به گزارش مشرق، عباس سلیمی نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر، زبان صریح و بیانی شفاف دارد. از همین روست که مردم و رسانه ها او را با موضع گیری های محکمش در قبال مباحثی همچون فساد در دانشگاه آزاد، فتنه 88 و مقابله با جریان انحرافی می شناسند. سلیمی نمین در گفتگویی تفصیلی با پایگاه اطلاع رسانی جبهه متحد اصولگرایان بعضی دغدغه های خود در قبال انتخابات و موضوعات مرتبط به آن را مطرح کرده و می گوید: «از دلايلي كه احمدينژاد دچار توهم شد، فقط اين نبود كه به دليل تملق اطرافيانش كه بعدها انحرافي نام گرفتند، به اينجا كشانده شود. دوستاني از ما هم به تعريف و تمجيد و اغراق در مورد ايشان پرداختند و کار را به اینجا رساندند. او هرگز احيا كننده انقلاب نبود. برخي چنان گفتند كه او احيا كننده انقلاب و بازگردان انقلاب به مسیر اصلي است.» مشروح این گفتگو را به نقل از جبهه متحد اصولگرایان در ادامه می خوانید:
به نظر شما چه افرادي از طيف اصولگرايي را بايد براي نمايندگي مجلس برگزيد و چه شاخص هايي را بايد در نظر گرفت؟
سلیمی نمین: در ارتباط با انتخابات اين دوره چيزي كه انتظار ميرود به آن توجه شود، نگراني هاست. تشخيص دقيق نگرانيها موجب عملكرد صحيح ميشود. اولين نگراني كاهش سطح مديريت است. چرا نبايد سطح مديريت تنزل پيدا كند؟ چرا كه هم اكنون نهضت اسلامي در حال گسترش است و نياز به توليد فكر و انديشه دارد. سالها منتظر چنين روزي بوديم كه انديشه امام (ره) گسترش يابد و توجه به انقلاب و نظام اسلامي جنبه ي عملي داشته باشد. ملتها استقلال خود را بر اساس آرمانهاي اسلامي رقم ميزنند. بايد قدرت پاسخگويي به مسائل و نيازهاي مبرم فعلي جامعه جهاني اسلام را داشته باشيم. با كاهش سطح مديريت نميتوانيم نقشي ايفا كنيم. متاسفانه هم اكنون شاهديم كه با بهانههاي مختلف، بدون نگاهي كلان افراد را از جبهه انقلاب خارج ميكنيم. اين بحث بُعد بينالمللي مسئله است.
در بعد داخلی چه طور؟
از بُعد داخلي نيز؛ چرخش قدرت را پذيرا بودهايم، اما برخي ميخواهند ضرورت چرخش قدرت را منجر به حذف افرادي كنند كه در برخي از رويكردها و راهبردها اختلاف سلايقي دارند. در تاريخ انقلاب اسلامي هرگز چنين رويكردي را مشاهده نميكنيم. با وجود اينكه ظرف انقلاب سلايق را با حفظ اصول در خود جاي ميدهد و جهتگيريها را مشخص ميكند، در برابر انديشهها و سلايق انحرافي دچار لغزش نشده و وا نداده است.
امروزه افرادي به بهانهاي، عدهاي ديگر را از قطار انقلاب پياده ميكنند. در حالي كه تفكر امام و نيز رهبري چنين نيستند. با اين تفكر نيروهاي خود را از دست ميدهيم، اگر افرادي قوي را به بهانه ي مختصر لغزشي كنار بگذاريم، در آن صورت زمام امور به دست كساني خواهد افتاد كه ظرفيت ندارند و دچار خود باختگي ميشوند. ضمن اينكه آرمانها هم تحقق پيدا نميكنند. چرا كه آرمانها با آدمهاي ضعيف محقق نميشوند، اگر انسانهاي قوي را بتوانيم كنترل كنيم خيلي بهتر از افراد ضعيف بي بصيرت هستند. در حال حاضر در شرايطي نيستيم كه اختلاف و تجزيههاي پي در پي داشته باشيم، در شرايط فعلي كه كانون توجهات داخل و خارج هستيم، نبايد تصوير نامناسبي از خود نشان دهيم.
