رئیس اسبق رسانه ملی گفت: یکی از اشتباهات من این بود که از آقای ناطق نوری حمایت کردم. کار درستی نبود. نباید سینما را با «سیاست» آن هم از جنس خط کشی‌های انتخاباتی مخلوط می‌کردم.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - این یک نظریه سیاسی نیست، در حوزه فرهنگ با افرادی نظیر «عزت‌الله ضرغامی» تکلیف‌ روشن‌تر است. قسمت دوم گفت‌وگو با عضو شورای عالی مجازی و ریاست سابق صدا و سیما این قضیه را اثبات می‌کند. اما قبل از خواندن قسمت دوم، تمام پیش‌فرض‌های موجود سیاسی را درباره ضرغامی فراموش کنید، ضرغامی سیاستمدار را فراموش کنید و با پیش فرض ضرغامی یک عاشق واقعی سینما، این مصاحبه را دنبال کنید. در شرایطی که بسیاری از مسئولان هم وزن ضرغامی سالی یکبار فیلم تماشا نمی‌کنند و کتابی نمی‌خوانند و آخرین اثر نمایشی که تماشا کردند، سریال یوسف پیامبر(ع) یا مختارنامه است، ضرغامی به قول جوانان دهه شصت و هفتادی به شکل خفنی فیلم باز است و فیلم شناس، و حال یک نسل سومی را می‌تواند دگرگون کند. هر چند ضرغامی در مقام مدیریت صدا و سیما، به پخش فیلم سینمایی در قاب جادو آنقدر رونق بخشید که نمی‌توان روزهای هیجان انگیز مدیریتش را فراموش کرد.

بخش سیاسی گفت‌وگوی عزت الله ضرغامی را اینجا بخوانید:

روی نیمکت ذخیره نظام هستم/ سابقه اصلاح‌طلبان در سانسور و فیلتر کردن صدای مخالف از اصولگراها بدتر است/ آقای روحانی در برابر انتقاد بسیار عصبانی می‌شوند/ فضای مجازی آمده تا انقلاب اسلامی را نجات بدهد


************

*آقای ضرغامی چرا ما باید در شرایطی که آمریکا سلول به سلول کشور را تحریم کرده باید بابت رایت فیلم‌های آمریکایی پول بدهیم. در جلسات خصوصی مقامات عالی نظام در مرداد ۱۳۸۳ به شما گفته‌اند که فیلم‌های خوب آمریکایی را پخش کنید و به این کمپانی این کشور پولی پرداخت نشود. چرا اداره تامین سیما بابت این فیلم‌های به شرکت‌های واسطه برای خرید رایت پول پرداخت می‌کند. با همین استدلال هم اکنون  تلویزیون فیلم خارجی مناسب به مردم ارائه نمی‌کند و مردم مشتری بازار متقلبانه و ناهنجار VOD های مجاز و غیر مجاز با محصولات کاملا پالایش نشده روبرو هستند.

شما دارید یک سئوال محرمانه را از کسی می‌پرسید که مسئولیت رسمی در این کشور داشته است. اجازه بدهید مسئول رسمی نگوید  من زرنگی کرده‌ام، حق رایت پرداخت نکردم. اجازه بدهید مسئول رسمی در این مورد صحبتی نکند.   اما همین مسئول رسمی می‌داند که چکار کند  که بدون اینکه مشکلات حقوقی بین‌المللی پیدا کند با حداقل پرداخت‌ها بتواند بیشترین دریافت‌ها را داشته باشد.

*آقای ضرغامی ما در مورد فیلم‌های آمریکایی نباید رایت پرداخت کنیم. میجرها (هفت کمپانی بزرگ پخش و تولید فیلم) بیست و اندی سال است که ما را تحریم کرده‌اند و رایت‌های خریداری شده در شبکه نمایش خانگی طی ده سالی که بنده اطلاع دارم تقلبی بوده‌اند. شما چگونه با این چالش کنار آمدید.

رئیس سازمان صدا و سیما  چون مورد اعتماد است باید برود و با حداقل پرداخت، بالاترین خروجی را فراهم کند.

*چرا این رویه شما ادامه پیدا نکرد، شما با این ظرافت‌ها عطش مخاطبان سینما در شکل گسترده‌ای  سیراب کردید. شاید خودتان خبر نداشته باشید، اما بخشی از علت محبوبیت شما و اینکه خیلی راحت میان مردم رفت و آمد دارید همین است. کاری به انتقادات سیاسی ندارم. اما اگر سیاسیون منتقد شما در زمان مدیریت شما در سازمان بودند، به درستی چشمشان را باز می‌کردند، متوجه می‌شوند که شما به خاطر اینکه یک عطش سی ساله را به شکلی گسترده سیراب کردید مورد توجه مخصوصا دهه شصت و هفتادی‌ها هستید. این شیوه در زمان مدیریت شما به درستی پایه‌گذاری شد و مخاطب دهه ۷۰ و ۸۰ سیما که به آثار پالایش شده عادت کرده بودند الان مخاطب VOD هایی پر از ناهنجاری و سایت‌های نامطلوب دانلود فیلم هستند. اعتقاد دارم که دوره رایت برخی‌ فیلم‌های خوب کلاسیک گذشته است و هیچ وقت در دوران مدیریتم از پخش آثار کلاسیک و محبوب سینمایی غافل نبودم.

