به گزارش مشرق، پرویز امینی فعال سیاسی اصولگرا طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:
همواره معتقد بودهام که واقعنگری و واقعگویی اگرچه هزینههایی برای نظام سیاسی و مردم دارد اما در مجموع به مصلحت عمومی نزدیکتر است. ما در حال تجربه یک بحران به معنای واقعی کلمه هستیم که تا حد زیادی ناشناخته و ناآشنا و نیز پیچیده است. آنچه اهمیت این بحران را مضاعف میکند اولا تهدید مستقیم جان انسانهاست و ثانیا برخلاف دامنه محدود برخی بحرانها مانند سیل و زلزله و...، فراگیری در سطح ملی پیدا کرده است.
از سر گذراندن این بحران با این شرایط نیازمند یک سازمان حکمرانی قوی است که:
بحران را در حدی که هست بفهمد و به رسمیت بشناسد که قول و فعل رئیسجمهور نشان می دهد این اتفاق نیفتاده است.
بتواند همسطح بحران تصمیم بگیرد که الان اینطور نیست و وزیر بهداشت قادر نیست تصمیماتی در این سطح بگیرد و نافذ کند.
خطر بحران را برای جامعه جا بیندازد. خصوصا این بحران که مرکز ثقل حل آن رفتار خود مردم است. مشاهدات میدانی و برخی نظرسنجیها نشان میدهد هنوز احساس خطر از کرونا، در حد لازم که موجب تغییر رفتار و سبک زندگی بشود، فراگیر نشده است.
دست به بسیج منابع و تجهیز امکانات مادی و غیرمادی متناسب با بحران بزند (سازمان حکمرانی علاوه بر این که نتوانسته نیازهای شهروندان به ژل و الکل ضد عفونی و ماسک و... تامین نماید، در تامین نیازهای اولیه کادر درمانی نیز مشکل داشته است).
اعتماد عمومی را با «واقعگویی» و نیز «کارایی» سیاستها و اقدامات، جلب کند و ارتقاء بخشد (هرچه زمان از شروع بحران گذشته است، تأمین این مسئله دشوارتر شده است)
از نیروی انحصاری اجبار مشروعی که در اختیار دارد، استفاده کند که اقدام مردم شمال در ممانعت از سفر مردم نشان دهنده ضعف در استفاده از این امکان است.
در یک جمعبندی میتوان گفت که غیر از کادر پزشکی و درمانی که جانبَرکف بدون پشتیبانی لازم در خط مقدم بحران هستند، سایر بخشهای این سازمان حکمرانی خصوصا رئیسجمهور و صداوسیما در حدواندازه این بحران ورود نکردهاند و آثار خسارتبار این شکاف بین واقعیت وضعیت بحرانی و عقبماندگی سازمان حکمرانی در مواجهه با آن، توسعه این بحران و از دست رفتن جان انسانها و به سوگ نشاندن خانوادههای آنان است. خانوادههایی که حتی نمیتوانند مراسم تشییع و تدفین و ختم معمول را برای درگذشتگان خود انجام دهند.
دستفرمانِ کنونی در مدیریت مواجهه با بحران کرونا در مقایسه با واقعیت بحرانی آن به سیاست «عادیسازی» نزدیک است که در قول و فعل رئیسجمهور به عنوان عالیترین مقام مسئول این بحران ظهور و بروز دارد. از دستور عادیسازی از شنبه ده اسفند تا ناپیدا بودن او در وسط میدان مهار این بحران و تا سخنرانی امروز که نشان داد آقای رئیسجمهور به طور کلی در هپروت است!
تصویری که صداوسیما از بحران کرونا میسازد، یک تصویر فانتزی است که نمیتواند الزامات زندگی اجتماعی در شرایط این بحران مانند قرنطینه خانگی و عدم مسافرت و تردد بین شهری و درونشهری را در شهروندان ایجاد کند. صداوسیما در این بحران، علیرغم مرجعیت عمومی، کم و بیش گرفتار کلیشههای پیشین خود در آگاهیبخشی به سر میبرد.
سیاست عادیسازی با هدف کم کردن تنش عمومی و تقویت روحیه مردم و بالا بردن ضریب امید اجتماعی انجام میشود اما به دلایلی در بحران کنونی کرونا، کارساز نیست.
چون اولا با واقعیت میدانی سازگار نیست و طی روزهای گذشته ابعاد بیشتری از آن از مجاری غیررسمی به سطح جامعه آمده است.
ثانیا با شکافی که بین سیاست عادیسازی و بروز واقعیت بحرانی پیش خواهد آمد، مرجعیت اطلاعرسانی داخلی تضعیف خواهد شد و اعتماد لازم برای در پیش گرفتن یک هماهنگی عمومی بین مردم و حاکمیت در مواجهه با بحران آسیب خواهد دید.
ثالثا و از همه مهمتر، سیاست عادیسازی، حساسیتهای لازم برای انجام یک سبک زندگی سختگیرانه مانند رعایت بهداشت فردی حداکثری، مثل شستشوی دههاباره دستها و نیز استفاده از سیاست قرنطینه خانگی را بهخصوص با در پیش بودن نوروز و فصل خرید و مسافرت، ناممکن میکند. و با توجه به ضریب بالای شیوع کرونا، بیمبالاتی عدهای همه را درگیر خواهد.
رابعا خوب یا بد، جامعهای مثل ایران که دائم در معرض انواع تنشها و بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی بوده است، بحران برایش تا حد زیادی عادی و به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده است و به این راحتی تن به سیاستهای سختگیرانه و غیرعادی در سبک زندگی خود نخواهد داد. در این شرایط، سیاست عادیسازی به سهلانگاری بیشتر جامعه مبدل خواهد شد (مشاهدات میدانی این را تأیید میکند) و توان ملی را برای کنترل این بحران کاهش خواهد داد.
بنابراین حتی انعکاس توأمان بیم و امید درباره کرونا نیز کافی نیست بلکه به نظر میرسد کفه بیمها و واقعیتهای تلخ کرونا باید سنگینتر شود.