کد خبر 1011691
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۸ - ۰۵:۰۰

طی روزهای گذشته به مرور اطلاعات و جزئیات بسیاری از نحوه سازماندهی به اغتشاشات و آشوبها به دست آمده و توسط خبرنگاران نیز رویت شده که نشان می‌دهد این آشوب‌ها هیچ نسبتی با اعتراض مردمی ندارد.

به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژه های خود نوشت:

در همین باره یکی از عکاسان خبری روایت جالبی را از نحوه‌ ساختن ترافیک‌های سنگین در برخی نقاط شهر توسط آشوبگران روایت کرده است. او به خبرنگار تسنیم می‌گوید: ساعت ۱۹:۳۰ روز یکشنبه ۲۶ آبان‌ماه از محل خبرگزاری برای حرکت به سمت منزل بیرون آمدم،  به سمت خودرویم رفتم،  منزلم در اسلامشهر بود و وقتی از نشان (مسیریاب ایرانی) استفاده کردم،‌ مسیر آیت‌الله سعیدی را به من معرفی کرد. من هم از همین مسیر رفتم.

بیشتر بخوانید:

حالا نوبت انتقام به ما رسیده

راهپیمایی مردمی لبیک به ندای رهبری در کرمان

فیلم/ غارت فروشگاه ملارد توسط اغتشاشگران


ابتدای مسیر آرام و خلوت بود تا اینکه به سمت چهاردانگه رسیدم. در حال رانندگی بودم و قبل از اینکه به سرعت‌گیر برسم مجبور شدم سرعتم را کم کنم در همین حین به یک باره جمعی حدود ۲۰ نفر جلویم ظاهر شدند. همگی آنان قمه به دست داشتند،  در دست برخی از آنان علاوه بر قمه سنگ نیز بود. مقابلم ایستادند و به من و چند خودروی دیگر که کنارم بودند اشاره کردند که بایستید. من ابتدا فکر کردم که راهزن هستند و می‌خواهند خودرو را به زور بدزدند. درب ماشین را قفل کردم. تعداد خودروها بیشتر شد و در کنار هم ایستادند به آنها هم اشاره کردند که خودرو را خاموش کنید.

وقتی دیدند خاموش نکردیم با فریاد و نشان دادن قمه مجبورمان کردند ماشین‌ها را خاموش کنیم. ردیف اول حدوداً ۵ یا ۶ خودرو می‌شدیم. آنها موفق شدند ما را متوقف کنند.


پشت سر ما هم ماشین‌های دیگر هم ایستاده بودند. آنها با ایجاد رعب و وحشت و با نشان دادن قمه به زور موفق شدند که تمامی خودروهای متوقف شده را خاموش کنند. اما من خودرویم را خاموش نکردم ولی چراغ‌هایم را خاموش کردم تا باور کنند که خودروی من هم خاموش شده است. آنها لاین مقابل به سمت تهران را هم متوقف کرده بودند.


وقتی حواسشان پرت شد من لاین کندرو را کنارم دیدم که مجبور بودم به صورت خلاف به سمت بالا حرکت کنم. در یک لحظه با سرعت بالا به اصطلاح تیکاف کشیدم اما آنها متوجه شدند و بلافاصله به سمت من آمدند، من توجه نکردم و فقط پایم را روی پدال گاز فشار دادم تا آنها به من نرسند.سه نفر از آنها با فحاشی به سرعت دنبال من می‌دویدند و حتی چند تا از سنگ‌هایی که پرتاب کردند به شیشه‌ عقب برخورد کرد اما خوشبختانه شیشه‌ها سالم ماندند و من موفق شدم از آنان فاصله بگیرم.


آنها صورت‌هایشان را هم پوشانده بودند و اغلب هم لباس مشکی بر تن داشتند. من که موفق شدم فرار کنم اما نمی‌دانم بقیه چکار کردند فرار کردند یا نه؟  بعدها از اخبار شنیدم که در آن محل راهبندان شده و ترافیک سنگینی صورت گرفته است.   

برچسب‌ها