کد خبر 1054755
تاریخ انتشار: ۵ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۸

بیمار، تنگی نفس داشت. نمیخوابید. میگفت میترسم بخوابم و توی خواب نتوانم نفس بکشم. چه ترسیه آخه این ترس. طلبه گفت تا صبح کنارت مینشینم.

به گزارش مشرق، علی مهدیان فعال رسانه ای در کانال تلگرامی خود طی یادداشتی نوشت: طلبه نیجریه ای زبان فارسی هم خوب بلد نبود ولی التماس میکرد اجازه دهیم بیاید خدمتگزاری بیمارها کند. ما طلبه ها وقتی خودمان یا خانواده مان کم میآوریم میرویم سراغ زندگی این طلبه های خارجی. طرف چند سال است در غربت است و نمیتوانسته به پدر و مادرش سر بزند بمیرم برای خانواده اش. اگر بپرسی چرا ایران چرا قم چرا طلبگی چرا حتی دین؟ فقط یک پاسخ میدهد؛ انقلاب.

طلبه هفده هجده ساله دیشب شیفت شب بوده تا صبح. پریشب هم شیفت شب بوده تا صبح. امروز هم التماس میکند. میگوییم استراحت کن. چته ؟ چی دیدی؟ برو شب تلویزیون ببین. استراحت کن. پیش خانواده باش. نمیدانم چرا اینطور مصر است. چرا واقعا؟

شب پیر مرد خوابش نمیبرد. طلبه چند بار به او سر زد. آخرش یک راهی به ذهنش رسید. گفت حاجی میخواهی برات قصه بگویم. پیر مرد لبخند زد و گفت آره پسرم. طلبه کنارش نشست و قصه گفت. بسم الله الرحمن الرحیم یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود.....  

بیمار، تنگی نفس داشت. نمیخوابید. میگفت میترسم بخوابم و توی خواب نتوانم نفس بکشم. چه ترسیه آخه این ترس. طلبه گفت تا صبح کنارت مینشینم. بخواب. من بیدارم.

جانباز شیمیایی با ترکشی در ریه اش. کرونا هم اضافه شده بود. طلبه کنار او مینشیند آهسته آهسته غذا در دهانش میگذارد. ناگهان با دو تا سرفه، بیمار همه را بالا میآورد. طلبه میگوید به دلم رجوع کردم دیدم احساس اذیت نمیکنم چندشم نشد با افتخار تمیز کردم. امروز من نوکر نوکران توام حسین جان....

باور میکنید یا نه مهم نیست. اما من به چشم دیده ام و بشکند این قلم اگر ننویسد این زیباییها را تا ویروس منحوس خودحقیر پنداری ارتقا یافته که خطرناک تر از کرونا است عده ای را در ایران این خاک زرخیز مقاومت نابود نکند.