سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
وحدتآفرینی یا وحدتشکنی!؟
حسین شمسیان در کیهان نوشت:
روز قدس روز اسلام است. این را امام راحل به ما یاد داد. پیش از عروجش به آسمان، خیلی چیزهای مهم دیگر هم به ما آموخت. به ما یاد داد که شریک غم همه مظلومان عالم باشیم، به ما یاد داد که در برابر دشمن، وحدت کلمه داشته باشیم و صدها آموزه ارزشمند دیگری که از خود به یادگار گذشت.
سالها از سفر امام راحل میگذرد و امام حاضر همان پرچم را بر دوش دارد، پرصلابت و استوار. مردم هم به آن درسها و درسهای خلف صالحش گوش جان سپردهاند.
همین راهپیمایی روز قدس، یک نمونه عملی از پایبندی مردم بزرگ و رشید ایران به درسهای بزرگ پیشوایان انقلاب است. دیروز مردم ایران بازهم کاری کردند کارستان و نمایشی تاریخی از وحدت به جهانیان نشان دادند.
این روزهای بزرگ و نمادین، روزهای نمایش وحدت و همدلی ایرانیان است. روزهایی عزیز که دنیا با حیرت به آن نگاه میکند. دشمنان ما سالهاست منتظر نشسته به امید روزی که این وحدت بشکند و مردم به آرمانها پشت کنند. این آرزو را تا به حال خیلیها داشتهاند و به گور رفتهاند، بعد از این هم به گور خواهند برد، تا همیشه.
طبیعی است که این روزها، بیش از هروقت دیگری به وحدت و نمایش آن نیازمندیم. دشمن میکوشد در داخل کشور نفوذ کند، دو قطبی ایجاد کند و جنگهای بالادهی و پائیندهی درست کند. صدها و هزاران دلیل و شاهد بر اثبات تلاش همه جانبه دشمن در این فقره وجود دارد و بیان آن تکرار مکررات میشود.
در چنین شرایطی، هر عامل وحدتشکن، هر حرف و حرکت مخالف وحدت ملی،هر گام و تلاش برای زدودن اعتقادات مردم و یا تخریب باورها، خیانتی بزرگ به ملت رشید ایران و اسلام و انقلاب است و درنقطه مقابل، خدمتی عظیم به دشمنانی است که کمر به نابودی ایران و ایرانی بستهاند.
در همه جای دنیا هم چنین است که نمادهای وحدت و روزهای مورد اتفاق همه ملت، مهم و مقدس است و آنها که آن را تخریب میکنند، منفور ملت میشوند.
هشت سال قبل در روز قدس سال 88 جماعتی پس از چند ماه تکرار دروغ تقلب در انتخابات، ناگهان نقاب از چهره برانداختند و شعاری را که دو روز قبل از روز قدس 88 توسط سایت وزارت خارجه اسرائیل طراحی شده بود، در میان بهت و ناباوری مردم در تهران فریاد زدند؛ «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران»! دشمن از این شعار ذوق کرد و بلافاصله رسما از آغاز دوقطبی در داخل کشور خبر داد! این نوار خیانت ادامه پیدا کرد، روز 13 آبان، روز 16 آذر و بالاخره روز 22 بهمن! در همه این روزها، یک چیز بیش از هر چیزی آشکار بود و آن ضدیت این جماعت با مردم و نظام اسلامی ایران و دلدادگی به دشمن.
فرجام کار آنها آن شد که با سیدالشهدا(ع) پنجه در افکندند و از دست یداللهی مردم ایران سیلی خوردند.
پس از آن بارها و بارها رهبر معظم انقلاب از آن روزها به تلخی و عبرتآموزی یاد کردند و هشدار دادند که برای پرهیز از تکرار شکاف در بین مردم، باید روشنگری کرد و کار کرد و خدمت کرد و ...
مردم الحق و الانصاف در همراهی و اطاعت از رهبری، شایسته تمجید و تقدیرند اما دشمن دستبردار نیست و وحدت و آرامش ملی ما را بر نمیتابد و میکوشد حرف خود را با واسطه و بیواسطه از دهان برخی موجهین بزند. این همان خطر بزرگی است که امام راحل عظیمالشان درباره آن هشدار داده بود.
حالا دیگر مردم با شعار نه غزه نه لبنان مواجه نیستند، دشمن هم با تودهنی که خورد فهمید که نباید آن خبط و خطا را دوباره تکرار کند. میداند که ایران اتفاقا بعد از آن، روز به روز مقتدرتر شده و در مناسبات منطقهای، حرف اول را میزند. در همه این سالها، این ایران بوده که مانع پیشبرد اهداف منطقهای آمریکاییها در منطقه بوده است، همه آرزوهای شوم آنها برای تولد خاورمیانه جدید، به در بسته خورد، دری که ایران به روی آنها بست! در عراق ناکام ماندند، در افغانستان و سوریه ناکام ماندند، یمن و بحرین را نتوانستند کاری بکنند و ... این برای آنها که ادعای بزرگی جهان را دارند، گران است.
برای همین است که در اوج اقتدار سپاه، همه هم و غم خود را میگذارند تا تحریمی عظیم و ناجوانمردانه را علیه فرزندان انقلاب تصویب کنند. از پیوند مردم با فرزندان انقلاب باخبرند و میخواهند انتقام مردم را از سپاه بگیرند.
معمولا این شرایط و رفتارهای دشمن، وحدت و همدلی را بیشتر میکند. مردم در برابر دشمن خارجی یکپارچه میشوند، هرچند خود اختلاف سلیقه داشته باشند. همانگونه که در ماجرای عملیات «لیلهًْ القدر و ضربت ذوالفقار» سخنان و سیلی سخت فرزندان ملت در سپاه به داعشیهای جنایتکار، موج شعف و همدلی را در آحاد جامعه دیدیم. دیدیم که همه مردم با هر گرایش و سلیقه سیاسی از این اقدام ارزشمند تشکر کردند و سیاسیون جناحهای مختلف هم در تبریک و تقدیر بر هم پیشی گرفتند.
این برای دشمن سخت است و برای ما مایه مباهات، در عین حال رسالت ما را برای هوشیاری و تحکیم و تقویت وحدت صدچندان میکند.
