مصرف سوخت ترکیه که اقتصادش 2.5 برابر ایران است یک چهارم کشورمان است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


از بنزین دو نرخی تا محو رژیم صهیونیستی!

جعفر بلوری در کیهان نوشت:

لااقل طی همین چند دهه گذشته «تقریبا» هر بحرانی- تأکید می‌شود- هر بحرانی در منطقه بروز کرده، مستقیم یا غیرمستقیم رد پایی از رژیم صهیونیستی در آن دیده شده است. به خصوص در آن بحران‌هایی که طی 40 سال اخیر به نحوی به جمهوری اسلامی ایران ربط پیدا کرده است.

از جنگ تحمیلی بگیر تا بحران داعش، تحریم‌های نفتی و ضد انسانی و... این اواخر ترور «ابوالعطا» از رهبران جنبش جهاد اسلامی فلسطین که وضعیت این منطقه را جنگی و بحرانی کرد، همه از قِبَلِ رژیم صهیونیستی است. اما چرا صهیونیست‌ها این‌گونه‌اند؟ چرا بحران می‌سازند؟ و با این رژیم چگونه باید برخورد کرد. در این‌باره گفتنی‌هایی هست:

1- ماهیت رژیم صهیونیستی«بحران» است و چنین ماهیتی طبیعی است که «بحران‌زا» باشد. برخی «ماهیت»‌ها برای ادامه بقا به «بحران» نیاز دارند، درست مثل نیاز انسان به آب، غذا و اکسیژن. چنین ماهیت‌هایی اصولا در بحران نفس می‌کشند و در بحران زیست می‌کنند.

ترور اخیر یکی از رهبران جهاد اسلامی فلسطین در غزه را نگاه کنید. این چندمین تروری است که صهیونیست‌ها انجام می‌دهند؟ چند جنگ در این منطقه یا بین حزب‌الله لبنان و صهیونیست‌ها رخ داده که شروع آن با ترور یکی از رهبران یا رزمندگان مقاومت بوده است؟!

چرا با وجود اینکه رژیم صهیونیستی می‌داند تقاص این ترورها را به سختی خواهد داد، باز هم دست‌بردار نیست؟! راستی دقت کرده‌اید، پس از گروه‌های تروریستی و تکفیری، صهیونیست‌ها تنها گروهی در دنیا هستند که رسما اعلام می‌کنند تروریستند!

غالباً کشورها اگر بخواهند فردی را ترور و حذف کنند، با استفاده از مزدور و طوری که رد پایی برجای نماند، دست به چنین جنایاتی می‌زنند اما رژیم صهیونیستی تنها رژیمی است که هم از واژه «ترور» استفاده می‌کند و هم از ‌تریبون‌های رسمی اعلام می‌کند: «ترور ابوالعطاء تصمیم همه اعضای کابینه بود.»(بنیامین نتانیاهو). رژیمی که با بحران و ترور زنده است، کم از «سرطان» ندارد. خدا بر درجات امام راحل بیفزاید. می‌فرمود اسرائیل غده بزرگ سرطانی است که باید ریشه‌کن شود.

2- پس اسرائیل باید ریشه‌کن شود. اما معنای ریشه‌کن کردن رژیم صهیونیستی چیست؟ آیا معنای آن این است که باید بر سر همه یهودیان بمب ریخت و همه را نابود کرد؟ صهیونیست‌ها همواره و طی 40 سال گذشته تلاش کرده‌اند همین مفهوم تحریف‌شده را به جهانیان القا و با مظلوم‌نمایی جنایت‌های خود را «دفاع از خود» جا بزنند.

رهبر انقلاب روز گذشته در دیدار مسئولان نظام، مهمانان کنفرانس وحدت و سفرای کشورهای اسلامی پاسخ این سؤال را هم دادند: «ما طرفدار فلسطین و استقلال و نجات آن هستیم و محو اسرائیل به معنای محو مردم یهودی نیست، چرا که ما با آنها هیچ کاری نداریم همچنان که در کشور ما نیز جمعی از یهودیان در کمال امنیت زندگی می‌کنند... مردم فلسطین چه مسلمان چه مسیحی و چه یهودی که صاحبان اصلی آن سرزمین هستند باید بتوانند خودشان دولت خود را انتخاب، و بیگانه‌ها و اراذل و اوباشی مانند نتانیاهو را بیرون و کشورشان را اداره کنند که البته این اتفاق خواهد افتاد».

 3- از اولین ساعات روز گذشته قیمت بنزین در کشورمان دو نرخی شد. فعلا در این‌باره موضع‌گیری نمی‌کنیم و صرفا چون لاشخورهای سیاسی آن طرف آبی شروع به ارتباط دادن این موضوع داخلی به فلسطین کرده‌اند، به آن ‌اشاره‌ای کرده و می‌گذریم.