بنابراین به نظر شما شاخص مناسب چه باید در نظر گرفته شود؟
شاخص مناسب اين است كه انديشهها را با اصول تطبيق دهيم و حتيالمقدور افراد شايسته در عملكرد را در اولويت قرار دهيم. در واگذاري انديشههاي سياسي و مسائل سياسي، نسبي بايد عمل كرد. ما با انسانهايي مواجهيم كه نقاط قوت و ضعف گوناگوني دارند. فردي كه قوت بيشتري داشته باشد و قوتها بر ضعفهايش وزن بيشتري داشته باشد، ارجحيت دارد. لذا در انتخابات اگر افرادي هستند كه در چهره اصولگرايي در آمدهاند، اما كارهاي خلافي ميكنند و به نوعي از اصولگرايي تغذيه ميكنند. در گذشته چهرههاي آنان شناخته شده نبود. افرادي همچون عباسپور از اصولگرايي تغذيه ميكنند و به دنبال منافع اقتصادي و تجارت خود با سوء استفاده از نام عدهاي هستند. چنين افرادي كه آقاي عباسپور در راس آنها قرار داشت در يكشنبه سياه جلوي ولايت ايستادند و در برابر نظر رهبري كه شوراي انقلاب فرهنگي دانشگاه آزاد را قانونمند كند ايستادند. آنان نظر رهبري را ميدانستند اما به دنبال منافع خودشان رفتند. اقای عباسپور و سایر مسببین یکشنبه سیاه، اساسا اصولگرا نيستند.
افرادي ديگر اينگونه نيستند، كه بايد ضعفهايشان را مهار كنيم و به كار گيريم و اين به معناي تفرق نيست. در رايگيري هم اگر فردي به اشتباه راي آورد نبايد موجب تفرق شود و بگوييم چون فلاني ضعف بيشتري دارد و راي آورده، خود محوري پي بگيريم. در اين صورت ميدان، ميدان افرادي است كه دچار لغزش شدهاند.
در حال حاضر افرادي در اطراف احمدي نژاد خوش هستند و ميخواهند از پتانسيلي كه اصولگرايان در اختيارشان قرار دادند، هم اكنون عليه خود اصولگرايي استفاده كنند. حال عدهاي ميخواهند از نداشتن تيزبيني احمدي نژاد استفاده كنند. مشكل اصلي آنان دقيقا اصولگرايي است. آنان ميخواهد اصولگرايي را تخريب و تضعيف كنند و خود سكاندار شوند.
آيا افرادي هم كه به بهانه وحدت و پشتيباني از دولت از انتقاد نسبت به احمدي نژاد جلوگيري كردند، هم در اين رويدادها و اتفاقات اخير و جريانات مقصر هستند؟
از دلايلي كه احمدينژاد دچار توهم شد، فقط اين نبود كه به دليل تملق اطرافيانش كه بعدها انحرافي نام گرفتند، به اينجا كشانده شود. دوستاني از ما هم به تعريف و تمجيد و اغراق در مورد ايشان پرداختند و کار را به اینجا رساندند. او هرگز احيا كننده انقلاب نبود. برخي چنان گفتند كه او احيا كننده انقلاب و بازگردان انقلاب به مسیر اصلي است. چنين نبود. رهبري معظم سالها سرمايه گذاري كردند و اطرافيان ايشان تلاش كردند كه به مردم بفهمانند؛ اصولگرايي تنها راه برون رفت از انحرافات است. و زماني اين امر روشن شد كه انقلابيون كشورهاي اسلامي به خروش برخواستند و نتايج زحمات چندين سالهي امام و رهبري و معتقدان و وفاداران به اسلام و انقلاب به بار نشست. بعدها گفته شد احمدينژاد معجزه است و از ياران امام زمان است.
