خبرنگار مشرق برای ترسیم آیندهای که در دوران ریاستجمهوری ترامپ انتظار دنیا و خود آمریکا را خواهد کشید پیش روی مخاطبان محترم، مصاحبهای تفصیلی با «فیل ویلیتو[1]» سردبیر نشریه «ویرجینیا دیفندر» و از فعالترین کنشگران سیاسی آمریکایی انجام داده است. آقای ویلیتو که همزمان با نگارش این گزارش، برای هماهنگی کنفرانسهای مختلف در سفری در طول مرزهای جنوبی آمریکا به سر میبرد، طی همین سفر در گفتوگویی و ضمن ارائه ارزیابی خود از سیاستهای خارجی احتمالی ترامپ در آینده، ترسها و نگرانیهای اقلیتها در آمریکا را توصیف کرد و درباره برنامههای مخالفان ترامپ برای برگزاری تظاهرات علیه او طی ماههای آینده توضیح داد.
آقای ویلیتو سال 2007، یک «هیأت مردمی صلح» پنج نفره را سازماندهی و راهی ایران کرد. وی یک سال بعد بر اساس همین سفر، کتاب «در دفاع از ایران: یادداشتهایی از سفر یک هیأت صلح آمریکایی در جمهوری اسلامی» را نوشت. این اکتیویست آمریکایی همچنین عضو هیأت مدیره «کمپین پایان تحریمها و دخالت نظامی در ایران» نیز هست. آنچه در ادامه میآید، متن مصاحبه مشرق با این بنیانگذار آمریکایی سازمان داوطلبانه «مدافعان آزادی، عدالت و برابری» است.
یکی از مهمترین مواردی که ترامپ در آن سیاست خارجی اوباما را به باد انتقاد گرفت، توافق هستهای با ایران بود
آنچه برای مردم خارج از آمریکا مهم است، سیاست خارجی ترامپ است. به طور خاص، برای مردم ایران، سیاستهای ترامپ درباره این کشور اهمیت دارد. به نظر شما سیاست ترامپ در قبال ایران چگونه خواهد بود؟
ترامپ درباره مسائل بینالمللی زیادی مواضعی گرفته که اگر بخواهد به آنها عمل کند، تغییرات زیادی در سیاست خارجی آمریکا ایجاد خواهد شد. با این حال، مشکل اینجاست که حرفهای ترامپ منسجم نیستند، بلکه گاهاً با یکدیگر متناقض هم هستند. بعید است قشر حاکم بر آمریکا که یک اقتصاد 17 تریلیون دلاری را کنترل میکند، به یک نفر اجازه بدهد منافعش در سراسر دنیا را به خطر بیندازد.
توجه داشته باشید که هر وقت یک رئیسجمهور روی کار میآید، رؤسای وزارتخانههای مختلف را تغییر میدهد؛ بنابراین ناظران سیاسی با دقت نگاه میکنند که او چه افرادی را به عنوان مقامات دولت خود تعیین میکند. درباره ترامپ، وزیر دفاع آینده او گفته که شخصاً با تغییر توافق هستهای مخالف است و تصور من این است که ارتش آمریکا هم همین نظر را خواهد داشت.
باید بدانید که آمریکا به این دلیل توافق هستهای را با ایران امضا نکرد که تمایل به صلح با ایران داشت، بلکه، به نظر من، به این خاطر با ایران توافق کرد که کمرش زیر بار جنگهای عراق، افغانستان، سومالی، سوریه و کشورهای دیگر، و غیرمستقیم در یمن خم شده بود. همچنین واشینگتن داشت به درگیری نظامی با ایران نیز نزدیکتر و نزدیکتر میشد.
من معتقدم قشر حاکم بر آمریکا به این نتیجه رسید که الآن وقت درگیر شدن با ایران نیست، چون در جاهای بیشمار دیگری درگیر بودند؛ بنابراین تصمیم گرفتند تنشها را کاهش دهند، تقابل را به تعویق بیندازند، ایران را اولویت بعدی خود قرار دهند و بعداً به سراغ این کشور بروند. دلیل امضای قرارداد با ایران، همین بود.