یکی از سرخط‌های دستوری که به ارتش سایبری دشمن داده شده این است که، این موضوع را به فلسطین ارتباط دهند و بگویند ایران به جای کمک به فلسطین به مردم خود کمک کند و اگر به مقاومت فلسطین کمک نکنیم اوضاع اقتصادی‌مان بهتر می‌شود و نیازی به دو نرخی شدن قیمت بنزین نبود.

در این‌باره در همین ستون، بارها توضیحات لازم داده شده اما برای رفع این شبهه‌افکنی‌های بی‌پایان بد نیست دو مورد مهم آن را دوباره تکرار کنیم.

الف- باید توجه داشت که اولا، کمک به متحدان منطقه‌ای، به معنای صدقه دادن نیست. این کمک اتفاقا قرار است یک «اَبَرمشکل داخلی» را حل کند یا اصلا اجازه بروز آن را ندهد. مشکلی که از اقتصاد مهم‌تر است و کشورهای دنیا میلیاردها دلار خرج می‌کنند تا آن را به دست آورند و آن چیزی نیست جز «امنیت»، یعنی همان کالای نایابی که شکر خدا در ایران عزیز به وفور پیدا می‌شود اما در آمریکا با آن دبدبه و کبکبه، نه!

اساساًً مقدمه داشتن یک کشور با ثبات اقتصادی، «امنیت» است و بدون امنیت نمی‌شود به اقتصاد سر و سامان داد.

این نکته هم فراموش نشود که، وقتی در منطقه‌ای زندگی می‌کنی که یک غده سرطانی به نام اسرائیل در آن روییده و دهه‌هاست «یک روزِ بدون جنگ» ندیده، و هر روز سر و کله یک نوع تروریست تکفیری و آدمخوار در آن پیدا می‌شود، یافتن متحد و تعریف میدان جنگ در صدها کیلومتر آن‌طرف‌تر از خانه، عین «تدبیر و عقل» است.

وقتی دشمن با تمام توان- تأکید می‌شود-   تمام توان و بدون هیچ ملاحظه‌ای به کشورت حمله می‌کند (سیاسی، اقتصادی و گاهی به‌صورت پراکنده، نظامی)، و رسماً اعلام می‌کند هدفش«براندازی» است، برای این مقصود بودجه در نظر می‌گیرد و برای به هم ریختن اوضاع کشورت، حتی داروی مورد نیاز کودکان بیمار را تحریم می‌کند، یعنی با «بد» دشمنی مواجهیم.

وقتی در غرب آسیا و وسط جنگل! یکی از امن‌ترین کشورهای جهان لقب می‌گیری یعنی، کشورت سیاست تأمین امنیت را به خوبی یافته است. بنابراین حمایت‌های ما از مقاومت منطقه و همین‌طور، حمایت‌های آنها از ما، سوای اینکه ریشه در اعتقادات دینی ما دارد، با دو دوتا، چهارتای عقلی و منافع ملی هم می‌خواند.

بنابراین به قول رهبر انقلاب: «از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز همچنان بر این موضع باقی هستیم، یعنی بدون ملاحظه و رودربایستی به فلسطین و فلسطینی‌ها کمک کرده و خواهیم کرد و این کار را وظیفه همه دنیای اسلام می‌دانیم.» (همان)

 ب- یکی از مهم‌ترین دلایل دور ماندن سایه جنگ از ایران اسلامی، وجود همین گروه‌های مقاومت است. دشمن اهل محاسبه است. اگر در محاسبات دشمن، حمله نظامی هزینه بالایی نداشته باشد، ‌تردید نداشته باشید لحظه‌ای ‌تردید نمی‌کند. وقتی محاسبات دشمن نشان می‌دهد در صورت آغاز جنگ، جنگ محدود به ایران نخواهد ماند و کل منطقه درگیر خواهد شد، عقب می‌نشیند. این یعنی همان «موازنه قدرت» که دانش‌آموخته‌های علوم سیاسی و روابط بین‌الملل آن را یکی از مهم‌ترین عوامل جلوگیری از بروز جنگ می‌دانند. در حالی که تضعیف تواناییِ یک طرف (اینجا توقف حمایت‌های ایران از محور مقاومت) یعنی به هم خوردن آن «موازنه قدرت» که می‌تواند به تنهایی باعث تشجیع دشمن و آغاز جنگی باشد که در آن دیگر اقتصاد و بنزین! اولویت اولمان نخواهد بود و نتیجه آن نیز از همان ابتدا قابل پیش‌بینی است.

4- فراموش نکنیم که بخش قابل توجهی از تحریم‌های غیرانسانی غرب، بدون ‌تردید با درخواست‌ها یا حتی فشارهای رژیم صهیونیستی علیه کشورمان اعمال شده و این ادعایی است که بالاترین مقامات صهیونیست بارها به آن اذعان کرده‌اند. حالا اگر این پیش‌فرض را بپذیریم که «منشا بسیاری از بحران‌های منطقه اسرائیل است»، طبیعتاً باید بپذیریم که راه‌حل این بحران‌ها نیز «محو اسرائیل» است.