بعضي از عزيزان در جبهه اصولگرايان بايد از سال اول و دوم ميفهميدند كه احمدي نژاد با يك سري از مسائل بازي ميكند. اما دير فهميدند پس از 4 يا 5 سال متوجه شدند. يعني تيزبيني آنها دچار خدشه است، افراد خوب و سالمي هستند؛ اما زماني كه فردي ميخواهد سردمدار جريان و پيش قراول جامعه باشد بايد درك بهتري از شرايط داشته باشد و نسبت به عموم جامعه درك بهتر و نگاه تيزبينانهتري داشته باشد. مثلاً در مورد نشر مستند ظهور بايد قبل از ديگران بفهمند كه اين خط، خط انحرافي است و دارد احمدينژاد را، برخلاف اعتقادات اسلامي ما، مقدس ميكند.
ممكن است برادر اصولگرايي زياد ساده زيست نباشد اما نگاه تيزبينانهتري داشته باشد و فهم و درك سياسي بيشتري در مورد هدايت سياسي جامعه داشته باشد. درك سياسي از ملاكهاي فرد سياسي است، از خدمات صحبت نميكنيم كه بينش سياسي نقش نداشته باشد. اگر اين فهم وجود نداشته باشد خطرات بسياري متوجه جامعه خواهد شد. بنابراين بايد به همه نگاهي دقيق داشت. افرادي هستند در ليست اصولگرايان كه فهم حكومتي دارند اما تا حدودي محافظه كارند و زياد حركتهاي انقلابي ندارند، محاسباتي ميكنند و سپس به اظهار نظر يا اعمال رفتار دست ميزنند، كه خُب بحث خاص خودشان را دارند. برخي هستند كه رفتارهاي انقلابي دارند، اما فهم حكومتي ندارند.
فهم حكومتي به معناي درك چگونگي اداره جامعه است. فردي در گروهي خوب ميدرخشد، اما حكومت فرق ميكند. همه جامعه را بايد خوراك فكري بدهيم. اين افراد گاهي اوقات نميتوانند با ديگران ارتباط برقرار كنند. اين افراد چون نگاه حكومت داري ندارند آسيب ميزنند. ممكن است فردي اخلاق 20 داشته باشد اما از منظر نگاه حكومتي صفر باشد. خب چنين فردي نمي تواند جايگاهي از مسئوليت را داشته باشد. ممكن است فردي اخلاق 15 و فهم حكومتي 15 داشته باشد. خب اين فرد ارجحيت دارد. در حال حاضر بزرگترين مشكل ما اين است كه افرادي در راس امور هستند كه نگاه كلان ندارند و از نظر فهم حكومتي به شدت دچار مشكل هستند.
بزرگاني صاحب فضيلتهاي علمي و اخلاقي در حوزه داريم كه از نظر فهم سياسي دچار مشكل هستند و كيلومترها با امام و رهبري فاصله دارند. همانطور كه سپردن قطار انقلاب به افرادي كه فهم سياسي دارند اما از نظر اعتقادي دچار استحاله شدهاند، خطرناك است افرادي هم كه با وجود اعتقادات سالم، انديشه سياسي ندارند، خطرناك است. اين مسئله كه با هم باشيم و وحدت داشته باشيم، به اين معنا نيست كه ضعف هاي يكديگر را نبينيم.
به نظر شما، جبهه متحد در این زمینه خوب عمل کرده است؟
در جبهه متحد اصولگرايان تا آنجايي كه ميدانم بر اساس همين معيارها وزندهي و نمرهبندي شدهاند كه اميدوارم با اين نگاه گامي رو به جلو برويم. امروز كشورهاي اسلامي نگاهشان به ماست كه آيا ما ظرفيت تحمل داريم؟ يا نه خطكشي داريم كه همه را با آن بسنجيم. خط كشي كه اندازه قد خودمان باشد. اگر ميخواهيم جاذبه انقلاب اسلامي را نگه داريم بايد ظرفيت انقلاب را در آن حدي كه حضرت امام و مقام رهبري ميخواهند حفظ كنيم.
