کد خبر 113079
تاریخ انتشار: ۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۲۳:۵۴

هر گاه که خواستید از جاده روبروی گلزار رد شوید و بروید کت برای شنا، از همانجا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک بوق بزنید. همین!

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق،محمود شهیان زاده (صدیقی) در اسفند 1363 و در جریان عملیات بدر بال در بال ملائک گشود. این شهید عزیز که در گلزارِ شهید آباد دزفول به خاک سپرده شده، قبل از شهادت وصیتی به دوستانش می کند. وصیتی که انجامش شاید کمترین زحمتی را برای اطرافیان به همراه نداشته باشد. آن چه خواهید خواند روایتی است از همان سفارشِ شنیدنی!


شهید محمود شهیان زاده (صدیقی)

**از منطقه که برمی­ گشتیم ، معمولاً هر بار منزل یکی از دوستان دور هم جمع می شدیم و همان جمع­ های دوستانه ای را که در جبهه­ های نبرد داشتیم ، دوباره تشکیل می دادیم.

آن شب هم مثل شب های قبل در منزل یکی از دوستان دور هم بودیم و از هر دری سخنی می راندیم. خیلی از بچه ها بودند شهید پوررکنی ، شهید نجف آبادی و خیلی های دیگر.

در این بین محمود آرام سرش را بالا آورد و گفت : «بچه ها ! من این بار که بروم دیگر بر نمی گردم» . این حرف را که گفت ، باز هم شوخی کردن بچه ها گل کرد.

اما محمود خیلی جدّی دوباره گفت : « بچه ها ! حرفی دارم ! می بینید امروز چقدر با هم دوست و صمیمی هستید؟ سعی کنید همیشه این دوستی و صمیمیت را حفظ کنید.»

می دانم این بار که رفتم دیگر برنمی گردم . اما می خواهم بگویم بعد از شهادتم شما هفته اول و دوم بر مزارم می آیید و دیگر پیدایتان نمی شود تا چهلم. بعد از آن هم می روید و تا سالگرد شهادتم دیگر سراغی از من نمی گیرید و بعد از سالگرد هم دیگر مرا فراموش می کنید.

محمود نفس عمیقی کشید و گفت : «تمام اینها را می بخشم...اما

سفارشی دارم ؛ وقتی آن روز فرا رسید و شما از یاد بردید که حوالی شهیدآباد هم رفیقی دارید. هر وقت خواستید از جاده روبروی گلزار رد شوید و بروید کت برای شنا ، از همان جا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک بوق بزنید. همین.من آن بوق را بجای فاتحه از شما قبول می کنم. »

محمود حرفش را زد و سکوت مجلس ما را فرا گرفت. لب ها به لبخند باز شد اما کمتر کسی بود که این حرف را به حساب شوخی گذاشته باشد. محمود کاملا جدی گفت.

حالا هر وقت از آن جا رد می شوم ، حتما بوقی می زنم.