یکی از این بحران‌ها اقتصادی است که گوشه‌ای از آن به شکلی غیرانسانی دامن مردم عزیز کشور ما را هم گرفته. وقتی مدیرعامل خانه «ای بی» اعلام می‌کند، 15 کودک به دلیل تحریم پانسمان «میپلکس» فوت شدند! یعنی با تحریم‌ها و تحریم کنندگان بی‌وجدانی طرفیم. این را گفتیم تا این نکته را یادآوری کنیم که، قطع حمایت‌ها از مقاومت یعنی حذف یک عامل موثر فشار علیه چنین موجودات پلیدی.

کسانی که می‌گویند «فلسطین را بی‌خیال!»، آگاهانه یا ناآگاهانه در تلاشند تیغ مقاومت را کُند و تیغ فشارها علیه ایران را که صهیونیست‌ها بزرگ‌ترین دشمن خود نامیده‌اند تیز کنند. همین دیروز خبر رسید، مقاومت فلسطین با 50 ساعت شلیک مداوم به سرزمین‌های ‌اشغالی، این رژیم را وادار به توقف فشارها و ترورها کرد! این هم یعنی...

اگر به دنبال کاستن از فشارها هستیم، یکی از راه‌های اصلی آن افزایش فشار به «منشأ فشار» است، «نه منشأ مقاومت»، که یار و هم‌پیمان ماست و از این ائتلاف راهبردی که دستور الهی نیز هست، هر دو سوی ائتلاف سود می‌برند و دست دشمن را از دست‌درازی کوتاه می‌کنند.

سهمیه‌بندی بنزین و شایعات آمدنیوزی!

در سرمقاله روزنامه ایران امده است:

چند کشور در جهان داریم که دچار معضل حادی به‌نام قیمت انرژی و سوخت بویژه بنزین باشند؟ طبعاً نام چند کشور نفت‌خیز مثل ایران، ونزوئلا، الجزایر، نیجریه و... در بالای لیست قرار دارد. در حالی که همه دنیا دارند با قیمت جهانی زندگی می‌کنند و مشکلی هم ندارند. نمونه روشن آن همین ترکیه کنار گوش ما است که بنزین در آنجا به قیمت حدود 15 هزار تومان است.

حتی کشور نفتی مثل نروژ نیز جزو کشورهایی با بالاترین قیمت بنزین است و کسی هم معترض نمی‌شود. چرا؟ علت اصلی این است که جوامعی چون ایران دچار نوعی دوگانگی هستند. اگر بتوانیم به مردم ایران روزانه یک لیتر بنزین دهیم، آنها این بنزین را چه کار خواهند کرد؟ به‌طور قطع به ترکیه صادر می‌کنند و یک لیتر آن را هم در پمپ‌بنزین‌های موجود ایران عرضه نمی‌کنند.

پس چرا این همه اصرار داریم که این کالای با ارزش را با ارزان‌ترین شکل در داخل کشور مصرف کنیم و نه تنها سود چندانی از آن نبریم، بلکه دچار آلودگی مفرط هوای ناشی از مصرف زیاد و بد آن شویم و به انواع بیماری ها مبتلا گردیم؟ علت این است که به‌صورت سنتی نفت را مال خودمان نمی‌دانیم و دولت‌ها را کارگزاران امینی برای مصرف منابع درآمدی نفتی نمی‌دانیم، به‌همین علت چون فعلاً مردم نمی‌توانند سهم نفت و بنزین خود را بگیرند و مستقیماً به هرکس که خواستند بفروشند، لذا خواهان خرید ارزان آن هستند، در حالی که دود زیان‌های این ارزانفروشی بیش از همه به چشم مردم می‌رود.

راه‌حل چیست؟ بهترین کار ممکن انتقال منابع درآمدی حاصل از افزایش قیمت سوخت و بنزین به جیب مردم است. اکنون دولت حدود 18 میلیون خانوار یا حدود ۵۵ میلیون نفر را به‌عنوان هدف توزیع درآمدهای ناشی از این افزایش قیمت تعیین کرده است که اقدام بسیار مثبتی است. همچنین انتظار می‌رود که با این اقدام مصرف بنزین در حدی تعدیل شود که دولت قادر به صرفه‌جویی شود و بتواند بنزین مازاد را نیز صادر کند.

نکته مهم تصمیم اخیر این است که از سوی هر سه قوه اتخاذ شده است و این امر می‌تواند به اجرای بهتر آن کمک کند. خوشبختانه برخلاف نوبت‌های پیش که به نوعی از تنش در شب اعلام سیاست مشابه منجر می‌شد، این بار چنین اتفاقی رخ نداد و این ناشی از پذیرش اجتماعی و نیز هماهنگی در سطح قوای سه‌گانه و نیروهای انتظامی و امنیتی است. تنها نکته‌ای که می‌ماند توزیع شفاف و بموقع درآمد ناشی از این افزایش قیمت میان خانوارهای هدف است.