اصولگرايي يك طيف است. حال عدهاي ميخواهند بگويند فقط ماييم و خلوص داريم. اينها شعارهايي است كه افراد ساده آنرا مي پسندند. بايد همه نيروهاي داراي فكر باشند، كه خُب ضعف هم دارند. مگر ميشود ضعف نداشته باشند؟ برخي از ضعفها نميشود بهانه شود كه فردي را از جبهه انقلاب خارج كنيم. بايد هوشيار باشيم كه در اين وادي داريم دچار خطا ميشويم.
افرادي در برابر فتنه كمي دير موضع گرفتهاند. دليل اين بود كه فتنه يك سوي نبود و دو سويه و گاهي چند سويه بود. اگر فقط و فقط آقاي ميرحسين موسوي بود، آقاي جوادي آملي خيلي زود موضع ميگرفتند، ايشان زماني موضع نگرفت كه ديد هم موسوي هست و هم احمدينژاد ميخواهد به فتنه دامن بزند. اين باعث شد كه شخصيت وارستهاي همچون آقاي جوادي آملي دير موضع بگيرد. چراكه نميخواست در كنار آقاي احمدينژاد قرار بگيرد. چرا كه ميديد احمدي نژاد هم ميخواهد زورآزمايي خياباني كند. زماني كه آقا گفتند زورآزمايي خياباني نكنيد فقط منظورشان به ميرحسين موسوي نبود. احمدينژاد هم داشت شيوهاي باب ميكرد كه طرفدارانش را به خيابان بكشاند و آن طرف را تحريك كنند.
در موضعگيري پيرامون ماجراي فتنه بايد دقت ميكرديم كه وزن بعضي از شخصيتها در فتنه كمتر بود. بعضي از شخصيتها بايد ميتوانستند وزن افراد را در فتنه درك ميكردند. در اين مسئله دچار مشكل شدند. در فتنه وزن احمدينژاد كمتر از سايرين بود. البته نميتوان اين را بهانهاي كرد كه قوتهاي ديگرشان را نبينيم و ديگر تواناييهايشان را در نظر نگيريم. اگر بهانه اين باشد، افرادي هم كه آقاي احمدينژاد را به اين نقطه رساندند و هماكنون از وي تبري ميجويند بايد به حساب عدم درك سياسيشان گذاشت، نبايد به ضعف اينان و به ضعف آنان، افراد را كنار بگذاريم، مگر اين كه فردي كلاً در مسير اصولگرايي نباشد كه آن ديگر بحث ديگري است.
سلیمی نمین: در ارتباط با انتخابات اين دوره چيزي كه انتظار ميرود به آن توجه شود، نگراني هاست. تشخيص دقيق نگرانيها موجب عملكرد صحيح ميشود. اولين نگراني كاهش سطح مديريت است. چرا نبايد سطح مديريت تنزل پيدا كند؟ چرا كه هم اكنون نهضت اسلامي در حال گسترش است و نياز به توليد فكر و انديشه دارد. سالها منتظر چنين روزي بوديم كه انديشه امام (ره) گسترش يابد و توجه به انقلاب و نظام اسلامي جنبه ي عملي داشته باشد. ملتها استقلال خود را بر اساس آرمانهاي اسلامي رقم ميزنند. بايد قدرت پاسخگويي به مسائل و نيازهاي مبرم فعلي جامعه جهاني اسلام را داشته باشيم. با كاهش سطح مديريت نميتوانيم نقشي ايفا كنيم. متاسفانه هم اكنون شاهديم كه با بهانههاي مختلف، بدون نگاهي كلان افراد را از جبهه انقلاب خارج ميكنيم. اين بحث بُعد بينالمللي مسئله است.