او گفته که برجام را یا پاره میکند و یا دوباره به مذاکره میگذارد. به نظر شما سرنوشت برجام در دوره ترامپ چه خواهد شد؟
به عقیده من، ترامپ نمیتواند توافق هستهای را لغو کند. کاری که میتواند انجام دهد این است که تحریمها را دوباره اعمال کند و در اجرای قرارداد همکاری نکند. با این حال، کشورهای دیگر و سازمان ملل میتوانند اجرای توافق را ادامه بدهند و از مزایای اقتصادی و قراردادهای تجاری آن بهرهمند شوند. در این صورت، آمریکاست که از این مزیتها محروم میشود. ضمناً آمریکاییها در این شرایط نمیخواهند به جنگ با ایران بروند، آن هم به تنهایی [و بدون همراهی سازمان ملل و کشورهای عضو توافق هستهای]. بنابراین به نظر من ترامپ مجبور خواهد شد نظر خود در اینباره را تغییر دهد.
از سوی دیگر، ترامپ غیرقابلپیشبینی است. معمولاً در آمریکا رئیسجمهور تحت کنترل بخشی از قشر حاکم بر آمریکاست. مثلاً رونالد ریگان وابسته به صنعت نظامی و هوافضا بود؛ جیمی کارتر را منافع برخی کمپانیها کنترل میکرد؛ کلینتونها خود را به والاستریت فروختند؛ و اوباما با حمایت «گلدمنساکس» روی کار آمد که قویترین سازمان سرمایهگذاری در والاستریت است.
ترامپ عضو این محفلها نیست؛ او میلیاردری است که آنقدر پول دارد که بتواند خودش کارهایش را انجام بدهد. این مسئله برای همه خطرناک است. اگر ترامپ ترقیگرا بود، یک مسئله بود، اما او مرتجع و غیرقابلپیشبینی است. بنابراین ما باید در ارزیابیهایمان بسیار منطقی باشیم. ترامپ گفته که توافق را پاره میکند، اما احتمالاً از جزئیات پیامدهای چنین کاری خبر ندارد.
وی ممکن است دشمنیها با ایران را افزایش بدهد، یا اینکه توسط دیگران در آمریکا، از جمله ارتش، متقاعد شود که الآن زمان درگیری با ایران نیست، بلکه ابتدا باید به خاورمیانه بپردازیم. تنها چیزی که میتوان درباره ترامپ گفت این است که او قابلپیشبینی نیست و هر کس تصور کند میتواند پیشبینی کند که ترامپ چه خواهد کرد، دچار اشتباه محاسباتی هم درباره ترامپ و هم درباره وضعیت سیاسی کنونی شده است.
ترامپ «جیمز متیس» را که به دشمنی و نفرت از ایران و ایرانیها مشهور است، به عنوان وزیر دفاع خود انتخاب کرده است. آیا این انتخاب به معنای آن نیست که ترامپ دستکم به جنگ با ایران، فکر میکند؟
متیس یک نفرت واقعی از ایران دارد و این نفرت، در سابقه او مشخص است. او ایران را در کشته شدن آمریکاییها در جنگهای خاورمیانه مقصر میداند. با این حال، متیس اعتقاد ندارد به نفع آمریکاست که از توافق هستهای با ایران عقبنشینی کند. متیس، هم به خاطر اظهارات متعصبانه مشهور است و هم به تحصیلکرده بودن و داشتن ارزیابی منطقی از محدودیتهای قدرت نظامی آمریکا. بنابراین چهبسا او بتواند نیروی متعادل تأثیرگذار روی ترامپ باشد.
درباره اینکه آیا ترامپ با ایران خواهد جنگید یا نه، باید بگویم روشهای دیگری هم برای آسیب زدن به ایران وجود دارد؛ راههای اقتصادی، دیپلماتیک و غیره. بنابراین باید انتظار روزهای سختی را برای روابط میان آمریکا و ایران داشت، اما من فکر میکنم برای ترامپ (اگرچه رئیسجمهور هم هست) بسیار دشوار خواهد بود که دشمنی فیزیکی [و جنگ نظامی] با ایران را آغاز کند.
ایران در روابط خود با آمریکا مهارت خارقالعادهای از خود نشان داده و در بیانیهها و رویکردهای خود چیزی بیشتر از منطق به خرج داده است. بنابراین من فکر میکنم اگر قرار باشد این دو کشور از توافق هستهای خارج شوند، بخش عمده دنیا، آمریکا را مقصر خواهند دانست؛ و این چیزی نیست که آمریکا بخواهد، چون این کشور دوست دارد دنیا تصور کند که دشمنان آمریکا، دشمنان تمام جهان هستند. البته این خواسته آمریکا بعید است در مورد ایران برآورده شود.
