کد خبر 1022953
تاریخ انتشار: ۳ دی ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۲

حالا دیگر تکلیف رویترز مشخص است. حداقل درباره منطقه ملتهبی به نام غرب آسیا؛ دیگر رویترز ضدایرانی‌ترین رسانه بین‌المللی است. فراتر از بی‌بی‌سی و فاکس‌نیوز. چه اتفاقی افتاده است؟

به گزارش مشرق، رویترز  حداقل روزی ۶ دروغ در زمان تحریم‌های اقتصادی از ایران منتشر می‌کند.

بیشتر بخوانید:

استفاده رویترز از تکنیک "دروغ بزرگ" +عکس

محمد جواد ظریف- وزیر امورخارجه ایران

×××

اول آگوست سال ۲۰۱۷ خبرگزاری رویترز،  گزارشی اختصاصی به روی خروجی خود فرستاد. عنوان گزارش بسیار جنجالی و داغ بود: سپاه پاسداران ایران یک راه جدید برای پیوستن به شورشیان یمنی پیدا کرده است. مستند این گزارش یک نقشه از موقعیت جغرافیایی ایران و یمن بود و ادعا می‌شد که ایرانی‌ها از این طریق به شورشیان یمنی سلاح می‌رسانند، اما به طرزی حیرت‌انگیز روی نقشه هیچ راهی برای رسیدن ایران به یمن نبود. یمن کاملا محاصره شده بود.

اما ماجرا جالب‌تر هم می‌شد. نویسنده این گزارش «جاناتان سائول»  از لندن بود. دیگر مقالات سائول در رویترز عمدتا در حوزه صنعت حمل و نقل جهانی و مشکلات بانکی بود و منابع گزارش، سه مقام ارشد ایرانی بودند که اعلام می کردند ایران از این راه جدید مشغول رساندن سلاح به یمن است.  به این ترتیب سه مقام ارشد ایرانی با یک نویسنده متخصص صنعت حمل و نقل در لندن تماس برقرار کرده و به او خبر رسانده بودند که ایران راهی جدید برای رساندن سلاح به یمنی‌ها پیدا کرده است.  چرا آنها این کار را کرده بودند؟ دیوانه شده‌ بودند؟ این رویترز است؟

×××

چندی پیش نیز رویترز اعلام می‌کند که برخی از مقامات جمهوری اسلامی به دلیلی تحریم‌ها،  پاسپورت آفریقایی خریده اند و آماده خروج ۳۰ میلیارد دلار ارز از کشور هستند.

×××

سخنگوی وزارت خارجه نیز در یکی از نشست‌های خود می‌گوید: خبرگزاری رویترز بعضا در طی هفته‌های اخیر صحبت از خروج شرکت‌هایی از بازار ایران می‌کند که با بررسی متوجه می‌شویم که بعضا این شرکتها در طول این دو سال اصلا وارد بازار ایران نشده‌اند.

×××

حالا دیگر مهم نیست چه واقعه‌ای در کار است. اگر مسئله مربوط به ایران باشد؛ باید منتظر یک خبر اختصاصی از رویترز باشیم که با منابع ناشناسی که هرگز معرفی‌شان نمی‌کند از جلسات نامعلومی که تاریخ و مکانش مبهم است سخن بگوید که تصمیمات بسیار مهمی در آن گرفته می‌شود و فقط رویترز است که می‌داند چه شده است و منابع آگاه و ناشناسش. رویترز دیروز خبری منتشر می‌کند و از این سخن می‌گوید که جلسه ای در  مکانی نامعلوم در مقر رهبر ایران برگزار شده است و رهبر با تشر دستور داده است که هر کاری می‌توانید انجام دهید تا اعتراضات را تمام کنید. رویترز در همین گزارش از کشته شدن ۱۵۰۰ نفر در جریان آبان ماه امسال خبر می‌دهد. خبر رویترز بلافاصله توسط رسانه‌های فارسی زبان خارجی در وسیع ترین شکل ممکن پوشش داده می‌شود و بی‌بی‌سی روی آن رژه می‌رود. انگار جا مانده است.

×××

چرا رویترز این‌چنین شتاب‌زده و بدون لحاظ کردن کوچکترین اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری بین‌المللی ضدایران خبر و گزارش منتشر می‌کند؟ رویترز قماری نمی‌کند. این گزارش ها و اخبار برای ایرانیانی که در این سرزمین زندگی می کنند یک قمار بزرگ است. اما برای مخاطب خارجی کاملا قابل‌باور است. چرا اینگونه شده است؟ چرا دروغ‌هایی به این وحشتناکی درباره ایران منتشر می‌کند ومخاطب خارجی تعجب نمی‌کند؟

این تصویر مشهوری است. یک مرد چینی که روبروی یک تانک ایستاده است. واقعه مربوط به میدان «تیان آن من» است و این عکس مشهور توسط جف وایدنر در ۵ ژوئن ۱۹۸۹ در پکن گرفته شده است. تانک‌های ارتش آزادی‌بخش خلق به خاطر یک مرد ناشناس کوچک چینی متوقف شده‌اند.

