کد خبر 1060205
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۱

دنیای پساکرونا تفاوت‌های فراوانی با دنیای امروز ما خواهد داشت اما به طور حتم یکی از واقعیت‌های مسلم آن گسترش تقابل و شکاف بین پکن و واشنگتن و بازآرایی نظم جهانی بر اساس این تقابل است.

به گزارش مشرق، قرن بیست و یکم قرن حوزه «آسیا-پاسیفیک» خوانده می‌شود. این پیش‌بینی محتومی است که سال‌هاست ورد زبان تحلیل‌گران و استراتژیست‌های مراکز مهم تحقیقاتی و دانشگاهی غرب است. با این حال سئوال اینجا بود که چه زمانی محور تحولات دنیا به سمت اقیانوس آرام و منطقه شرق آسیا خواهد چرخید. برخی از ده سال آینده سخن می‌گفتند و عده‌ای دیگر چنین تقابلی را متعلق به آینده‌ای دورتر و حتی قرن آتی می‌خواندند.

در این میان به نظر می‌رسد که انتشار جهانی ویروس کرونا همانند یک کاتالیزور تمام فرآیندهای زمان‌بر را سرعت بخشیده است. شکاف‌هایی که سال‌ها در بدنه ساختار پی‌ریزی شده روابط بین‌الملل پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به صورت پنهان وجود داشتند، ناگهان تبدیل به یک واقعیت آشکار شدند؛ شکاف‌هایی که اغلب حول رقابت چین و آمریکا بر سر رهبری دنیای آینده شکل گرفته‌اند و به نظر می‌رسد، همه‌گیری ویروس کرونا آغاز دورانی تنش‌آلود با تحولات سریع‌تر باشد.

بیشتر بخوانید:

رشد بسیار زیاد مبتلایان به کرونا در آمریکا + جدول

کرونا و نظریه "پایان تاریخ" فوکویاما

ریشه اصلی شیوع کرونا در نیویورک، اروپا است

فیلم/ علت تعداد زیاد مبتلایان آمریکایی چیست؟

ویروس کرونا سلاح بیولوژیک آمریکاست

اینجا دیگر سرزمین آرزوها نیست

*وقتی که قدرت چین در مقابل آمریکا آشکار شد

زمانی که «دونالد ترامپ»، نزدیک به چهار سال پیش با شعار بازگشت صنایع آمریکایی به این کشور و از بین بردن کسری تجاری تجارت با چین به قدرت رسید، بسیاری این اختلاف نظر را ناشی از رقابت دو طیف مختلف اقتصادی در واشنگتن می‌دانستند.

در یک طرف دموکرات‌ها که بیشتر حامی صنایع‌های تک، شرکت‌های فناوری اطلاعات و غول‌های مالی بودند و از سوی دیگر جمهوری‌خواهان که بیشتر حامیان خود را در صنایع سنتی همچون غول‌های تولید انرژی و یا شرکت‌های خودروسازی می‌دیدند. در این میان انتقال گسترده صنایع تولیدی به چین و مکزیک تهدیدی بود که سبب شد تا کارگران سفیدپوست آمریکایی رای خود را به نفع ترامپ به صندوق‌ها بریزند. از آن زمان تاکنون دولت ترامپ یک کمپین گسترده علیه پکن به دلایل گوناگونی همچون پایین نگه داشتن عامدانه نرخ یوان و یا عدم رعایت حقوق معنوی شرکت‌های آمریکایی ترتیب داده است.

این مجادله تجاری در نهایت و پس ازآغاز زورآزمایی گسترده بر سر تعرفه‌های تجاری و گمرکی منجر به یک آتش‌بس موقت در سال گذشته میلادی شد.

اگرچه توافق اخیر چین و آمریکا برای گسترده‌تر کردن واردات محصولات کشاورزی و گاز طبیعی که قرار است کسری تجاری دو کشور را پنجاه میلیارد دلار به نفع واشنگتن بهبود ببخشد همچنان درمقابل مجادلات طرفین متزلزل به نظر می‌رسید اما طرف‌های تجاری امید داشتند که این توافقنامه راه برای یک مصالحه گسترده‌تر باز کند.

