-
چند دقیقه با کتاب «بازوی نبرد» / ۲۲۰
خرید یک گردان تانک از کره شمالی منتفی شد! +عکس
کرهایها قصد داشتند یک گردان از آن تانک را به ما بفروشند که مورد توافق هیئت ایرانی قرار نگرفت. البته کرهایها استنباط میکردند که چون ایران تحت تحریم و در مضیقه ادوات نظامی است، موافقت میکند.
اخبار ویژه سرویس
-
چند دقیقه با کتاب «بی چتر زیر باران» / ۲۱۹
افسر ارشد عراقی پررویی کرد؛ تیرباران شد!
وقتی به برادر غلامی توضیح دادیم که این اسیران تهدید میکنند، بدون معطلی گفت: «آنها را از نیروهای خودی دور کنید و چهار پنج نفر از نیروها آنها را تیرباران کنند...
-
چند دقیقه با کتاب « مبارزه به روایت کبری سیلسهپور» / ۲۱۸
آخوندی که ریشش را میتراشید و کراوات میزد! + عکس
آقای اندرزگو هربار با یک چهره متفاوت مرتب رفت و آمد داشت؛ یک بار لباس روحانیت پوشید و عمامه مشکی گذاشت؛ بار دیگر با لباس شخصی بیرون رفت؛ یک بار عینک زد و بار دیگر بیعینک رفت...
-
یادداشت علیرضا مختارپور بر کتاب «پاییز آمد»
به مناسبت رونمایی از تقریظ رهبر معظّم انقلاب اسلامی بر کتاب «پاییز آمد» رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران یادداشتی منتشر کرد.
-
سرودهای تقدیم به روح یحیی سنوار؛
هزاران «یحیی» متولد شدند
پس از انتشار تصویر و ویژند آدامس معطر همراه تو در فضای مجازی، تولیدات شرکتش افزایش یافت؛ ارزش سهامش دو چندان شد...
-
چند دقیقه با کتاب «هوای این روزهای من» / ۲۱۷
خدایا! چقدر جان کندن سخت است
منتظر رفتن بودم. اولش به ذهنم رسید با بیسیم خبر کنم آمبولانس بیاید و بعد آب پاکی را خودم ریختم روی دست خودم. خیال خودم را تخت کردم که نمیشود. کسی نمیتواند بیاید. چشمهایم را بستم...
-
چند دقیقه با کتاب «جنگ بیتعارف» / ۲۱۶
چه شد که حاج همت در قنوتش طلب شهادت کرد؟!
من سوار موتور بودم و دنبال شهید همت میگشتم کنار هور، یک اتاقک بود و وقتی برای جست و جویش وارد اتاقک شدم همان جا بود که پیدایش کردم. بدون اینکه متوجه حضورم بشوددیدم دارد در قنوت نمازش چیزی میخواهد...
-
تمرد خلبان سهیلیان، سرپل ذهاب را نجات داد
آخرین مرحله پرواز این خلبان شجاع هوانیروز مصادف با اصابت گلوله توپخانه دشمن به بالگردش که منجر به شهادت ایشان و هم پروازش سعدالله داور زاده شد.
-
۸ نوجوان آبادانی اندازه یک لشکر بودند!
مقاومت و ایستادگی مردم و بهویژه جوانان و بچه مسجدیهای محلههای شهر آبادان در برابر تجاوز دشمن، خاطراتی ارزشمند و ماندگار را بجای گذاشته است که مرور آنها روح سلحشوری ایرانیان را تصویر میکند.
-
چند دقیقه با کتاب «املاکی به روایت همسر شهید» / ۲۱۵
نمیخواهم چیزی از سپاه بگیرم!
گفتم: «حسین آقا شما نبودی از سپاه برای ما یه فرش آوردن. بابا هم قبول کرد و گرفت.» حسین آقا ناراحت شد و گفت: «زهرا خانم! از این به بعد، هرچی از سپاه آوردن من نبودم قبول نکنید».