 
راوی: مقامیان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 36
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • لواسان بزرگ ۰۷:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۲
    0 0
    من برای همه شما فداییان مهدی تا عمر دارم بوق می زنم
  • حسن ۰۸:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۲
    0 0
    اشتباه نکرده بودی بعداز سالگرد نه تنها دیگر یادی از شهدا نمی کنیم، بلکه برای اینکه خدای نکرده یک روزی ازخودمان بپرسیم که این ها برای چه شهید شده اند، حتی نامتان را از خیابان ها هم برمی داریم!!! تا مردم!!! از صدای صدها هزار بوق ناراحت نشوند!!!
  • ۰۸:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۲
    0 0
    استغفرالله . هرچی را زیبا نیست بنویسید . سوره فاتحه الکتاب که بنا به روایات اگر مرده را زنده کند تعجبی نیست در ردیف بوق قرار بگیرد . قبول فاتحه هم از ناحیه بشر نیست از ناحیه خداست که اونوقت یه نفر بخواد یه بدل برای تقبلش بیاره . لطفا درج کنید . یک شوخی اشخاص عادی نباید جای موازین اللهی و دستورات اهلبیت را بگیرد . بحث سر قرآنیست که اگر بر کوه نازل میشد کوه از خشوع تکه تکه میشد .
  • haj.amin ۰۹:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۲
    0 0
    خیلی خشنگ بود بوق بوق
  • ۱۰:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۲
    0 0
    وای اگر از پس امروز بود فردایی
  • حسين ۱۱:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۲
    0 0
    شهدا همه چيز مارا ميدونستند.حتي بي معرفتيمان را
  • ایران ۱۱:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۲
    0 0
    بابا دمش گرم چه مرامی داشت روحش شاد یادش گرامی راهش سبز
  • ۱۴:۳۰ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۲
    0 0
    ولی بعضی ها از اونور دیوار افتادن خودشون رو بوق فرض می کنند و فقط بوق می زنند.از عمل خبری نیست .
  • ۱۴:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۲
    0 0
    بحث سر خواندن فاتحه و...برای رفتگان نیست چون شهدا اینقدر از دنیا با خودشون نیکی بردن که البته به نظر من نیازی به فاتحه امثال ما سراپا تقصیر نداشته باشند بحث بر سر سر یاد کردن خودشون حتی اگه بابوق باشه
  • وحيد ۱۳:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    بعضيا مرام ندارن و بوق اشغال ميزنن
  • دوست ۱۴:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    یه دوست واقعی هرگز فراموش نمیشه
  • قباد ۱۴:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    شهدا چه نيازي به ما دارند . اين ما هستيم كه به انها نيازمند مي باشيم . اگر كسي خيلي دلش ميخواهد كه در اين راه ها قدم بردارد سري به جانبازها بزند مطمئن باشيد شهدا اين طور بيشتر شاد خواهند شد .
  • ۱۵:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    بسمه تعالی: خوش بحال شهیدان که رفتندوکاری حسینی کردند وبدا بحال ماکه مانده ایم سرگردان ، نکند یزیدی باشیم!!!
  • محمد کاظمی ۱۶:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    بوق
  • kobe ۱۶:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    تا وقتی مارو اردوی نبرده بودن شلمچه من اصلا به شهدا اعتقاد نداشتم.ولی بعداز اینکه مارفتیم و برگشتیم فهمیدم اینا واقعا کین.خدا همشونو رحمت کنه.بهترین آدما اینا بودن.من تا قبل از اون موقع میگفتم اینا همشون الکین و فقط برای تبلیغ اینارو میگن ولی بعد فهمیدم واقعا گلن. خیلی گلید
  • مهدی ۱۷:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    یه بوق فقط دست من بود به احترامش تو یه زمان خواص تمام بودق کشتی ها تام قطار کشور به صدا در می اوردم خدا رحش شاد بوق
  • فاریا ۱۷:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    بوووووووووووووووووووق بووووووووووووووووووق
  • سيد محمد ۱۹:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    ما كه از شما يادي نميكنيم ولي مطمئن باش كسي هم از ما ياد نميكنه اين انتقام نسلها از همديگس
  • ۱۹:۲۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    فقط می تونم بگم وای بر ما. روحش شاد و نامش گرامی.
  • مریت ۲۰:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    از شهدا شرمنده ام / خدایا به قداست شهید از ما بگذر
  • فرهاد ایرانی ۲۱:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    خداوندا شفاعت شهیدان را در روز حساب نصیب ما بفرما
  • مریم ۲۲:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۴
    0 0
    بوقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققق التماس دعا گرانمایه
  • ۰۰:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۵
    0 0
    یاد مردان حق گرامی باد .
  • ۱۴:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۵
    0 0
    بووووووق
  • ۱۹:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۵
    0 0
    روحش شاد
  • مریم ۱۲:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۶
    0 0
    کجایند مردان بی ادعا
  • مهدی نعمت زاده ۱۷:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۶
    0 0
    بوق دوست دارم شهید عزیز
  • ۲۱:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۷
    0 0
    وای بر مـــــــــــــــــــا
  • esi ۲۳:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۷
    0 0
    ناخودآگاه اشکم در اومد جای شهید اسم خواننده روی دیوار*آنها به جبهه رفتند اينها شدند طلبکار
  • ۱۰:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۹
    0 0
    خيلي دردآور و در عين حال زيبا بود
  • ۱۷:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۳
    0 0
    برات صلواتی میفرستم و اگر رانندگی یادگرفتم حتما وقتی از دم امام زاده طاهر کرج رد شدم یکدفعه برات بوق میزنم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  • ۱۸:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    خدا به ما حقتو حلال كنه
  • iهوشنگ ۱۹:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۲
    0 0
    خدایش رحمتش کند
  • گردان بلال ۱۹:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۹
    0 0
    نحوه شهادت شهید محموذد شهیان زاده بزودی در وبلاگ گردان بلال http://bilalbattalion.blogfa.com/
  • امير ۱۸:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    شهيدان زنده اند الله اكبر خدا رحمت كند آقاي شهيان زاده را...
  • ۱۲:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۱
    0 0
    شهادت محمود شهیان زاده راوی : عبدالکریم پاک سیرت عملیات بدر سال 63 خلاصه در جریان تصرف خط دوم عراق عبدالحسین پرموز شهید و علیرضا زخمی می شود. محل زخمی شدن علیرضا کمی بعد از خط دوم و بین خط دوم و سوم عراق است. لذا با طلوع آفتاب و قرار گرفتن رزمندگان گروهان قائم پشت خط دوم ، عراقی ها به ناچار پشت خط سوم موضع میگیرند. لذا علیرضا در یک دشت بی پناه بین خط خودی و دشمن سیبل عراقی ها می شود. جاده شنی که خط اول را به خط دوم و سوم وصل می کرد در محل اتصال به خط اول دارای شیب سر بالایی تندی بود که سیبل عراقی های خط سوم شده بود. در خارج جاده و پنجاه متر مانده به خط اول آبگرفتگی و باتلاق بود لذا فقط امکان عبور از جاده میسر بود. در این سراشیبی دو ایفا عراقی در آتش می سوختند و روشنایی مذکور مورد استفاده عراق ها بود. در نهایت علیرضا را بعد از چند تلاش ناموفق با همکاری خط اول و دوم خودی و آتش تهیه همزمان و با ایثار شهیدان معتمدی نیا و پیکرستان و جانباز سعید به پشت خط دوم منتقل کردند. سپس سعید به همراه چهار رزمنده دیگر قصد انتقال علیرضا را به خط اول داشتند که هنوز چند ده متری نرفته بودند که سعید از کمر هدف گلوله قرار گرفت و زخمی شد. لذا دو زخمی بین خط دوم و اول بر زمین ماندند. از خط دوم یک امداد گر جهت بستن سعید که تازه زخمی شده بود اعزام شد. امداد گر سعید را بست و به موضع خود برگشت. سپس شهیان زاده در جریان اقدام تخلیه مجریان به شهادت می رسد . و ....

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس