لیست ۳۰ نفره‌ی نمایندگان پایتخت، نقطه‌ی ثقل پارلمان محسوب می‌شوند و به طور معمول، ژنرال‌های اصلی مجلس، عمدتا از میان نمایندگان پایتخت سر برمی‌آورند.

سرویس سیاست مشرق- کنش سیاسی، به ویژه سیاست‌ورزی در ابعاد ملی (مثلا حضور در انتخابات)، خواه ناخواه، تابع قواعد و استانداردهای خاص خود است. مکانسیم‌های انتخاباتی در همه جای دنیا، شباهت‌های ناگزیر دارند که از منطق «دو دو تا، چهارتا» پیروی می کند. طبق این منطق، در سیستم پارلمانی، سهم اکثریت مجلس نصیب یکی از دو یا چند جریان اصلی و تثبیت شده‌ی سیاسی است. هر گونه ریزش، تشتت و پراکندگی در آرای یک جریان سیاسی، لاجرم به نفع جریان اصلی رقیب تمام خواهد شد.

بعد از مسایل و تنش‌های دامنه‌داری که بر سر «لیست واحد»، بخش زیادی از توان و وقت مفید و قانونی برای تبلیغات را از جریان انقلابی گرفت، با حصول وحدت در روزهای پایانی تبلیغات، باز مساله دیگری به یک شبهه‌ی بزرگ از سوی برخی جریانات و گروه‌های درون جریان انقلابی تبدیل شده است و آن «ضرورت یا عدم ضرورت رای لیستی» است.

واقع امر آن است که جناح مقابل جریان انقلابی، یعنی «اصلاح‌طلبان»، در امر سیاست‌ورزی هم به اصول «آهنین» انضباط تشکیلاتی و سازو کار حزبی پایبند هستند و هم استانداردهای رقابت برای انتخابات را به خوبی به کار می بندند. این دو مولفه، دقیقا اموری است که جناح اصلاحات برای عدم تحقق آن در جناح مقابل تلاش می کند.

در سال ۹۴، لیدر اصلاحات با علم به اهمیت «لیست» در انتخابات، شخصا ورود کرد و با وجود این که بخش عمده‌ی فهرست موسوم به «امید»، چهره‌های ناشناخته و نه چندان کارآمدی بودند، برای رای آوردن همین لیست خود را کاملا خرج کرد، چرا که در دید آن اردوگاه، منافع جمعی و برنامه‌های بلندمدت آن، مهم‌تر از هر اختلاف سلیقه یا چون و چرا بر سر افراد بوده و هست.

گرچه لیدر اصلاحات به صورت خاص، و کلیت آن جریان به صورت عام، هزینه‌ی حمایت از آن فهرست را امروز باید با بی‌اعتباری در افکار عمومی(حتی بدنه‌ی حامی جریان اصلاحات) بپردازد، اما در بطن ماجرا، فهرست امید، ماموریت خود را، و سرفصل‌های تعیین‌شده ی حزبی-تشکیلاتی را به خوبی به انجام رساند.

وظیفه‌ی تشکیلاتی که برای فهرست «امید» تعریف شده بود، در وهله نخست تبدیل کلیت مجلس، به نهادی منفعل در برابر دولت بود تا حتی الامکان جلوی مخالفت‌های موثر را با برنامه‌های دولت بگیرد. از سوی دیگر، اعضای فهرست امید وظیفه داشتند با حمله‌ به نهادهای انقلابی و ارکان نظام، نوعی ابزار فشار برای تسویه‌حساب‌های سیاسی دولت ایجاد کنند. به علاوه، تندروهای فهرست امید هم ماموریت داشتند با نطق‌های پرحرارت و جنجالی، مطالبات رادیکال جریان اصلاحات را در اذهان عمومی تازه نگه دارند و همچنین اولویت‌سازی‌های کاذب را برای سیاستگذاری کشور دامن بزنند. از این چشم‌انداز، فهرست امید، در انجام وظایف محوله تشکیلاتی، فهرست موفقی بود و اصلاح‌طلبان مزد پایداری بر «رای لیستی» را گرفتند.

