به گزارش مشرق، آنچه از برگزیدههای «هیئت ملی نقد فیلم آمریکا»، لیست فیلمهای برتر «انستیتو فیلم آمریکا» (AFI)، نامزدهای «جوایزمنتقدان»، بهترین فیلمهای دو انجمن منتقدان نیویورک و لسآنجلس و بالاخره انتشار لیست نامزدهای جوایز «گلدن گلوب» (روزنامهنگاران خارجی مقیمهالیوود) بر میآید، طبق معمول هر سال ۱۰- ۱۵ فیلم مانند «مرد ایرلندی» آخرین ساخته مارتین اسکورسیزی، «روزی روزگاری در هالیوود» از کویینتین تارانتینو، «جوکر» به کارگردانی تاد فیلیپس، فیلم کرهای- آمریکایی «انگل» ساخته بو جونگ هو، «ما» ساخته جوردن پیل، «داستان ازدواج» از نوا بامبک، «۱۹۱۷» به کارگردانی سام مندس و «زنان کوچک» ساخته گرتا گرویک، بیشترین سهم را به خود اختصاص دادهاند.
با کمی دقت در میان آثار یاد شده میتوان یک درونمایه واحد را در آنها جستوجو کرد:
غلبه یا طغیان و یا شورش طبقه فرودست کینهورز علیه طبقه بالادست (سرمایهداران یا نئولیبرالها) که اگرچه دارای خصوصیاتی منفی هم هستند اما در مقابل وحشیگریهای طبقه فرودست یاد شده، متمدنتر و انسانیتر عمل میکند.
در واقع امسال نیز به روال هر سال با توجه به چالشهای امروز غرب در جهان سلطه از یک طرف و دنیای مقابل از طرف دیگر، درونمایهای خاص معیار اصلی تولید و انتخاب فیلمها قرار گرفته و با قوت و ضعف، این درونمایه ولو بهصورت رگهای ظریف و متفاوت در دیگر فیلمهای برگزیده فهرستهای مختلف نیز خود را نشان میدهد.
آنچه در این میان حائز اهمیت است، ارتباط این محتوای هالیوودی با شورشهای یک سال اخیر در فرانسه و همچنین در برخی دیگر کشورهای اروپایی علیه سرمایهداری و سپس به راه انداختن بدلهای آنها در عراق و لبنان و ایران است.
شکلگیری طغیان و آشوبهایی مانند آنچه در فیلمهایی همچون «جوکر» یا «ما» یا «انگل» و یا «روزی روزگاری در هالیوود» دیده میشود و حتی حضور رسمی افرادی با نقاب جوکر در این شورشها، آتشزدنها و قتل و غارتها توسط شورشگران و آنارشیسم آشکار آنها، به خوبی در فیلمهای یاد شده، قابل رویت است.
در واقع هالیوود طبق معمول به نوعی تصویرسازی دستزده تا اولاً شورشهای یکساله فرانسه و برخی کشورهای اروپایی علیه سرمایهداری را منحرف نشان دهد و ثانیاً اعتراضات صنفی و معیشتی در کشورهایی مانند عراق و لبنان و ایران را به انحراف بکشاند. انحرافی که توسط نفوذیهایی مانند «جوکر» در این شورشها شکل میگیرد.
این برای اولینبار نیست که هالیوود پیشاپیش، تصاویر وقایعی که قرار است در آینده اتفاق بیفتد را نشان میدهد؛ در ماجرای ۱۱ سپتامبر روند این تصویرسازی، ۲۰ سال پیش از سال ۲۰۰۱ در فیلمها و سریالها و حتی کارتونها، آغاز شد و ۳۰ سال پیش از آنکه جرج دبلیو بوش، تئوری حمله به عراق را مطرح سازد، درونمایه آن در فیلم «جنگیر» (۱۹۷۳) به نمایش درآمده بود.
البته این از نبوغ و هوش و پیشگوییهای صحیح هالیوود منشاء نمیگیرد بلکه منشأ آن حاکمیت سرمایهدارانی بر این کارخانه به اصطلاح رویاسازی است که خود در بانکها و مراکز اقتصادی، کارخانههای اسلحهسازی و بالاخره مراکز استراتژیک و اتاقهای فکر ایالات متحده نفرات اصلی به شمار رفته و در واقع دولت اصلی آمریکا را میسازند. یعنی در واقع سران هالیوود همان استراتژیستهای اصلی ایالات متحده آمریکا محسوب شده و برنامهها و مأموریتهای دور و نزدیک این کشور را در اندیشکدههای خود طراحی کرده و قبل از اجرا، آنها را در فیلمهایشان تصویرسازی میکنند.