متأسفانه پس از اقدام مشترک مجموعه قوا در این زمینه، نیروهای واگرا و غیرمسئول بسرعت دست به کار شدند و کوشیدند که با انتشار نظرات و اخبار بی‌پایه فضای عمومی را ملتهب کنند. متأسفانه کسی که از بیرون به جامعه ایران نگاه می‌کند دچار تعجب خواهد شد که چگونه می‌شود که یک کانال تلگرامی منتسب به‌نام یک نهاد نظامی که باید حافظ امنیت و آرامش جامعه باشد، به خود جرأت می‌دهد و تصویری از هزاران اتومبیل را در یک اتوبان چین نشان می‌دهد که مردم از خودروها پیاده شده‌اند و زیر تصویر نوشته است که:

*‌ با گرون شدن قیمت سوخت تو چین مردم خودروهاشونو تو خیابون رها کردن و پیاده رفتن خونه، بیش از یک میلیون خودرو مسیرهای شهرو مسدود کرد۳ ساعت بعدش قیمت سوخت به شرایط قبل برگشت.
*‌ تو ایران هم مردم با آفتابه و کیسه فریزر رفتن صف کشیدن جلو پمپ بنزین!

 آیا این کار دعوت به شورش نیست؟ جالب‌تر اینکه این تصویر جعلی و از نوع اخبار آمدنیوزی است و هیچ ربطی به این مسأله ندارد، بلکه یک ترافیک سنگین در چین است. کدام آدم عاقل با حداقلی از شعور می‌پذیرد که مردم خودروهای خود را رها کرده و پای پیاده به خانه بروند؟!! کسانی که تا این حد دروغگو و بی‌تعهد نسبت به سرنوشت کشور خود هستند و چشمان خود را در حد یک فهم عادی هم روی واقعیت می‌بندند، همچنان یکه‌تاز عرصه عمومی هستند و متأسفانه هیچ‌کس هم از آنان پرسش نمی‌کند که چرا چنین بی‌محابا تیشه به ریشه امنیت کشور می‌زنند؟ مدیر آمدنیوز بازداشت شد ولی او توانست که فرهنگ آمدنیوزی را نزد به‌ظاهر مخالفانش نهادینه و آمدنیوز را تکثیر کند.

منفعت ها و دغدغه های افزایش قیمت بنزین

مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:

 شامگاه پنج شنبه ۲۳ آبان، سرانجام گام دیگری از هدفمند کردن یارانه ها برداشته و بنزین با سهمیه بندی و افزایش قیمت مواجه شد و موج اظهار نظرها در فضای مجازی را در پی داشت. همزمان نیز جزئیات تصمیم دولت برای پرداخت بسته حمایتی مشخص شد. اکنون نتایج مثبت و نگرانی این تصمیم محل بحث است که به طور خلاصه می توان به آن پرداخت:

بیم و امید تورمی پیش رو

مهم ترین دغدغه پیش روی این اقدام بار تورمی افزایش قیمت بنزین است. نگاهی به تجربه اجرای هدفمند کردن یارانه ها در انتهای سال ۸۹ نشان داد که بار تورمی افزایش قیمت حامل های انرژی فقط ۱۰ درصد است. آن هم در شرایطی که در آن زمان، همه حامل های انرژی از جمله گازوئیل، برق و گاز هم‌ گران شده بود.

بنابراین اکنون که فقط قیمت بنزین افزایش یافته نباید هیچ  افزایش قیمتی را به طور واقعی در نظر گرفت، چرا که قیمت بنزین روی قیمت تمام شده کالاها اثری ندارد بلکه گازوئیل به دلیل افزایش هزینه های حمل و نقل و سیستم های گرمایشی روی قیمت کالاها اثر می گذارد.

در عین حال ممکن است فقط تورم انتظاری ایجاد شود که برای کنترل آن باید با جدیت با هر افزایش قیمتی مقابله کرد، چرا که گرانی  به بهانه بنزین فقط سودجویی است.با این حال توجه به شرایط متفاوت اقتصادی دو دوره ضروری است.

در آن دوران دولت توانست با مقابله جدی با گرانی ها و فضاسازی رسانه ای علیه گران فروشی، تورم انتظاری را کنترل کند. در آن زمان، تورم نقطه به نقطه حدود ۱۲ درصد بود و اکنون این تورم که چند ماهی است نزولی شده به ۲۸ درصد رسیده است. به این ترتیب ضروری است که دولت با کمک تعزیرات با تورم انتظاری مقابله کند.