در بعد داخلی چه طور؟
از بُعد داخلي نيز؛ چرخش قدرت را پذيرا بودهايم، اما برخي ميخواهند ضرورت چرخش قدرت را منجر به حذف افرادي كنند كه در برخي از رويكردها و راهبردها اختلاف سلايقي دارند. در تاريخ انقلاب اسلامي هرگز چنين رويكردي را مشاهده نميكنيم. با وجود اينكه ظرف انقلاب سلايق را با حفظ اصول در خود جاي ميدهد و جهتگيريها را مشخص ميكند، در برابر انديشهها و سلايق انحرافي دچار لغزش نشده و وا نداده است.
امروزه افرادي به بهانهاي، عدهاي ديگر را از قطار انقلاب پياده ميكنند. در حالي كه تفكر امام و نيز رهبري چنين نيستند. با اين تفكر نيروهاي خود را از دست ميدهيم، اگر افرادي قوي را به بهانه ي مختصر لغزشي كنار بگذاريم، در آن صورت زمام امور به دست كساني خواهد افتاد كه ظرفيت ندارند و دچار خود باختگي ميشوند. ضمن اينكه آرمانها هم تحقق پيدا نميكنند. چرا كه آرمانها با آدمهاي ضعيف محقق نميشوند، اگر انسانهاي قوي را بتوانيم كنترل كنيم خيلي بهتر از افراد ضعيف بي بصيرت هستند. در حال حاضر در شرايطي نيستيم كه اختلاف و تجزيههاي پي در پي داشته باشيم، در شرايط فعلي كه كانون توجهات داخل و خارج هستيم، نبايد تصوير نامناسبي از خود نشان دهيم.
بنابراین به نظر شما شاخص مناسب چه باید در نظر گرفته شود؟
شاخص مناسب اين است كه انديشهها را با اصول تطبيق دهيم و حتيالمقدور افراد شايسته در عملكرد را در اولويت قرار دهيم. در واگذاري انديشههاي سياسي و مسائل سياسي، نسبي بايد عمل كرد. ما با انسانهايي مواجهيم كه نقاط قوت و ضعف گوناگوني دارند. فردي كه قوت بيشتري داشته باشد و قوتها بر ضعفهايش وزن بيشتري داشته باشد، ارجحيت دارد. لذا در انتخابات اگر افرادي هستند كه در چهره اصولگرايي در آمدهاند، اما كارهاي خلافي ميكنند و به نوعي از اصولگرايي تغذيه ميكنند. در گذشته چهرههاي آنان شناخته شده نبود. افرادي همچون عباسپور از اصولگرايي تغذيه ميكنند و به دنبال منافع اقتصادي و تجارت خود با سوء استفاده از نام عدهاي هستند. چنين افرادي كه آقاي عباسپور در راس آنها قرار داشت در يكشنبه سياه جلوي ولايت ايستادند و در برابر نظر رهبري كه شوراي انقلاب فرهنگي دانشگاه آزاد را قانونمند كند ايستادند. آنان نظر رهبري را ميدانستند اما به دنبال منافع خودشان رفتند. اقای عباسپور و سایر مسببین یکشنبه سیاه، اساسا اصولگرا نيستند.
افرادي ديگر اينگونه نيستند، كه بايد ضعفهايشان را مهار كنيم و به كار گيريم و اين به معناي تفرق نيست. در رايگيري هم اگر فردي به اشتباه راي آورد نبايد موجب تفرق شود و بگوييم چون فلاني ضعف بيشتري دارد و راي آورده، خود محوري پي بگيريم. در اين صورت ميدان، ميدان افرادي است كه دچار لغزش شدهاند.
در حال حاضر افرادي در اطراف احمدي نژاد خوش هستند و ميخواهند از پتانسيلي كه اصولگرايان در اختيارشان قرار دادند، هم اكنون عليه خود اصولگرايي استفاده كنند. حال عدهاي ميخواهند از نداشتن تيزبيني احمدي نژاد استفاده كنند. مشكل اصلي آنان دقيقا اصولگرايي است. آنان ميخواهد اصولگرايي را تخريب و تضعيف كنند و خود سكاندار شوند.