به نظر میرسد ترامپ قرار است «رکس تیلرسون» مدیرعامل غول نفتی جهان یعنی «اکسانموبیل» را وزیر خارجه خود کند. آیا این به معنای اولویت داشتن اقتصاد و مشخصاً چین در سیاست خارجی آمریکاست؟ آیا مردم غرب آسیا در دولت ترامپ میتوانند نفس راحتی بکشند؟
سال 1991، وقتی جنگ اول خلیج [فارس] رخ داد، یکی از شعارهای فعالان ضدجنگ «نه به خون برای نفت» بود؛ یعنی ما نمیخواهیم برای نفع بردن کمپانیهای نفتی، بجنگیم. این درک وجود داشت که دلیل اصلی اینکه آمریکا این اندازه به خاورمیانه توجه دارد این است که بخش عمده نفت دنیا در آنجاست و هر کس نفت و توزیع آن را کنترل کند، میتواند دنیا را کنترل کند؛ و البته سود هنگفتی هم ببرد.
انتخاب تیلرسون به این معناست که وزارت خارجه، ماسک قدیمی خود را برداشته و پشت آن، همان تاجر نفتیای قرار دارد که همیشه در سمت وزارت خارجه بوده است. بنابراین من تصور نمیکنم سیاست خارجی [آمریکا، با این تغییر] تغییری کند، به جز در یک مورد: ترامپ فردی است که نگران وضعیت و سود خودش است؛ اگر کاری به نفع خودش باشد، حاضر است با انجام آن، منافع دیگر میلیاردرها را به خطر بیندازد.
رئیسجمهور آمریکا وظیفه دارد به فکر اقتصاد کل کشور باشد. این یک توهم است که مردم فکر میکنند او باید رفاه همه مردم را بهبود ببخشد. دولت آمریکا، «دفتر اداری سازمانهای حاکم» بر آمریکاست. کار این دولت، حفظ و شکل دادن دنیا مطابق خواست کمپانیهای آمریکایی است. از همان ابتدا هم همه جنگها بر سر همین موضوع بودهاند.
تیلرسون هم به عنوان مدیر عامل اکسانموبیل، در وزارت خارجه احتمالاً بیشتر نگران منافع شرکت نفتی خودش خواهد بود تا سایر شرکتهای نفتی، بنابراین هیچ شکی نیست که او هم همچنان به دنبال تسلط آمریکا بر خاورمیانه خواهد بود. اتفاقاً به همین دلیل هم هست که با ایران مشکل دارند، چون آمریکاییها نمیتوانند بر ایران مسلط شوند. بنابراین این کشور مانعی بر سر راه رسیدن آمریکا به هژمونی در خاورمیانه است.
در همین رابطه باید توضیح بدهم که اگر سوریه سقوط کند، ایران عملاً در منطقه تنها خواهد ماند. برای همین هم هست که ائتلاف ضدجنگ ما تلاش کرده تا ائتلاف «سوریه را رها کنید» را تشکیل دهد، ائتلافی که حمایت صدها سازمان در سراسر جهان را کسب کرده و خواستار آن شده که آمریکا از سوریه خارج شود. این ائتلاف همچنین اعلام کرده که حق دولت سوریه است که از کشورهای دیگر، از جمله ایران و روسیه، درخواست کمک کند.
به هر حال، ممکن است تفاوتهایی میان دولت ترامپ با اوباما یا دولت احتمالی کلینتون وجود داشته باشد، اما این تفاوت در این است که ممکن است ترامپ به جای همه ثروتمندان در آمریکا، صرفاً به فکر منافع خود و چند ثروتمند دیگر باشد. بنابراین مردم خاورمیانه نه تنها نباید انتظار داشته باشند نفس راحتی بکشند، بلکه باید بدانند خطرهایی که منطقه با آن مواجه است، افزایش پیدا کرده است، چون نه تنها اهداف دولت آمریکا برای تسلط بر خاورمیانه سر جای خود باقی است، بلکه این اهداف اکنون غیرقابلپیشبینی هم شده است.
