کد خبر 1008885
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۸ - ۲۳:۴۳

رئیس‌جمهور روحانی مطابق پیش‌بینی دوست و دشمن سفر به یزد را با سخنان تند و آرامش برانداز آغاز کرد و در شهر بادگیرها در فصل برگریزان، برگ زرد کلام را به بال بادهای پریشان سپرد و به هر سو درافکند.

به گزارش مشرق، «غلامرضا صادقیان» در «روزنامه جوان» نوشت:

بخشی از سخنان رئیس‌جمهور- که در ماه‌های پایانی ریاست وی همچنان بر متهم کردن دولت‌های پیشین استوار است- از پیش آماده شده بود و حتی اگر مردم گردآمده پای سخنرانی، سکوت می‌کردند و یا «زنده باد روحانی» سر می‌دادند، باز هم آن سخنان زده می‌شد، شاید افزون‌تر و بدتر. اما حالا که جوانان یزدی شعار ملایم «اقتصاد، اقتصاد» می‌دهند، انتظار می‌رفت رئیس‌جمهور از این شعار ملایم استقبال کند و نهایتاً مشکل را به گردن بدعهدی به قول خودش کدخدای دنیا بیندازد و بحث تحریم‌ها را پیش بکشد، نه آنکه صدای جوانان یزدی را «صدای عده‌ای معدود که خواست امریکاست» بنامد و به آن بتازد. کار رئیس‌جمهور مدارا با منتقدان هرچند معدود و هرچند جوان است، نه اینکه در میدان امیرچخماق آتش‌بیار معرکه شویم و برای مردم خود، چماق بلند کنیم.

از دولتی که «امضای امریکا» را تضمین می‌دانست و شعار انتخاباتی‌اش «مذاکره با کدخدا» بود، پذیرفتنی نیست که صدای مردم خودش را صدای امریکا بداند، یعنی در واقع این شعار «دشمن بودن امریکا» برای چنین دولتی سنگین و موجب ثقل هاضمه است. دیگر اینکه این روزها «جوان» در ادبیات سیاسی و اجتماعی ما و بلکه همه جهان، یک عنوان با اهمیت است و موجب فخر و شکوه و سربلندی و امید به آینده. آن زمانی که جوان را بی‌مایه و خام می‌نامیدند، گذشته و حالا همه جا با افتخار از جوانان یاد می‌کنند. در چنین شرایطی جوان خطاب کردن معترضان بر مسئولیت گوینده در برابر ایشان اضافه می‌کند، نه اینکه گوینده را از مخاطبان خود برهاند.

اینکه رئیس‌جمهور آماده بود که عصبانی بشود یا پس از شعارهای اقتصادی مردم عصبانی شد، چندان تفاوتی هم نمی‌کند، زیرا از یک رئیس‌جمهور انتظار این است که آماده مواجهه با مردم در هر شرایطی باشد. اما اینکه یک رئیس‌جمهور با سابقه سخنان تند و گزنده در زمان انتخابات، دوباره در نزدیکی یک انتخابات دیگر، موتور چنان سخنانی را روشن کند، نشانه خوبی نیست و معلوم می‌کند رئیس‌جمهوری که علی الاصول به‌زودی قدرت را واگذار می‌کند، همچنان درگیرودار قدرت است یا برای ترمیم کارنامه به این گونه سخنان نیاز عاجل دارد که در هر دو صورت مذموم است.

قدر مسلم از هر رئیس‌جمهوری پس از کنار رفتن از مسئولیت، کارنامه اصلی را طلب می‌کنند، یعنی همان شعارها و وعده‌هایی که در رأس بقیه شعارها قرار داشت. هیچ کس از رئیس‌جمهور نمی‌پرسد که چقدر یارانه و حقوق و دستمزد به کارمندان دولت دادی یا چه کسانی را بر سر کار آوردی و چه کسانی را بیکار کردی، این کارها که از هرکس برمی‌آید و انتخابات و دعوا و وعده و وعید نمی‌خواهد. همه می‌پرسند آن وعده اصلی چه شد؟! مثلاً درباره دولت یازدهم و دوازدهم سؤال این است که آن وعده مذاکره با امریکا و رفع تحریم‌ها و «چنان رونق اقتصادی ایجاد کنم که کسی اصلاً دنبال یارانه نرود» چه شد؟ و اگر پاسخ این باشد که «آمدم، برجام را آوردم، برجام را از دست دادم، رفتم» معلوم است که کارنامه زیبنده‌ای نیست و حالا نگرانی آنجاست که نکند این «امریکایی خواندن حنجره جوانان مردم» و این حمله به رئیس قوه قضائیه که حتی انسان آرام و مهربانی مثل آقای دعایی را هم به اعتراض واداشته است، ریشه در آن کارنامه «آمدم، رفتم» داشته باشد!