من درباره الان صحبتی نمی‌کنم و تمام تحلیل من به دوره مدیریت خودم بازمی‌گردد. من الان اعتقاد دارم که دوره رایت برخی‌ فیلم‌های خوب کلاسیک گذشته است و هیچ وقت در دوران مدیریتم از پخش آثار کلاسیک و محبوب سینمایی غافل نبودم. من از روزی که به سازمان آمدم، گرم بودن آنتن برای من بسیار مهم بود. تا روز آخر، به صورتی که هر کس کانال‌های سیما را جستجو می‌کند، در یک شبکه متوقف شود و یکی از کانال‌ها را حتما تماشا کند، این هدف گذاری من بود. همان روزهای نخست که آمدم گفتم فیلم چی داریم؟ دیدم هیچ فیلم جذابی که مخاطب را پای تلویزیون بنشاند نداریم، نه ایرانی، نه خارجی.

من خاطرم هست، جلسه‌ای تا ۱۲ شب  در اتاق من تشکیل شد. آقای نادر طالب‌زاده (مدیر وقت اداره تامین خارجی سیما) هم بود. نادر زحمت خودش را کشید و بعدا دوستانی دیگری جای ایشان آمدند. چون من به دنبال یک تحول مدیریتی بزرگ بودم و از نادر کارهای دیگری انتظار داشتم. همان شب گفتم فیلم خارجی که باید داشته باشیم، بسیار ارزان است و با هزار یا دوهزار دلار می‌توان تهیه کرد.

 بالاترین رایت فیلم مربوط به «تروی» بود، ۱۰ هزار دلار بابت آن پول دادیم. دلار ارزان بود و رقم رایت فیلم‌ها هم ارزان بود. در آن جلسه گفتند فیلم خارجی نداریم. من به آقای طالب‌زاده گفتم به دوبی می‌روی در فروشگاه‌هایی که با کیفیت بالایی فیلم‌ها را می‌فروشند و شرکت‌های خاص مسئول فروش رایت  هماهنگی‌ها را لازم را به عمل می‌آوری، حداقل صد تا فیلم در کیف می‌گذاری و تا بیست و چهار ساعت آینده به ایران می‌آوری. من اتاق بچه‌های دوبله را هماهنگ می‌کنم که در سه شیفت کار کنند، چون من می‌خواستم آنتن خیلی زود گرم بشود، فیلم‌ها را پالایش و دوبله کنند و هماهنگی‌ها را انجام دهند که آثار باکیفیتی برای پخش روی آنتن داشته باشیم.

فیلم تایتانیک به لحاظ جذابیت‌های تکنیکی جزء فیلم‌های  برجسته‌ جهانی است و جوانان فیلم را دوست دارند، تماشا کنند. بخش‌هایی که از فیلم را می‌توانیم حذف کنیم، از ابتدا تا انتهای فیلم لباس خانم کیت وینسلت، با خطوط قرمز تلویزیون همخوانی نداشت و در بخش پایانی هم در آب مشکلاتی داشت. آمدیم و بخش روتوسکوپی را راه انداختیم.

آقای طالب‌زاده گفت فلان مدیر مسئول این کار بوده و ... من همان نیمه شب تلفنی با مدیر مربوطه تماس گرفتم، ایشان را توبیخ کردم و گفت چرا نتوانسته پول بدهد. گفتم بسیار کار نادرستی کرده‌اید که پول نداده‌اید. شما وقتی وظیفه‌اتان این است که پول بسیار کم را پرداخت کنید تا نیاز سازمان به سرعت برطرف شود. چون یک آقایی ایشان را تهدید کرده بود که خرید فیلم‌ها باید از کانال ایشان صورت پذیرد، اما من گفتم شما در هر صورت باید نیاز مالی اداره تامین را برآورده کنید.

از این نقطه در ابتدای ورودم به سازمان برای پخش‌ آثار روز و متنوع سینمای جهان و فیلم‌های کلاسیک کارم را شروع کردم و بعد چون روی این مسئله حساس بودم، گفتم بهترین فیلم‌های دنیا که ما می‌توانیم پخش کنیم، باید از تلویزیون پخش شوند. مثلاً مردم ما دوست دارند فیلم کینگ‌کونگ را از تلویزیون  ببیند. مشکل فیلم این بود که بازیگر زن، از ابتدا لباس نامناسبی دارد.

باید این مشکل را مرتفع می‌کردم. من فقط دارم در مورد سینما حرف می‌زنم. بحث‌های سیاسی و ایدئولوژیک در مرتبه دوم قرار دارد. فیلم تایتانیک به لحاظ جذابیت‌های تکنیکی جزء فیلم‌های  برجسته‌ جهانی است و جوانان فیلم را دوست دارند، تماشا کنند. بخش‌هایی که از فیلم را می‌توانیم حذف کنیم، از ابتدا تا انتهای فیلم لباس خانم کیت وینسلت، با خطوط قرمز تلویزیون همخوانی نداشت و در بخش پایانی هم در آب مشکلاتی داشت.

آمدیم و بخش روتوسکوپی را راه انداختیم. من در دیدار با دانشجویان این مسئله را مطرح کردم گفتم راه بهتری برای پخش فیلم‌های سینمایی دارید که با تشویق دانشجویان همراه شد. چند روز پیش دیدم یک مسابقه فوتبال در فضای مجازی درست کردند  و روی تصویر وریا غفوری آباژور گذاشته بودند، که آباژور به سوی دروازه می‌دود... (خنده) ....