ترامپ حتی گفته که ممکن است در خاورمیانه از سلاح هستهای هم استفاده کند. بنابراین زمان آن رسیده که همه کشورها در ارتباط با یکدیگر تجدیدنظر کنند. کشورهایی که شاید در گذشته با هم اختلافات هم داشتهاند، اکنون باید بنشینند و با هم گفتوگو کنند. من میدانم که جمهوری اسلامی پیشنهاد کرده که کشورهای اسلامی منطقه دور هم جمع بشوند و ائتلاف تشکیل بدهند و اختلافات را کنار بگذارند. این همان اتفاقی است که باید در خاورمیانه، آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا بیفتد؛ همان اتفاقی که الآن در آمریکا هم دارد میافتد، چه به صورت خودجوش و چه بر اثر تلاشهایی که دارد انجام میشود، مانند کنفرانس «جنگهای داخل و خارج را متوقف کنید» که ما قرار است در ماه آوریل برگزار کنیم.
اکنون زمان خوبی است که به مسائل داخلی در آمریکا هم بپردازیم. لطفاً توضیح بدهید مردم آمریکا چگونه به ریاستجمهوری ترامپ واکنش نشان دادهاند، به خصوص اکنون که به 20 ژانویه و مراسم تحلیف ترامپ نزدیکتر میشویم.
بخش بزرگی از مردم آمریکا که تصور نمیکردند دانلد ترامپ ممکن است رئیسجمهور کشورشان شود، واقعاً شوکه شدهاند. ترامپ احتمالاً «کریهترین» فردی است که تا کنون در آمریکا به ریاستجمهوری انتخاب شده است. از نظر شخصی، او یک تاجر بسیار ثروتمند است که ثروتش را از راه فریب دادن دیگران و اقدامات «تقریباً غیرقانونی» به دست آورده است، اقداماتی که واقعاً به دیگران آسیب رساندهاند. وی بسیار نژادپرست است؛ فقط جنسیتگرا [و قائل به تبعیض جنسی] نیست، بلکه به نظر میرسد از زنان نفرت دارد. در یک کلام، شخصیت ترامپ از آن دسته شخصیتهای نیست که دلتان بخواهد او را برای شام به خانهتان دعوت کنید.
با این وجود، اگر نگاه وسیعتری داشته باشید، متوجه میشوید که ترامپ به دلایل کاملاً مشخصی انتخاب شده است. من امسال فرصت آن را پیدا کردم که به کشورهای شرق و مرکز اروپا سفر کنم. در این کشورها دولتهایی روی کار بودند که سیاستهای نئولیبرال داشتند، به خصوص درباره مسائل تجاری؛ این سیاستها اغلب به سود تاجران و سازمانهایشان بود، اما مردم طبقه کارگر را میرنجاند. این دولتها بالأخره با رأی مردم کنار زده و با دولتهای بسیار راستگرایی جایگزین شدند که احساسات ملیگرایی و پوپولیستی مردم و طبقههای کارگر را ارضا میکنند.
این ترکیب ملیگرایی و پوپولیسم راستگرایانه در لهستان، مجارستان و سایر کشورهای اروپایی دولتهایی را روی کار آورده است و ترامپ هم از همین فرمول استفاده کرد. ترامپ به مردم آمریکا گفت: درباره بقیه دنیا نگران نباشید؛ همه سیاستهای ما باید برای [و به سود] «آمریکا» باشد؛ من به شما رسیدگی خواهم کرد؛ شغلهای بیشتری ایجاد خواهم کرد؛ از شما مقابل همه این مهاجرانی حفاظت میکنم که فکر میکنید دارند برای شما مشکل ایجاد میکنند؛ مسلمانها را سرکوب میکنم؛ اجازه نمیدهیم مردم از کشورهایی به آمریکا بیایند که در آنها اتفاقات تروریستی میافتد. بنابراین ترامپ بیشتر، و بلکه تقریباً تنها، احساسات سفیدپوستان را خطاب قرار داد و دوسوم جمعیت آمریکا هم هنوز سفیدپوست است.