اکنون اگر در چنین شرایطی، افرادی از سر غفلت و ندانستن، حرفهای وحدتشکنانه بزنند و دل مردم را از یکدیگر جدا کنند، چه باید کرد!؟
اگر کسی در اوج روزهای غرور ملی از ضرب شست سپاه، به فرزندان ملت حمله کند به او چه باید گفت؟
اگر در هنگامهای که آمریکا در پی تحریم همهجانبه علیه رزمندگان خط مقدم دفاع از عزت و شرف ایران است، برخی هم در داخل سپاه را به هر بهانهای آماج قرار دهند، کدام پازل را تکمیل میکنند؟
اگر در روزگاری که حمله داعش به مردم روزهدار، دل همگان را به درد آورده و تمام اقوام و مذاهب کشور، در زیر چتر نظام اسلامی خواستار پیگیری قاطع و همهجانبه ماجرا و زدن سیلی به گوش متجاوز هستند، کسی پیدا شود و اعتقادات یک ملت شیعه را به سخره بگیرد و درباره ولایت امیرالمومنین علیهالسلام حرفهای ناشایست و ناپخته بزند، چه چیزی را دنبال میکند؟
اینکه کسی برخلاف بدیهیات منطقی، از اسلام تصویری کاریکاتورگونه بسازد و ادعا کند که هیچ ضابطه و ساز و کار عملی و ضمانت اجرایی ندارد و صرفا توصیههایی است، هرکه خواست گوش میکند و هرکه نخواست راه خود را برود، مبتنی بر کدام منطق عقلی و دینی است؟ چرا نباید لحظهای اندیشید که اگر این آئین، آنگونه است که برخی میگویند، پس فلسفه تشریع حدود الهی و مجازاتها چیست!؟ اصل امر به معروف و نهی از منکر چه میشود؟! پس قیام یک ملت به پا خاسته برای برپایی حکومت دینی و اجرای قانون الهی چه میشود!؟ آیا جز این است که انقلاب کردیم تا قوانین اسلامی حاکم باشد!؟ و حالا چرا بعد از حدود 40 سال باید برخی پلورالیسم و هرهری مذهبی را به جای انقلاب بنشانند!؟
البته نمیتوان از نظر دور داشت که بسیاری از این دست سخنان و رفتارها، سناریوی اتاق فکرهای بیماری است که میکوشد ناکامیها در عرصههای اقتصاد و دیپلماسی را پنهان کند وگرنه کیست که نداند مشکل اقتصاد کشور ناشی از دولت ناکارآمد است نه مثلا دولت(!)با تفنگ و ...
جای کمترین تردید نیست که وحدت و انسجام ملی، مهمترین رکن بقای نظام است و ایاماللههای گوناگون، تبلور این شکوه همبستگی است. هرکس، در هر مرتبهای و با هر بهانهای به مقدسات و مشترکات این مردم توهین کند و گام در جهت خدشه وارد کردن به این وحدت بردارد، حتما در صف خادمان ملت نخواهد بود و جدول دشمن را پر کرده است، چه خوب همگان از وحدتشکنی به وحدتآفرینی بپردازند.
رئیس جمهور و مطالبه اقتصادی که سیاسی شد
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:
رئیس جمهور پنج شنبه شب در نشست با فعالان بخش خصوصی، ضمن انتقاد از نحوه اجرای سیاست های کلی اصل 44، از واگذاری بخشی از اقتصاد به برخی نهادها انتقاد کرد و گفت: « ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ برای این بود که اقتصاد به مردم واگذار شود و دولت از اقتصاد دست بکشد، اما ما چه کار کردیم؟ بخشی از اقتصاد دست یک دولت بیتفنگ بود که آن را به یک دولت با تفنگ تحویل دادیم، این اقتصاد و خصوصیسازی نیست.» برای بررسی این سخنان لازم است ابتدا درباره اصل انتقاد رئیس جمهور درباره واگذاری بخش هایی از اقتصاد به نهادهای نظامی صحبت کنیم و سپس درباره ادبیات و رویکرد مطرح شده توسط رئیس جمهور در این موضوع نکاتی را بیان کنیم.
تردیدی نیست که نحوه اجرای سیاست های کلی اصل 44 و حرکت از سمت اقتصاد دولتی به اقتصاد غیردولتی، با انتقادهای جدی از سوی همه ،از صاحبنظران تا مسئولان در سطوح مختلف همراه بوده است. علاوه بر انتقادهایی که رئیس جمهور درباره نحوه اجرای این سیاست ها داشتند، رهبر معظم انقلاب نیز در دیدار رمضان امسال با مسئولان فرمودند: «اجرای درست اصل ۴۴ که در این دولت و در دولت قبل، آنچنان که شایسته و بایسته است اجرا نشده است؛ نه در این دولت درست اجرا شده، نه در دولت قبل درست اجرا شد. در [اجرای] این اصل ۴۴ که سپردن مسئولیّت های اقتصادی به بخش خصوصی است، با شرایط خاصّی که معیّن شده و سیاست هایش اعلام شده است و قانون هم برایش وضع شده، باید جبران عقبماندگیها بشود. این کاملاً کمک خواهد کرد به اقتصاد داخلی.» به نظر می رسد بخشی از این نقدها به غفلت از سایر ابعاد مهم اصل 44 غیر از واگذاری شرکت های دولتی برگردد. در دولت گذشته به دلیل درآمد قابل توجهی که از محل واگذاری شرکت های دولتی برای دولت ایجاد می شد، این بخش از سیاست های اصل 44 با سرعت قابل توجهی اجرایی شد. از منظر دیگر تلاش برای تهاتر بدهی های دولت به برخی نهادهای عمومی غیردولتی باعث شد تا بخش قابل توجهی از واگذاری شرکت های دولتی نصیب شبه دولتی ها شود. این در حالی است که بخش قابل توجه دیگر از اصل 44 که مغفول مانده بود، توانمند سازی بخش خصوصی و تعاونی بود. امری که در دولت گذشته و دولت فعلی همچنان در حاشیه باقی مانده است، چنان که موانع فعالیت در بخش های بیمه ای، مالیاتی و بانکی برای بخش خصوصی همچنان به میزان قابل توجهی پابرجاست. شاهد بحث ما هم اشاره ای است که شخص رئیس جمهور در همین جلسه دارد و می گوید: «همواره میگفتند که بخش خصوصی ما ضعیف است، اما در دو سال اخیر برای ما آشکار شد که بخش خصوصی واقعاً ضعیف است، چرا که فضای بسیار خوبی برای صادرات به روسیه و چند کشور دیگر مهیا شد، اما دیدیم که تاجر قوی برای انجام این کار در کشور وجود ندارد.» این در حالی است که انتظار می رفت برای توانمندسازی بخش خصوصی اقدامات موثرتری در همین دولت انجام شود که چنین نشد.
