مشرق-- نوع سازمانها و نهادهاي حوزهي انرژي، ريشه در تنوع منابع انرژي، تنوع توليد و فرآوري، و تنوع مصرف آن دارد. هرچند که طرحريزي تاکتيکي هريک از سازمانهاي مرتبط با مقولهي انرژي، جداگانه، توسط خود آنها صورت ميگيرد، اما مسألهي هم سويي و «يکپارچگي» اين نهادها و سازمانها، مسألهاي «مغفول» مانده است، که به نظر ميرسد حتي پيدايش شوراي عالي انرژي نيز نتوانسته است آن را محقق کند. طرحريزي جامعي که بتواند، هماهنگي، هم جهتي، و يکپارچگي ميان سياستهاي مرتبط با انرژيهاي فسيلي، انرژي الکتريکي، انرژي هستهاي، و انرژيهاي تجديدپذير بوجود آورد، تنها در قالب طرحريزي استراتژيک امکانپذير است.
مطالعهي طرحريزي استراتژي ملي انرژي 7 نکتهي کلي را در بر دارد:
1- طرحريزي استراتژي ملي انرژي، يک مطالعهي ميان رشتهاي است که ميطلبد به صورت گروهي، با تشکيل گروه کار طرحريزي از ميان متخصصان علوم مرتبط، صورت پذيرد.
2- در شرايط کنوني، روش کلاسيک طرحريزي استراتژيک، منابع سنتي قدرت را پنج ستون اصلي، فرهنگ، سياست، اقتصاد، دفاع، و اجتماعي ميشناسد. در اين روش، انرژي را تنها ميتوان يک منبع فرعي قدرت ملي، و عمدتاً تابعي از ستون قدرت اقتصادي به حساب آورد.
منظور از منبع اصلي قدرت ملي، حوزههايي است که دو مقولهي بنيادي «ثبات ملي» و «بقاء ملي» در ارتباط مستقيم با آنها تعريف ميشوند. اين حوزهها در شکل سنتي آن، پنج ستون اصلي يعني قدرت اقتصادي، قدرت فرهنگي، قدرت سياسي، قدرت دفاعي، و قدرت اجتماعي هستند، که سقف بناي امنيت ملي بر اين پنج ستون استقرار دارد.
منابع اصلي قدرت، همچنين منابع اصلي ساختاري حکومتها در جوامع فعلي محسوب ميشوند: امروزه در ايران، دستهبندي کميسيونهاي اصلي مجلس شوراي اسلامي، دستهبندي وزارتخانههاي اصلي دولت، و ... مبتني بر همان تفکيک منابع پنجگانهي کلاسيک قدرت است. منبع فرعي قدرت ملي، منبعي است که زير شاخهي يکي از منابع اصلي قدرت ميباشد.
3- ساختارهاي ارگانيکي به مرور جاي خود را به ساختارهاي سايبرنتيکي ميدهد. اولين کارکرد اين تحول، کم رنگ شدن نقش و اثر ساختار سنتي قدرت ملي است که بر پايه منابع پنجگانهي کلاسيک قدرت رقم خورده است.
ساختارهاي سايبرنتيک، دو عنصر و ستون اساسي دارند: ستون قدرت اطلاعات و ستون قدرت انرژي.
با توجه به تعميم و گسترش روز افزون عنصر اطلاعات به ويژه اينترنت در جهان، و با توجه به تعميق نياز بشر به انرژي در آينده، «قدرت ملي نوين» از حالت پنج وجهي کلاسيک، به دو وجهي سايبرنتيک تغيير وضعيت خواهد داد.
لذا فرض اين نوشتار اين است که:
الف- اگر به منابع پنجگانه کلاسيک قدرت ملي تکيه شود، آنچه به هر پنج منبع مساعدت و کمک مينمايد، انرژي است. لذا ميتوان انرژي را يک «قدرت پايه و اساسي» و يک قدرت مولد دانست که پنج ستون کلاسيک قدرت ملي به آن تکيه دارند. در نتيجه نقش انرژي در قدرت ملي فزوني يافته و به سطح يک ستون اساسي و اصلي ارتقاء پيدا نموده است. اين نکته به معني «محور» قرار گرفتن انرژي در تصميمها و سياستگذاريهاي ملي است.
ب- اگر به منابع نوين قدرت ملي - در جهان آينده - توجه شود، ساختار قدرت آينده، قدرت سايبرنتيک است. قدرت سايبرنتيک، دو ستون اصلي دارد: اطلاعات و انرژي. در نتيجه نيمي از توان ملي را انرژي تشکيل ميدهد، پس به همين نسبت، نيمي از سياستگذاريها، بايستي معطوف به ارتقا موقعيت عيني انرژي در طرحها و برنامه-هاي ملي گردد.