من چون به این مسئله حساس بودم، به بخش‌های فنی در شبکه‌ها که این کار را می‌کردند سر می‌زدم. یکبار از شبکه دوم سیما بازدید مفصلی داشتم، دیدم بچه‌ها بسیار خوب کار می‌کنند و تیمی قوی فریم فریم روی فیلم‌ها کار می‌کنند. لباس خوب طراحی می‌کردند، احجام یکی از موارد کاربردی است. شما سریال پرستاران را حتما دیدی و متوجه نشدی که بچه‌های ما با هوش وظرافتی خاص آنقدر وسایل مربوط به بیمارستان مثل اکسیژن و سرم استفاده کردند که تهیه کننده سریال هم بیاید خروجی مارا تماشا ‌کند، دریافت اورجینال بودن از میزانسن‌ها خواهد داشت! من  چند شب پیش «دزدان دریایی کاراییب ۴ » را تماشا می ‌کردم، خانم پنه‌لوپه کروز، دائماً در جنگل در رفت و آمد است، خیلی وقت‌ها در مقابل خانم کروز برگ‌ها و تنه درخت بود و من به اعضای خانواده می‌گفتم ببیند، این لباس خانم کروز مناسب نیست، اما چنان تراولینگ‌هایی در فیلم هست که با همان برگ‌ها و تنه‌های درخت، اشکالات کاملا مرتفع شده و باید سازنده‌اش یاد بگیرد که این میزانسن جدید، از اورجینال آن با برگ‌ها و تنه‌های درخت اضافه شده، زیباتر است. به نظر می‌رسد برخی سکانس‌ها از پشت‌ درخت‌ها گرفته شده و هیجان فیلم را هم بیشتر کرده است.

*خاطرتان هست آقای ضرغامی قسمت دوم دزدان دریایی کاراییت را زمانی که شبکه ۵، شبکه تهران بود و راس ساعت ۱۳:۳۰ فیلم پخش می‌کرد و نسخه فیلم به قول سینه‌فیلمی‌ها پرده‌ای بود، یعنی از روی پرده سینما ضبط شده بود.

آفرین، پیش از من نمی‌توانستند این کار را انجام بدهند. من فرآیند روتوسکوپی را خدمت رهبری هم گزارش دادم.

*نظر ایشان در این مورد چه بود؟

حضرت آقا سئوالاتی درباره روتوسکوپی از من کردند که برای ایشان توضیح دادم. توضیح من چون استدلالی بود قاعدتاً مخالفتی وجود نداشت.

*ایشان موافق نمایش فیلم خارجی هستند؟

با فیلم‌های خوب حتماً.

*چون من شنیدم چندین بار روی موضوع تاکید خاص و ویژه داشتند.

حضرت آقا خودشان کارشناش فیلم‌ هستند، برخی مواقع که من خدمت حضرت آقا بودم از برخی ‌فیلم‌ها و سریال‌های خارجی تعریف می‌کردند.

 مثلا؟

 فیلم «با گرگ‌ها می‌رقصد» و یا سریال «جومونگ». من پریشب به منزل آقای شورجه رفته بودم  تا به ایشان سری بزنم، آخرین پست من درباره شورجه است. یک بحثی در منزل ایشان درباره دوبله مطرح شد. حضرت آقا درباره دوبله نظر خاص و ویژه ای دارند. در یکی از جلساتی که با دوبلورها داشتم در سال‌های ابتدایی فعالیتم و چهره‌های شاخص این عرصه با بنده ملاقات داشتند، من یک جمله‌ای که گفتم، که باور نمی‌کردند که رهبری اینقدر به حوزه دوبله توجه داشته باشد.   متاسفانه چند تن از بزرگان این عرصه را در سال‌های اخیر از دست دادیم. این جلسه زمانی برگزار شد که تمامی بزرگان این عرصه حضور داشتند.

رهبری  شخصا در مورد دوبله شاخص فارسی به بنده گفتند، فلانی یادت باشد اینکه می‌بینی که بعضی فیلم‌های خارجی خیلی خوب و حرفه‌ای هستند، بخشی اعظمی‌ از شاخصه‌های آثار به خاطر دوبله ممتاز و قوی دوبلورهای ایرانی است. خیلی دوستان دوبلور ما خوشحال شدند. چون قضاوت رهبری در مورد دوبله فارسی، بسیار ممتاز و عالی است. یعنی خوبی فیلم خارجی را بخش اعظمی رهبری به دوبله خوب ما نسبت می‌دادند.

مثلا فیلم کینگ‌کونگ با روش روتوسکوپی یک پلان سانسوری ندارد. تایتانیک دو صحنه حذفی دارد در فیلم کینگ‌کونگ لباس خانم نائومی واتس و در فیلم تایتانیک لباس خانم کیت وینسلت قابل پخش نیست که با روش روتوسکوپی قابل پخش شد. بنابراین روتوسکوپی دست ما را باز کرد که به مردم پاسخ بدهیم. *اما همه روتوسکوپی‌ها همانطور که خودتان فرمودید آباژور نشد.

روتوسکوپی‌ در یک حالت شد آباژور، صدتا دیگرش حجمی است، طراحی لباس است، بعد ما تقریبا به صحنه‌های خاص غیراخلاقی رسیدیم. حتی ما صحنه رختخوابی هم داشتیم که رئیس پلیس با همسرش در رختخواب است، با او تماس گرفته‌اند، یک حادثه پلیسی رخ داده و تلفنی به او می‌گویند به اداره پلیس مراجعه کن. ما باید این صحنه را نشان بدهیم تا دیالوگ برقرار ‌شود.

 با شیوه روتوسکوپی، ما رختخوابش را نشان می‌دهیم، اما همسرش را یکجا برمی‌داشتیم، اشکال ندارد مثلاً رئیس پلیس تنها خوابیده است. شاید مردم در وهله‌ اول بخندند و بگویند چرا «همسر» رئیس پلیس نیست ولی مخاطب می‌داند که ما نمی‌توانیم او را در آن موقعیت نشان دهیم و  دیالوگ‌ها را حفظ کنیم. مهم این است که مخاطب صحنه‌های مهم فیلم را از دست ندهد.   این بخش‌ها را در گفت‌وگو با دانشجویان هر کجا تعریف می‌کنم با کف و سوت همراه است.