-
انتشار داستانی برگرفته از خاطرات سردار شهید همدانی در مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛
سرداری که در جوانی شیفته دکتر شریعتی بود! +عکس
طبیعتاً تصمیم من برای نوشتن داستانی با موضوع مبانی فکری و اندیشهی انقلاب اسلامی چندان مفید و لازم بهنظر نمیرسید. اما من تصمیمم را گرفته بودم؛ در ازای شخصیتی که در جوانی شیفتهی دکتر علی شریعتی...
-
دختری در امنترین پناهگاه تهران پنهان شد + عکس
این بار خود پیشوا، آغوش باز کرده بود. ما جمعه در امنترین پناهگاه پنهان شدیم تا پناهمان در آرامش و بدون اندکی عجله، نماز را برایمان بخواند و با اطرافیان خوشوبش کند.
-
چند دقیقه با کتاب «حرفهای» / ۲۱۴
بمباران تهران؛ ۱۷ روز مدام!
بعد از بمباران مهرآباد در ۳۱ شهریور ۵۹ تا مدت مدیدی تهران بمباران نشد تا اسفند ٦٣. همان اسفند سال ٦٣، تازه چند روز بود بمباران تهران شروع شده بود که نماز جمعه تهران هم بمبگذاری شد و یک عده شهید شدند.
-
در نشست «ارض موعود» مطرح شد؛
سربازان اسرائیلی رکورددار بالاترین آمار خودکشی
نویسنده کتاب مطرح کرد: دغدغه اولیه من برای خلق این رمان بر اساس مطالعهای بود که بر روی سربازان اسرائیلی داشتم و اینکه چرا بیشترین آمار خودکشی در میان سربازان اسرائیل است.
-
چند دقیقه با کتاب «ستارههای سوخته» / ۲۱۳
حبیب با رفتنش کمر خیلیها را شکست!
امروز وقتی به چهره تکتک بچهها نگاه میکردی غم و درد را در خطوط چهره همگیشان میدیدی. وقتی آقای نادری با آن حال پریشان و چشمهای اشکبار پشت میکروفن بلندگوی مسجد قرار گرفت و گفت...
-
گروه ۲۹ نفره موشکهای دوربرد ایران + عکس فرمانده
رضا یک لیست ۲۹ نفره نوشت و گذاشت جلوی حسین و گفت: «اگه اینا رو به ما بدی مشکلمون حل میشد.» حسین تا لیست را دید گفت آقا رضا یعنی منظورت اینه که ما حدید رو تعطیل کنیم؟
-
چند دقیقه با کتاب «زمان ایستاده بود» / ۲۱۲
محمدرضا و صارم در تله گوشبرها!
برگشتم و نگاهی انداختم پشت سرم. حسینی و مهرفرد دیده میشدند؛ فقط صدایشان میآمد. تا بلند شدم خودم را برسانم بالا و مسیر را نشانشان بدهم، کریمی فریاد زد: بیا بریم فرصتی نیست دیگه...
-
چند دقیقه با کتاب «تاریخنگاران و راویان صحنه نبرد» / ۲۱۱
منع برادر از رفتن به قرارگاه خاتمالانبیا!
برادرش حسین موافق نبود گفت: «تو هنوز تجربه زیادی نداری تا همین حدی که کمک فکری میدی فعلاً کافیه. صبر کن تجربه ات بیشتر شه بعد برو.»
-
مادر سردار شهید حاج حسین خرازی به فرزند شهیدش پیوست
اصفهان-حاجیه خانم طیبه تابش مادر سردار شهید والامقام حاج حسین خرازی در سن ۸۸ سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
-
مردیکه همیشه در حال رفتن بود
«مرتضی شعبانی» که از ۱۴ سالگی عکاسی میکرده، در ۲۲ سالگی هنگامی که از آغاز برنامه پرکشش و پربیننده «روایت فتح» در سال ۶۵ چیزی نمیگذشت به گروه جهاد سیما که تهیهکننده این برنامه بوده میپیوندد و...
