کد خبر 1050982
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۲:۱۵

آن قدر در رویای رفتن به خارج از کشور غرق بودم که هیچ گاه فکر نمی کردم در دام دزدان و خلافکاران بیفتم و همه سرمایه و آبرویم را از دست بدهم...

به گزارش مشرق، این ها بخشی از اظهارات دختر ۱۶ ساله ای است که به همراه خواهرش و به دلیل حرکات و رفتار مشکوک در یکی از خیابان های هسته مرکزی مورد ظن ماموران انتظامی قرار گرفته بود. آن ها که در پاسخ به سوالات ماموران انتظامی دچار تناقض گویی شده بودند در نهایت پرده از ماجرای تلخی برداشتند که موجب سرگردانی و حیرانی آن ها در خیابان های شهر شده بود. دختر ۱۶ ساله در حالی که به شدت اشک می ریخت درباره حادثه تلخی که برای او و خواهر ۱۴ ساله اش رخ داده بود، گفت: از مدتی قبل رویای زندگی در خارج از کشور فکر و ذهنم را مشغول کرده بود. با خودم می اندیشیدم اگر در خارج از کشور زندگی کنم آزادی کامل دارم و هیچ کس مرا به خاطر ارتباط با جنس مخالف، آرایش یا نوع پوشش سرزنش نمی کند.

بیشتر بخوانید:

سرنوشت عجیب یک زن

وقتی در فیلم های ماهواره ای ارتباط آزادانه و مختلط دختران و پسران جوان را می دیدم تحت تاثیر این فیلم ها قرار می گرفتم و سپس با هیجان خاصی ماجراهای عاشقانه ای را که در فیلم ها دیده بودم برای خواهر کوچک ترم  تعریف می کردم. هیچ گونه اطلاعاتی هم درباره چگونگی رفتن به خارج از کشور یا نحوه زندگی و امرار معاش در کشورهای دیگر نداشتم. فقط افرادی را می دیدم که در ساحل دریا یا مکان های تفریحی به خوش گذرانی مشغول اند و هیچ کس هم کاری به آن ها ندارد. هر چه بیشتر این گونه فیلم ها را تماشا می کردم بر شدت علاقه ام برای زندگی در یکی از شهرهای خارجی افزوده می شد. آن قدر غرق در افکار و خیالات خودم بودم که فکر می کردم به محض رسیدن به خارج از کشور همه امکانات رفاهی را برایمان فراهم می کنند و ما فقط به تفریح و خوش گذرانی می پردازیم چرا که من در یک خانواده هشت نفره و در منطقه گلشهر مشهد زندگی می کنم و چهار خواهر و یک برادر دارم. پدرم نیز با خرید و فروش املاک هزینه های زندگی ما را تامین می کند.

به همین دلیل قصد داشتم از این شرایط زندگی و سرزنش های دیگران رها شوم و طوری زندگی کنم که هیچ کس به من امر و نهی نکند! در حالی که این فکار در وجودم ریشه دوانده بود به همراه خواهرم در یکی از مراکز تجاری شهر با دو پسر غریبه آشنا شدیم. آن ها مدعی بودند که بارها به خارج از کشور سفر کرده اند و از آن جا لباس های خارجی را برای فروش به ایران می آورند.


با شنیدن این حرف ها خیلی خوشحال شدم و رویای خودم را برای رفتن به خارج از کشور برای آن دو جوان بازگو کردم به همین دلیل ارتباط تلفنی من و خواهرم با آن دو جوان غریبه در حالی آغاز شد که هیچ شناختی از آن ها نداشتیم و هر بار در یکی از نقاط شهر با ما قرار می گذاشتند. آن ها مدعی بودند اگر من بتوانم هزینه های سفر را تامین کنم آن ها من و خواهرم را به ترکیه می برند.

من هم که آرزویم فقط رفتن به خارج از کشور بود همه حرف هایشان را باور می کردم و شب ها را با رویای قدم زدن در کنار دریا و مکان های تفریحی و تاریخی به صبح می رساندم در حالی که نمی دانستم این مکان ها در کدام کشور قرار دارند. خلاصه هر روز نقشه ای برای به دست آوردن پول می کشیدم تا این که شبی پدرم مقادیری وجه نقد را درون کیف مدارکش گذاشت. من که با دیدن آن پول ها وسوسه شده بودم موضوع را با خواهرم در میان گذاشتم اگرچه او از سرقت پول ها می ترسید اما من برای رسیدن به رویاهایم دست به هر کاری می زدم ولی طوری که از آن دو جوان غریبه شنیده بودم این مقدار پول برای سفر به خارج از کشور کافی نبود. هنوز نقشه سرقت پول ها را فراموش نکرده بودم که ناگهان یاد سرویس طلا ی مادرم افتادم و به بهانه ای سراغ چمدانی رفتم که مادرم طلاهایش را درون آن نگهداری می کرد.


همان شبانه تصمیم نهایی را گرفتم و با سرقت پول و طلاها به همراه خواهرم از خانه فرار کردیم. آن شب با آن دو جوان غریبه تماس گرفتم که آن ها ما را از کوچه و پس کوچه های حاشیه شهر به یک خانه مجردی بردند تا فردا مقدمات سفر ما به خارج از کشور را فراهم کنند ولی آن ها من و خواهرم را فریب دادند و روز بعد با سرقت پول و طلاها ما را در خیابان رها کردند و به مکان نامعلومی گریختند این در حالی بود که ما هیچ مشخصاتی از آن ها نداشتیم و محل آن خانه مجردی را نیز نمی دانیم چرا که در تاریکی شب به نقطه دیگری از شهر رفته بودیم. اکنون نیز چند روز است در خیابان های شهر به دنبال آن دو جوان غریبه می گردیم و از رفتن به منزلمان   می ترسیم.


 شایان ذکر است، اقدمات قانونی برای تحویل دختران نوجوان به خانواده شان از سوی نیروهای انتظامی انجام شد و دو جوان مورد ادعای آن ها نیز تحت تعقیب قرار گرفتند.


ماجرای واقعی براساس یک پرونده قضایی

منبع: روزنامه خراسان