ج- هر دو صورت الف و ب - روش سنتي يا روش نوين ساختار قدرت ملي- آنچه به طرز چشمگيري ارتقاء وضعيت يافته است، جايگاه و نقش انرژي در سياستهاي ملي جوامع است. اين مسئله موجب ميشود که درصد «تکيه»ي قدرت ملي به منبعي به نام انرژي، بازنگري شده و به جايگاه واقعي خود ارتقا يابد.
د- به تبع تنظيم درصد «تکيه»ي قدرت ملي به انرژي در نسبت با تکيه بر ساير منابع قدرت، در حوزهي انرژي نيز، بايد درصد تکيهي قدرت ملي به هر يک از انواع انرژي - فسيلي، الکتريکي، هستهاي، تجديدپذير- شفاف و روشن شود.
4- جهتگيري استراتژي انرژي جمهوري اسلامي، به عنوان يک آرمان قابل حصول - در افق 1414- سه محور کلي دارد:
الف- خود کفايي در حوزهي انواع انرژي. اين خود کفايي، به طور مشخص سه بخش مجزا را شامل مي-شود:
1) خودکفايي در دانش انرژي - انرژيهاي گوناگون- از طريق تحقق جنبش نرم افزاري در حوزهي انرژي. اين جهتگيري، بايستي به دنبال پيشتازي علمي باشد نه دنباله روي صرف.
2) خود کفايي در تکنولوژي انواع انرژي.
3) خود کفايي در توليد انرژي.
ب- مصرف بهينهي انرژي، به منظور کاهش مصرف بيرويه و در نتيجه امکان صدور بيشتر انرژي و حفظ محيط زيست.
ج- صدور همهي انواع انرژي، و فرآوردههاي مربوطه.
5- نکتهي اساسي، جهتگيري صنعتي کشور است: در شرايط فعلي، جهتگيري صنعتي کشور «حمل و نقل» محور و خودرو پايه است. صنعت خودرو در قلب اين جهتگيري و صنعت راه آهن و قطار، صنعت هواپيمايي و کشتي سازي در حاشيهي آن قرار دارند. در افق 1414، ايران ميتواند جهتگيري صنعتي شدن کشور را، صنعت انرژي قرار دهد: صنعت هستهاي - صنعت نفت و گاز و پتروشيمي- صنعت برق- و ... . به واقع، صنعت مادر براي کشوري با شرايط جمهوري اسلامي، صنعت انرژي است، نه جهتگيري ديگري. لذا طرح-ريزي استراتژي انرژي ميتواند اساس طرحريزي استراتژي صنعتي قرار گيرد.
6- روش طرحريزي استراتژي ملي انرژي با تبيين سطوح چهارگانه و تعيين جايگاهها در آن چهار سطح آغاز ميشود. در اين مسير تبيين محيط انرژي در انطباق با چهار سطح مزبور، نکتهي مهمي است. روند حرکت استراتژي انرژي به طور اجتناب ناپذيري، روش شاتل استراتژي است. با تبيين روند شاتل استراتژي در 8 گام، استراتژي ملي انرژي را ميتوان ترسيم نمود.
7- بايستهها:
الف- استراتژي ملي انرژي، سه حوزه را بايستي در بر گيرد : کلان نگري- همه جانبه نگري- آينده نگري.
ب- در افق 1414 نهاد متمرکز انرژي بايستي در کشور پديد آيد: وزارت انرژي.
اين وزارتخانه، شامل وزارت نفت - سازمان انرژي اتمي- بخش نيرو در وزارت نيرو - و بخشهايي از وزارت صنايع و معادن (به ويژه در حوزهي معادن ذغال سنگ) و بخشهايي از وزارت جهاد کشاورزي (در بخش بيوماس) ميگردد.
ج- در غير اينصورت براي اينکه استراتژي ملي انرژي توفيق يابد، لزوماً بايستي شوراي عالي انرژي در حد شوراهايي چون عالي امنيت ملي، فعال شود.
در اين مطالعه، در صدد بومي سازي تصميمسازي استراتژيک در حوزهي انرژي، در ميان متخصصان انرژي است، زيرا در واقع ديگر نميتوان منتظر متخصصان و اهل فن در علوم انساني براي سياستگذاري در حوزهي انرژي بود و بايستي اين تخصص در مطالعات ميان رشتهاي، در بين دانشمن