از دلايلي كه احمدينژاد دچار توهم شد، فقط اين نبود كه به دليل تملق اطرافيانش كه بعدها انحرافي نام گرفتند، به اينجا كشانده شود. دوستاني از ما هم به تعريف و تمجيد و اغراق در مورد ايشان پرداختند و کار را به اینجا رساندند. او هرگز احيا كننده انقلاب نبود. برخي چنان گفتند كه او احيا كننده انقلاب و بازگردان انقلاب به مسیر اصلي است. چنين نبود. رهبري معظم سالها سرمايه گذاري كردند و اطرافيان ايشان تلاش كردند كه به مردم بفهمانند؛ اصولگرايي تنها راه برون رفت از انحرافات است. و زماني اين امر روشن شد كه انقلابيون كشورهاي اسلامي به خروش برخواستند و نتايج زحمات چندين سالهي امام و رهبري و معتقدان و وفاداران به اسلام و انقلاب به بار نشست. بعدها گفته شد احمدينژاد معجزه است و از ياران امام زمان است.
بعضي از عزيزان در جبهه اصولگرايان بايد از سال اول و دوم ميفهميدند كه احمدي نژاد با يك سري از مسائل بازي ميكند. اما دير فهميدند پس از 4 يا 5 سال متوجه شدند. يعني تيزبيني آنها دچار خدشه است، افراد خوب و سالمي هستند؛ اما زماني كه فردي ميخواهد سردمدار جريان و پيش قراول جامعه باشد بايد درك بهتري از شرايط داشته باشد و نسبت به عموم جامعه درك بهتر و نگاه تيزبينانهتري داشته باشد. مثلاً در مورد نشر مستند ظهور بايد قبل از ديگران بفهمند كه اين خط، خط انحرافي است و دارد احمدينژاد را، برخلاف اعتقادات اسلامي ما، مقدس ميكند.
ممكن است برادر اصولگرايي زياد ساده زيست نباشد اما نگاه تيزبينانهتري داشته باشد و فهم و درك سياسي بيشتري در مورد هدايت سياسي جامعه داشته باشد. درك سياسي از ملاكهاي فرد سياسي است، از خدمات صحبت نميكنيم كه بينش سياسي نقش نداشته باشد. اگر اين فهم وجود نداشته باشد خطرات بسياري متوجه جامعه خواهد شد. بنابراين بايد به همه نگاهي دقيق داشت. افرادي هستند در ليست اصولگرايان كه فهم حكومتي دارند اما تا حدودي محافظه كارند و زياد حركتهاي انقلابي ندارند، محاسباتي ميكنند و سپس به اظهار نظر يا اعمال رفتار دست ميزنند، كه خُب بحث خاص خودشان را دارند. برخي هستند كه رفتارهاي انقلابي دارند، اما فهم حكومتي ندارند.
فهم حكومتي به معناي درك چگونگي اداره جامعه است. فردي در گروهي خوب ميدرخشد، اما حكومت فرق ميكند. همه جامعه را بايد خوراك فكري بدهيم. اين افراد گاهي اوقات نميتوانند با ديگران ارتباط برقرار كنند. اين افراد چون نگاه حكومت داري ندارند آسيب ميزنند. ممكن است فردي اخلاق 20 داشته باشد اما از منظر نگاه حكومتي صفر باشد. خب چنين فردي نمي تواند جايگاهي از مسئوليت را داشته باشد. ممكن است فردي اخلاق 15 و فهم حكومتي 15 داشته باشد. خب اين فرد ارجحيت دارد. در حال حاضر بزرگترين مشكل ما اين است كه افرادي در راس امور هستند كه نگاه كلان ندارند و از نظر فهم حكومتي به شدت دچار مشكل هستند.
