به گزارش مشرق، عباس عبدی در روزنامه اعتماد مینویسد: انتخابات 1392 نشان داد که مردم حاضر نیستند این نهاد را کنار بگذارند. با همه ضعف و قوتهایش آن را حفظ کردند. انتخابات سال 1394 و مهمتر از آن 1396 اوج این روند بود.
کسانی در این انتخابات رای دادند که هیچگاه در گذشته در انتخابات شرکت نکرده بودند. در سال 1394 مردم به لیستی رای دادند که اصلا افراد آن را نمیشناختند حتی سیاستمداران و فعالان هم آنها را نمیشناختند ولی برای تقویت اصل انتخابات و برای ایران وارد این ماجرا شدند و اوج این حضور در سال 1396 بود که همه درصدد تقویت جایگاه این نهاد برآمدند.
ولی اتفاق مهمی در این فاصله رخ داد که نباید از نظر دور داشت که به وجه دوم انتخابات یعنی طریقیت آن مربوط میشود. طریقیت انتخابات یعنی بازتاب یافتن قدرت حقیقی جامعه در ساخت حقوقی آن و توجه به نیازهای مردم از طریق تعیین نمایندگان مطلوب خود در انتخابات.
در حقیقت هنگامی که انتخابات جا افتاد و به یک شیوه مورد قبول تبدیل شد، حالا باید نتیجه دهد. مثل یک ترازو که ساخته شده است و حالا باید وزنکشی کند. آنچه اکنون اتفاق افتاده این است که مردم و رایدهندگان مسئول نتایج انتخاباتی شدهاند که طریقیت نداشته است. چگونه؟
اگر به انتخابات سال 1392، 1394 و 1396 نگاه کنیم، روشن است که بخش بزرگی از رایدهندگان فاقد نامزد مطلوب خود در انتخابات هستند و فقط به دو دلیل تقویت نهاد انتخابات و نیز تقویت کشور و ایران به میدان آمدند و رای دادند، ولی اکنون متهم هستند که وضعیت کشور محصول رای آنهاست!
کسانی این اتهام را میزنند که انواع و اقسام گرایشها را از گردونه انتخابات خارج میکنند و در نهایت با ملاکهای محدود خود چند نفری را در سبد انتخابات باقی میگذارند و در نتیجه اصلی انتخابات 90درصد راه را آنان خودشان طی کردهاند، ولی مسئولیت کشور را متوجه انتخاب 10درصدی مردم میکنند! آنان توجه نمیکنند که اگر مردم نیایند میگویند چرا نیامدید و اگر بیایند متهم میشوند که چرا فلانی یا آن گروه را انتخاب کردید؟
این رفتار نشان میدهد که وارد مرحله طریقیت داشتن انتخابات شدهایم. به این معنا که دیگر نمیتوان برای تقویت نهاد انتخابات یا انتخاب میان بد و بدتر وارد انتخابات شد. انتخابات باید کارکرد واقعی خود را نشان دهد؛ انتقال قدرت حقیقی مردم به ساختار حقوقی.
درباره این دعاوی گفتنی است:
1- مردم در حالی از نماد انتخابات با حضور خود صیانت و پاسداری کردند که ابتدا ضدانقلاب و نفاق قدیم، و سپس منافقین جدید دنبال تحریم انتخابات بودهاند، طیفی از مدعیان اصلاحطلبی، سالهای 81 و 82 خواستار خروج از حاکمیت شده و در همان حال با گروکشی در مجلس و دولت وقت، خواستار تعطیلی انتخابات بودند و سپس هم، به تحریم انتخابات مجلس پرداختند. آنها همچنین در سال 88، دست به شورش علیه رأی اکثریت مردم زدند. بنابراین تظاهر به احترام به انتخابات و رأی مردم، به افراطیون مدعی اصلاحات نمیآید.
2- هرچند که منطقا شهروندی در قبال رأیی که میدهد و نتایجی که آن رأی به بار میآورد مسئول است، اما سیاستبازان حزبی نمیتوانند با پنهان شدن پشت نام مردم، از مسئولیت پاسخگویی مثلا درباره وعدههای انتخاباتی سال 92، 94 و 96 خود طفره بروند. این وقاحت و اعتراف به پوپولیسم خسارتبار است که کسی بگوید ما نامزدهایی را که در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس به مردم معرفی کردیم و خواستیم رأی بدهند، خودمان قبول نداشتیم! خب اگر قبول نداشتید.
برای چه وعدههای پرطمطراق رونق و گشایش اقتصادی به مردم دادید؟! مردم نمیشناختند، شما که میشناختید! این که نمیشود یک طیف سیاسی لااقل در دو دهه اخیر، در فصل انتخابات وعدههای خوشرنگ و لعاب بدهند و از قدرت و ثروت و امتیازات موجود حداکثر استفاده را برای 4 یا 8 سال استفاده کنند، در سررسید انتخابات بعدی که مردم شاکی شدهاند، به مردم بگویند ما اختیارات نداریم و یا فلان دولتمرد یا نماینده مجلس، «مطلوب» ما نبود، اما مجددا از مردم بخواهند با آنها و نامزدهایشان رأی دهند و دوباره 4 یا 8 سال، ملت را سر بدوانند! این رفتار پاندولی، توهین به شعور مردم علیالخصوص آن بخش از مردم است که از سر کماطلاعی و عدم شناخت دقیق از این طیف، به آنها اعتماد کردهاند.
3- نامزد مطلوب نداریم یعنی چه؟! سال 84، معین و کروبی و هاشمی، نامزد طیف مدعی اصلاحطلبی بودند؛ و در سال 88 با آمدن موسوی، خاتمی کنار رفت. در سال 92 و 96 نیز محمدرضا عارف (رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان) و اسحاق جهانگیری نامزد بودند.
اگر این همه آدم رنگارنگ، از نظر روزنامه آقای الیاس حضرتی و عباس عبدی، نامزدهای مطلوب نیستند، پس نامزد مطلوب آنها کیست؟! بهراستی چرا در همین انتخابات آتی مجلس، محمدرضا عارف را مجبور کردند انصراف دهد؛ جز از ترس بیکارنامگی و عدم اعتماد مردم؟ خب! چرا مسئولیت این بدعملی و برانگیختن نارضایتی عمومی را از سر خود باز میکنند و گردن نظام انتخاباتی میاندازند؟!
4- فرض کنیم امثال عبدی سال 76 نمیدانستند نامزد مطلوب ندارند، سال 80 و 84 و 88 و 92 و 96 (و سالهای 86 و 90 و 94 و 98) هم نمیدانستند و نمیدانند؟! پس برای چه بهعنوان مثال در تهرانی که 30 نامزد میخواهد، بالغ بر 130 نامزد اصلاحطلب ثبتنام کردهاند؟!