کد خبر 104629
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ - ۲۱:۳۵

به گزارش مشرق، کامران نجف زاده در وبلاگش می نویسد: یکبار یادم هست در نیویورک خواستم در فرصت یک دقیقه ای با لری کینگ مصاحبه کنم.به چشم بر هم زدنی نشستم مقابلش و خیلی تند سوالم را پرسیدم. لری کینگ آمد جواب بدهد که خانم کریستین امان پور پرید وسط ماجرا. گفت:"این کار شما خیلی غیر حرفه ایست آقای نجف زاده! شما باید اول با دفتر سی ان ان در فلان جا هماهنگ کنید. امکان ندارد بگذارم مصاحبه کنید". بعدبلند نچ نچ می کرد و می خواست ما را بلند کند. یک خانم دیگری هم که فارسی زبان بود و همکارش با کمال احترام به خانم امان پور هر چه او می گفت تکرار می کرد و من محکم به صندلی ام چسبیدم. بعد از لری کینگ خواستند بلند شود و بدون هماهنگی حرفی نزند. پیرمرد تحویل نگرفت.

گفتم ببخشید دیگر ما حرفه ای نیستیم خانم. همین شکلی هستیم. دوباره سوالم را پرسیدم. لری کینگ اینقدر پیرمرد خوبی بود. قشنگ جواب داد.

 

بخواهی هماهنگ کنی یا هیچ وقت یا وقتی دیگر دیر شده به مقصد می رسی. من بارها تجربه کردم. صدبار با دفتر شیراک تماس گرفتم و بارها نامه دادم نشد. تا اینکه در یک نمایشگاه کشاورزی گیرش آوردم. گرچه محافظ های شیراک حسابی از خجالتم در آمدند وقتی می خواستم از اصل غافلگیری استفاده کنم. سوالم را به زور پرسیدم. شیراک هم جواب کوتاهی داد. تمام تنم کبود شد اما مصاحبه را گرفتم.

 

مدیر برنامه ها می گویند راه این است، چاه این است...تو باید از راه دگر بروی برادر! با مسی هم همین شکلی مصاحبه کردم. باید از اصل غافلگیری استفاده کرد با کانتونا نشد. با زیدان نشد. با سارکوزی نشد. نامه نگاری های ما همه بیهوده بود. گرچه خبرنگارهای غربی لب تر کنند با رییس جمهور ایران مصاحبه می کنند.