اما در جریان انقلابی، ظاهرا به دلایل مختلف اوضاع بر عکس است. اگر تا دیروز، به نحوی بسیار عجیب و غیرمنطقی، همه‌ی تلاش برخی چهره‌ها و گروه‌های درون خانواده، صرف زدن نقطه ثقل و معروف‌ترین و باسابقه‌ترین نامزد جریان انقلاب (محمدباقر قالیباف) می شد، حالا که وحدت بر سر لیست حاصل شده، باز همان چهره‌ها و گروه‌ها، همه تلاش خود را برای زدن تاکتیک «رای لیستی» گذاشته‌اند.

چه بخواهیم، چه نخواهیم، لیست ۳۰ نفره‌ی نمایندگان پایتخت یک کشور، نقطه‌ی ثقل پارلمان ان کشور محسوب می شوند و به طور معمول، ژنرال‌های اصلی مجلس، عمدتا از میان نمایندگان پایتخت سربرمی آورند. چه در مجلس ششم که تحت سیطره کامل اصلاحات بود، چه در مجلس هفتم که اصولگرایان اکثریت داشتند و بر مجلس حاکم بودند، نمایندگان پایتخت بسیار تعیین‌کننده بودند و نقش اصلی را در خط‌دهی به مجلس ایفاء می کردند.

از قضاء، در مجلس دهم که فهرست تهران یکدست از میان اصلاح‌طلبان نه چندان قوی و شناخته‌شده بود، مجلس از معضل نداشتن «ژنرال» به شدت رنج می برد. با این حال، چون ۳۰ نماینده تهران از یک جریان سیاسی بودند که کاملا بر اساس تصمیمات تشکیلاتی اصلاحات عمل می کردند، علی‌رغم تلاش‌های بعضا بی‌وقفه‌ی تک‌چهره‌های پیگیر و متعهد از حوزه‌های انتخابیه دیگر، روح مجلس کاملا همنوا با دولت و حتی تحت سیطره آن بود و مجلس دهم هیچ‌گاه هویت مستقل خود را در برابر دولت پیدا نکرد.

علاوه بر این، در کلام بزرگان نظام و انقلاب هم کلیدهایی هست که اهمیت موضوع «فهرست‌های انتخاباتی» را موکد می سازد. برای نمونه، رهبر معظم انقلاب در یکی از انتخابات‌های چند سال اخیر فرمودند:

" به نظر بنده این‌جور می‌رسد که چون یکایک افراد را ممکن است نشناسیم -خود بنده هم وقتی این فهرست‌ها را می‌آورند که بیایم رأی بدهم، بعضی از آدم‌های این فهرست‌ها را نمی‌شناسم امّا اعتماد می‌کنم به آن کسانی که [اینها را] معرّفی کرده‌اند، و نگاه می‌کنم ببینم آن کسانی که این فهرست را معرّفی کرده‌اند چه کسانی هستند؛ اگر دیدم اینها آدم‌های متدیّن و مؤمن و انقلابی‌ای هستند، به حرفشان اعتماد می‌کنم و به [فهرست] آنها رأی می‌دهم؛ اگر دیدم نه، کسانی که این فهرست را داده‌اند کسانی هستند که به مسائل انقلاب، به مسائل دین، به مسائل استقلال کشور خیلی اهمّیّتی نمی‌دهند، دلشان دنبال حرف آمریکا و غیرآمریکا است، به حرفشان اعتماد نمی‌کنم...» حتی با وجود آنکه «ممکن است سعی ما به نتیجه نرسد و غلط انتخاب کنیم، عیبی ندارد؛ خدای متعال از ما قبول خواهد کرد، چون کار خودمان را کرده‌ایم، تلاش خودمان را کرده‌ایم. "[۱]

به لحاظ منطقی هم، اگر سرلیست یک فهرست انقلابی، بالاترین رای ممکن را بیاورد و به مجلس راه پیدا کند، لیکن به تعداد کافی افراد همفکر و همسو با خود را در مجلس پیدا نکند، عملا کاری از پیش نخواهد برد، چرا که نه عِدّه و عُدّه کافی برای مساله مهمی چون تعیین رییس مجلس را در اختیار دارد و نه می تواند برای ارایه و تصویب طرح‌های مهم در جهت منافع انقلاب و کشور و یا ایستادگی در برابر طرح‌ها و لوایح مغایر با منافع ملی، پشتیبانی کافی را فراهم کند.