مثلا فیلم کینگ‌کونگ با روش روتوسکوپی یک پلان سانسوری ندارد. تایتانیک دو صحنه حذفی دارد در فیلم کینگ‌کونگ لباس خانم نائومی واتس و در فیلم تایتانیک لباس خانم کیت وینسلت قابل پخش نیست که با روش روتوسکوپی قابل پخش شد. بنابراین روتوسکوپی دست ما را باز کرد که به مردم پاسخ بدهیم. دوران دریغ کردن از مردم گذشته است، با ترفندهای جدید باید نیاز مخاطب در هر حوزه فرهنگی برآورده کنیم. آقا رضا! از این روند گفت‌وگو خوشم آمد. شما داری چیزهایی را می‌پرسی که برای رسانه‌هایی نظیر شما مسئله نیست، که اتفاقا باید مسئله باشد.

*یکی از مسائل من این است که تلویزیون در دهه شصت و هفتاد شمسی بهترین فیلم‌های غیرآمریکایی جهان را پخش می‌کرد. فیلمی به نام «زاپاتا» پخش شد که من نسخه ویدئویی آن را دارم. اصلا جناب ضرغامی یک باکس پر بیننده تلویزیون می‌تواند پخش فیلم‌هایی باشد که در دهه شصت و هفتاد شمسی دوبله شده و آثار با کیفیتی بودند. می‌خواهم کمی در مورد آرشیو این آثار گفت و گو کنیم.

اتفاقا من هم دغدغه‌ای از این جنس دارم. مثلا فیلم‌های فرانسوی و آمریکایی جنوبی و ژاپنی در دهه ۶۰ پخش شد که دوبله‌های بی‌نظیری دارد. اما من دنبال یک کار عملیاتی بودم. بخشی از آن احیای آرشیو بود و درباره‌اش توضیح بیشتری خواهم داد.

در سطح مدیریت کلان در دوره قبل از من کارهای مهمتر دیگری انجام شده بود، اما زمانی که رئیس سازمان صدا و سیما شدم، در دوران گذار آنالوگ به دیجیتال قرار داشتیم. وقتی من روی مسئله فیلم تمرکز کردم، احیای آرشیوی که مد نظر شماست، یکی از اهداف من بود. چون مخاطب نسل جدید تلویزیون، فیلم‌های با کیفیت دوبله شده ما را در دهه شصت و هفتاد ندیده بود.

چند گروه درست کردم و هفته‌ای چند جلسه داشتم، چون می‌دانستم آنتن با فیلم سینمایی گرم‌تر می‌شود و باید برای سرگرمی مردم کاری بکنیم.   باور کنید وقتی گفتم کل فیلم‌های سازمان برای من لیست کنید  و این لیست حتما به صورت تفکیک شده باشد ۹ ماه طول کشید تا توانستیم تمامی فیلم‌های سینمایی آرشیوی سازمان را جمع‌آوری کنیم. هر شبکه‌ای هم برای خودش یک آرشیو خاصی داشت. ما بیست هزار تا فیلم داشتیم، بازبینی این آثار، بررسی کیفیت و دسته‌بندی آن‌ها که کدامیک اکشن، هارور، کمدی، خانوادگی، کودک و نوجوان، و ... خودش یک دنیا کار بود. این اتفاقات، مربوط به نخستین سال حضور من در سازمان صدا و سیما بود.

هر دفعه می‌آمدند، پنج تا مجلد می‌دیدم و تورق می‌کردم، می گفتم بدرد نمی‌خورد. به هر حال من با همه توان با همه مشغله‌های سیاسی، تمام دغدغه‌ام احیای آرشیو سازمان بود.

مجلدها را می‌گفتیم ببرید و مجلدهای بعدی را بیاورید. تا بخشی از آرشیو و فیلم‌های سازمان سامان گرفت. برای احیای آرشیو می‌دیدم که برخی نسخ کیفیت بسیار پایینی دارند، می‌گفتم که برای این دوبله چرا تصویر خوب جدید نداریم. پاسخ می‌دادند که ما دستگاه خوبی خریدیم که کیفیت فیلم‌ها را ارتقا می‌دهد، ولی زمان می‌برد.

قبل از مسئولیت سازمان، من و بهروز افخمی به کشور چین رفته بودیم. دو نفری باهم رفتیم فیلم خریدیم. یک فروشگاه در پکن بود که فیلم می‌فروخت. چینی‌ها در کپی کردن لوح DVD استاد هستند. من دارم در مورد زمانی حرف می‌زنم که VCD به عنوان یک پدیده نوظهور برای تماشای فیلم در کشورمان مورد استفاده قرار می‌گرفت. در این فروشگاه افخمی دنبال آثار با کیفیت خودش بود و من هم دنبال خرید فیلم‌های خودم بودم. قیمت هر DVD یک دلار بود. ۱۰ تا من خریدم، افخمی هم هر چه در توان داشت، فیلم خرید. «ژنرال پاتن» (فرانکلین شافنر)   را خیلی به دنبال نسخه خوبش بودم. دیدم کیفیت فیلم در DVD عالی است و آپشن‌های زیادی در مورد این فیلم وجود داشت.

تیزرها و پشت صحنه و مصاحبه با عوامل در فیلم وجود دارد و قیمت آن فقط یک دلار است، مفت. این قضیه در ذهن من بود و در مقطعی که قصد انجام کار عملیاتی برای احیای آرشیو را داشتم، دیدم کارم با آن دستگاهی که فیلم‌ها را ترمیم می‌کند پیش نمی‌رود و در جلسات احیای آرشیو سینمایی سازمان، با این حرف برخی آقایان دائما مواجه می‌شدم که کیفیت خوب در دسترس نداریم. همانجا در جلسه گفتم تلفن نمایندگی ما را در دفتر چین بگیرید.

