«من می ترسم» انگار می ترسد به شخصیت هایش نزدیک شود. آن ها را با فاصله ای مبهم تعریف می کند و در گفتن داستانش عجله دارد.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق –  ویژه‌نامه جشنواره فجر ۳۸ - / سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر از ۱۲ بهمن ماه بدون برگزاری آئین افتتاحیه بصورت رسمی کار خود را آغاز کرد و جشن سال جدید سینمای ایران فرا رسید. همانند سال‌های گذشته، مشرق در ایام برگزاری جشنواره، نقدهای مختلف و متنوعی از منتقدان و صاحب‌نظران این حوزه را بر فیلم‌های در حال اکران منتشر خواهد. همچنین برای هر روز اکران، گزارشی با عنوان روزنامچه فجر به مخاطبان ارائه خواهد شد که گزارشی از فیلم‌های اکران شده (در سانس اصحاب رسانه و منتقدان) خواهد بود.

*****

بی شک قوت و قدرت هر فیلم، به متنی برمی گردد که بر اساس آن، تهیه کننده و کارگردان دست به کار می شوند تا با کمک دیگر عوامل، ایده و فکرشان را در قالب سکانس ها و پلان ها در مقابل دید مخاطبانشان قراردهند.

این متن، که در اغلب موارد، همان فیلمنامه است، بیش از هر چیزی باید به خوبی بتواند عناصر داستانی اش را سرو سامان دهد. از این رو امسال فیلم های جشنواره را از منظر عناصر داستانی مورد بررسی قرار خواهیم داد تا علاوه بر سینما دوستان، نظر مخاطبان داستانی و ادبی مشرق را نیز جلب کنیم.

نام فیلم: من می ترسم

نویسنده: بهنام بهزادی

تهیه کننده / کارگردان: بهنام بهزادی / بهنام بهزادی

اصل ماجرا (خطر لو رفتن داستان) : بهمن فرهمند (با بازی پوریا رحیمی سام) هنرمندی است که مغازه اش را پلمب کرده اند و عشقش نسیم (با بازی الناز شاکردوست) هم قرار است جلای وطن کند. در میان این اوضاع نابسامان روحی و مالی، رد پای مهندس مسعود و نغمه پیدا می شود و زندگی فرهمند را دگرگون می کنند.

طرح داستان: «من می ترسم» دو رابطه غیر متعارفِ عشقی را در مقابل یک رابطه متعارف و سالم قرار می دهد و از قضا، همه این روابط را محکوم به شکست می کند!

چند یادداشت دیگر هم بخوانیم:

فیلم تعارض؛ چه چیزهایی یک مرد را از داخل فرو می‌ریزد؟

«سه کام حبس»؛ داستانی ضعیف برای فرمی قوی

فیلم «پدران»؛ ذوق و شوق کارگردان برای فیلمبرداری در همدان!

«لباس شخصی»؛ یک فیلم تلویزیونی برای مناسبت‌های انقلابی!

درونمایه و مضمون: درونمایه «من می ترسم» در مذمت کینه ورزی و لجبازی است.

پیرنگ: علت و معلول حوادث «من می ترسم» تا حدود زیادی قابل پذیرش و منطقی است اگر چه ورود نغمه به داستان و ادامه ماجراها با او یکی از پاشنه آشیل های «من می ترسم» در موضوع پیرنگ است.

شخصیت پردازی: «من می ترسم» انگار می ترسد به شخصیت هایش نزدیک شود. آن ها را با فاصله ای مبهم تعریف می کند و در گفتن داستانش عجله دارد.

صحنه پردازی: داستان «من می ترسم» به هیچ نحو تابع فضا و محیطش نیست و آن را در هر موقعیت و مکانی می شود روایت کرد اما چیزی که توی ذوق می زند، عدم استفاده مناسب از خانه بهمن به عنوان فضایی است که قابلیت‌های زیادی دارد.

دیالوگ (گفتگو) : جز در انتخاب اشعار گل درشت که کمک چندانی به روند فیلم نمی کند و حتی در شناخت شخصیت بهمن به عنوان یک شاعر، بی فایده است، بقیه دیالوگ های «من می ترسم» را می شود «قابل تحمل» ارزیابی کرد. اگر چه یکسانی فضای دیالوگ ها را می شود یکی از ضعف های «من می ترسم» دانست که البته قابل اغماض است.

فرم سینمایی: کاش بشود از بهنام بهزادی درباره هلی شات های زیادی که در طول فیلم گذاشته و کارکردش پرسید اما چیزی که مشخص است این که بهزادی در دکوپاژش به شدت معمولی و در برخی از سکانس ها ضعیف عمل می کند. شاید همین دکوپاژهای معمولی باعث می شود بگوییم او حق برخی لوکیشن هایش را ادا نکرده است. بازی پوریا رحیمی سام (در نقش بهمن) افت و خیزهای زیادی دارد و یکدست نیست اما درباره بازی الناز شاکر دوست با قوت می توان گفت با یکی از ضعیف ترین بازی های او روبرو هستیم. این بازی های معمولی و ضعیف را بگذارید کنار درخشش «ستاره پسیانی» که بسیار بیشتر از حد و اندازه فیلم، برای نقشش انرژی می گذارد و نتیجه اش را هم می بیند.

*میثم رشیدی مهرآبادی

برچسب‌ها