متاسفانه شاهدیم که برخی چهره‌های جوان و البته پرشور و حرارت نزدیک به جریان انقلابی، با تفسیری نه چندان جامع از مسایلی چون «تکلیف‌گرایی» آن هم بدون توجه به «نتیجه»، شمشیر را برای رای لیستی از رو بسته‌اند و مثلا در توئیتر، هشتگ «نه به رای لیستی» به راه می اندازند.

این جوانان و پرشور که عمدتا تجربه‌ی فعالیت سیاسی رسمی و کار عملی در سیاست را ندارند، بدون توجه به پیچیدگی‌های عرصه‌ی سیاست‌ورزی، استانداردها و قواعد کنش‌های سیاسی بزرگ چون انتخابات، لزوم سلسله‌مراتب، عقل جمعی، مصلحت‌سنجی، هماهنگی تشکیلاتی و وحدت و انسجام حزبی و انضباط ستادی، صرفا با استناد به فرمایشی از حضرت امام(ره) که در متن و بستر خاصی بیان شده، چنین استدلال می کنند که در زمینه انتخاب و رای دادن، تنها مامور به ادای تکلیف هستند و نتایج و تبعات انتخاب و شیوه رای دادن را حائز اهمیت نمی دانند.

باز هم برای رفع این ابهام و تصحیح خطا در تفسیر، می توان و باید به کلام بزرگان نظام و انقلاب رجوع کرد. از قضاء، رهبر انقلاب در همین زمینه، فرمایش بسیار مهم و کارگشایی دارند. ایشان فرمودند:

" امام فرمودند: ما دنبال تکلیف هستیم. آیا این معنایش این است که امام دنبال نتیجه نبود؟ چطور می‌شود چنین چیزی را گفت؟ امام بزرگوار که با آن شدت، با آن حدّت، در سنین کهولت، این همه سختی‌ها را دنبال کرد، برای اینکه نظام اسلامی را بر سر کار بیاورد و موفق هم شد، می‌شود گفت که ایشان دنبال نتیجه نبود؟ حتماً تکلیف‌گرایی معنایش این است که انسان در راه رسیدن به نتیجه مطلوب، بر طبق تکلیف عمل کند، برخلاف تکلیف عمل نکند، ضدتکلیف عمل نکند، کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشی که پیغمبران کردند، اولیای دین کردند، همه برای رسیدن به نتایج معینی بود، دنبال نتایج بودند. مگر می‌شود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم؟ یعنی نتیجه هر چه شد، شد؟ نه. البته آن کسی که برای رسیدن به نتیجه، برطبق تکلیف عمل می‌کند، اگر یک وقتی هم به نتیجه‌ مطلوب خود نرسید، احساس پشیمانی نمی‌کند، خاطرش جمع است که تکلیفش را انجام داده است. "[۲]

در حالی که حقیقتا کشور در «مقطع حساس کنونی»تری نسبت هر زمان دیگری به سر می‌برد، و بخش بزرگ عقلا و دلسوزان جریان انقلابی کشور در چند ماه اخیر، به ضرورت، بلکه وجوب، شکل‌گیری یک مجلس انقلابی، متعهد، کارآمد و خوشفکر برای مقابله با جنگ اقتصادی، سیاسی و امنیتی نظام سلطه علیه کشور، واقف بوده و برای وحدت بر سر لیست واحد در پایتخت تلاش کرده‌اند، «وحدت در مصداق» و «وحدت در روش» در کلیت نیروهای انقلابی و وفاداران به انقلاب، دو مولفه استراتژیک در انتخاب اصلح برای نیل به توفیق نهایی هستند.

[۱] http://farsi.khamenei.ir/others-report?id=۳۱۹۸۲

[۲] http://kayhan.ir/fa/news/۱۸۲۴۷۶

برچسب‌ها