علی رغم تلاش رسانه های چپ و راست برای خلق دو قطبی های سیاسی بزرگ ( اصولگرا، اصلاح طلب/ انتصاب، انتخاب و...) در انتخابات اخیر اما این دوقطبی ها چندان مورد توجه گسترده قرار نگرفت.

به گزارش مشرق، مهدی جهان تیغی فعال رسانه ای طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:

انتخابات مجلس شورای اسلامی در حالی به پایان رسید که میزان مشارکت در کشور همچنان محل بحث و گفتگو است. بزرگترین اشتباه در تحلیل انتخابات اخیر تعمیم دادن دلایل کاهش مشارکت به عموم مردم است. به نظر می رسد که تحلیل علمی تر آن است که باید حداقل پانزده الی نهایتا بیست درصدی از جمعیت جامعه ایرانی که انتظار می رفت پای صندوق رای بیایید ولی نیامد را مورد بررسی قرار داد. تحلیل ذیل نیز بیشتر ناظر به این طیف است:

1. علی رغم تلاش رسانه های چپ و راست برای خلق دو قطبی های سیاسی بزرگ ( اصولگرا، اصلاح طلب/ انتصاب، انتخاب و...) در انتخابات اخیر اما این دوقطبی ها چندان مورد توجه گسترده قرار نگرفت. چون علی رغم حضور قطب اصولگرایی، قطب اصلاح طلب در ضعف سیاسی و اجتماعی قرار داشت. اصلاح طلبان به علت عملکرد وحشتناک شان در دولت و مجلس عملا قادر به ایجاد تشکیل یک قطب انتخاباتی بزرگ و قوی رد برابر اصولگرایان نشدند. زیرا اصلاح طلبان اگر با تندترین چهره های افراطی خود نیز در صحنه انتخابات میشدند به علت انزوای اجتماعی ناشی از عملکردشان، قادر به خلق یک قطب پرجاذبه انتخاباتی نبودند. عدم حضور قوی اصلاح طلبان نیز ترسی برای برخی از مردم ایجاد نکرد که به خاطر تغییر وضعیت موجود به اصولگرایان روی بیاورند. از طرفی اصولگرایان نیز نتواستند یک جاذبه حداکثری و یا باور به تغییر گسترده در تهران خلق کنند. همه اینها به این معناست که برای بخشی از طیف خاکستری جامعه(همان بیست درصد از جامعه متمایل به رای دادن که اینبار حاضر به مشارکت نشد) ادبیات سیاسی فعالین دو جناح عمده کشور برای انتخابات اخیر مجلس، جاذبه خاصی خلق نکرده است.

2. علاوه بر عدم شکل گیری دو قطبی سیاسی، دو قطبی اجتماعی قوی نیز در انتخابات اخیر شکل نگرفت، زیرا افزایش مشارکت به خصوص در اقشار خاکستری بیش از آنکه بر مولفه های سیاسی استوار باشد بر دو قطبی های اجتماعی شکل می گیرد. در انتخابات اخیر خبر چندانی از حساسیت های هیجانی و اجتماعی طبقه ضعیف، متوسط و ثروتمند و یا بدنه متعصب اجتماعی مدافعان آزادی، توسعه مدنی و حتی بدنه متعصب عدالت طلب جامعه ایران، علائمی پررنگی از خود نشان ندادند. این هم البته از شاهکارهای دولت شراکتی اعتدال و اصلاح طلب است که توانسته ناامیدی را در همه طیف ها و طبقات اجتماعی به صورت همزمان ایجاد کند. این موضوع نشان می دهد که دولت روحانی بیش از هر دولتی دیگری به سرمایه اجتماعی انقلاب ضربه زده است!

3. اما از یک نکته ظریف و بزرگ در اینجا نباید غفلت کرد. بخش قابل توجهی از مردمی که در انتخابات شرکت نکردند، همان مردمی بودن که با حضور در تشییع میلیونی سردار سلیمانی نشان دادند که انقلاب هنوز زنده است. بنابراین کاهش حضور را نباید به کلیشه های همچون قهر سیاسی مردم از انقلاب ربط داد. پس مساله را چگونه باید تفسیر کرد؛ به نظر می رسد ما با یک رفتار هوشمند اجتماعی از طرف مردم روبه رو هستیم، رفتاری که می گوید با انقلاب می خواهد پیوندش را با تحمل بالاترین هزینه ها حفظ کند ولی نارضایتی از دولت و مجلس اعتدالی و اصلاح طلب فعلی را اصرار دارد که گویاسازی کند. از این منظر میزان مشارکت انتخاباتی مردم تهران بیش از میزانی است که گفته شده رای خود را در صندوق انداخته اند. زیرا جمعیت نزدیک به بیست درصدی از از جامعه نیز که در مقاطعی قبلا پای صندوق رای آمده و اینک نیامده، با یک قهر موقتی درصدد انتقال پیام به دولت و مجلس فعلی و صدالبته مجلس و دولت آینده است و در واقع با نیامدنش، مشارکت انتخاباتی کرده است!

4. انتخابات اخیر نشان داد، دولت روحانی و اصلاحات ضربه بزرگی به دموکراسی و صندوق رای کشور زده اند که امید می رود جریان انقلابی با حضور در مجلس و در ادامه اقدامات مثبت قوه قضاییه این دموکراسی و سرمایه اجتماعی را به صندوق رای کشور بازگرداند. اصولگرایان تنها با ارائه کارنامه موفق و واقعی کردن احساس تغییر در کشور می توانند این قشر را به صندوق رای برگردانند. موضوعی که اگر اصولگرایان در آن موفق شود، برخلاف هیجانات زودگذر دموکراسی خواهانه اصلاحات، به معنای واقعی به غنای بیشتر مردم سالاری در جمهوری اسلامی کمک کرده اند.