کد خبر 1001243
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۸ - ۰۶:۱۵

پسر دانشجو با شلیک گلوله تفنگ شکاری عمه مطلقه اش را کشت و دختر عمه دیگرش را تا یک قدمی پرتگاه مرگ کشاند.

به گزارش مشرق، پسر دانشجو با شلیک گلوله تفنگ شکاری عمه مطلقه اش را کشت و دختر عمه دیگرش را تا یک قدمی پرتگاه مرگ کشاند.

شلیک در آرایشگاه زنانه
اوایل شهریور سال ۹۷ صدای شلیک چند گلوله مقابل آرایشگاه زنانه در پیشوای ورامین پیچید. همسایه‌ها با شنیدن صدای وحشت آور از خانه هایشان بیرون دویدند و با پسر جوانی روبه رو شدند که پس از شلیک خونین سوار بر موتور از محل گریخت.

بیشتر بخوانید:

پول در آوردن های عجیب! +عکس


پیکرهای خونین دو زن جوان با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد، اما زن ۳۴ ساله به نام سعیده به دلیل شدت خونریزی جان سپرد و برادرزاده ۲۳ ساله وی به نام سحر که زخمی شده بود، تحت عمل جراحی قرار گرفت و معجزه‌آسا زنده ماند.

افشای جنایت
این دختر پس از بهبودی نسبی به ماموران گفت: شوهر عمه ام اعتیاد شدید داشت و چند بار به خاطر قاچاق مواد مخدر به زندان افتاده بود. شوهر عمه ام در زندان بود که عمه ام از او طلاق گرفت. بعد از این جدایی عمه ام در یک آرایشگاه زنانه مشغول به کار شد. از چند ماه قبل من هم به آرایشگاه زنانه رفتم و کنار عمه ام کار می‌کردم.

وی ادامه داد: پسر دایی ام مهرداد که دانشجوی ترم ششم رشته حقوق است از مدتی قبل به من ابراز علاقه کرده بود. او می‌گفت عاشقم شده است و قصد ازدواج با من را دارد. اما او مدتی پیش مقابل آرایشگاه محل کارم آمد و حرف‌های عجیبی زد. او می‌گفت به رفتارهای من و عمه ام مشکوک شده و گمان می‌کند دچار فساد اخلاقی شده ایم. چندبار در این باره با او صحبت کردم، اما قانع نشد. مهرداد حتی یک بار به آرایشگاهی که من و عمه ام آن جا کار می‌کردیم آمد و از صاحب آرایشگاه درباره ما سوال کرد. گمان می‌کردیم با حرف‌های صاحب آرایشگاه مهرداد آرام می‌شود، اما نشد. آخرین بار از من خواست تا فیلم دوربین‌های آرایشگاه را به او نشان دهم تا مطمئن شود از صبح تا شب در آرایشگاه مشغول به کار بوده ام. به او گفتم آرایشگاه مجهز به دوربین مداربسته نیست. در عوض قبض پرداخت چند نفر از مشتری‌ها را به او دادم، اما باز هم قانع نشد.

این دختر ادامه داد: چند روز پیش می‌خواستم به آرایشگاه بروم که عمه ام هراسان با من تماس گرفت و گفت: مهرداد را مقابل آرایشگاه دیده که قصد دارد به من حمله کند. آن روز از ترسم به آرایشگاه نرفتم تا این که آخرین بار من و عمه ام می‌خواستیم با هم به آرایشگاه برویم که مهرداد را مقابل آرایشگاه دیدیم. او تفنگ شکاری در دست داشت که به سمت ما شلیک کرد و عمه ام را کشت. اما وقتی دید هیچ تیری به من اصابت نکرده با چاقویی که در جیب داشت به سمتم حمله کرد و چند ضربه به کمرم زد و فرار کرد.

اعتراف
به دنبال اظهارات دختر جوان، مهرداد ۲۵ ساله ردیابی و بازداشت شد. وی به قتل عمه‌اش و زخمی کردن دختر عمه دیگرش اعتراف کرد و گفت: از سوی شوهرعمه اش برای این کار اجیر شده بود.

