کد خبر 1017994
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۴

اگر هنرمندان فعال در سینما، موسیقی و... باید از مالیات معاف شوند، چرا نباید اساتید هنر آشپزی و یا هنر اندیشیدن را از مالیات معاف کرد!

به گزارش مشرق، به‌سختی می‌توان شخصی را در جامعه ایرانی یافت که معتقد باشد در اداره اقتصاد ایران هارمونی مشخصی وجود دارد و از منطق معینی پیروی می‌کند، نه شفافیت و تضمین قراردادهای لیبرالیسم اقتصادی را دارد و نه حمایت‌گرایی اجتماعی نظام‌های سوسیالیستی را؛ و می‌توان ادعا کرد که دارای بدی‌های هر دو نظام اقتصادی غالب جهانی است.

در این نظام اقتصادی رنگارنگ که در یک دولت؛ به‌طور همزمان؛ مدعیان اقتصاددانی و سلبریتی‌های همه‌فن‌حریف را جمع کرده است، جایی برای سیاستگذاری با طمأنینه و علمی باقی نمانده و ظاهراً تنها کسانی که می‌دانند چه می‌خواهند، حلقه‌های قدرت و فساد هستند که به‌فراخور زمانه؛ سلبریتی‌ها، روشنفکران، متخصصان علوم انسانی و اقتصاددانان را به‌خط می‌کند. خروجی این سیستم اقتصادی این است که نه حمایت‌گرایی اجتماعی و دولت بزرگ وجود دارد که از طبقات فرودست جامعه حمایت کرده و خدمات عمومی رایگان فراهم آورد، و نه آزادسازی نسبی نظام‌های نولیبرال که زیربنای آنها شفافیت است و باعث می‌شود فعالان اقتصادی خود را تنها با مجموعه‌ای از قوانین رودررو ببینند.

بیشتر بخوانید:

از شواهد این‌گونه پیداست که حلقه‌های قدرت که منافع خود را در ایجاد تاریکخانه در اقتصاد می‌بینند، ویترینی از سلبریتی‌ها که با رسانه‌های زنجیره‌ای به‌طور بادکنکی باد شده‌اند، ایجاد کرده‌اند که سروصدای فراوان آنها شبهه شفافیت ایجاد کرده و نوعی فریب جمعی را باعث شده است. درصد ناچیزی از مردم قادرند به تحلیل قوانین و ساختارهای اداره کشور و درنتیجه فهم اینکه آیا در اقتصاد شفافیت وجود دارد یا خیر، و اکثریت مردم؛ حداقل در کوتاه‌مدت و میان‌مدت؛ نمی‌توانند از پس زدودن غبار ناشی از فریب دسته‌جمعی سلبریتی‌ها برآیند.

ورود سلبریتی‌ها به مباحث کارشناسی و اقتصادی یکی از بی‌محتواترین شیوه‌های مواجهه با افکار عمومی است. در موضوعات بسیار کلیدی مانند "برجام" که یک معاهده پیچیده در چهارچوب مفاهیم "کنترل تسلیحات" و "خلع سلاح" است تا بحث‌های در حوزه اقتصاد مانند "تورم"، "قیمت‌گذاری کالاها و خدمات"، "مالیات" و غیره اظهارنظر کرده و یک‌تنه خط بطلان بر هزاران معنای کارشناسی‌شده می‌کشند. حیرت‌آورتر اینکه با دستور رئیس سازمان برنامه و بودجه عده‌ای که معلوم نیست چگونه می‌خواهند هنرمند تشخیص داده شوند از مالیات معاف می‌شوند. اگر هنر سینما از مالیات معاف است، چرا هنر آشپزی از مالیات معاف نباشد؟ یا هنرهای رزمی و هنر اندیشیدن؟!

تجربه جوامع غربی باعث شده است چهره‌های معروف هنری و ورزشی؛ سلبریتی‌ها؛ وارد مباحث کارشناسی نشوند و مردم به‌تجربه دریافته‌اند که این افراد فاقد تخصص‌های لازم برای کمک به بهبود اداره کشورشان هستند و اظهارنظرهایشان تنها به احساسی شدن فضا و خارج شدن از مسیر تعقل می‌انجامد، اما در کنش‌های عام اجتماعی نقش‌آفرینی کرده و در اموری مانند فعالیت‌های عام‌المنفعه مثل محیط زیست، خیریه و امثالهم ورود کرده و بخش قابل‌توجهی از درآمد خود را اختصاص می‌دهند، چیزی که در سلبریتی‌های ایرانی به‌ندرت روی می‌دهد و حداکثر فعالیت اجتماعی آنها عکس گرفتن و استفاده ابزاری از قربانیان فجایع جامعه است.