آقای کوهستانی مدیر ما در دفتر چین بود. به ایشان گفتم آقای کوهستانی، الان در پکن به فلان خیابان می‌روی، ده هزار دلار برایت می‌فرستم، کل این فروشگاه را برای من می‌خری، یعنی از هر فیلم یک عدد برای من می‌خری، بسته‌بندی می‌کنی و به سه شماره با هواپیما به تهران می‌فرستی. اینکار را کرد و بچه‌های سیما دیدند که همه این فیلم‌ها با نسخه ممتاز و آینه در دستشان است. گفتنم این دستگاه را جمع کنید، اینا مال ترمیم آرشیوی است که بدان دسترسی نداریم، ده هزار تا فیلم در اختیار شماست، فیلم‌ها را جابه‌جا کنید و آنهایی که دوبله‌ نشده را پس از تهیه رایت دوبله و به مرور نمایش دهید. حتی نسخه‌هایی که ما رایت آنها را خریده بودیم، نسخه خریداری شده  در دوره آنالوگ فاقد کیفیت دوران دیجیتال بود. این روش‌ را من اسمش را جهادی می‌گذارم. به  بچه های‌ سازمان در همان زمان گفتم، حالا شما مکاتبه می‌کنید، بعضا در خرید گیرهم می‌کنید و به جای هر نسخه باید کلی پول بدهید، کی برسد، نرسد...، ما رفتیم مشکل اصلی ترمیم آرشیو را با یک فروشگاه چینی حل کردیم. حالا یکی بیاید برود اسناد و بررسی کند و یک دفعه اجتهاد کند که ضرغامی ۱۰ هزار دلار بدون استعلام، فیلم خرید. چون کسانی که ماجرا نمی‌دانستند از این حرف‌ها زیاد می‌زدند.

 جالب اینجاست دستگاه‌های نظارتی سراغ ما آمده بودند، به ما می‌گفتند استعلام‌های خودتان را برای سریال مختار به ما نشان دهید. گفتند مگر فقط این تهیه‌کننده و این کارگردان می‌تواند بسازد شما سه تا استعلام دیگر برای ساختن این سریال به ما نشان بدهید. به این دوستان گفتم: شوخی نکنید، ساخت سریال مختار مگر استعلامی است، مگر در این کشور چه کسی می‌تواند سریال مختار بسازد، همه جمع شوند و ما یک مزایده برگزار کنیم. مختار را در این کشور فقط یک نفر می‌توانست بسازد و همه باید به او کمک کنند. نگاه‌ها در دستگاه‌های نظارتی گاهی تبدیل به شوخی می‌شود. من این موارد را بارها خدمت بزرگان عرض کردم و به رؤسایشان هم اعلام شده و به آنان تذکر داده شده است.

نامه‌ای از یک دستگاه نظارتی آمد که ما پاسخ ندادیم. در متن نامه آمده بود که شما فلان پول را به فلان تهیه‌کننده داده‌اید، این تهیه‌کننده کسی است که ریش‌هایش را هفت تیغه می‌زند، به طوریکه مورچه روی آن بوکس‌وبات می‌کند. در نامه رسمی چنین متنی قید شده بود. من این نامه را بردم دفتر(خنده) .... (خنده) ....، گفتم این نامه رسمی است. اولا من متهم هستم که با این تهیه‌کننده قرارداد بستم که ریش‌هایش را می‌زند، خب بزند، اما چرا در نامه رسمی نوشته‌اید که مورچه روی صورتش بوکس و بات می‌کند؟

*به این نامه پاسخ هم دادید؟

نه، قطعا چنین نامه‌ای جواب ندارد، من وقت نشد با شما بحث کلان مدیریتی کنم، شما با طرح بحث‌های دیگری مرا به جایی که خودتان می‌خواستید بردید، تا من توضیح بدهم مشکلات دستگاه‌های نظارتی ما چیست که کار انجام نمی‌شود. گرفتاری ما چیست؟ گرفتاری ما در وهله نخست تصمیم‌گیری است، ناهماهنگی دستگاه‌های نظارتی و اجرایی است. دستگاه‌های نظارتی نمی‌دانند بر چه چیزی نظارت می‌کنند و بر چه چیزی نظارت نمی‌کنند. خودشان را جای یک مدیر نمی‌گذارند. یعنی من باید نامه‌های تشویقی از دستگاه‌های نظارتی دریافت کرده باشم که یک شبه بدون استعلام زنگ زدم ده هزار دلاری پرداخت کردم و آرشیو فیلم صدا و سیما را در نخستین‌ روزهای مدیریتم در سازمان باسازی کردم.

*ما در نیمه دهه هشتاد ساعات کاری خودمان را با زمان پخش فیلم‌های سینمایی تلویزیون تنظیم می‌کردیم. من با یکی از فعالان شبکه نمایش خانگی ارتباط داشتیم و به شوخی یکدفعه به من گفت تمام آرشیو بروس لی را که آماده سازی کردم دارم به تلویزیون واگذار می‌کنم، اداره تامین به ما گفته آقای ضرغامی خیلی بروسلی دوست دارد. واقعا فیلم‌های بروسلی را خیلی دوست دارید؟

حتما دوست دارم، من فیلم‌های رزمی را به دلیل تم و مضمون عدالتخواهانه خیلی دوست دارم. من یکی از حرف‌هایم به مدیرانم این بود که شما فیلم‌های شرقی کم نشان می‌دهید، فیلم‌های غربی را پخش کنید اما فیلم‌های شرقی، سامورائی با محوریت نمایش هنرهای رزمی، دارای روایت‌های عدالتخواهانه‌ای است. البته این سیاست ربطی به علاقه من به بروس لی ندارد.

