به گزارش مشرق، زن ۴۸ ساله که به اتهام سرقت از فروشگاه لباس دستگیر شده است، پس از آن که به سوالات تخصصی افسر تجسس درباره ماجرای سرقت هایش پاسخ داد در تشریح سرگذشت خود نیز به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: بعد از آن که در مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردم در کنار مادرم به امور خانه داری پرداختم چرا که پدرم یک کارگر ساده بود و نمیتوانست مخارج ما را به طور کامل تامین کند.
بیشتر بخوانید:
«آشنایی با مادر» ترفندی برای فریب دختر جوان
خلاصه سالها پشت سر هم میگذشت و داشتن بسیاری از امکانات برای من به یک آرزو تبدیل شده بود تا این که در سن ۲۲ سالگی با یکی از بستگانم ازدواج کردم، اما همسرم نیز جوانی بیکار بود که تحصیلاتی هم نداشت. آن روزها در یکی از روستاهای شهرستان تربت حیدریه زندگی میکردیم و همسرم با کارگری در مزارع زعفران سعی میکرد مبالغی را برای آغاز زندگی مشترکمان پس انداز کند. اما نه تنها نمیتوانست مخارج خودش را تامین کند بلکه گرفتار اعتیاد و بیماری نیز شد. با وجود این با کمک خانوادهها و اطرافیانمان زندگی مشترک من و «غلامرضا» آغاز شد. اما به خاطر این که اطلاعاتی از بیماریهای ژنتیک نداشتیم فرزند اولمان معلول شد به طوری که همه درآمدمان را در مسیر رفت و برگشت به بیمارستانهای مشهد هزینه میکردیم، به همین دلیل تصمیم گرفتیم برای ادامه زندگی به مشهد مهاجرت کنیم. خلاصه بار و بندیلمان را بستیم و به امید یک زندگی بهتر راهی مشهد شدیم.
اما همسرم به خاطر اعتیادش نمیتوانست شغل مناسبی برای خودش دست و پا کند. درآمد کارگری او نیز کفاف هزینههای زندگی را نمیکرد. روزگار ما در حاشیه شهر و در یک منزل اجارهای کوچک سپری میشد و من صاحب دو فرزند دیگر نیز شده بودم تا این که سه سال قبل برای اولین بار وارد فروشگاه لباس زنانه در بولوار طبرسی شدم. وقتی فهمیدم حواس فروشنده به من نیست ناگهان وسوسه شدم تا یک شلوار زنانه را سرقت کنم، اما میترسیدم دوربینهای مداربسته تصویرم را ضبط کنند.
به همین دلیل با دقت و قدم زدن در نقاط مختلف فروشگاه نقاط کور را پیدا کردم تا کسی متوجه ماجرا نشود. بالاخره آن روز یک شلوار زنانه را زیر چادرم پنهان کردم و از مغازه خارج شدم. همان روز عصر وقتی با زنان همسایه دور هم نشسته بودیم یکی از آنها از جنس شلوار سرقتی که در دستم بود تعریف و تمجید کرد و سپس نشانی محل خرید آن را از من پرسید من که غافلگیر شده بودم به او گفتم این لباسهای ارزان قیمت را یکی از بستگان مان برای فروش از کیش میآورد و ما هم به تناسب وضعیت مالی مان خرید میکنیم. آن روز وقتی بهای شلوار را بسیار ارزانتر از قیمت فروشگاه گفتم یکی از زنان همسایه با اصرار زیاد همان شلوار سرقتی را از من خرید! من که دیگر راه فروش لباسها را پیدا کرده بودم دوباره به همان فروشگاه رفتم، اما این بار در کنار خرید یک پیراهن زنانه ارزان قیمت یک عدد مانتو سرقت کردم تا فروشنده به من مشکوک نشود. این گونه بود که راه سرقت از فروشگاه را یاد گرفتم اگرچه از ابتدا قصد فروش آنها را نداشتم، اما آرام آرام سرقتها را برای کسب درآمد انجام میدادم و در دورهم نشینیها به همسایگانم میفروختم.
بارها پشیمان شدم و نمیخواستم دیگر سرقت کنم، اما هر بار دوباره وسوسه میشدم و این کار را تکرار میکردم تا این که آخرین بار وقتی وارد همان مغازه در بولوار طبرسی شدم احساس کردم فروشنده مرا زیر نظر گرفته است. از آن جایی که سرقتهای گذشته را به راحتی انجام داده بودم این بار نیز شلوار گران قیمتی را زیر چادرم پنهان کردم، ولی هنگام خروج از فروشگاه به من مشکوک شدند و با پلیس تماس گرفتند. حالا هم بسیار پشیمانم و شلوار سرقتی را نیز به شاکی تحویل دادم، اما او مدعی است که در طول سه سال گذشته بیشتر از ۵۰ میلیون تومان از اموالش را سرقت کرده ام و ...
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ باقی زاده (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) این زن میان سال برای ادامه تحقیقات در اختیار ماموران زبده تجسس قرار گرفت تا بررسیهای بیشتری درباره سرقتهای احتمالی دیگر او انجام شود.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: روزنامه خراسان