واقعیت هم این است که تبلیغات اقتصادی ترامپ جواب داد، چون مردم آمریکا مستأصل شدهاند؛ بخش بزرگی از این کشور واقعاً درباره آینده اقتصادی خود نگران است؛ احساس میکنند دموکراتها و نئولیبرالها آنها را فراموش کردهاند؛ بنابراین به ترامپ رأی دادند. به عقیده من، اقلیت کوچکی از رأیدهندگان به ترامپ به او رأی دادند چون خودشان به اندازه ترامپ بد هستند. اما اکثر رأیدهندگان این کار را کردند چون از یک طرف فکر میکردند ترامپ میتواند وضعیت آنها را بهتر کند، و از طرف دیگر متأسفانه نژادپرستی و جنسیتگرایی او را دلیل کافیای برای رأی ندادن به او نمیدانستند.
نکته هم اینجاست که ترامپ رأی عمومی، یعنی اکثریت آرای انتخابات را به دست نیاورد، اما ما سیستم مضحکی داریم که یک نفر در آن میتواند اکثریت آرا را ببرد، اما رئیسجمهور نشود؛ چون ما موضوعی به نام «مجمع الکترال[2]» را داریم که ایجاد شده تا آمریکا هیچگاه دموکراسی واقعی را تجربه نکند، بلکه ثروتمندان[3] همیشه بتوانند[4] در انتخابات دخالت کنند[5].
همانطور که گفتید، ترامپ قولهای زیادی داده تا وضعیت داخلی آمریکا را بهتر کند. آیا اینها صرفاً تبلیغات انتخاباتی بوده یا ترامپ واقعاً میخواهد به فکر مردم آمریکا باشد؟
آنچه که ترامپ ادعا کرده انجام خواهد داد، این است که مشکلات همه را حل میکند؛ که البته غیرممکن است، به خصوص تحت نظام کنونی آمریکا. وقتی ترامپ میگوید شغلهای آمریکایی را به این کشور برخواهد گرداند، باید توجه داشته باشید که موضوع صرفاً این نیست که کمپانیهای آمریکایی، کارخانههای خود در آمریکا را تعطیل و به کشورهای دیگر منتقل کردهاند، بلکه مسئله این است که آنها دستگاههایی را به خدمت گرفتهاند که نیاز به کارگر را کاهش میدهد. این روند صنعتیسازی و کاهش نیاز به کارگران، برگشتناپذیر است.
تنها راهی که ترامپ ممکن است بتواند از طریق آن اشتغالزایی کند، ایجاد مشاغل دولتی و «کارهای عمومی» [پروژههای عمده زیرساختی که نیازمند کار و کارگر هستند] است. البته ترامپ ممکن است تحت برخی شرایط، این کارها را هم انجام بدهد و سپس آنها را به گونهای تبلیغ کند که گویی در همه جای کشور و در همه زمینهها اشتغالزایی کرده است.
به عنوان مثال میتوان به مورد کمپانی «کریر» اشاره کرد. این کمپانی قرار بود کارخانه خود در میانه غربی آمریکا تعطیل و آن را به مکزیک منتقل کند، اما ترامپ ادعا میکند با این کارخانه تماس گرفت و آنها را متقاعد کرد که این کار را نکنند؛ و سپس این مسئله را به عنوان مثالی از کارهایی مطرح کرد که میتواند به عنوان رئیسجمهور انجام دهد. بعدها مشخص شد که ترامپ کاری را که گفته بود، انجام نداده، اما به هر حال تماس تلفنی را گرفته بود، در حالی که نه باراک اوباما و نه هیلاری کلینتون با کریر تماس نگرفته بودند.
بنابراین ترامپ ممکن است بتواند اینگونه توهمات کوتاهمدت را ایجاد کند، اما در درازمدت نخواهد توانست به وعدههایی که درباره مزایای اقتصادی برای طبقه کارگر داده، عمل کند. بنابراین انتظار ما این است که وی نهایتاً برای منحرف کردن اذهان کارگران سفیدپوست، به تشدید حملات خود علیه مهاجران و مسلمانان متوسل خواهد شد و همه تقصیرها را به گردن همه کس خواهند انداخت، جز ثروتمندانی که این کشور را اداره میکنند.