*چه نگاه ایدئولوژیک ممتازی... اصلا فکرشم نمی‌کردم.

فیلم‌های شرقی تقریباً با مضمونی که گفتم عدالتخواهانه است.

*از آثاری که شما از تلویزیون پخش کردید و رهبرانقلاب دوست داشته نمونه‌های دیگری بفرمائید.

ایشان سریال جومونگ را دوست داشتند، یکی دوبارهم در مورد این سریال توصیه‌هایی به بنده کردند، برداشت من این بود که این سریال می‌تواند الگو باشد.

در مورد نمایش فیلم‌های خارجی ما نمی‌توانیم که درهای دنیا را به روی خودمان ببندیم. ما از ممنوع کردن نمایش و اکران فیلم خارجی ضربه بزرگی خوردیم و یک بازار قاچاق چند دهه‌ای در حوزه توزیع فیلم در سطوح زیرزمینی شکل گرفت. در نتیجه هدفی که من دنبال می‌کردم این بود درب‌های بسته شده را باز کنم.

*وقتی شوالیه تاریکی با دوبله محمود قنبری پخش شد همه ما ذوق زده شدیم.

ببین، در مورد نمایش فیلم‌های خارجی ما نمی‌توانیم که درهای دنیا را به روی خودمان ببندیم. ما از ممنوع کردن نمایش و اکران فیلم خارجی ضربه بزرگی خوردیم و یک بازار قاچاق چند دهه‌ای در حوزه توزیع فیلم در سطوح زیرزمینی شکل گرفت. در نتیجه هدفی که من دنبال می‌کردم این بود درب‌های بسته شده را باز کنم. به جای صرف هزینه فیلتر کردن سایت و جلوگیری از توسعه گیرنده‌های ماهواره‌ای، من تمام کاری که می‌توانستم بکنم این بود، آثاری که مردم به آن‌ها علاقه‌مند بودند را از سیما پخش کردم. همین مشکل را الان با فضای مجازی دارم. چند وقت پیش می‌خواستم بروم ببینم وقتی دچار یک بیماری می‌شویم، چه علائمی نمایان می‌شود، هر سایتی را جستجو می‌کردم، فیلتر شده بود.

چون این‌ها اطلاعات متعلق به سایت‌هایی است که مسائل پزشکی را مطرح می‌کنند، یک عکس از اندام انسان ضمیمه محتوایشان است و مشمول قانون فیلترینگ شده‌اند و همه صفحات را بسته‌اند و واقعا یک عده به این آگاهی نیاز دارند. اینقدر تصاویر مبتذل در اینستاگرام و کانال‌های تلگرام هست و متولدان دهه هشتاد خیلی حرفه‌ای تر از ما از فیلتر شکن استفاده می‌کنند و به همه چیز دسترسی دارند، آنوقت یک آدم مسن که به دنبال نشانه‌های بیماری و علائم آن در فضای مجازی است، دسترسی ندارد.

** آقای ضرغامی می‌خواهم علت محبوبیت‌های شما و علی لاریجانی را مستقل از یک فضای سیاسی از دریچه یک نسل سومی انقلاب بررسی کنم و دنبال پاسخ‌های شما باشم. من در روزنامه دولتی قبلی که کار می‌کردم و محمد خاتمی به آنجا رفت و آمد داشت، هر بار که او وارد فضای روزنامه می‌شد من از روزنامه خارج می‌شدم. علت کامل مشخص است. من آقای خاتمی را دوست نداشتم چون ایشان از ممنوع کنندگان نمایش فیلم خارجی در ایران بود. اصلا یکی از مخالفت‌های یک طیف هنردوست در ایران همین نکته ساده‌ای است که دارم خدمت شما عرض می‌کنم. بهترین خاطره ما از علی لاریجانی این بود که قسمت اول و دوم داستان اسباب‌بازی را از تلویزیون پخش کرد. اما نمایش فیلم خارجی در سیما در دوران شما به شکل دلپذیری متحول شد. چون در قسمت اول گفت‌وگو اشاره مستقیمی به احیای شبکه نمایش داشتید که در حال حاضر یک شبکه مرده است. این علاقه من و شما به فیلم و صنعت سیما و احیای نمایش آثار متنوع سینمایی از تلویزیون برای من اهمیت فراوانی دارد. شما در این بخش مصاحبه از منظر یک سینه فیلمی با من گفت و گو می‌کنید. چه شد که روال نمایش فیلم‌های متنوع سینماهای جهان در تلویزیون در دوران شما اوج گرفت. شما به عنوان یک چهره اصولگرا یا انقلابی و یا هر عنوانی که خود شما به آن قائل هستید وارد تلویزیون که شدید  و دروازه‌های فیلم خارجی را باز کردید. ای کاش بیشتر می‌ماندید تا رویه نمایش سریال‌های خارجی در ریل خودش می‌افتاد.

مشابه این تعریف بشدت هیجانی و احساسی را تجربه کرده‌ام. من همواره خودم را مدیون محبت هم نسلی‌های شما می‌دانم. راستش من خودم را قبل از اینکه یک مدیر باشم، یک عاشق سینما مثل بچه‌های هم نسل شما هستم. البته این تجربه را وامدار مدیریت در حوزه سینما می‌دانم.

از راست: محمد علی طالبی، ابولقاسم طالبی، احمد طالبی‌نژاد، نادر طالب‌زاده

*مدیریت در حوزه سینما کار بسیار دشواری است.