یک نمونه ساده

افزایش 50 تا 200 درصدی قیمت بنزین در آبان‌ماه و رویدادهای متعاقب آن می‌تواند گزینه ساده‌ای برای پرداختن به این موضوع باشد که در صورت تبعیت از نظرات سلبریتی‌ها چه نتایجی به‌بار خواهد آمد و جامعه با چه‌ هزینه‌های سنگینی مواجه خواهد شد.

نیازی به تکرار نیست که قیمت‌گذاری ارزانتر از آب معدنی برای بنزین باعث شده است مصرف این حامل انرژی در داخل، بالا، و میل به قاچاق آن به خارج از مرزها فراوان باشد، به‌طوری که برآوردهای محتلف نشان‌دهنده قاچاق روزانه 10 تا 30 میلیون لیتر بنزین به کشورهای همسایه است. با قیمت‌گذاری بنزین با این شیوه، ماشین شخصی ارزانتر از هر وسیله حمل‌ونقل عمومی است و خروجی این نوع قیمت‌گذاری چیزی جز آتش زدن سرمایه‌های ملی نبوده است. با سیاست بنزین ارزان، انگیزه‌ها برای تولید و استفاده از خودروهای باکیفیت بی‌معنی شده و کار به جایی رسیده است که مصرف انرژی در ایران؛ مسرفانه‌ترین مصرف در تمام جهان باشد، و کارشناسان غربی بهت‌زده از سیاست‌گذاری انرژی کشور بارها گفته‌اند که اگر ایران مصرف انرژی خود را کنترل کند به ابرقدرت خاورمیانه تبدیل می‌شود.

کارشناسان معتقدند که ایران باید با کنترل مصرف انرژی؛ با قیمت‌گذاری منطقی و نه پرداخت یارانه‌های ده‌ها میلیارد دلاری بر مصرف، از این سیاست عجیب دست برداشته و از منابع خود بهتر استفاده کند. اما منطق سلبریتی‌ها چیست و چگونه با این موضوع برخورد می‌کنند؟ آنها بدون توجه به این‌همه پیچیدگی که البته در تمام موضوعات کلان وجود دارد، خواهان ادامه سیاست آتش زدن منابع انرژی شده و به‌جای توجیه جامعه، به ابزار فریب جامعه تبدیل شده‌اند. در منطق سلبریتی‌بازی؛ نیازی به یافتن ده‌ها پاسخ برای ده‌ها سؤال مهم در صورت ادامه وضعیت کنونی مصرف حامل‌های انرژی نیست و صرفاً باید طوطی‌وار حرف‌های قشنگ زد. حرف‌های قشنگی مانند 1000 تومان شدن یک دلار پس از امضای برجام، حتی اگر ریشه بحث به این بازگردد که یک سلبریتی باید ماهانه 10000 دلار برای خانواده‌اش که هوای فرنگ کرده‌اند بفرستد و با دلار 12هزارتومانی کارش دشوار است.

از مطربی تا ...

تا چند دهه پیش خواننده‌ها را افرادی مطرب و بی‌قید می‌دانستند که افرادی خوشگذران و گریزان از مسئولیت و اندیشه‌ورزی هستند، اما با هیاهوی رسانه‌ها نام "مطرب‌" جای خود را به "موسیقی‌دان" و "هنرمند" داده و مطرب‌های دیروز به رهبران امروز تبدیل شده‌اند، رهبرنمایانی که با نزدیک شدن به زندگی شخصی آنها به‌روشنی می‌توان فهمید از میانگین مردم در اداره یک نهاد کوچک؛ خانواده؛ به‌مراتب ضعیف‌ترند.

لشگر بازیگران سینما، موسیقی‌دانان و... وظیفه کوبیدن آهن به مس را به‌عهده گرفته‌اند تا صدای مصلحان اجتماعی به گوش کسی نرسد و در این بازار مسگرها گنجشک را رنگ زده و به‌عنوان قناری به مردم بفروشند. طراحان این وضعیت کسانی هستند که اگرچه ژست کارشناسی می‌گیرند، اما از مواجهه با کارشناسان گریزان بوده و برای آنکه ناگزیر از مناظره رودررو با صاحبان اندیشه نشوند، صدای سلبریتی‌ها را بلند کرده و جامعه را دچار فریب دسته‌جمعی می‌کنند.

این جماعت اندک ولی پرهیاهو، دستمزد خود را با سینمای دولتی که از بیت‌المال هزاران میلیارد تومان بین آنها پخش می‌کند، خوانندگانی که شرکت‌های خصولتی اسپانسر آنها شده و مردم را به دیدن هنر نداشته‌شان فرامی‌خواند و در نهایت دولتی که آنها را از یک مالیات ساده معاف می‌کند، دریافت کرده و باعث می‌شود حیات مجازی آنها ادامه پیدا کرده و البته برای عده‌ای از آنها این توهم ایجاد شده است که واقعاً رهبران اجتماعی هستند!

منبع: تسنیم