نگاهی به انواع شبه دولتی ها
اگرچه حضور بیش از حد پررنگ شبه دولتی ها در اقتصاد ایران و تصدی گری بسیاری از بخش های اقتصادی توسط این مجموعه ها حاصل اجرای غلط اصل 44 است، اما لازم است مفهوم و مصادیق این شبه دولتی ها روشن شود. اگرچه در بخشی از سخنان رئیس جمهور، شبه دولتی ها به نظامیان تقلیل داده شده است، اما واقعیت شبه دولتی ها فراتر از این است. شستا (شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی)، صندوق بازنشستگی، سازمان اقتصادی کوثر (مرتبط با بنیاد شهید)، صندوق بازنشستگی نفت، بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام و آستان قدس رضوی، دیگر نهادهای عمومی غیردولتی (شبه دولتی) هستند که در کنار مجموعه های نظامی نظیر بنیادهای تعاون ارتش، سپاه، بسیج و ناجا در عرصه اقتصاد کشور فعال هستند. اگرچه متاسفانه درباره عمده این نهادها، اطلاعات اقتصادی شفاف و بعضا حداقلی نیز وجود ندارد، اما در هر صورت بررسی شرکت های زیرمجموعه این نهادها مشخص می کند که بنیاد مستضعفان و شستا بزرگ ترین مجموعه های شبه دولتی هستند و مجموعه های نظامی در قیاس با این غول ها عظمت چندانی ندارند. لذا اگر موضوع، اقتصادی است و هدف، دادن مجال بیشتر به بخش خصوصی است باید کاهش سهم بنیاد مستضعفان و شستا در تصدی گری های اقتصادی بیش از سایر مجموعه ها مدنظر قرار گیرد.
2 مطالبه مهم از شبه دولتی ها
اکنون بحث بر سر این است که مطالبه دولت از شبه دولتی ها چه باید باشد؟ به نظر 2 مطالبه مهم قابل طرح است: نخست مطالبه شفاف سازی، به این ترتیب که این مجموعه ها اطلاعات مالی شفاف از خود منتشر کنند تا اندازه و سهم آنها در اقتصاد ایران روشن شود. دوم، واگذاری تصدی گری های اقتصادی، به این معنا که این مجموعه ها دارایی خود را از مالکیت کامل یک شرکت یا صنعت خاص به طیفی گسترده اما خرد از مالکیت در بخش های مختلف تبدیل کنند تا هم فضا برای تصدی گری بخش خصوصی واقعی در صنایع مختلف بیشتر شود و هم این مجموعه ها به واسطه نفوذ خود نتوانند منافع اقتصادی کلان جامعه را به نفع خود تغییر دهند. لازم به یادآوری است که پیش از این مجلس در اصلاحیه قانون سیاست های کلی اصل 44، سازمان بورس را مکلف کرد که اطلاعات شبه دولتی ها را در سامانه های بورس به صورت شفاف منتشر کند. براساس اعلام رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، این قانون از 15 بهمن 93 لازم الاجرا شده است، با این حال تاکنون عزم جدی در دولت برای اجرایی شدن این قانون فراهم نشده است و به نظر می رسد دولت مطالبه خود از شبه دولتی ها را با اجرای این قانون می تواند پیگیری کند.
ادبیات سیاسی و مطالبه اقتصادی
در هر صورت موضوع واگذاری شرکت های دولتی به نهادهای شبه دولتی موضوعی است که با انتقادهای محافل مختلف کارشناسی همراه بوده است، اما درباره این موضوع و نحوه موضع گیری رئیس جمهور توجه به یک نکته در این باره ضروری است. انصاف حکم می کند که بخشی از پررنگ شدن حضور نهادهای نظامی از جمله سپاه و به ویژه قرارگاه سازندگی خاتم را در اقتصاد و پروژه های عمرانی به دلیل شرایط خاص کشور و به ویژه تحریم ها قائل شویم . در شرایطی که برخی شرکت های خارجی از حضور در پروژه های نفت و گاز ایران امتناع کرده بودند، قرارگاه خاتم توانست فازهای 15 و 16 پارس جنوبی و پالایشگاه ستاره خلیج فارس را با تلاشی مثال زدنی و در شرایط تحریم تکمیل کند. تلاشی که اتفاقا با تقدیر و تشکر رئیس جمهور در مراسم افتتاح این پروژه ها همراه بود. به گونه ای که روحانی در دی ماه 94 و در مراسم بهره برداری از فازهای 15 و 16 پارس جنوبی در سخنان خود با قدردانی از همه مدیران و دستاندرکاران اجرای این طرح به ویژه قرارگاه خاتمالانبیاء گفت: «همانهایی که در دوران جنگ برای استقلال کشور از جان خود گذشتند، امروز نیز برای آبادانی کشور بسیج شدهاند». علاوه بر این مروری بر صحبت های جهانگیری، معاون اول رئیس جمهور در مستند تلویزیونی تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری در پاسخ به صحبت های صادق زیباکلام نشان می دهد که اگر دولت بخواهد می تواند با کاستن از پروژه هایی که در اختیار قرارگاه خاتم قرار می دهد از سهم این بخش در اقتصاد ایران بکاهد، لذا کلید کاستن از سهم بخش های شبه دولتی و از جمله نظامی در اقتصاد ایران در دست دولت است. پس بنابراین سخن گفتن از غلبه آنها در اقتصاد کشور و بی اختیاری دولت شاید چندان درست نباشد.
در هر صورت صحبت های پنج شنبه شب رئیس جمهور درباره نحوه واگذاری شرکت های دولتی اگرچه نقد درستی بود و ما نیز با مطالبه ایشان برای کاستن سهم شبه دولتی ها در اقتصاد ایران موافقیم، اما تقلیل شبه دولتی ها به نهادهای نظامی و تعابیری نظیر سپردن اقتصاد به گروهی که تفنگ دارد، مصداق سیاسی کردن یک مطالبه اقتصادی است که قطعا از آن نانی برای فعالان اقتصادی گرم نمی شود، هرچند شاید برای موج سواران سیاسی آب داشته باشد!