مدیریت اجرایی و سیاسی اصلاح قیمت ها

بستر سیاسی و اجتماعی افزایش قیمت بنزین و نحوه مدیریت اجرایی این اقدام در موفقیت آن بسیار مهم است. فضای سیاسی تنش آلود، این طرح را با خطر مواجه می کند، بنابراین در چنین شرایطی دولت و مسئولان ارشد اجرایی باید مهم ترین مطالبه گر آرامش سیاسی باشند، نه این که وارد مجادلات سیاسی و بگم بگم شوند. دیگر جریان های سیاسی از جمله جریان های منتقد دولت و چهره های اثرگذار در عرصه اجتماعی و فضای مجازی نیز باید حساسیت این مقطع را درک و از تصمیمی که شورای هماهنگی قوا گرفته است تبعیت کنند و اگر نقدی به شیوه اجرا دارند، به شیوه سازنده ای مطرح کنند.نکته مهم دیگر در این میان، نحوه مدیریت اجرایی سهمیه بندی و افزایش قیمت بنزین است. این اقدام با مدیریت اجرایی چند وجهی رو به روست. تکمیل فرایند ارسال کارت های سوخت و تسریع در ارائه آن به دارندگان خودرو، نظارت بر بازار برای جلوگیری از افزایش غیرمنطقی قیمت ها، شناسایی اقشار و اصنافی که نیازمند سهمیه های خاص بنزین هستند، مدیریت اجرایی فرایند توزیع بسته حمایتی، فروشگاه های طرف قرارداد، شناسایی افراد مشمول طرح و امکان اعتراض برای افرادی که جزو مشمولان قرار ندارند و موارد دیگر، همگی فرایندهای اجرایی است که باید به دقت مدیریت شود. بنابراین ضروری است دولت با تشکیل ستادی واحد و با حضور دستگاه های مسئول و مجری در این زمینه، وضعیت اجرای هر یک از این فرایندها را رصد کند و تحت نظارت قرار دهد.

سیاست گذاری کلان در ماجرای یارانه و بنزین کجاست؟

آن چه تاکنون در ماجرای یارانه و بنزین دیده شده است، تصمیمات پراکنده و بدون یک طرح کلان و سیاست گذارانه است. نمونه مهم آن تغییر ریل از سهمیه بندی به سیاست تک نرخی و اکنون بازگشت مجدد به سهمیه بندی است. این تغییر رویکردها نشان می دهد که سیاست کلان و واحدی در این باره وجود ندارد به ویژه در شرایطی که برخی کارشناسان و مراکز مطالعاتی طرح های مهم و قابل تاملی در این زمینه داشته اند که معطوف به کارت انرژی برای هر خانوار و طرح های دیگر است. به نظر می رسد لازم است که یک بار سیاست مدون و کلانی درباره انرژی و به ویژه بازتوزیع یارانه انرژی تدوین شود تا با تغییر دولت ها و افراد، روند پرداخت یارانه و قیمت گذاری انرژی دستخوش تغییر نشود.

فرصت های پیش روی اصلاح قیمت بنزین

تردیدی نیست که افزایش قیمت بنزین، روی مصرف کنندگان فشار می آورد. این فشار می تواند مقدمه ای برای صرفه جویی و بهینه سازی مصرف سوخت در بخش حمل و نقل باشد. برای رسیدن به این هدف نیازمند یک بسته حمایتی هستیم. اگرچه کشور در شرایط بودجه ای مناسبی قرار ندارد و درآمد افزایش قیمت بنزین نیز قرار است صرفا به حساب هفت دهک واریز شود ولی هرگونه تغییر رفتار در زمینه کاهش استفاده از خودروی شخصی نیازمند توسعه حمل و نقل عمومی است. به ویژه در شرایطی که مترو علاوه بر تهران در چند کلان شهر دیگر نیز توسعه یافته است، سرمایه گذاری برای توسعه بیشتر خطوط و تامین واگن برای آن ها ضروری است.

مسئله مهم دیگر، الزام خودروسازان به کاهش مصرف سوخت است. اگرچه اصلاح صنعت خودروسازی و تولید خودروی کم مصرف یکی از ناکامی های تاریخی صنعت خودروسازی داخلی است اما برنامه ریزی در این زمینه و به ویژه دخالت دادن مصرف بنزین در قیمت گذاری خودرو به این صورت که خودروی پرمصرف با الزام کاهش قیمت و خودروی کم مصرف با مجوز افزایش قیمت مواجه شوند، خودروساز را ملزم به اصلاح روند تولید می کند. اگرچه این تغییر طبیعتا زمانبر خواهد بود اما در هر صورت فرصت مناسبی برای اصلاح صنعت خودرو ایجاد می کند.

سی ان جی میدان دار می شود

تجربه سهمیه بندی بنزین در سال 86 و هدفمند کردن یارانه ها در سال 89 نشان داد که اتکا بر سی ان جی می تواند بار فشار افزایش قیمت بنزین را تا حد زیادی کنترل کند. به خصوص اکنون که قیمت سی ان جی ثابت مانده است، فرصت بزرگی است که خودروهای گازسوز و دوگانه سوز از ارزانی سی ان جی به نفع خود استفاده کنند. نکته مهم این است که اکنون فرصت مهمی است برای این که تولید خودروهای دوگانه و گازسوز افزایش یابد و حتی فرصت برای گازسوز کردن بخشی از خودروهای بنزینی نیز فراهم شود.