مهرداد در تشریح ماجرا گفت: من از مدت‌ها پیش به سحر علاقه‌مند شده بودم و قصد ازدواج با او را داشتم. من می‌دانستم سحر به تازگی و بعد از طلاق عمه ام همراه او در یک آرایشگاه زنانه مشغول به کار شده است. تا این که شوهر سابق عمه ام از زندان با من تماس گرفت و حرف‌های عجیبی زد. او گفت از وقتی سعیده طلاق گرفته به همراه سحر با هم به یک آرایشگاه زنانه رفت و آمد دارند و دست به کارهای غیر اخلاقی می‌زنند. او مرا بی غیرت خواند و از من خواست تا جلوی کارهای آن‌ها را بگیرم. من چندبار در این زمینه با سحر صحبت کردم، اما حرف‌های او مرا قانع نکرد. شوهر سابق عمه ام با حرف هایش مرا تحریک کرد و گفت: بهتر است برای جلوگیری از آبروریزی آن‌ها را بکشم، او قول داد که قتل را گردن بگیرد. من که تحت تاثیر حرف‌های او قرار گرفته بودم قبول کردم. شوهر عمه سابقم یکی از دوستانش را که فروشنده تفنگ بود به من معرفی کرد. من بعد از گرفتن اسلحه مقابل آرایشگاه کمین کردم، اما اولین بار عمه که متوجه ماجرا شده بود و می‌دانست قصد کشتن سحر را دارم او را فراری داد. دومین بار می‌خواستم از سحر انتقام بگیرم. به همین دلیل به سمت آن‌ها شلیک کردم، اما ناخواسته گلوله‌ها به عمه ام خورد و موجب مرگ او شد. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم چند ضربه چاقو به سحر زدم و فرار کردم.

با اعتراف‌های پسر دانشجو شوهر عمه سابقش به نام فرهاد بازداشت شد و معاونت در قتل را گردن گرفت. وی همچنین فروشنده تفنگ را نیز لو داد.

کیفرخواست
بدین ترتیب برای مهرداد به اتهام یک قتل و یک شروع به قتل و برای شوهر عمه سابقش و دوست خلافکار وی به اتهام معاونت در جنایت کیفرخواست صادر و پرونده آن‌ها به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. قرار است آن‌ها به زودی از خود دفاع کنند. این درحالی است که اولیای دم برای آن‌ها حکم قصاص خواسته اند.

تحلیل کارشناس
سایه بدبینی عامل تشنج خانواده‌ها
دکتر امان ا... قرایی مقدم جامعه شناس و استاد دانشگاه
یکی از مخرب‌ترین خصوصیاتی که زندگی اجتماعی، خانوادگی و فردی اعضای جامعه را با تشنج رو به رو می‌کند بدبینی و سوء ظن است. بدبینی و داشتن نگاه منفی به مسائل عنصر تخریب کننده سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی است و در مقابل اعتماد و اطمینان سازنده و شکل دهنده سرمایه‌های اجتماعی به شمار می‌رود.

بدبینی و سوء ظن در مسائل اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، آموزشی و ... وجود دارد و عامل تخریب روابط به حساب می‌آید. افرادی که از لحاظ شخصیتی دچار مشکلات روحی و روانی هستند بیشتر بدبین می‌شوند و با بدبینی و نگاه منفی شان همیشه زندگی پر از تنشی را تجربه می‌کنند، زیرا اعتماد در وجودشان نهادینه نشده و به هر مسئله‌ای با دید ظن نگاه می‌کنند که این یک آسیب مخرب اجتماعی و خانوادگی محسوب می‌شود.

در جامعه و خانواده شاهد رشد و ترقی نخواهیم بود اگر اعتماد در روابط وجود نداشته باشد و آن خانواده و جامعه هیچ گاه رنگ شکوفایی به خود نمی‌بینند، زیرا مدام درگیر حل مسائلی هستند که هیچ هویتی نداشته و از پایه و اساس وجود ندارد. در خانواده‌های نابه سامان و آشفته بدبینی بین زن و شوهر بیشتر دیده می‌شود و همین موضوع روابط آن‌ها را به خیانت، طلاق یا حتی قتل و همسرکشی می‌کشاند.

اگر پایه و نظام خانوادگی بر اساس اعتماد شکل نگیرد بی تردید در روابط همسران مدام مجادله و درگیری‌های لفظی و فیزیکی وجود خواهد داشت، زیرا این قبیل زوج‌ها به گفته‌های یکدیگر اعتماد ندارند و اختلافات دیگر در زندگی خانوادگی شان رشد می‌کند. اگر بخواهیم این مسئله را به لحاظ روانی بررسی کنیم در روابطی که اعتماد وجود ندارد و سایه بدبینی در روابط مشاهده می‌شود پیمان‌ها و تعهدها سست و ضعیف است و افراد نمی‌توانند از لحاظ روحی و روانی به آرامش برسند.

خانواده‌هایی که درگیر بدبینی و سوءظن هستند هیچ پیشرفتی نمی‌کنند و هر روز یک قدم به طلاق و جدایی نزدیک‌تر می‌شوند. جامعه شناسان معتقدند، سرمایه اجتماعی که برگرفته از اعتماد است به مراتب مهم‌تر از سرمایه طبیعی و حتی سرمایه‌های فناوری است، زیرا خانواده مستحکم عامل چسبندگی خصلت‌های پسندیده در جامعه سالم است، زیرا آن چه که باعث فروپاشی نظام خانواده و بروز جرایم هولناک در بین خانواده‌ها می‌شود نبود اعتماد و پررنگ شدن بدبینی است.

منبع: روزنامه خراسان