سپاه بدون تفنگ آرزوی داعش است
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
حالا که اینگونه شده، خوب است دگر بار بررسی کنیم ببینیم سخنان آقای روحانی چقدر متناسب با شعار «اعتدال» است که اولین و مهمترین شعار ایشان بوده و هنوز هم هست؟! فیالمثل میتوان جملات ایشان درباره سپاه و البته موشکهای سپاه را کنار هم گذاشت بلکه بفهمیم چگونه میتوان با شعار اعتدال و دوری از افراط و تفریط، سخن بگوییم ناقض سخن قبلی! و حرف بزنیم خلاف حرف قبلی! خوب یادم هست در مناظره دوم، آقای روحانی باری مدعی شد اولا دستیابی به بیشترین دستاوردهای نظامی در دولت یازدهم بوده! ثانیا دولت مدنظر توانسته با فلان توافق، سایه شوم تحریم را از سر کشور بردارد! ثالثا اصحاب نقد بگویند دقیقا کدام تحریمها لغو نشده؟! این اولا، ثانیا و ثالثا را خواهش میکنم بروید یک بار دیگر بخوانید، تا نوبت بازنشر بخشی دیگر از سخنان آقای روحانی برسد، عدل در همان مناظره دوم! آنجا که بیان داشت: «وقتی شهر زیرزمینی نشان میدهند و روی موشک شعار مینویسند، معلوم است تحریمها لغو نمیشود!» طرفه حکایت اینجاست که آقای روحانی، فقط در یک قلم، 4 بار، ظرف 4 سال، در مراسم روز ارتش، سخنران اصلی مراسمی بودند که بخشی از آخرین تجهیزات نظامی ما را به رخ دشمن میکشد! عاقبت خوب است ایشان بر ما معلوم کنند که کدام سخن ایشان درباره نیروهای نظامی ما و تجهیزات نظامی ما، درست است و کدام نادرست؟! و خوب است بر ما معلوم کنند که اگر همه تحریمها ناظر بر فلان جمله ایشان، واقعا لغو شده، پس بهانهتراشی برای ابقای تحریمها و زدن بر فرق سپاه و موشکهای شهید طهرانیمقدم، دیگر چه صیغهای است؟! و با این همه سخن متضاد، دستگرفتن شعار مظلوم «اعتدال» دیگر چه صیغهای است؟! معالاسف، این رویه عاری از اعتدال، در هفته گذشته، بیش از پیش خودنمایی کرد! بعد از حرکت غرورآفرین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که اینبار حتی بیبیسینشینان هم با وجود آن همه قلب مریض، صحه بر درستی اقدام عملیاتی علیه داعش گذاشتند، آقای روحانی بهزعم بعضیها، کمی دیر و با تأخیر به این حماسه واکنش مثبت نشان داد! روزنامه «وطن امروز» اما طبق منطق و شاید هم رواداری، هرگز در این نقد، همراهی با جماعت نکرد! الحمدلله آقای روحانی هم واکنش مثبت خود را نشان داد! واکنش بعدی که توسط دیگر دولتیها هم مکرر تکرار شد اما به قول معروف «بودار» بود! حقا که کم مانده بود حضرات مدعی شوند این موشکها توسط آقایان آخوندی و زنگنه ساخته شده! و سپاه هم وزارتخانهای زیر نظر قوه مجریه است! و همین که آقای روحانی در جلسه کابینه یا حالا بگو شورایعالی امنیت ملی، دستور حمله دادند، فرماندهان سپاه هم سمعا و طاعتا! همین جای متن اما جای درنگ و تأمل است! و جناب آقای روحانی باید بر ما معلوم کنند که از نظر ایشان، سپاه و موشکهایش، عاقبت آیا همانقدر «بد» هستند که در مناظره، آنگونه علیه «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه» موضع گرفتند یا اینقدر «خوب» و «مردمپسند» و «محبوب» که برداشتند حرکت «سپاهیان عزیز» را رسما و علنا به نام دولت خود و شخص خود مصادره کردند؟! تا آقای روحانی به این پرسش، پاسخ دهند، الباقی قصه را تعریف کنم! در طبیعیترین اقدام ممکن، سپاه آمد و بیانیه داد که واکنش به اقدام تروریستی داعش در روز 17 خرداد، کمافیالسابق، سلسلهمراتب فرماندهی را طی کرد! یعنی که «اقدامی نظامی» بود، نه «کاری دولتی»! قطع به یقین، «مجلس شورای اسلامی» یا هر نهاد و ارگان دیگری هم اگر مثلا این اقدام را میخواست به نفع خود مصادره کند، همین بود واکنش سپاه! بعد از این واکنش اما ناگهان باز هم سپاه شد «بدمن ماجرا» در ادبیات آقای روحانی! من البته به حرمت شأن و منزلت بالای «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» و حتی به احترام جایگاه ریاست جمهوری، از تکرار ادبیات متأسفانه ناپسند و به دور از اعتدال آقای روحانی خودداری میکنم اما خوب است ایشان بر ما معلوم کنند که اگر ناظر بر این همه شکاف و شقاق و نیز ناظر بر این همه تخریب قوای نظامی کشور توسط رئیسجمهور کشور، شخصی آمد و مدعی شد فلان اقدام تروریستی، دقیقا ناشی از همین موضعگیریهای ضد امنیت ملی بوده، چه باید جوابش را داد؟! خود آقای روحانی چه جوابی دارند به او بدهند؟! مردم چه جوابی دارند به او بدهند؟! ما چه جوابی داریم به او بدهیم؟! بله! آمدیم و یکی، این تحلیل را ارائه داد که اصلا و اساسا دشمن بیرونی، آنجایی وسوسه به اقدام خرابکارانه میشود که ببیند از جایی که قرار است صدای واحد به گوش برسد، صدای دوگانه مخابره میشود! و تخریب پاسداران امنیت مخابره میشود! و در یک کلام، همان مخابره میشود که لعین داعشی میپسندد! براستی چیست پاسخ شما به این تحلیل، آقای روحانی؟! آری! «اعتدال» شعار دولت شما هست اما باور بفرمایید رویه دولت شما و منش شخص شما، کیلومترها فاصله دارد با «اعتدال»! و الا ظرف کمتر از 2 ماه، هرگز اینگونه نمیشد که این همه سخنان شما درباره سپاه و موشکهایش، مدام ناقض یکدیگر باشند! ما البته شما را درک میکنیم! نیست که دیگر کوبیدن بر سر «دولت قبل» صرف نمیکند و آن همانا «دولت خودتان» است، بالاخره باید قصور و تقصیرها را سر یکی خالی کنید! و کجا مظلومتر از سپاه؟! کجا مظلومتر از سپاه که اگر از خود دفاع کند، میشود «دخالت در سیاست»! و اگر از امنیت خانه ملت دفاع کند، میشود این تحلیل علیل «که کار خودش بوده»! و اگر از ملت در برابر داعش دفاع کند، میشود «اقدامی زیرمجموعه دولت»! و اگر در میدان اقتصاد، خدمت ملموس کند و پلی بسازد و جادهای بکشد و باری از دوش دولت و ملت بردارد، میشود «مانع اصل 44»! و خلاصه! اگر هر کاری کند، هم از رئیسجمهور آمریکا باید ناسزا بشنود و هم از رئیسجمهور خودمان! بله آقای روحانی! ما شما را درک میکنیم اما نه مصادره کردن اقدام سپاه، مشکلات شما را حل میکند و نه تخریب پاسداران مظلوم انقلاب اسلامی! لذا ما شما را دعوت میکنیم به انجام وظایف خودتان! و به سرانجام رساندن تکالیف خودتان! ما شما را دعوت میکنیم به همین شعار اعتدال! و پرهیز از این همه سخن ضد و نقیض! والله اگر طرف مذاکره شما، بدعهد و بدقول و سوءاستفادهچی از خوشخیالی شما آقایان بوده، این مساله و مسائلی از این دست، تقصیر سپاه نیست که بد و بیراهش را به سپاه میگویید! جوری از «تفنگ سپاه» بد و وارونه سخن گفتهاید که هیچ بعید نیست یکی بردارد بپرسد؛ «مگر در دیرالزور داعشنشین، نفعی داشتند حضرات که این همه از «تفنگ سپاه» زورشان گرفته؟!» چه میگویید آقای روحانی؟! هیچ متوجه هستید؟! والله «شیطان بزرگ» و همه آن بزمجههای تروریستی که در غرب و شرق و جنوب و شمال پرورانده، اندازه کافی دارند سپاه را میزنند! والله وظیفه شما چیز دیگری است!
در نکوهش یک حاشیه
دکتر عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت:
شعار عدهای علیه رئیسجمهور در روز قدس دل هر نیروی مؤمن به انقلاب و زمانشناس را به درد میآورد که چگونه عدهای سطحیگرا، ظاهربین، زماننشناس و هزینهساز، حزبالله را از جایگاه سنگ زیرین آسیا خارج و به چهرهای هیجانی بیمنطق و غیرقابل کنترل تبدیل میکنند. ماجرای شعار علیه رئیسجمهور از دو منظر نکوهیده است؛ اول اینکه متأسفانه عدهای سعی میکنند آن را به حساب تبیین اخیر مقام معظم رهبری بنویسند و در مقابل عدهای سطحیگرا بدون تحلیل مسئله، به مصداقسازی رویآوردند. آنچه مقام معظم رهبری درباره سال 59 فرمودند، استفاده از تجربیات تاریخی برای تقویت منطق هشدار بود. قاعده پیشگیری از دوقطبیسازی و اصرار بر وحدت ملی سیره 28ساله مقام معظم رهبری است. عدم دوقطبیسازی جامعه اینقدر برای ایشان مهم است که عدم ورود رئیسجمهور سابق به گردونه انتخابات را با آن مفهومسازی کردند و مانع حضور وی شدند.
لذا سیره رهبری از یک قاعده پیروی میکند. اینکه عدهای «هشدار پیشگیرانه» را به مثابه «مصداق اکنونی» فرض نموده و به کف خیابان بکشانند، بدترین برداشت از تبیین رهبری و جفای مضاعف به راهبرد آتش به اختیار است. ایشان بارها از شخصیتهای مثبت و منفی تاریخی برای گویا کردن سخن خویش بهره بردهاند اما نباید با مثالها اینگونه سطحیگرایانه برخورد کرد.
دوم اینکه راهپیمایی روز قدس نماد و نشان یکپارچگی ملت ایران علیه صهیونیستها و حامیان آنان است. حال میتوان باور کرد که جمعی به عنوان حزبالله با حاشیهسازی، این روز مهم و اهداف آن را به حاشیه ببرند و دهها بهانه و تحلیل انحرافی را جایگزین آن نمایند؟ حزبالله از این جماعت «خود تکلیفگرا» یا «سرخود تکلیفگرا» خصوصاً در پروسه مردمسالاری کم ضربه نخورده است و منبعد باید در اولین فرصت برائت خود را با صدای رسا ابراز نماید. متأسفانه همانگونه که روحانی وحدت ناشی از غرش ملت ایران علیه تروریستها را دچار حاشیه کرد، عدهای نیز روز قدس را به بدترین وجه ممکن به سخره گرفتند.
اگر این اقدام را مشکوک نخواهیم بدون تردید سطحیگرایی نقیصهای است که همچنان برای نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی هزینه تولید میکند. اصلاح وضع موجود فقط از نیروهای ریشهدار انقلاب برمیآید ولاغیر. جماعتی که بارها رهبری به آنان هشدار دادند که: «این کارها به ضرر کشور است» بیتقیدی خود را نشان دادهاند و لذا نمیتوانند نماینده حزبالله محسوب شوند. خداوند بر درجات شهید آوینی بیفزاید که میگفت:«حزب الله سنگ زیرین آسیا است» یعنی حزب الله هرجا به میدان نمیآید، زمان را به خوبی میشناسد، از هزینه و فایده اقدام خود آگاه است و برای آنچه انجام میدهد حجت و منطق دارد. قبلاً در یادداشتی دیگر به رئیسجمهور محترم توصیه کردیم که اگر شما به دنبال رهایی از حواشی و عمل به توصیه و نصیحت مقام معظم رهبری هستید با کار از روی منتقدان عبور کنید. اما گویی ایشان نیز از تحریک سطحیگرایان بدش نمیآید و هر روز یک حاشیه را تولید میکنند. یعنی چه که اقتصاد را به صاحبان تفنگ دادیم. در حالی که معاون اول ایشان میگوید:«این ما هستیم که به سپاه پروژه میدهیم، میتوانیم ندهیم و چند پروژه را هم پس گرفتیم». این تعارضات و هجمهها واقعاً لزومی دارد؟ قطعاً برای شخص رئیسجمهور نیز جز تقلیل جایگاه به یک «دعواکننده» آوردهای نخواهد داشت. امید است روحانی پرچم کار را بلند نماید و هرکس دلسوز انقلاب اسلامی و ملت ایران است در این میدان او را یاری کند. انشاءالله
دستهای پشت سازمان ملل
محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:
مقام معظم رهبری چهارشنبه گذشته در دیدار با اساتید و نخبگان دانشگاهها فرمودند: - سند 2030 باید تبیین شود - دستهایی پشت سازمان ملل دارند برای همه چیز دنیا منظومه فکری تنظیم میکنند سند 2030 چیست؟ چه دستهایی پشت سازمان ملل برای همه دنیا میخواهند منظومه فکری تنظیم کنند؟ اهداف آنها چیست؟ ایدئولوژی آنها کدام است؟ از چه مشرب فکری پیروی میکنند؟ فکر کردن به این سوالات و یافتن پاسخ شایسته برای تضمین استقلال ملی فوقالعاده مهم است.
براساس آنچه که کمیسیون ملی یونسکو در ایران درباره سند 2030 منتشر کرده است، یک جزوه 64 صفحهای که روی جلد آن نوشته شده است: سند سازمان ملل متحد، دگرگون ساختن جهان ما با دستورکار 2030 برای توسعه پایدار. از همین نیز مستفاد میشود که سازمان ملل قصد دارد جهان ما را دگرگون کند. باید دید گون و گونه جهان ما امروز چیست و دگر آن کدام است که سازمان ملل با این سند و اسناد دیگر میخواهد آن را دگرگون کند. در سند 2030 برحسب آنچه که در فهرست آن آمده است، 17 هدف اصلی و 169 هدف ویژه تعریف شده است.
همین جزوه میگوید رؤسای دولتها و نمایندگان آنها در سپتامبر 2015 گردهم آمدند و این سند را تصویب کردند تا با این سند نقشه راه جامعه بینالمللی را برای 15 سال آینده رقم زنند.
سند 2030 بدون اینکه در هیچ یک از مراکز قانونگذاری کشور به تصویب برسد، توسط دولت ایران مورد پذیرش قرار گرفته است. این سند قطعا یک معاهده یا قرارداد یا موافقتنامه بینالمللی است، اما نه در دولت و نه در مجلس مفاد آن بررسی نشده است، اما مورد پذیرش قرار گرفته است.
سعداله نصیری قیداری، دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در تهران در مقدمه این جزوه گفته است: کمیسیون ملی یونسکو در ایران از طریق گروههای پنجگانه تخصصی گامهای اولیه برای عملیاتی کردن سند 2030 را آغاز کرده است... توجه به آن میتواند در تدوین سیاستهای کلان ملی موثر باشد.
اولین سوال این است که چطور این معاهده بینالمللی بدون تصویب در مراکز قانونگذاری کشور مسیر اجرا و عملیاتی شدن را طی کرده است و دولت را موظف به تصویبنامه برای تشکیل کارگروه خاص برای اجرا نموده است.
دهها حقوقدان در دستگاههای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی دولت وجود دارند که حقوقبگیر بیتالمال هستند. آنها چطور چشم خود را به این اشکال و شبهه حقوقی بستند.
چندین دکترای حقوق در هیئت تطبیق قوانین در مجلس وجود دارد. چگونه آنها تصویبنامه مربوط به تشکیل کارگروه اجرایی سند 2030 را تایید کردند. آنها چطور از خود نپرسیدند که این سند کی تصویب شده است که حالا کارگروه اجرایی برای او میخواهند تشکیل دهند.
چرا آنها در مورد اصل و ماهیت و چیستی سند از خود سوال نکردند تا به پاسخهای امروز رهبری، نخبگان و دلسوزان جامعه که اکنون در مورد فجایع سند 2030 سخن میگویند، برسند.
دیدهبانهای ما در حوزه اقتصاد، فرهنگ و... چه میکنند. در دهها جای سند آمده است که دولتها "باید" این کار را بکنند و آن کار را "نباید" بکنند. اینها کی هستند که در قالب یک سند جعلی بینالمللی به ملت ما و دولت ما بگویند این کار را بکنید و آن کار را نکنید.
در مقدمه سند آمده است: ما رؤسای دولتها و کشورها به نیابت از مردمی که به آنها خدمت میکنیم، گردهم آمدهایم تا در مورد اهداف اجرایی جدیدی برای توسعه پایدار - بخوانید توسعه امپریالیسم جهانی به مقدرات کشورها - توافق کردهایم.
دولتها و ملتها کی و کجا این توافق را امضا کردهاند. مجلس و دولت ما حتی یک مصوبه در این روند نداشته است. از ایران در نشست 25 تا 27 سپتامبر 2015 در مقر سازمان ملل در نیویورک چه کسی شرکت کرده که به نمایندگی از دولت و ملت ایران این توافقنامه را امضا کند. حضور او و امضای او چه مشروعیتی به لحاظ قوانین کشور داشته است.
در بند 10 سند در سرفصل اصول و تعهدات مشترک، آمده است: "دستورکار جدید بر مبنای اصول و اهداف منشور سازمان ملل با احترام کامل به حقوق بینالملل تهیه شده است. این دستورکار در اعلامیه حقوق بشر میثاقهای بینالمللی حقوق بشر، اعلامیه هزاره و سند پایانی اجلاس جهانی سران 2015 ریشه دارد.
سند دیگری که در تهیه دستورکار حاضر موثر بوده، "اعلامیه حق توسعه است". این اسنادی که از آن یاد شده، چیست؟ نسبت آن با اسلام و قرآن و اسناد بالادستی مسلمانان کدام است؟ سازمان ملل از کدام احترام کامل به حقوق بینالملل یاد میکند که آمریکاییها خود را ملتزم به هیچ یک از مفاد آن حتی قراردادهایی که خود امضا کردهاند نمیداند.