واقعا دشوار است. البته من یک مثالی دارم و بارها گفته‌ام هر کسی که در حوزه سینما می‌خواهد مدیر شود باید یک حداقل‌هایی را بداند. فرق بین ابولقاسم طالبی‌ و نادر طالب‌زاده و علیرضا طالبی فیلمنامه‌نویس و طالبی کیسه برنج(محمد علی طالبی) و طالبی منتقد را باهم بداند.

 اگر شما فرق این ۵ طالبی را بلد باشید می‌توانید مدیر سینمایی باشید. چون هر کدام این دوستان قطب‌های مهمی در سینما هستند. چندی پیش جلسه‌ای داشتیم، آقای سید محمود رضوی گفت: این مثال شما خیلی خوب یادم مانده که کسی که می‌خواهد مدیر سینمایی شود، فرق میان آقایان طالبی و طالب‌زاده‌ها را بداند. من همیشه آقای محمد علی طالبی را با عنوان «طالبی کیسه برنج» یاد می‌کنم. واقعا کیسه برنج یکی از فیلم‌های خوب سینمای ماست.

گفتم الان این مثال من کمی‌ پیشرفته‌تر شده، در شرایط کنونی اگر می‌خواهید مدیر سینمایی باشید باید جولیاها را بشناسید. کسی که می‌خواهد مدیر سینمایی شود، اگر توانست فرق میان آنجلیناجولی و جولیارابرتز و جولیان مور را بداند، مشخص است که با سینما آشناست. اکثر این بچه‌ها که می‌گویند ما آنجلینا جولی را می‌شناسیم، جولیا رابرتز را کمتر می‌شناسند و جولیان مور را برخی اصلا نمی‌شناسند. گفتم ایشان هم سن و سال ماست، اخیر اسکار گرفت، چون در جوانی‌اش آنقدر نگرفت که در دوران میانسالی نصیب‌اش شد.

جولیان مور - آنجلینا جولی - جولیا رابرتز

*آقای ضرغامی ۵ فیلم ایرانی مورد علاقه‌تان که مثل یک صفحه موسیقی اگر چند بار گوش بدید خسته نمی‌شوید و دوست دارید بازهم تماشا کنید کدام آثار هستند؟ در انتخاب فیلم‌های مورد علاقه‌اتان از چهارچوب مشخصی که حول شما چیده‌اند رها شوید.

من از فیلم‌هایی نام می‌برم که واقعا دوستشان دارم. نه مثل این دوستان منتقد روشنفکر که شب‌ها راکی و رمبو می‌بینند صبح راجع به فیلم‌های روشنفکری و گلخانه‌ای نظریه پردازی می‌کنند. من راکی و رمبوهایی ایرانی را نام می‌برم که دوستشان دارم نه اینکه با گفتن نام فیلم «خانه دوست کجاست» ژست الکی بگیرم. صادقانه نظرم را خواهم گفت.

 ۱- تاراج ۲ – تنگسیر ۳ – «اخراجی‌ها ۱ »  ۴ – لیلی با من است ۵- بادیگارد

در مورد اخراجی‌ها بگویم که خیلی با این فیلم صفا کردم. هر بار تلویزیون تکرار می‌کند بازهم می‌نشینم و می‌بینم. پیامکی هم به ده‌نمکی می‌زنم، هر بار با همین مضمون «دمت گرم».  من یتیمخانه ایران را که چند شب پیش پخش کردند، دوباره دیدم، ابولقاسم طالبی  رفیق بنده است، بازهم پیامک «دمت گرم» را ارسال کردم. آژانس شیشه‌ای  و مهاجر هم فیلم‌های خوبی است اما من در مورد این ۵ فیلم نظر واقعی‌ام را گفتم و تعدادی که خواستی کاملا مشخص است.

*حالا ۵ فیلم خارجی منتخب خودتان را بگویید.

۱- گلادیاتور «ریدلی اسکات» ۲ – مرگ‌جویان «جوئل شوماخر» ۳ – شمشیرزن یک دست «چان چنگ» ۴ – طالع نحس «۱» ریچارد دانر  ۵ – «روح» از «جری زاکر»

چندین پیش در برنامه «سینما یک»، فیلم «مرگ جویان» را تحلیل کردم.

با گفتن این اسامی الان تصور می‌کنند تلویزیون در زمان مدیریت بنده این ‌فیلم‌های را زیاد پخش می‌کرد، چون ضرغامی دوست داشته است. من یک پست به نام شمشیرزنان یکدست دارم، درباره سه فرمانده شجاع دوران جنگ که یک دست داشتند و درباره‌اشان نوشته‌ام، اما سه رزمنده‌ای که اسم بردم عزیزان و شمشیرزنان یکدست جمهوری اسلامی هستند. به آن فیلم اشاره کردم و درباره این سه نفر نوشتم.

فیلم روح

*اولین فیلمی که از شبکه نمایش پخش کردید، کدام فیلم بود؟

اولین فیلمی که در شبکه نمایش، پخش شد فیلم روح بود. خیلی هم استقبال شد، گفته بودم که شبکه نمایش در ساعت ۱۱ فیلم‌های معنوی و معناگرا پخش کند. فیلم‌های معناگرا برای مخاطب این ساعت بسیار خوب است.

*با کدام کمدی‌ها حال می‌کنید در میزانسن تخمه و متکا؟

من در گذشته فیلم‌های جری لوئیس را دوست داشتم، الان  خیلی رابطه برقرار نمی‌کنم، اما مجموعه دیدی با هنرنمایی دیتر هالروردن را به خاطر دوبله‌ و هنرنمایی منحصر به فرد مرحوم حسین عرفانی دوست دارم، ارثیه فامیلی و داستان دوقلوهای دیدی را دوست دارم. فیلم  تغییر چهره (Face/Off) از آن دسته فیلم‌هایی است که هر بار تلویزیون پخش کند با آن همراه می‌شوم.  

