سرویس جهان مشرق - با گام جدید کاهش تعهدات ایران در برجام، اروپا و به ویژه سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس در ژستی حق به جانب تهدید به نظام ماشه و ارجاع پرونده هسته ای به شورای امنیت کردند که پاسخ ایرانیِ خروج از NPT، آنها را سر عقل آورد و مقدمه سفر جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به تهران را فراهم کرد. اگرچه از قبل هم روشن بود که رویکرد اروپا بخشی برنامهریزی شده از سیاستهای امریکایی در برجام است ولی واکنش منفعلانه آنها این حقیقت را روشنتر کرد.
سه کشور اروپایی از مطالبه خود برای آغاز مذاکرات فرا برجامی دست نکشیدهاند و دستور کار سفر بورل به تهران هم، بر روی نفوذ منطقهای ایران متمرکز است. این درخواست نامشروع اروپایی و امریکایی و اصرار بر آن، معانی جدیدی هم دارد که در راهبرد سلب مؤلفههای قدرت ایران، متوقف کردن یکسرهسازی موازنه قدرت منطقه ای که با اخراج آمریکا از منطقه تحقق مییابد نیز باید کنار گذاشته شود. این یعنی امریکا از گردابی که با ترور وحشیانه سردار حاج قاسم سلیمانی برای خود ساخته، بدون هزینه انتقام خارج شود و ابزارهای قدرت ایران به عقب بازگرداند.
یعنی در حالی که اروپا و امریکا ابزار و توانی برای اثرگذاری به شرایط و مواضع ایرانی ندارند، با مسیر مذاکره و یک فریب جدید، مشکل امریکا و اروپا حل شود و باز هم با گزارش «هیچ» در کارنامه دیپلماتهای خندهرو، امتیاز بدهیم و وعده سرخرمنی دریافت کنیم. نکته این سفر که قبل از آن در توئیت دکتر ظریف و پالس آمادگی برای مذاکره با واکنش تحقیرآمیز ترامپ روبرو شد و هرگونه برداشته شدن تحریم را غیرممکن دانست، به مؤلفههای دیگری هم مرتبط است.
چندی قبل یک نظریه پرداز اصلاح طلب که پدرش مشکوک به ساواکی بودن و خودش هیچگاه در جمع جوانان نازیآباد توسط ساواک دستگیر نشد، به دولت فاقد کارنامه و سرافکنده از ناکارآمدی و فقدان شایستگی، توصیه انتخاباتی کرده بود و اصرار داشت که برای تولید یک دوگانه جدید در افکار عمومی، در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی، بر ضرورت مذاکره و حل مشکلات اقتصادی و تحریم تاکید شود تا راه نجاتی برای این جماعت مشکوک الهدف باشد.
این بدان معناست که آمریکا و اروپا با دریافت این پالسها، احساس میکنند، یک جناح سیاسی با دیدگاههای خسارتبار، نیازمند به مذاکره است و لذا، بورل را به تهران فرستادهاند تا مسیر جدیدی برای این رویکرد را تقویت و با همان سناریوی برجام، این جماعت مرده را احیا نمایند. دیپلماتهای مذاکره کننده با بورل پیشاپیش اعلام کرده اند که برای مذاکرات منطقه ای آماده اند و دکتر ظریف یک جمله طلایی بیان کرده که مقدمات و شاخصهای آن را به خوبی درک نمیکند.
او کشف کرده که پس از هر جنگ، باید مذاکره کرد! در حالی که دو فاکتور مهم را نادیده گرفته است. مذاکره کننده شجاع و انقلابی که از منافع ملی دفاع کند، باید بر روی ابزار قدرت خود مذاکره نکند و به دنبال تکمیل شرایطی باشد که پس از جنگ، امتیاز کافی از دشمن را بگیرد. حال که آمریکا در حال التماس برای باقیماندن در عراق است و نوچههای تروریست آن در ادلب در حال تار و مار شدن هستند ولی با وقاحت دنبال «جنایت قرن» میباشند، هنوز وقت مذاکره فراهم نیست تا شرایط تسلیم آنها در مذاکره فراهم شود. حاصل این سفر قبل از اینکه ارتباطی با منافع ملی داشته باشد، بوی حزبی و انتخاباتی و فتنهسازی میدهد.