بزرگاني صاحب فضيلتهاي علمي و اخلاقي در حوزه داريم كه از نظر فهم سياسي دچار مشكل هستند و كيلومترها با امام و رهبري فاصله دارند. همانطور كه سپردن قطار انقلاب به افرادي كه فهم سياسي دارند اما از نظر اعتقادي دچار استحاله شدهاند، خطرناك است افرادي هم كه با وجود اعتقادات سالم، انديشه سياسي ندارند، خطرناك است. اين مسئله كه با هم باشيم و وحدت داشته باشيم، به اين معنا نيست كه ضعف هاي يكديگر را نبينيم.
به نظر شما، جبهه متحد در این زمینه خوب عمل کرده است؟
در جبهه متحد اصولگرايان تا آنجايي كه ميدانم بر اساس همين معيارها وزندهي و نمرهبندي شدهاند كه اميدوارم با اين نگاه گامي رو به جلو برويم. امروز كشورهاي اسلامي نگاهشان به ماست كه آيا ما ظرفيت تحمل داريم؟ يا نه خطكشي داريم كه همه را با آن بسنجيم. خط كشي كه اندازه قد خودمان باشد. اگر ميخواهيم جاذبه انقلاب اسلامي را نگه داريم بايد ظرفيت انقلاب را در آن حدي كه حضرت امام و مقام رهبري ميخواهند حفظ كنيم.
اصولگرايي يك طيف است. حال عدهاي ميخواهند بگويند فقط ماييم و خلوص داريم. اينها شعارهايي است كه افراد ساده آنرا مي پسندند. بايد همه نيروهاي داراي فكر باشند، كه خُب ضعف هم دارند. مگر ميشود ضعف نداشته باشند؟ برخي از ضعفها نميشود بهانه شود كه فردي را از جبهه انقلاب خارج كنيم. بايد هوشيار باشيم كه در اين وادي داريم دچار خطا ميشويم.
افرادي در برابر فتنه كمي دير موضع گرفتهاند. دليل اين بود كه فتنه يك سوي نبود و دو سويه و گاهي چند سويه بود. اگر فقط و فقط آقاي ميرحسين موسوي بود، آقاي جوادي آملي خيلي زود موضع ميگرفتند، ايشان زماني موضع نگرفت كه ديد هم موسوي هست و هم احمدينژاد ميخواهد به فتنه دامن بزند. اين باعث شد كه شخصيت وارستهاي همچون آقاي جوادي آملي دير موضع بگيرد. چراكه نميخواست در كنار آقاي احمدينژاد قرار بگيرد. چرا كه ميديد احمدي نژاد هم ميخواهد زورآزمايي خياباني كند. زماني كه آقا گفتند زورآزمايي خياباني نكنيد فقط منظورشان به ميرحسين موسوي نبود. احمدينژاد هم داشت شيوهاي باب ميكرد كه طرفدارانش را به خيابان بكشاند و آن طرف را تحريك كنند.
در موضعگيري پيرامون ماجراي فتنه بايد دقت ميكرديم كه وزن بعضي از شخصيتها در فتنه كمتر بود. بعضي از شخصيتها بايد ميتوانستند وزن افراد را در فتنه درك ميكردند. در اين مسئله دچار مشكل شدند. در فتنه وزن احمدينژاد كمتر از سايرين بود. البته نميتوان اين را بهانهاي كرد كه قوتهاي ديگرشان را نبينيم و ديگر تواناييهايشان را در نظر نگيريم. اگر بهانه اين باشد، افرادي هم كه آقاي احمدينژاد را به اين نقطه رساندند و هماكنون از وي تبري ميجويند بايد به حساب عدم درك سياسيشان گذاشت، نبايد به ضعف اينان و به ضعف آنان، افراد را كنار بگذاريم، مگر اين كه فردي كلاً در مسير اصولگرايي نباشد كه آن ديگر بحث ديگري است.