اگر ۵ فیلم دینی انقلابی بخواهی نام ببری حتما یکی از این فیلم‌هاسفرسنگ است. «سفر سنگ» تمام المان‌های سینمای انقلابی و دینی را یکجا دارد. این فیلم قابل نمایش نبود و در زمان مدیریت من در تلویزیون نمایش داده شد، به خاطر فرزانه تاییدی و رضا فاضلی غیرقابل نمایش بود.

*خوبی انقلابی ها حالا با تعریف اصولگرا این است که هر چه خرابی در دهه شصت اصلاح طلبان در ممنوعیت به بار آوردند، اصولگرایان این روند را تغییر دادند مثل مرحوم ایرج قادری.

البته ایرج قادری را آقای لاریجانی به سینما بازگرداند، اتفاقا قادری با بازگشت به سینما فیلم خوبی ساخت. در آن زمان در وزارت ارشاد من معاونت امور استان‌های بودم و زمان آقای میرسلیم معاون سینمایی شدم.

در آن زمان سینمای گلخانه‌ای حمایت می‌شد توسط آقای بهشتی و دوستانشان که توسط آقای لاریجانی حفظ شدند. ایرج قادری اول انقلاب تاراج ساخت. تاراجی که من واقعا دوست دارم و فیلمی انقلابی بود. قادری فیلم «می‌خواهم زنده‌ بمانم» را با خانم فاطمه گودرزی ساخت که فیلم بسیار خوبی شد، بعد از این فیلم دیگر با آثار او ارتباط برقرار نکردم. خدا رحمتش کند یک شب از من وقت می‌خواست که با من صحبت کند و شب احیا بود. من تا تا نیمه‌های شب با ایشان جلسه داشتم.

از ساختمان ارشاد رفتم به مراسم احیایی که در مدرسه مطهری آقای کاشانی گرفته بودند، چون وقتی نداشتم و باید مسئله این هنرمند را حل می‌کردم. شب احیا دوساعت جلسه داشتم تا به ایشان بگویم چه چیزهایی از او می‌خواهم و او نیز حرف‌هایی داشت. من آنشب نگران مراسم احیا بودم اما به این فکر می‌کردم احیای من در صورتی مقبول خواهد بود که مسئله هنرمندان را حل کنیم.

 من معتقدم اگر از ۱۰ فیلم انقلابی بخواهی نام ببری تاراج یکی از آن‌ها خواهد بود. اگر ۵ فیلم دینی انقلابی بخواهی نام ببری حتما یکی از این فیلم‌ها سفرسنگ است. «سفر سنگ» تمام المان‌های سینمای انقلابی و دینی را یکجا دارد. این فیلم قابل نمایش نبود و در زمان مدیریت من در تلویزیون نمایش داده شد، به خاطر فرزانه تاییدی و رضا فاضلی غیرقابل نمایش بود.

 خیلی‌ها فکر کردند که نمایش این فیلم تبعاتی خواهد داشت. «رضا فاضلی» یک ضد انقلاب شش دانگ بود منتها این‌ها مهم نیست. فیلم یک اثر دینی کامل است، جالب اینجاست که قبل از انقلاب ساخته شده، قصه هم دارد و تا آخر اثر با آن همراه می‌شوی. برخی آثار روشنفکری مثل کوه آقای امیرنادری را بیچاره شدم تا فیلم به پایان رسید. بیچاره شدم. اگر این را می‌گویم لطفا دوست و همکاران، نگویند که ما ضد روشنفکران هستیم، خیر، فیلم کوه سینما نیست و من با آن گونه  ارتباط برقرار نمی‌کنم.  

*شما در زمان مدیریت سینمایی‌تان هنرمندان جمع می‌کردید و تجمعات معنوی و گردشی خوبی با آنان داشتید.

فضای هنرمندان را باید تغییر می‌دادم. هیچ‌کس دیگر این کار را نمی‌کرد و گاهی هنرمندان را جمع می‌کردیم می‌رفتیم در مناطق جنگی یا جشنواره استانی برگزار می‌کردیم و آنان متوجه می‌شدند در کشور چه اتفاقاتی رخ می‌دهد. در دوره مرحوم هاشمی معاون سینمایی بودم و برای سازندگی کشور خیلی کارها انجام شد. تصاویری که بنده در شبکه‌های اجتماعی از بازدید مترو به همراه هنرمندان منتشر کردم قابل دسترسی است. از آقای کیارستمی در این جمعیت هست تا مهرجویی، مرحوم عزت الله انتظامی و مشایخی و بسیاری از کارگردانان معروف که از متروی در حال ساخت در دهه هفتاد بازدید می‌کردند و یا با هماهنگی آقای آقازاده، هنرمندان را به سکوهای نفتی کشور می‌بردیم و با هلی‌کوپتر به برخی این مناطق می‌رفتیم تا هنرمندان در مواجه‌ای میدانی ببینند که چقدر زحمت در این کشور کشیده می‌شود. وقتی این رویدادهای را از نزدیک می‌دیدند حسشان عوض می‌شد. منتها عمر من در سینما به یک سال و نیم بیشتر نیجامید و پایان کار من با دوم خرداد مصادف شد. یکی از اشتباهات من این بود که از آقای ناطق نوری حمایت کردم. کار درستی نبود. نباید سینما را با «سیاست» آن هم از جنس خط کشی‌های انتخاباتی مخلوط می‌کردم.

با تشکر از فرصتی که در اختیار مشرق قرار دادید.

پایان.

گفت وگو : مرتضی بیات - علیرضا پورصباغ