ذيل تصوير يک پرشياي نقره اي، نوشته شده بود:
"تحقيقات بازاريابي نشان مي دهد مشتريان خريدار پارس ELX افرادي با اصالت، واجد منزلت اجتماعي و اغلب داراي مناصب مديريتي مي باشند."
1. اينکه پس از 32 سال هم چنان فاصله طبقاتي در کشور چشمگير است يک تراژدي است اما اين ماجرا زماني حادتر مي شود که فرهنگ مصرف گرايي در جامعه روز به روز پر رنگ تر مي شود و اتفاقا تريبون اصلي ترويج اين گفتمان نيز اغلب رسانه هاي عمومي و دولتي ما هستند. لذا اگر تبليغات روزانه هتل داريوش و چند درصد سودهاي اضافه بانک X و Y صدا و سيما به همراه بيلبوردهاي شهرداري در سطح شهر و بزرگراه ها را فاکتور بگيريم و تنها به آگهي هاي تبليغاتي روزنامه هاي دولتي بسنده کنيم، باز هم خللي در اين ادعا وارد نمي شود و از جمله آنها شاهکار اخير روزنامه ايران است.
2. من در اينجا کاري به مدل ماشين و اينکه پرشيا باشد يا زانتيا و ... ندارم. بيشتر به جمله اي که ذيل عکس اين آگهي منتشر شده کار دارم که علنا به مشتري القا مي کند اصالت و منزلت اجتماعي يک نفر در گرو داشته هاي مالي اوست.
اينکه به همين راحتي ذيل يک ماشين بيست و چند ميليوني نوشته مي شود افراد "با اصالت" چنين ماشيني خريداري مي کنند يعني چه؟ آيا جز اين است که خواسته يا ناخواسته و به طور مستقيم يا غير مستقيم به مخاطب القا مي شود که پول بيشتر به منزله اصالت بيشتر افراد است؟
به عبارت بهتر اگر يک نفر به علت مشکل مالي اصلا خودرويي نداشت، در حيطه "با اصالت ها" جاي نمي گيرد؟ و از آن بدتر اگر يک نفر بواسطه ثروت بيشتر ماشين گران تري از يک پرشياي ELX بخرد "با اصالت" تر است؟
عين همين ماجرا را براي فاکتور "منزلت اجتماعي" نيز مي توان تکرار کرد. آيا واقعا معيار سنجش منزلت اجتماعي افراد نوع ماشين آنهاست؟
و از همه دردناکتر در اين آگهي تبليغاتي، مرتبط کردن مناصب مديريتي افراد و نوع ماشيني است که سوار مي شوند. چون اگر بخواهيم معيار سطح زندگي براي مسئولين جمهوري اسلامي را فرمايش اميرالمومنين عليه السلام قرار دهيم که در نهج البلاغه ميفرمايد: "ان الله فرض علي ائمه العدل ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس کيلا يتبيغ بالفقير فقره / خداوند بر پيشوايان دادگر واجب گردانيده است که زندگي خود را با طبقه ضعيف تطبيق دهند که رنج فقر ، مستمندان را ناراحت نکند." اين سوال بايد پاسخ داده شود که اصلا ضعيف ترين مردم به کنار، آيا توده هاي مردم ما استطاعت خريداري يک ماشين بيست و چند ميليوني را دارند که به تبع آن مسئولان و مديران و صاحب منصبان ما بخواهند همان ماشين را سوار شوند؟
حقيقت اين است که پاسخ به همه اين سوالات روشن و ساده است اما حقيقتا بايد تاسف خورد که با گذشت بيش از 3 دهه در ابتداييات فرهنگ سازي انقلابي براي مردم درجا مي زنيم و بعد هم انتظار داريم پيام اصلي انقلاب را همه بفهمند و اگر کسي نفهميد تعجب هم مي کنيم.
نماز و روزه و حج و ... اگر چه مهم و غير قابل انکار هستند اما محصور کردن زندگي يک مسلمان در احکام فردي و در عين حال ترويج فرهنگ مصرف گرايي در ميان مردم و بالاخص مسئولين شاخصه اي از اسلام ناب آمريکايي است! اينکه به مردم باورانده شود اصالت، منزلت اجتماعي و مناصب مديريتي آنها با داشتن يا نداشتن فلان ماشين ده ها ميليوني گره خورده است تنها يک مثال ساده از اين ماجراست و واقعا بايد در اين برهه قدر معدود مسئولاني را که در چنين فضاي اشرافي گم نشده اند را دانست.
تابستان ????. سعيد جليلي با پرايد خود به فرودگاه امام خميني رفت تا براي مذاکره با ?+? عازم ژنو شود.
سعيد جليلي را همه مي شناسيم. کسي که در حال حاضر دبير شوراي عالي امنيت ملي جمهوري اسلامي است اما در عين حال هنوز پرايد سفيدش را سوار مي شود و هر روز نيز بعد از اتمام کار براي رفتن به خانه مجبور است کيلومترها از تهران خارج شود و همين طور غلام حسين الهام ها و ديگراني که هيچ گاه از مواضع انقلابي و آرماني خود عدول نکرده اند و حتم دارم اگر دکتر نيز در سمتي غير از رياست جمهوري بود و اقتضائات امنيتي حکم نمي کرد، همچون گذشته با همان پژوي 504 سفيد و قديمي خودش در ميان مردم مي چرخيد و از قضا نامبردگان نشان داده اند "با اصالت"، "واجد منزلت اجتماعي" و همه شان "داراي مناصب مديريتي" هستند ...