بهبود توزیع درآمد

تجربه هدفمند کردن یارانه ها و پرداخت یارانه نقدی نشان داد که توزیع درآمد بهبود یافت و ضریب جینی به کمترین سطح در سال های اخیر رسید. اکنون نیز با توجه به بازتوزیع درآمد حاصل از افزایش قیمت بنزین به هفت دهک جامعه، انتظار می رود درآمد اقشار ضعیف و متوسط بهبود یابد و همین مسئله به بهبود توزیع درآمد کمک خواهد کرد. از منظر عدالت نیز بهره مندی دارندگان خودرو از یارانه پنهان انرژی همواره محل انتقاد بوده و هست. اقدام اخیر گامی است که اجاره می دهد، افراد فاقد خودرو که براساس آمار طرح درآمد و هزینه خانوار، حدود نیمی از خانوارهای کشور را تشکیل می دهند از یارانه بنزین بهره مند شوند.

صادرات بنزین به جای نفت

تولید روزانه بنزین در کشور هم اکنون ۱۱۰ میلیون لیتر و مصرف ۱۰۰ میلیون لیتر است. به این ترتیب اکنون روزانه 10 میلیون لیتر بنزین و به همین میزان دیگر فراورده های نفتی صادر می شود. پیش بینی می شود که با تغییر قیمت بنزین، مصرف بنزین کاهش یابد و خودروهای دوگانه سوز به سمت سی ان جی حرکت کنند. به این ترتیب با فرض این که ۶٠ میلیون لیتر بنزین سهمیه ای و ٢٠ میلیون لیتر بنزین آزاد مصرف شود و صادرات بنزین از ۱۰ به ۳۰ میلیون لیتر برسد با درآمد فروش هر لیتر بنزین صادراتی به نرخ پنج هزار تومان در ماه ۴۵۰۰ میلیارد تومان درآمد صادرات بنزین خواهد بود که کمک بسیار زیادی به جبران کاهش فروش نفت خواهد کرد.

آن‌ هم در شرایطی که صادرات بنزین به هیچ وجه تحریم پذیر نیست و می توان از مبادی مرزی، بنزین را به راحتی صادر کرد.در هر صورت اقدام مهم ساعت 24 پنج شنبه 23 آبان، اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد و خانوارها از محل پرداخت انرژی و دریافت بسته حمایتی، دچار تغییر در شرایط اقتصادی خواهند شد. این مهم است که بدانیم، هنوز فرایند مدیریت انرژی و یارانه در کشور، فرایند پخته ای نیست و لازم است حتما سیاست کلان کشور در موضوع یارانه و انرژی تعیین و براساس آن عمل شود.

 افزایش قیمت بنزین در سطح زندگی؟

اکبرترکان در آرمان نوشت:

گرچه افزایش قیمت بنزین همه مسائل را تحت‌الشعاع خود قرار داده، اما اینجا فقط بحث افزایش قیمت بنزین نیست بلکه اکنون همه توجهات به این موضوع جلب شده که آلودگی هوای تهران ناشی از سوخت اتومبیل‌هاست. این در حالی است که آن پدیده‌ای که امروز تهران را تحت تاثیر قرار داده پدیده وارونگی است.

پدیده وارونگی ناشی از گاز کربنیک است و 3 برابر این گازکربنیکی که از سوخت خودروها تولید می‌شود در تهران گاز کربنیک حاصل از سوخت گاز طبیعی در منازل است. مصرف گاز خانگی در تهران در زمستان‌ها روزی 80 میلیون متر مکعب است در حالی که مصرف بنزین و گازوئیل در تهران روزی 22 میلیون لیتر است.

از این رو اگر از نظر کربنی یک لیتر را معادل یک متر مکعب بگیریم اثر گاز طبیعی که در خانه‌ها مصرف می‌شود در مقایسه با بنزین و گازوئیل 80 به 22 است. یعنی گاز طبیعی که در خانه‌ها می‌سوزد سه و نیم برابر بنزین و گازوئیل اثر دارد و این اشکال ناشی از اضافه مصرفی است که مردم در گاز طبیعی دارند.

گازهای کربنی هم یک ابر گازکربنیک روی تهران تشکیل می‌دهند که به پدیده وارونگی منجر می‌شود. بنابراین معادل کردن آلودگی تهران با اثر بنزین و گازوئیل تمام موضوع نیست؛ بلکه اثر گاز طبیعی به مراتب بیش از اینگونه سوخت‌هاست. از طرف دیگر تهران به تنهایی به اندازه ترکیه گاز مصرف می‌کند و این ناشی از این است که رفتارهای مردم صرفه‌جویانه نیست.

عایق‌های پنجره، خانه‌ها درست نیست و مبحث 19 مقررات ملی ساختمان توسط شهرداری تهران رعایت نمی‌شود. نتیجه این می‌شود که تهران در روز 80 میلیون متر مکعب گاز مصرف می‌کند، ضمن اینکه این روش آلوده‌سازی و اتلاف منابع به نفع کشور نیست. بخش زیادی از بودجه کل کشور را یارانه سوخت تشکیل می‌دهد. یعنی اثر یارانه سوخت 4 برابر بودجه کل کشور است.