ژست کارگری ترامپ؛ یکی از مهمترین وعدههای ترامپ درباره سیاستهای داخلی، اشتغالزایی و بهبود وضعیت مردم عادی بود
ترامپ درباره نژادهای مختلف و اقلیتها در آمریکا مواضع جنجال برانگیزی اتخاذ کرده است. به نظر شما در دولت ترامپ، چه آیندهای انتظار اقلیتها را خواهد کشید؟
بسیاری از اقلیتها در جمعیت آمریکا اکنون نگران و وحشتزده هستند. به عنوان مثال، مهاجران، از جمله مهاجران از آمریکای لاتین، بسیار وحشتزده هستند و فکر میکنند ترامپ ممکن است به قول خود عمل و 11 میلیون نفر را از کشور اخراج کند. تخمین زده میشود 11 میلیون نفر در آمریکا مهاجر غیرقانونی هستند و اسناد قانونی لازم را ندارند. با این حال، این افراد در این کشور هستند؛ دارند کار میکنند؛ خانوادههای خود را اداره میکنند؛ مالیات پرداخت میکنند؛ و زندگی خودشان را اینجا ساختهاند. همین افراد اکنون واقعاً میترسد یک شب پلیس درِ خانههایشان بیاید و همه آنها را در کامیون بریزد و به کشور دیگری بفرستد.
سیاهپوستان هم نگران هستند که ترامپ ممکن است برخی از سیاستهایی را تغییر بدهد که اوباما اتخاذ کرده بود و تا اندازهای به سود سیاهپوستان تمام شده بود. البته اوباما بسیار بیشتر از اینها میتوانست کار بکند، اما دستکم اگر کاری به نفع سیاهپوستان انجام نمیداد، به آنها حمله هم نمیکرد. آنها اکنون میترسند ترامپ سیاستهایی را تصویب کند که منجر به حمله [فیزیکی، اقتصادی،...] به سیاهپوستان شود.
مسلمانان یکی از اقلیتهایی هستند که بیشترین حجم حملات و لفاظیهای ترامپ علیه آنها بوده است. وضعیت مسلمانان در دولت ترامپ چگونه خواهد بود؟
مسلمانها از همین الآن انتظار افزایش حملات توسط دولت علیه خود را میکشند. البته واکنش مردم به این تهدیدها، ترکیبی از ترس و همینطور عزم جدی مبنی بر این بوده که اجازه ندهند این حملات موفقیتآمیز باشند. در همه جای کشور، واکنشهای شدیدی علیه انتخاب ترامپ به ریاستجمهوری شکل گرفته است.
بلافاصله پس از انتخابات، تظاهراتهای کاملاً مسلحانهای شکل گرفت که اکثر شرکتکنندگان در آنها هم جوانان سفیدپوست بودند. اما واکنشها تنها به این تظاهراتها ختم نشد. نشستهای زیادی میان اقلیتهای مختلف در آمریکا دارد برگزار میشود که در آنها بر اتحاد و مبارزه با ترامپ تأکید میشود.
در شهر ریچموند ایالت ویرجینیا، جایی که من زندگی میکنم، ما با مهاجران، سیاهپوستان و مسلمانان صحبت و بررسی میکنیم که هر اقلیت با چه مواردی مواجه است و برای حمایت از یکدیگر، در راستای «دفاع متقابل»، چه کاری میتوانیم انجام بدهیم. به عنوان مثال، اگر علیه یک مسجد حملهای صورت گرفت، افراد از اقلیتهای مختلف گرد هم جمع خواهند شد و به آن مسجد خواهند رفت و به شکل فیزیکی از بدنهای خود برای جلوگیری از وقوع هرگونه اذیت و آزار یا حمله به آن مسجد استفاده خواهند کرد.
به همین شکل اگر مهاجران به اخراج از کشور تهدید شدند، مسلمانان و سیاهپوستان و دیگران به آنها خواهند پیوست تا مثلاً در کنار لاتینوها بایستند و نگذارند اتفاقی برای آنها بیفتد. البته این همکاریها جنبههای دیگری هم خواهد داشت: نشستهای عمومی، گردهمایی، تصویب قانون و موارد دیگر.
با این حال، موضوع دفاع متقابل فیزیکی حتماً باید وجود داشته باشد، چون ترامپ نه تنها خودش رئیسجمهور شده، بلکه به مرتجعترین افراد در آمریکا، چه مدیریتشده و چه مدیریتنشده، هم انرژی بخشیده است. بنابراین گروههایی که الگوی خودشان را حزب نازی در آلمان میدانند یا «کو کلاکس کلان[6]» در آمریکا اکنون به طور کاملاً علنی و تهاجمی دارد به خیابانها میآیند و [اقلیتها را] تهدید میکنند.