کشتار میدان تیان‌آن‌من به مجموعه‌ای از تظاهرات اعتراضی در میدان تیان‌آن‌من شهر پکن، جمهوری خلق چین اطلاق می‌شود که به رهبری دانشجویان و از ۱۵ آوریل ۱۹۸۹ تا ۴ ژوئن همان سال ادامه داشتند. این اعتراضات که با حضور بیش از ۱۰۰ هزار نفر برگزار شد و نهایتاً با قتل تعدادی (۲۴۱ تا ۲۶۰۰نفر) از دانشجویان سرکوب شد. دانشجویان در این واقعه به ناپایداری اقتصادی چین و سرکوب‌های حزب کمونیست و فساد دولتی اعتراض کردند.

این تصویر در آن دوران و تا همین الان، مشهورترین تصویر منعکس شده از تاریخ چین در رسانه‌هاست و به شیوه‌های مختلفی تعبیر  و تفسیر شده است که معمولا همه آن ها در نسبت دادن این ویژگی‌ها به این تصاویر مشترکند: این تصویر نمادی از آزادی است، نمادی از قدرت مردمی در برابر نظامی‌گری، نمایشی از برتری نیروی انسانی در برابر ماشین و...

اما در کمال تعجب این نمادگشایی‌ها دقیقا و فقط برای یک مخاطب غربی، کیلومترها دورتر از چین معناپذیر است. این تصویر هیچ‌گاه در رسانه‌های چینی و در فرهنگ عمومی چینی‌ها این‌گونه تفسیر و نمادگشایی نشده است. در عین حال طنز تاریخی ماجرا هم اینجاست که این نماد آن قدر رسمیت پیدا کرده است که دسترسی به این تصویر در چین هم  ممنوع است.

مخاطب غربی عادت کرده است به تنها پذیرش «دیگری» هایی که «به باورهایی که آنها فکر می‌کنند ایمان دارد؛ ایمان دارد». باورهایی که سرانجام با قدرت شگفت‌انگیز رسانه‌های جمعی،  خود مخاطب هم خواهد پذیرفت. سناریوی رویترز در معنایی بزرگتر از اختلال امنیتی در جامعه امروز ایران قابل تفسیر است. باورهایی درباره ایران که دیگر رسانه‌های بدنامی مثل فاکس‌نیوز یا بی‌بی‌سی آنها راطرح نکرده‌اند. رویترز گفته است و رویترز در پارادایم رسانه‌ای دیگری، حرکت می‌کند. پارادایمی که به مدد اعتبار دست نیافتی رویترز، بیش از آنکه به نهادن تاثیراتی مقطعی و سریع در جامعه آشفته این روزهای ایران منجر شود در حال ساخت باورهایی است که مخاطب خارجی را برای هر گونه تصمیم دلهره‌آوری درباره ایران آماده می‌کند و به همین ترتیب به تدریج مخاطب ایرانی را نیز به قبول باورهایی درباره خود وادار خواهد کرد. این یکی از هوشمندانه‌ترین اتفاقات رسانه‌ای درمواجهه با ایران است.  این رویترز است؛ اما تصور می‌شد که شرطی در این میان وجود دارد. به شرط اینکه خواسته های سیاسی، از حد نگه‌دارنده رویترز فراتر نرود.اما حالا دیگر آن حدنگه‌دارنده هم وجود ندارد. رویترز چه کار می‌کند؟

×××

یک ماه از وقایع انتهایی آبان ۹۸ می‌گذرد و منابع امنیتی و اطلاعاتی ایران درباره میزان کشته شدگان این حوادث و همچنین دیگر جزئیات مربوط به این واقعه بسیار مهم سکوت کرده‌اند. در مطالعات رسانه‌ای ما با اصلی به نام ضربه اول روبرو هستیم. هر رسانه‌ای اولین پیام را درباره موضوع موردنظر ارسال کند برنده است و پیامش تا اندازه زیادی افکار عمومی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. تکذیب‌های بعدی و توضیحات بعدی عموما در بیش از نیمی از مخاطبان پیام اول ناکارآمد است و شنیده نخواهد شده است. به مدد سکوت منابع امنیتی ایران حالا رویترز ضربه اول را این‌گونه می‌زد: رقم حیرت‌آور ۱۵۰۰ کشته. ساعاتی بعد یک نهاد امنیتی ایران این رقم را تکذیب می‌کند اما باز هم خبری از داده‌ها جدید نیست. ضربه اول رویترز همچنان در حال گردش در افکار عمومی ایرانی‌هاست و تکذیب‌ها حالا دیگر پشت سر هم می‌آید. اما کاری می‌شود کرد؟

×××

در فوریه سال ۲۰۰۳ طرحی اعلام شد مبنی بر تاسیس یک دفتر نفوذ استراتژیک ‌ در آمریکا که یکی از وظایف عمده اش عبارت بود از انتشار دروغ هایی در رسانه های خارجی برای ترویج تصویر آمریکا در جهان. این طرح بلافاصله بایگانی شد. ماجرا واضح بود؛  اگر یک سازمان دولتی آشکارا اعلام می کرد که یکی از اهداف تاسیس آن،  انتشار دروغ  است در واقع به ضد خودش بدل می‌شد. این اتفاق معنای واضح دیگری هم داشت: انتشار رسمی دروغ ادامه خواهد یافت. اما ایده تاسیس یک آژانس حکومتی که وظیفه اش انتشار دروغ است بیش از حد صادقانه بود و باید به بایگانی سپرده می شد. دقیقا به این دلیل ساده که اشاعه دروغ، باید به نحوی کارآمد صورت بگیرد؛ والا دروغی در کار نیست.

منبع: مهر