بنابراین باید فکری کرد که جلوی این اضافه مصرف و رفتار اسراف‌کارانه را بگیریم و به جای آن برای مردم اقدامات جبرانی انجام دهیم. دولت باید کاری کند که اعتماد مردم جلب شود که اگر تغییری در قیمت سوخت انجام شد این آثار به زندگی خود مردم باز می‌گردد، اما اگر این اعتماد در مردم به‌وجود نیاید یعنی قیمت سوخت را تغییر بدهیم، اما آثار آن به زندگی مردم بازنگردد، موجب نارضایتی مردم خواهد شد.

باید با روندی صحیح اضافه مصرف سوخت را درست کنیم. اکنون روزی 100 میلیون لیتر بنزین و 300 میلیون لیتر گازوئیل مصرف می‌کنیم. مجموع بنزین، گازوئیل، نفت سفید و LPG که در کشور مصرف می‌شود، معادل روزی 250 میلیون لیتر است که خیلی زیاد است.

در حالی که مصرف سوخت ترکیه که اقتصادش 5/ 2 برابر ایران است یک چهارم کشورمان است. باید این را درست کنیم، سوخت را در حالت منطقی مصرف کنیم و اثرات آن را به زندگی مردم بازگردانیم. چرا که برای مردم قطعا داشتن مواد غذایی مکفی، بهداشت و درمان شایسته و آموزش و پرورش شایسته بهتر از اضافه مصرف سوخت است.

بسته حمایتی نیز که دولت قرار است ارائه کند کاملا ضرورت دارد. وقتی که از تغییر قیمت سوخت منابعی به‌دست می‌آوریم باید این منابع از راه‌های مختلفی به خود مردم باز گردد. البته در شرایط فعلی که قیمت بنزین افزایش یافته و جو روانی منفی و سنگینی را به راه انداخته، باید راهکار موثری برای کنترل این شرایط اتخاذ شود که به‌نظر می‌رسد اگر مردم اعتماد کنند که آثار افزایش قیمت سوخت به عناوین مختلف به زندگی خودشان باز می‌گردد، برایشان قابل قبول خواهد بود، اما اگر از این بابت مطمئن نباشند اسباب نگرانی فراهم شده و مردم واکنش نشان می‌دهند.



نوشدارویی برای اعتراضات لبنان

سید رحیم نعمتی در جوان نوشت:

یک ماه از اعتراضات در لبنان می‌گذرد و حالا بعد از دو هفته‌ای که سعد حریری از مقام نخست‌وزیری این کشور استعفا داد، به نظر می‌رسد که توافق اولیه بین احزاب عمده برای تشکیل دولت با نخست‌وزیر جدید به دست آمده است.

نامی که رسانه‌های لبنانی از او به عنوان نخست‌وزیر جدید مطرح یاد کرده محمد الصفدی است و گفته شده که توافق با نخست‌وزیری او بعد از دیدارهای این چند هفته بین سیاستمداران به خصوص جلسه مشترک روز جمعه بین حریری با علی حسن خلیل، وزیر اقتصاد و معاون سیاسی جنبش امل و حاج حسین الخلیل، معاون سیاسی حزب‌الله، به دست آمده است.

هرچند که امل و حزب‌الله بعد از انتشار این خبر واکنشی نشان ندادند و عمدتاً رسانه‌های وابسته به جریان المستقبل این خبر را منتشر کرده‌اند، اما به نظر می‌رسد که اولین گام برای تشکیل دولت جدید برداشته شده و باید دید این دولت می‌تواند اعتراضاتی را آرام کند که در این یک ماه عملاً لبنان را فلج کرده بود.

شاید تجمع معترضان در مقابل خانه الصفدی واقع در شهر طرابلس اولین واکنش به انتشار خبر نامزدی او برای پست نخست‌وزیری بود. این واکنش نه می‌تواند خبری خوب برای الصفدی باشد و نه خبری خوب برای کل لبنان چرا که شدت بحران در این کشور به جایی رسیده که الیاس بو صعب، وزیر دفاع، نسبت به آن هشدار می‌دهد و می‌گوید که تنش در خیابان‌ها و بستن مسیرها جنگ داخلی ۱۹۷۵ را در ذهن تداعی می‌کند.

هشدار او اشاره‌ای است به تحرکات احزاب و گروه‌های فتنه‌گری که از اول نیز در بحران نقش داشتند و با دو هدف انتقام‌گیری از رقبا و کسب قدرت از نارضایتی عمومی بهره‌برداری می‌کنند. چهره‌هایی مثل سمیر جعجع یا ولید جنبلاط از جمله کسانی بودند که چندان دل خوشی از ترکیب دولت لبنان نداشتند و برای کسب قدرت و سهم بیشتری از کرسی‌های دولت از ابتدای کار با اعتراضات همراه شدند و خواستار سقوط دولت شده بودند.