نئونازیهای آمریکایی تنها یک دسته از افراطگرایان طرفدار ترامپ هستند
به خاطر این دلایل، علاوه بر ترسی که بر جامعه آمریکا حاکم شده، اقدامات واقعی هم در زمینه سازماندهی دارد انجام میشود که واقعیت بسیار خوبی است؛ افرادی که در گذشته با هم همکاری نکردهاند، اکنون دارند با هم صحبت میکنند درباره اینکه چگونه میتوانند از یکدیگر در مقابل حملاتی حمایت کنند که انتظار دارند در دولت ترامپ علیهشان اتفاق بیفتد.
ترامپ یکی از حامیان سرسخت متمم دوم قانون اساسی و حق حمل سلاح در آمریکاست و میخواهد پلیس را از این هم بیشتر نظامیسازی کند. این اقدامات اگر انجام شود، چه تأثیری روی آمار قتل اقلیتهایی مانند سیاهپوستان به دست پلیس خواهد گذاشت؟
وزیر دادگستری را در آمریکا رئیسجمهور انتخاب میکند و این وزارتخانه در دولت اوباما در تحقیق درباره پروندههای تیراندازی پلیس به سیاهپوستان بسیار کند عمل کرده و نشان داده که هیچ تمایلی ندارد که نیروهای پلیس را در این پروندهها محاکمه کند. رویکرد جدید ترامپ ممکن است از این هم بدتر باشد.
چهبسا دولت او به جای ابراز همدردی با قربانیان تیراندازی پلیس، از افسران پلیس حمایت بسیار بیشتری بکند. در این صورت، نیروهای پلیس این اعتماد به نفس را به دست میآورند که میتوانند هر کاری را که بخواهند در خیابانها انجام بدهند، بدون آنکه توسط دولت فدرال محاکمه شوند. به این ترتیب مرتجعترین افراد جامعه که شامل بخش زیادی از نیروهای پلیس هم میشود، تشویق میشوند تا دست به اقدامات خشونتآمیز بزنند. این سناریو بسیار خطرناک است.
بعد از آنکه اوباما در انتخابات پیروز شد بسیاری از سفیدپوستها اقدام به خرید سلاح کردند و آمار فروش سلاح به شدت افزایش یافت. همین اتفاق الآن هم افتاده است. سیاهپوستان، مسلمان، مهاجران و اقلیتهای دیگر شروع به خریدن اسلحه کردهاند و آمار فروش اسلحه افزایش فوقالعادهای داشته است.
البته اینکه ترامپ چه کاری میخواهد انجام دهد یک موضوع است و اینکه مردم به او اجازه خواهند داد چه کاری انجام بدهد، موضوع دیگری است. وقتی آمریکا از ویتنام خارج شد، ریچارد نیکسون رئیسجمهور بود، اما او نمیخواست این کار را انجام بدهد. سیاهپوستان با اعتراض و تظاهرات و قیام بود که توانستند حق رأی به دست بیاورند. بنابراین همیشه جنبشهای مردمی، مانند کارگران، زنان، سیاهپوستان، لاتینوها و ضدجنگها بودهاند که توانستهاند اوضاع را در این کشور تغییر دهند.
اعتراضات بلافاصله پس از اعلام خبر پیروزی ترامپ در انتخابات آغاز شد، اما خیلی زود پایان یافت. این جنبشها در دولت ترامپ چه نقشی ایفا خواهند کرد؟
آمریکا دارد وارد دوره جدیتری میشود که در آن مبارزه و درگیری بیشتر خواهد بود، و امیدواریم جبهه ما در این درگیریها آماده و سازماندهیشده باشد. بعد از انتخاب ترامپ، اعتراضات خودجوش زیادی رخ داد، اما برای حفظ این اعتراضات نیاز به سازماندهی دارید. سازمانهای اکتیویست نسبتاً ضعیف هستند، بعضاً به این دلیل که برخی بخشهای جنبشهای ترقیگرا، بعد از انتخاب اوباما خیالشان راحت شد.