رؤسای کشورهای امضاکننده این سند در همین بند که میگوید سند دیگری تحت عنوان اعلامیه حق توسعه در راه است و هنوز او را ندیدهاند، چطور آن را امضا و تایید کردهاند؟
در اسناد حقوقی سازمان ملل پیرامون خانواده، جمعیت، برابری جنسیتی تحت عنوان رعایت حقوق بشر تصریح دارد؛ همجنسبازی مشروع است، زنا عملی مشروع است و تحت عنوان کارگران جنسی طبقهبندی میشوند و باید حقوق هم همجنسبازان و هم زناکاران رعایت شود. همین متون قصاص را انسانی نمیدانند. سوال این است: امضاکنندگان این سند که برخی از آنها ازجمله ایران مسلمان هستند، چگونه میتوانند این اسناد را امضا کنند که مغایرت صریح با احکام قرآن و اسلام دارد.آنها که این اسناد را نوشتهاند در سازمان ملل چه کسانی هستند؟ چرا چهره خود را پشت امضای رؤسای دولتها و نمایندگان آنها در سازمان ملل پنهان کردهاند؟ اهداف آنها چیست؟ جهان را به کدامین سو میبرند؟
اینها سوالاتی است که دولت حاضر نیست به آن پاسخ دهد. دولت این خبط عظیم را پشت دو کلمه "حق تحفظ" پنهان کرده است. حال آن که خود آنها می دانند با این همه بایدها و نبایدها در سند و تعهدات جورواجور حق تحفظی برای ما قائل نیستند. اگر قائل بودند، هر سال جمهوری اسلامی را به خاطر اعدام قاچاقچیان، کسانی که مرتکب قتل نفس شدهاند، مجازات زناکاران و همجنسبازان و... محکوم نمیکردند.با این فجایع حقوقی که در سند 2030 وجود دارد، دولت تردیدی نباید در لغو و اعلام آن بکند. متاسفانه با آن که رویکرد شورایعالی انقلاب فرهنگی در این مورد مشخص است، اما تاکنون خبر لغو سند منتشر نشده است. دولت در مورد پذیرش سند و تشکیل کارگروه برای اجرای آن مصوبه دارد، اما برای لغو آن تاکنون مصوبهای برای ابلاغ نداشته است و این مایه شگفتی است.
به هر حال رونمایی از دستهای پشت پرده تصویب این اسناد در سازمان ملل و عوامل آنها در کشورها میتواند جلوی نفوذ قدرتهای جهانی در مقدرات کشورها را بگیرد. ایران باید پیشتاز این حرکت مستقل و هوشمندانه باشد.
انسجام داخلی، لازمه اقتدار جهانی
سیدرضا صالحی امیری در ایران نوشت:
راهپیمایی عظیم مردمی روز جهانی قدس که میراث گرانقدر بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی است، همزمان حاوی سه پیام روشن است. نخستین پیام روز قدس یک پیام سیاسی به شمار میآید، به این معنا که اسرائیل همچون غدهای سرطانی عامل تفرقه در جهان اسلام است و انسجام و استحکام دنیای اسلام را با تهدید مواجه میکند، بنابراین ایستادگی مقابل اسرائیل حرکتی ارزشمند برای احیای وحدت مسلمین محسوب میشود. پیام دوم روز جهانی قدس، تلاش برای رهایی قبله گاه نخستین مسلمین از دست غاصبان و متجاوزان به حقوق افراد بیگناه است و ما باید تلاش کنیم قدس را به اهل آن بسپاریم. پیام سوم روز جهانی قدس بیانگر یکی از عناصر هویت بخش انقلاب اسلامی است که در تقابل با صهیونیسم تعریف شده است و از این منظر همیشه باید فریاد عدالتخواهی و ظلم ستیزی ایرانیان ،جهانیان را به این مهم توجه دهد که در مقابل زورگویان ایستادگی کنند.
روزقدس برای ما هم روز تاریخی است، هم روزی است که تفکر و روحیه انقلابی خود را نشان میدهیم و همچنین روزی است که با منافع ملی ما گره خورده است. روز قدس همواره روزی بوده است که فارغ از گرایشها و سلایق، در صفوف به هم فشرده وحدت و انسجام خود را به رخ کشیدهایم.
دیروز هم در جای جای ایران سربلند تصویر زیبای انسجام ترسیم شد. اگرچه در اقدامی خلاف منافع ملی و مصالح عمومی، عدهای انگشت شمار که درک مناسبی از وضعیت کشور و منطقه ندارند، با سردادن شعار، به منتخب محبوب ملت و نماد مردم سالاری دینی توهین و کام ملت همیشه در صحنه را تلخ کردند.
این حرکت نابخردانه نشان داد که ما باید بیش از هر زمان مراقب ارزشهای انقلاب و عناصر وحدت بخش نظام جمهوری اسلامی باشیم. دایره انقلاب اسلامی در اندیشه امام راحل و مقام معظم رهبری، به وسعت همه کسانی است که دل در گرو سربلندی این سرزمین دارند. از اینرو هر اقدامی که برخلاف این اندیشه و درصدد دوقطبی سازیهای کاذب باشد، ارزش بالای انسجام، وحدت و سرمایه ملی را به مخاطره میاندازد. تخریبگران باید بدانند که میان خودجوش بودن و خودسر بودن فاصله از راه تا بیراهه و از خدمت تا خیانت است. انسجام و اقتدار دو سرمایه بزرگ جمهوری اسلامی است که باید با تمام توان از آن مراقبت کنیم.
امروز انسجام ایران اسلامی مرهون وحدت همه آحاد ملت و مشارکت حداکثری در انتخابات اخیر و با رأی قاطع به دکتر روحانی مسیر پیشرفت کشور را مشخص و دشمنان را مایوس کردند. اقتدار بینظیر جمهوری اسلامی نیز از مجرای نیروهای مقتدر ارتش، سپاه و نیروهای امنیتی جان بر کف ماست که در هفتههای اخیر شاهد قدرت نمایی و توانمندی آنان بودیم.
بند ناف دولت روحانی
احمد غلامی در شرق نوشت:
«جان بودستا» رئیس ستاد انتخاباتی هیلاری کلینتون در ٢٠١٦ و مشاور باراک اوباما در یادداشتی که با برایان کتولیس مسئول ارشد مرکز توسعه آمریکا در واشنگتنپست نوشته به نکات قابل تأملی اشاره میکند: «آمریکا در گذشته جنگهای ارتش خود را به بحث میگذاشت اما اینک این موضوع با یورش بیسروصدای ارتش در خاورمیانه و فروش اسلحه به آنها تغییر کرده است. از سوی دیگر سرنگونی جنگنده ارتش سوریه و حمله به ارتش حامی اسد اپیزودهای دیگر گسترش ارتش آمریکا در این مناطق است. این حملهها که استراتژی مشخصی ندارد برای مردم آمریکا قابل درک نیست. در عرض پنج ماه ترامپ سربازهای آمریکا را به خطوط مقدم جنگ در عراق، سوریه، یمن و سومالی نزدیکتر کرده است. ترامپ در افغانستان اختیارات بیشتری به پنتاگون در اعزام نیرو و عملیات هوایی داده، به طوری که حمله پهپادها در مقایسه با دوره اوباما چهار برابر شده است.