-
چگونه به مردم لبنان و غزه کمک کنیم؟ + عکس
مردم عزیز میتوانند با مراجعه به پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری کمک های مالی خود را برای مردم مظلوم غزه و لبنان ارسال نمایند.
-
تورقی در کتاب «همراه ما بود»؛
نزدیکترین دوست سیدحسن نصرالله در ایران که بود؟
کتاب «همراه ما بود»، شامل مجموعه سخنرانیها و مصاحبههای دبیرکل حزبالله لبنان درباره دوست و همرزم بیستسالهاش حاج قاسم سلیمانی، بعد از شهادتش، است.
-
سوابق اجرایی سردار نیلفروشان؛ از جنگ تا شهادت
در دو مقطع با مأموریت مستشاری در محور مقاومت به ایفای نقش پرداخت و پس از آن برای دورهای فرماندهی دانشگاه فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بهعهده گرفت.
-
آذرخش و رقص فانتومها رونمایی شد؛
«خلبانان جنگ» رستم ایران امروز هستند
صادق وفایی در رونمایی «آذرخش و رقص فانتومها» گفت: باید برای ایراندوستی متر، عیار و شاقولی باشد و چه شاقولی بهتر از خلبانها و رزمندگان جنگ. اما من ملاک ایراندوستی را از خلبان محمود اسکندری، داریوش ندیمی و حسینعلی ذوالفقاری میدانم.
-
حجتالاسلام علی شیرازی خبر داد؛
خطمقدم و ۲۰۰ کتاب در حال نگارش
حجتالاسلام علی شیرازی گفت: در بخش ترجمه خط مقدم بیش از ۵۰ کتاب چاپ شده و در ۱۴ کشور هدف توزیع شده و ۲۰۰ کتاب در حال نگارش است.
-
چند دقیقه با کتاب «ناصر ایجکت نکن» / ۲۱۰
خلبانی که بعثیها را در خرمشهر زمینگیر کرد! + عکس
به لطف پروردگار متعال با سرعت بالا و ارتفاع پایین به نزدیکی پل رسیدیم و وقتی من فاصله نیم مایل را در رادیو برای جناب اسکندری خواندم ایشان گفتند: «دیدم! دارمش!»...
-
چند دقیقه با کتاب «خلبان صدیق» / ۲۰۹
پخش اعلامیه رهبر با هواپیمای شکاری!
ناگهان در شرایط خاصی قرار گرفتیم. ما سمت چپ خیابان الرشید بودیم. نیروهای پدافندی عراق برای شکار ما دیوار آتش را پایین تر آورده بودند. نمیدانم در خیابانها مستقر بودند یا نه، اما...
-
به یاد شهدای عملیات آزادسازی سوسنگرد در شهریور ۱۳۶۰؛
چرا سوسنگرد مهم است؟
سوسنگرد، واقع در استان خوزستان، دارای تاریخ و فرهنگی غنی است که به دورههای مختلف تاریخی بازمیگردد. این شهر به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، به عنوان یکی از نقاط استراتژیک در طول تاریخ شناخته شده است.
-
شوهرش را در لباس ارتش عراق تصور کردم!
یک لحظه تصویر شوهرش را در لباس ارتش عراق تصور کردم. شبیه عراقیهای ترسناک فیلمها بود. با خودم فکر کردم شاید هم کلی ایرانی کشته باشد.
-
در هفته دفاعمقدس، با کتاب «راز بیبی جان» به دنیای مادر شهیدان علمالهدی سری زدیم؛
چرا از زندگی «بیبیجان» فیلم نمیسازند؟!
حتی با محافظان حضرت آقا گفتوگو کردیم و عموم این افراد کسانی بودند که پیدا کردنشان راحت نبود. ولی اول با لطف خدا و بعد با همکاری خانواده شهدا توانستیم با این افراد ارتباط بگیریم.