گزارشگران امروز مدام به بينندگان اطلاعات مي‌ دهند در حالي که اصل بازي مهمتر از اطلاعات است.

به گزارش خبرنگار ورزشي مشرق به نقل از گل، بهرام شفيع يکي از نوستالژيک‌ترين گزارشگران تاريخ فوتبال ماست. گزارشگري که دهه شصت دوران يکه‌تازي او بود و بينندگان تلويزيون براي شنيدن صدايش لحظه‌شماري مي‌کردند.
شفيع که حالا از پيشکسوتان اين حرفه محسوب مي‌شود حالا تنها به اجراي برنامه ورزش و مردم مشغول است. اما دهه شصت‌بازها از ياد نمي‌برند که غيبت‌هاي گاه و بي‌گاه او در تلويزيون چه مصيبتي بود و ديدن يک مصاحبه با صداي او چه اتفاق مهمي.

با بهرام شفيع پيش از دربي استقلال ـ پرسپوليس:

*آقاي شفيع آيا شما خاطره خاصي از اين بازي‌ها داريد؟
خاطره که چه عرض کنم کلي قصه دارم. اما بهترين آنها مربوطه به داربي سال 62 است که 120هزارنفر دور و بر زمين را پر کرده بودند و استوک بازيکنان در چشم تماشاچي‌ها بود ما آن موقع بازي‌ها به صورت ايستاده از کنار زمين تماشا مي‌کرديم و طبعاً در آن بازي خاص مردم لاي دست و پاي ما بودند و صداي ما را مي‌شنيدند جالب اينکه هر چه مي‌گفتيم طرفدارهاي آن طرف دوستانه مي‌گفتند که چرا اين حرف را زده‌اي يا چرا از پرسپوليس تعريف کرده‌اي يا چرا از استقلال بد گفتيد. کلا روز خوبي بود و بدون درگيري به پايان رسيد جالب اين است که بگويم برادر کوچک من که دبيرستاني از دم نقطه کرنر بازي را تماشا مي‌کرد.

*در اين سال‌ها خيلي صحبت درباره پرسپوليسي بودن شما مطرح شده. آيا شما واقعا پرسپوليسي يا استقلالي نبوديد؟
به نظر من آدم مي‌تواند طرف اين دو تيم نباشد به هر حال شما وقتي وارد حرفه گزارشگري مي‌شود حتي اگر اولش طرفدار تيمي باشيد اين گرايش به مرور از بين مي‌رود. چون شما غرق کارتان هستيد و طبيعتاً‌ کارتان از هر چيزي مهمتر است. اين مسأله براي خودم اتفاق افتاد و من واقعا طرفدار هيچکدامشان نيستم.

*شما در گزارشهاي ‌تان از کلماتي خاصي استفاده مي‌کرديد که تکيه کلام مردم هم شد.

بله، مثلا يکي‌اش اسطقس‌دار بود، يکي‌اش اين بود که مي‌ريم که داشته باشيم يا کار در گوشه زمين گره خورد يا مثلا اگر 4 دروازه هم روي هم مي‌زاشتي توپ داخل گل نمي‌رفت.

*در بين اين‌ها اسطقس‌دار خيلي بيشتر از همه گل کرد. اين اصطلاح را از کجا آورديد.

من بچه پامنار هستم ما يک ميرزاممدعلي کفاش داشتيم که کفش‌هايمان را برايمان مي‌دوخت مثل امروز هم نبود که يک کفش آديداس بخريم و 10 روزه آن را بيندازيم دور. يک روز پيش او رفتم و او به من گفت دارم کفشي برايت درست مي‌کنم که اسطقس‌دار باشد و آن اصطلاح از آن موقع در ذهن من ماند و بعداً‌ استفاده‌اش کردم که البته بعداً به اسطوقرص‌دار، قرص سرماخوردگي و شربت تغيير پيدا کرد!

*اين اصطلاح مي‌ريم که داشته باشيم هم جنجالي بود.

بله، فرهنگستان زبان عقيده داشت که اين کلمه اشتباه است، البته ما هم ادعايي نداشتيم.

*نظرتان راجع به گزارشگران امروز چيست؟
حقيقتش اين است بچه‌هاي الان کارشان خيلي خوب است اما به نظر من توجه به حاشيه و دادن اطلاعات از اصل کار بيشتر مهم شده است که اين کلا چيز خوبي نيست. گزارشگران امروز مدام به بينندگان اطلاعات مي‌ دهند در حالي که اصل بازي مهمتر از اطلاعات است شايد من دوست نداشته باشم بدانم عمه مارگريت بکام مرغ يک پا دوست دارد.‌ اين سبک گزاشگران امروز است و البته کارشان نسبت به دوره ما خيلي فرق کرده.

*به نظر شما چه کسي بايد اين دربي را گزارش کند؟
من را از پاسخ دادن به اين سوال معاف کنيد.