به طور خاص، گروههای ضدجنگ، با انتخاب اوباما دچار رکود عمیقی شدند، اما اکنون که ترامپ انتخاب شده، باز دارند نشانههایی از حیات را از خود نشان میدهند. همین اتفاق اگر کلینتون انتخاب میشد هم میافتاد، چون او هم به جنگطلبی و استفاده تهاجمی از نیروی نظامی آمریکا شناختهشده است.
«انگشتان او [ترامپ] روی دکمه جنگ هستهای؟! عمراً»؛ تظاهراتها علیه ترامپ، نشان میدهد او به یکی از منفورترین رؤسایجمهور آمریکا تبدیل خواهد شد
سازمانهای ما دارند یک کنفرانس ملی را برای ماه آوریل آینده (فروردین-اردیبهشت 96) در شهر ریچموند سازماندهی میکنند که نام آن «جنگهای داخل و خارج را متوقف کنید» و حامی آن «ائتلاف متحد ملی ضدجنگ» است. هدف از برگزاری این کنفرانس، گرد هم آوردن سازمانهای اکتیویست از سراسر کشور است، چه جنبشهای «زندگی سیاهپوستان مهم است»، چه فعالان در زمینه مهاجرت و چه جنبش های ضدجنگ.
قرار است در نتیجه این کنفرانس، یک «طرح عملی» تدوین شود که قابلتداوم باشد. البته ما قرار نیست تا ماه آوریل دست روی دست بگذاریم. ترامپ روز 20 ژانویه (1 بهمن 95) رسماً رئیسجمهور میشود. در این روز مخالفان ترامپ گردهمایی بزرگی را ترتیب دادهاند؛ آنقدر بزرگ که دولت آمریکا برای اولین بار در کل تاریخ، اعلام کرده که چند هفته قبل و چند هفته بعد از مراسم تحلیف رئیسجمهور، اجازه هیچگونه تظاهراتی صادر نخواهد شد.
البته مردم همچنان قرار است در این روز تظاهرات کنند و بنابراین 20 ژانویه روز جالبی در نیویورک خواهد بود. در این روز مشخص خواهد شد که آیا مخالفان نژادپرستی، جنسیتگرایی، جنگ، فقر و ویژگیهای دیگری که دولت ترامپ را توصیف میکند خواهند توانست به شکل عمومی به خیابانها بیایند یا آمریکا وارد دوره جدیدی از سرکوب در تاریخ خود شده است که در آن اعتراض، بیش از حد خطرناک خواهد بود. بنابراین اتفاقات روز تحلیف ترامپ را به دقت دنبال کنید.
روز بعد از تحلیف هم یک راهپیمایی بزرگ قرار است در واشینگتن برگزار شود که دیدنی خواهد بود. چند روز پیش، فعالان در زمینه افزایش پایه دستمزد، در واکنش به انتخاب ترامپ، در 340 شهر تظاهرات برگزار و رستورانهایی را تعطیل کردند که کارگران در آنها دستمزد ناچیزی میگیرند و کمپانیهای پشت آنها ثروتهای هنگفتی را به جیب میزنند. تظاهراتهای دیگری هم در شهرهای دیگر از جمله ریچموند برگزار شد. وقتی میان مردم میروید میبینید که همه خود را برای مبارزه آماده کردهاند؛ ما اجازه نمیدهیم این کشور به دهههای 40 و 50 برگردد.
در کنار این تظاهراتها، باید دید آیا ثروتمندانی که منافعشان این کشور را اداره میکند، خود را با وضعیت جدید وفق خواهند داد؛ آیا ترامپ را خواهند پذیرفت؟ آیا تلاش میکنند او را کنترل کنند؟ آیا شر او را از سر خود کم میکنند؟ بنابراین نیروهای زیادی در این موضوع دخیل هستند. ما به عنوان انقلابیها و فعالان سیاسی و اجتماعی، وظیفه داریم اقلیتهای تحت ظلم و ستم را گرد هم بیاوریم و سازماندهی و آنها را متقاعد کنیم تا از یکدیگر حمایت کنند و از این راه ثابت کنیم که ما اجازه نخواهیم داد این کشور به گذشته برگردد، بلکه تنها رو به جلو حرکت خواهیم کرد.
[4] دومین خانواده ثروتمند آمریکا چگونه از رسانه و اندیشکدهها برای اهدافش استفاده میکند +عکس و فیلم لینک