نیز بحث کردند. با این حال، در آخرین دقایق، ایرانیها [خلاف وعده خود] در این نشست شرکت نکردند، که نشان میداد اختلافنظر و سوءظن در داخل حکومت [ایران] همچنان ادامه دارد. البته همینطور که لیموزین روحانی او را به فرودگاه نیویورک میبرد تا سوار هواپیمایی به مقصد کشورش شود، دو رئیسجمهور تلفنی با هم صحبت کردند. از سال 1979 تا آن زمان، اولین باری بود که چنین گفتگویی انجام میشد.
- "جان کری" جانشین من، با "جواد ظریف" وزیر جدید امور خارجه ایران ملاقات کرد و دولت [آمریکا] برگزاری جلسات توجیهی در مورد پیشرفت در مذاکرات محرمانه را برای متحدان کلیدیمان آغاز نمود. نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل، طی سخنرانی خود در سازمان ملل متحد هشدار داد که روحانی "گرگی در لباس گوسفند" است.
- کانال مخفی عمان کمکم با مذاکرات رسمی 1+5 در ژنو ادغام شد. وندی شرمن ریاست هیأت آمریکایی را به عهده داشت. برنز و سالیوان هم [در مذاکرات] شرکت داشتند، اما اقدامات استادانهای برای دور ماندن از چشم رسانهها انجام میدادند، از جمله اقامت در هتلی جداگانه و ورود و خروج از درهای مخصوص خدمات.
- ایران موافقت کرد ذخایر اورانیوم غنای بالای خود را از بین ببرد، غنیسازی را تنها تا 5 درصد ادامه دهد، هزاران سانتریفیوژ، از جمله تمام سانتریفیوژهای نسل بعدی خود را خاموش کند، اجازه بازرسیهای سرزده را بدهد و کار روی تأسیسات جدید، از جمله یک رآکتور پلوتونیوم، را متوقف کند. در عوض، جامعه بینالمللی تحریمها را به میزانی معادل چندین میلیارد دلار کاهش میداد، مبلغی که عمدتاً از داراییهای مسدود شده ایران تأمین میشد.
- هنگامی که ما [من و اوباما] سال 2009 وارد دولت شدیم، جامعه بینالمللی، متفرق، و دیپلماسی [در پرونده هستهای ایران] متوقف شده بود و ایرانیها بدون وقفه به سمت سلاح هستهای حرکت میکردند. استراتژی "دو مسیره" ما مبتنی بر تعامل و فشار، این مشکلات را برطرف و جهان را متحد کرد و در نهایت ایران را مجبور نمود به میز مذاکره بازگردد.
- سختترین بخش کار هنوز پیش رویمان بود. همه مسائل دشواری که رابطه ایران با جامعه بینالمللی را آلوده [و مسموم] کرده بود، هنوز حل نشده بود. حتی اگر موضوع هستهای هم بعد از این همه مدت، به شکلی رضایتبخش و با [امضای] یک توافق قابلاجرا حل و فصل میشد، باز هم حمایت ایران از تروریسم و رفتار پرخاشگرانه این کشور در منطقه تهدیدی برای امنیت ملی ایالات متحده و متحدان ما محسوب میشد.
- از این به بعد هم مقامات ایران، به خصوص رهبر [این کشور]، با انتخابهایی واقعی [و تأثیرگذار] در مورد آینده مواجه هستند. در زمان انقلاب ایرانی سال 1979، اقتصاد ایران حدود 40 درصد بزرگتر از ترکیه بود. در سال 2014 این [نسبت] معکوس شده است. آیا برنامه هستهای این کشور، ارزش نابود کردن تمدنی درخشان و فقیر کردن [و تضعیف] ملتی پرافتخار را دارد؟
- اگر ایران همین فردا به سلاح هستهای دست پیدا کند، آیا شغلی حتی برای یک نفر، در کشوری ایجاد میشود که میلیونها جوان در آن بیکار هستند؟ آیا [سلاح هستهای] "یک" ایرانی را به دانشگاه میفرستد و یا جادهها و بنادری را بازسازی میکند که هنوز از جنگ یک نسل پیش با عراق خراب هستند؟ هنگامی که ایرانیها به خارج از کشور خود نگاه میکنند، آیا ترجیح میدهند مانند کره شمالی شوند یا کره جنوبی؟