به همین جهت است که برخی از تحلیلگران تجمع اعتراضی در مقابل خانه الصفدی را به تحریک آن دسته از گروه‌های سیاسی می‌دانند که تحت لوای یک دولت تکنوکرات به دنبال کنار زدن رقبا و کسب بیشترین کرسی‌های وزارتی هستند. به این ترتیب، الصفدی در صورت قبول پست نخست‌وزیری مبارزه‌اش را با گروه‌های سیاسی فرصت‌طلب حتی قبل از به دست آوردن این پست شروع کرده و باید انتظار مبارزه‌ای سخت‌تر از این را بعد از رأی اعتماد پارلمان داشته باشد.

یک سوی دیگر بحران بی‌شک مشکلات اقتصادی لبنان است. تردیدی نیست که تمامی معترضان در یک ماه اخیر به تحریک احزاب و گروه‌ها واردخیابان‌های لبنان نشده بودند بلکه بخش قابل توجهی از آن‌ها به دلیل مشکلات اقتصادی کشور بود که به اعتراضات پیوسته بودند. کارنامه الصفدی نشان می‌دهد که او تجربه کافی در زمینه اقتصادی دارد.

جدای از اینکه الصفدی یکی از بازرگانان بنام لبنانی است، در سال ۲۰۰۸ و در کابینه فؤاد سنیوره متصدی وزارت حمل و نقل بود، در سال ۲۰۰۹ و در همین کابینه وزارت اقتصاد و تجارت ملی را به عهده داشت و از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ وزیر دارایی در دولت نجیب میقاتی بود. بنابراین، الصفدی فرد ناآشنایی با مشکلات اقتصادی لبنان نیست، اما باید توجه داشت که رفع این مشکلات چندان هم آسان نیست.

آمارها نشان می‌دهد که بدهی داخلی و خارجی لبنان دائماً سیر صعودی داشته چنان که از میزان ۷۷ میلیارد و ۱۷ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷ به رقم ۵/ ۸۵ میلیارد دلار در سال بعد رسیده و پیش‌بینی می‌شود که بدهی این کشور به بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار برسد.

این میزان بدهی برای کشور کوچکی مثل لبنان با جمعیت ۶ میلیونی، ۲ میلیون آواره سوری و رشد اقتصادی کمتر از ۵/ ۱ درصد و فساد گسترده از جمله مشکلات عمده در پیش روی الصفدی هستند که نمی‌توان انتظار داشت او با تمام تجربه کاری خود بتواند در کوتاه مدت از پس حل این مشکلات بربیاید.

به این ترتیب، الصفدی علاوه بر رویارویی با گروه‌های سیاسی فرصت‌طلب باید به فکر این مشکلات نیز باشد که پایه و اساس اعتراضات یک ماه گذشته هستند و دست کم باید در کوتاه‌مدت فکری به حال بهبود وضع معیشتی مردم بکند تا دست کم با کاهش اعتراضات مجالی برای یافتن راه‌حل بلند مدت به دست بیاورد.

در هر صورت، توافق انجام شده بر سر تشکیل کابینه ترکیبی از تکنوکرات‌ها و سیاستمداران با ریاست الصفدی است تا هم راه‌حل عملی برای حل مشکلات به دست بیاید و هم اینکه احزاب در اجرای تصمیمات دولت مشارکت داشته باشند.

شاید این ترکیب بتواند نوشدارویی برای حل مقطعی مشکلات باشد، اما باید توجه داشت که حل بلندمدت این مشکلات با وجود رهبران و گروه‌های سیاسی فرصت‌طلب کار چندان آسانی برای الصفدی یا هر تکنوکرات دیگری نیست.

رسانه‌های رسمی

در سرمقاله صبح نو آمده است:

بامداد جمعه خبر سهمیه‌بندی و اصلاح نرخ بنزین اعلام شد با این تفاوت که این‌بار، یک خبر مهم که منبع آن هم دولت بود، از چند ساعت قبل از اعلام به شکل غیررسمی و از مجاری نامعتبر منتشر ‌شد. تلاش‌های زیادی صورت گرفته تا میان اخبار جعلی با منابع غیررسمی در افکار عمومی، تناظری ایجاد شود تا افکار عمومی به سادگی به منابع غیررسمی، اعتماد نکند و بر اساس اعتبار منبع تولید و مجرای انتشار خبر، در شعاعی از اعتماد نسبت به رسانه‌های رسمی باقی بماند؛

اما این دست مثال‌های نقض و مهم و معتبر، بالطبع، این تصویر را در ذهن مخاطب با سوال جدی مواجه می‌کنند که آیا رسانه‌های رسمی، قدرت پوشش خبری به این اندازه مهم را نداشته‌اند؟ نسبت دولت با رسانه‌های رسمی چیست؟ به نظر می‌رسد که این اقدام، تا حدودی بر رشد شایعات حول افزایش نرخ بنزین نیز تاثیر گذاشته و در نتیجه در روزهای آینده کار کنترل افکار عمومی را هم برای دولت دشوارتر کند. مدبرانه‌تر آن است که دولت با دست خود، مجاری جلب افکار عمومی به سمت خودش را مسدود نکند.