کد خبر 1015590
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۸ - ۰۱:۳۰

پسر جوان که عاشق یک زن مطلقه شده بود، وقتی در برابر مخالفت خانواده اش برای ازدواج قرار گرفت دست به اقدام عجیبی زد.

به گزارش مشرق، چندی قبل جوانی سوار بر خودروی پراید در برابر پسر جوانی که منتظر تاکسی بود توقف کرد و جوان مسافر سوار بر خودروی پراید شد. پسر جوان پشت فرمان نشسته بود و مسافرش در کنارش روی صندلی بود که پس از دقایقی راننده جوان چاقوی بزرگی از زیر لباسش بیرون کشید و کنار خیابان توقف کرد. مسافر جوان که با دیدن این صحنه شوکه شده بود تا خواست به رفتار راننده اعتراض کند خود را در برابر تیزی چاقوی بزرگ دید و تنها سکوت و تسلیم شدن را برای نجات جانش انتخاب کرد. راننده خشن با تهدید، اقدام به سرقت گوشی موبایل و پول همراه طعمه اش کرد و سپس از مسافر جوان خواست بدون هیچ مقاومتی از خودرو پیاده شود. زورگیر خشن پس از پیاده شدن طعمه اش به سرعت پا به فرار گذاشت، اما نمی‌دانست پسر جوان شماره پلاک خودرویش را به ذهن سپرده است. با اعلام این خبر تیمی از ماموران برای تحقیقات پلیسی وارد عمل شدند و با داشتن شماره پلاک خودروی زورگیر خشن، تجسس‌ها را آغاز کردند.

بیشتر بخوانید:

واکنش پلیس به فیلم تخریب منزل مسکونی توسط ماموران ناجا

بازداشت زورگیر تازه کار
ماموران با سرنخی که در اختیار داشتند، توانستند صاحب پراید را که پسر جوانی به نام احسان بود شناسایی کنند و در عملیاتی غافلگیرانه این جوان دستگیر شد. احسان ابتدا خود را بی گناه می‌دانست، اما وقتی در برابر تنها طعمه اش قرار گرفت به ناچار لب به سخن گشود و ادعا کرد برای ازدواج با دختر مورد علاقه اش دست به دزدی زده است. پسر ۲۸ ساله گفت: برای این که بتوانم با دختر مورد علاقه ام ازدواج کنم نیاز به پول داشتم به همین دلیل تصمیم به دزدی گرفتم و، چون تازه کار هستم نمی‌دانستم از روی شماره پلاک خودرویم ردیابی می‌شوم و بعد از اولین سرقت پشیمان شدم و دیگر دزدی نکردم.

گفتگو با دزد عاشق پیشه
احسان ادعا می‌کند یک عشق کورکورانه او را به زندان کشیده و اگر شرایط مالی خوبی داشت هیچ وقت دست به دزدی نمی‌زد.

شنیدم تازه کار هستی؟
بله، هیچ وقت دزدی و خلاف نکردم.

شغل؟
با خودروی پراید مسافرکشی می‌کردم.

چرا دست به سرقت زدی؟
به خاطر یک عشق.

چطور؟
مدتی پیش با یک زن مطلقه آشنا شدم و بعد از مدتی به خاطر علاقه‌ای که به او پیدا کرده بودم تصمیم به ازدواج گرفتم، اما خانواده ام تاکید کردند اگر بخواهم با او ازدواج کنم هیچ کمک مالی نمی‌کنند به همین دلیل تصمیم گرفتم با مسافرکشی پول به دست بیاورم، اما پول زیادی به دست نمی‌آوردم به همین علت تصمیم گرفتم دزدی کنم.

فکر نمی‌کردی دستگیر شوی؟
به هیچ چیزی فکر نمی‌کردم، عشق آدم را کور می‌کند.

چرا خانواده ات مخالف ازدواج بودند؟‌
می‌گفتند سمانه یک بار ازدواج کرده و از من بزرگ‌تر است و نباید با او ازدواج کنم، اما من نمی‌دانم ازدواج با یک زن مطلقه چه اشکالی دارد، آیا سمانه به خاطر این که یک تجربه تلخ داشته دیگر حق زندگی کردن ندارد؟

چرا بعد از اولین سرقت دیگر دزدی نکردی؟
بعد از اولین سرقت ترسیدم، عذاب وجدان داشتم، تصویر وحشت زده طعمه ام از جلوی ذهنم کنار نمی‌رفت و به این فکر کردم اگر او مقاومت می‌کرد و با هم درگیر می‌شدیم شاید او را می‌کشتم، به همین خاطر دیگر دزدی نکردم.

قصد داشتی کار دیگری انجام دهی؟
تصمیم داشتم با پدرم نه عنوان پدر بلکه به عنوان یک دوست صحبت کنم و رضایتش را جلب کنم، اما دستگیر شدم.

به نظرت سمانه حالا حاضر به ازدواج با تو هست؟
امیدوارم مرا درک کند و بفهمد که به خاطر او دست به این کار زدم و خیلی زود پشیمان شدم.

آزاد شوی چه می‌کنی؟
با همان خودرویم مسافرکشی می‌کنم و از سمانه می‌خواهم به من فرصت دهد و شاید خانواده ام متوجه علاقه من شده باشند و کمکم کنند.

حرف آخر؟
شاید انتخابم برای ازدواج اشتباه باشد، اما من انتخابم را کردم، ولی پیشنهاد می‌دهم اگر کسی مثل من عاشق شد قبل از هر تصمیمی به مشاور مراجعه کند و بعد از آن تصمیم نهایی را بگیرد تا کارش مثل من به دزدی و بدبختی نیفتد. بنا به این گزارش، پسر جوان برای تحقیقات بیشتر و سیر مراحل قانونی در اختیار مقام قضایی قرار گرفته است.

منبع: روزنامه خراسان