به گزارش مشرق به نقل از فارس ، در پی اجرای عملیات «خیبر» در روز 17 اسفند 1362 حمله دشمن شدیدتر شد؛ کار به جایی رسید که از فرمانده رده گردان و تیپ گرفته تا فرماندهان لشکرها، کلاشینکف به دست گرفته و به عنوان نفر پیاده وارد عمل شدند.
همان روز حاج همت فرمانده لشکر 27 محمدرسولالله (ص) به سمت خط دفاعی لشکر 41 ثارالله (ع) میرود تا از حاج قاسم سلیمانی فرمانده این لشکر، حدود 20 نفر نیرو بگیرد؛ حاج قاسم هم با اینکه با کمبود نیرو مواجهه بود، گفته بود «خطِ همّت خیلی حساس شده است؛ نمیتوانم به حاج همّت جواب رد بدهم».
حاج همت به همراه سیدحمید میرافضلی، مسئول اطلاعات لشکر 41 ثارلله سوار موتور شدند تا جلو بروند؛ در تقاطعی معروف به «چهارراه مرگ»، یک دستگاه تانک عراقی که در «پَدی» مستقر بود و آنجا را کاملاً زیر آتش میگرفت، چنان قوی این چهار راه را میکوبید که محال بود کسی از آنجا بدون تلفات خارج شود.
در این اثناء موتور سیکلتی که همت راکب آن بود و میرافضلی بر ترک آن قرار داشت، به چهار راه مرگ نزدیک شدند که با شلیک تیر مستقیم آن تانک بعثی، هر دو به شهادت رسیدند.
محسن رضایی آن روز را اینگونه روایت میکند: در تماس بیسیم با فرمانده قرارگاه جزیره جنوبی گفتم «حاجی چطوره؟ وضعش را بگو». او گفت «گفتنی نیست» گفتم «ولی تو به من میگویی چه شده؟» گفت «همت شهید شده!» نتوانستم بایستم. نشستم ...
عراقیها حتی جشن گرفتند، توی رسانههایشان با خوشحالی اعلام کردند یکی از فرمانده لشکرهای قوی ایران را کشتهاند؛ اولین باری که در جنگ به کسی عنوان «سیدالشهداء» دادند در همین عملیات «خیبر» بود؛ برای «حاجهمت».
همان روز حاج همت فرمانده لشکر 27 محمدرسولالله (ص) به سمت خط دفاعی لشکر 41 ثارالله (ع) میرود تا از حاج قاسم سلیمانی فرمانده این لشکر، حدود 20 نفر نیرو بگیرد؛ حاج قاسم هم با اینکه با کمبود نیرو مواجهه بود، گفته بود «خطِ همّت خیلی حساس شده است؛ نمیتوانم به حاج همّت جواب رد بدهم».
حاج همت به همراه سیدحمید میرافضلی، مسئول اطلاعات لشکر 41 ثارلله سوار موتور شدند تا جلو بروند؛ در تقاطعی معروف به «چهارراه مرگ»، یک دستگاه تانک عراقی که در «پَدی» مستقر بود و آنجا را کاملاً زیر آتش میگرفت، چنان قوی این چهار راه را میکوبید که محال بود کسی از آنجا بدون تلفات خارج شود.
در این اثناء موتور سیکلتی که همت راکب آن بود و میرافضلی بر ترک آن قرار داشت، به چهار راه مرگ نزدیک شدند که با شلیک تیر مستقیم آن تانک بعثی، هر دو به شهادت رسیدند.
محسن رضایی آن روز را اینگونه روایت میکند: در تماس بیسیم با فرمانده قرارگاه جزیره جنوبی گفتم «حاجی چطوره؟ وضعش را بگو». او گفت «گفتنی نیست» گفتم «ولی تو به من میگویی چه شده؟» گفت «همت شهید شده!» نتوانستم بایستم. نشستم ...
عراقیها حتی جشن گرفتند، توی رسانههایشان با خوشحالی اعلام کردند یکی از فرمانده لشکرهای قوی ایران را کشتهاند؛ اولین باری که در جنگ به کسی عنوان «سیدالشهداء» دادند در همین عملیات «خیبر» بود؛ برای «حاجهمت».