در اوایل ماه خرداد نیروی هوایی در یمن هدفهایی را بمباران کرد که تعداد آن برابر با حملههای یک سال دوران اوباما بود. انبار باروت خاورمیانه برای هر کنشی واکنشی دارد و معلوم نیست دولت ترامپ به هزینه کارهایش فکر میکند یا نه. مثل امکان جنگ مستقیم با ایران یا حمله شیمیایی داعش به سربازان آمریکایی. ترامپ بدون بررسی به قلب آتش خاورمیانه نزدیکتر میشود و وقتش است کنگره وارد میدان شود». با تعقیب شرایط خاورمیانه این تصور وضوح بیشتری پیدا میکند که رویکارآمدن حسن روحانی براساس تصادف نبوده است.
اگر تلاش نافرجام برخی اصولگرایان را برای یک دورهای کردن او نادیده بگیریم، عیان میشود که خرد جمعی حاصل جمع مردم و حکومت برای به کرسینشاندن روحانی همداستان بودهاند. از این منظر کنارهگیری قالیباف چه با میل خودش بوده باشد چه تحت فشار، این معنا را تعین میبخشد که این دوران، دوران حسن روحانی است و بس. کسی که برای مهمترین مسئله سیاست خارجی ایران- مذاکرات هستهای- و رفع تحریمها روی کار آمد، اینک کار دشواری پیش رو دارد. انگار چارهای جز این نیست که باز سیاست خارجی در صدر برنامههای دولت قرار گیرد. در هیچیک از دولتهای ایران این قدر دیپلماسی خارجی مستمر در اولویت نبوده است.
از این رو رئیسجمهور بیش از گذشته باید از مسائل داخلی تنشزدایی کند. زیرا مخالفان او بیش از هر زمان دیگر مایلند پای او را به مجادلههای بیثمر باز کنند. سخنرانی اخیر روحانی در جمع استادان و پزشکان اگرچه اساسی و استراتژیک بود اما زمان مناسبی برای بیان این ایده نبود که مسئله ولایت و حاکمیت در اسلام دو مقوله مجزاست. او با ارجاع به نهجالبلاغه گفت: امیرالمؤمنین مبنای ولایت و حکومت را نظر مردم و انتخاب مردم میداند، لمن و لیتموا امرکم. گفت هرکس که شما او را به عنوان ولی و رهبر جامعه برگزیدید من هم میشنوم و اجرا میکنم. امیرالمؤمنین مبنای حکومت و فرمانروایی را رأی مردم، خواست مردم و آزادی مردم میداند. حسن روحانی میخواهد با این ایده دست به گفتمانسازی بزند و آن را در سالهای پیشرو نهادینه کند. از این رو است که آیتالله جنتی و یزدی با آگاهی بر سیاستی که رئیسجمهور دنبال میکند اینگونه شدیداللحن به او نقد میکنند. به یقین گفتمانسازی آن هم از این دست، شرایط مطلوبی را طلب میکند. فارغ از اینکه شرایط کنونی مطلوب است یا نه، باید از هر مجادلهای پرهیز کرد. شرایط خاورمیانه مجال اینگونه مجادلات را به روحانی نمیدهد.
دولت دیپلماسی روحانی نیروهای نظامی در خط مقدم منطقه را به پس پشت گفتوگو میبرد و این مجال را فراهم میسازد تا ایران ابزارهای بیشتری برای چانهزنی داشته باشد. اینک نیروهای نظامی در کنار دولتی دیپلماتیک هرچند که در برخی مسائل اختلاف نظر هم داشته باشند، میتوانند تعادلی به وجود آورند که در لحظات بحرانی راهی برای برونرفت از آن پیدا کنند. تاکنون ایران با سیاست منطقهگرایی به دنبال اهداف خود بوده است. منطقهگرایی سیاست خارجی ایران با سه رویکرد، رویکرد جغرافیایی و ژئوپلیتیک، فرهنگی- تاریخی و ایدئولوژیک و امنیتی دنبال شده است. ایران در متعادلسازی این سه رویکرد همواره مشکلاتی داشته. اما مهمتر از آن تضادی است که بین منطقهگرایی و جهانگرایی وجود دارد که هریک مخل دیگری است. با روی کار آمدن ترامپ که در پی طرحریزی خاورمیانهای جدید است و گویا برنامهای هم برای این کار ندارد کار برای ایران دشوار خواهد شد. اینک بیتردید هر اتفاقی در خاورمیانه رخ بدهد خواسته یا ناخواسته ایران درگیر آن خواهد شد.
آنچه بیشازپیش احساس میشود، تغییر زاویه دید در رویکرد ایران است که متناسب با استراتژی آمریکا در منطقه تعیین میشود. ناگزیر سیاست خارجی ایران رابطه تنگاتنگی با مسائل داخلیاش دارد. ازاینرو هرگونه شکست احتمالی در سیاست خارجی تبعات داخلی هم دارد. روحانی نمیتواند خود را از وضعیت موجود کنار بکشد یا با آن مسامحه کند.
گویا بند ناف دولت او را با سیاست خارجی بریدهاند. اگرچه دولت روحانی در مسائل منطقه دستی از دور بر آتش دارد مهم نیست مهم پیروزی در این میدان است. میدانی که با امنیت ملی و غرور ملی گره خورده است. سؤال اساسی در سیاست خارجی این است: چگونه میتوان وارد نبردی شد که از قبل برای برونرفت از آن تدبیری اندیشیده شده باشد. این گفته آندره پف، رئیس کا.گ.ب در دوره برژنف، نکته مهمی دربر دارد: «اوضاع بینالمللی بسیار پرتنش است. برای نخستینبار پس از بحران موشکی کوبا و آمریکا، آمریکا شاخبهشاخ به سمت ما میآید. آمریکا میخواهد وضع استراتژیک فعلی را به نفع خود تغییر دهد و به دنبال حمله است... اقتصاد ما در وضعیت بدی قرار دارد. باید شرایط را بهبود بخشیم. اما با جنگ در افغانستان دست ما بسته است. آمریکاییها هر کاری میکنند تا نگذارند ما از افغانستان خارج شویم».
با این اوصاف دولت روحانی چه برنامهای برای آینده خاورمیانه دارد؟ دولتی که مخالفانش هرکاری میکنند که او در مسائل داخلی و خارجی دست بالا را نداشته باشد. هرچقدر هم که مخالفان تلاش کنند تا این دولت را ناکارآمد کنند، اگر توفان سهمگینی از خاورمیانه بوزد، به یک اندازه همه را در بر خواهد گرفت.