حالا با شیوع گسترده ویروس کرونا به نظر می‌رسد تقابل چین و آمریکا در این حوزه دیگر یک تقابل تجاری نباشد و تبدیل به یک موضوع جدی در حوزه امنیت ملی به خصوص برای واشنگتن شده است.

تولید هشتاد درصد داروی مصرف شده در آمریکا توسط شرکت‌های چینی آژیر قرمزی بود که نشان داد نفوذ تجاری چین در آمریکا تا چه اندازه عمیق است. انحصار تولید ماسک و روپوش‌های ویژه پزشکی در چین دولت آمریکا را به چنان درجه‌ای از استیصال رساند که عملا سبب شد تا واشنگتن به نوعی راهزنی برای خرید دوباره سفارشات سایر کشورها روی بیاورد.

وادار کردن شرکت‌های خودروسازی برای تولید «ونتیلاتور» یا دستگاه تنفس مصنوعی از سوی دولت ترامپ بازتابی از این واقعیت بود که بزرگترین شرکت‌های تولیدکننده تجهیزات پزشکی آمریکا همچون جنرال الکتریک برای کامل کردن زنجیره تولید خود نیاز به قطعات شرکت‌های چینی دارند.

البته این بار اول نیست که آمریکایی‌ها متوجه تهدید امنیتی وابستگی به چین می‌شوند. سال گذشته میلادی و زمانی که جدال‌ها بر سر شرکت «هوآوی» در حال بالا گرفتن بود، چینی‌ها تهدید کردند که صادرات قطعات ساخته شده با عناصر کمیاب را همچون کبالت یا تانتالیوم به آمریکا محدود خواهند کرد. این قطعات با وجود کوچکی نقش مهمی درمورد طیف وسیعی از تجهیزات نظامی همچون حس‌گرها و لیزرهای پر قدرت دارند. واکنش پنتاگون به این تهدید برگزاری یک مناقصه بین شرکت‌های آمریکایی برای انتقال این زنجیره تولید به داخل خاک آمریکا بود.

در این میان کرونا به عنوان ویروسی که تمام ابعاد زندگی آمریکایی‌ها را در حوزه‌های گوناگون تحت تاثیر قرار داده چه تاثیری می‌تواند در رابطه دو کشور داشته باشد؟

*دنیا چشم انتظار چین برای خروج از رکورد اقتصادی است

نقطه‌های آغاز تنش بین دو کشور از هم‌اکنون قابل مشاهده است. زمانی که ترامپ از عبارت «ویروس چینی» برای نام بردن از این چالش بیولوژیک استفاده کرد، روشن شد که روزهای پس از این اپیدمی شاهد چالش بزرگ‌تری بین دو طرف خواهیم بود.

چین قدرت خود را در کنترل این بیماری به خوبی به نمایش گذاشت. یک قرنطینه گسترده که نزدیک به صد و نود میلیون نفر (بیش از نصف کل جمعیت آمریکا) را در بر می‌گرفت و بازگشت روند عادی به اقتصاد چین آن‌چنان کارآمد و منظم انجام شد که باعث شده برخی در آمارهای پکن درباره کنترل این بیماری ابراز تردید و ناباوری کنند.

جالب اینجاست که بانک مرکزی چین همچنان از ابزار‌های پولی برای مقابله با رکود فعلی استفاده نکرده اما در مقابل فدرال رزرو آمریکا نزدیک به دو هزار میلیارد دلار را برای تزریق به اقتصاد آمریکا اختصاص داده است.

به این ترتیب هم‌اکنون دست چینی‌ها برای کمک به سایر کشورها برای مقابله با رکود اقتصادی کرونا بازتر از اروپا و آمریکا است. دامنه این کمک از کشورهای آسیایی و حتی اروپا متغیر است. به عنوان مثال ایتالیایی‌ها امیدوارند تا طرح‌های سرمایه‌گذاری چینی‌‌‌ها بتواند در شرایط خساست آلمان به عنوان قلب اقتصادی اروپا آنها را از رکود خارج کند.

جالب اینجاست که چین به مناطقی همچون آمریکای لاتین که حیاط خلوت واشنگتن محسوب می‌شود نیز نفوذ کرده‌اند. در آمریکای لاتین چینی‌ها قراردادهای بزرگی با کشورهایی همچون شیلی و بولیوی برای توسعه مواد معدنی امضا کرده‌اند. بدون تردید خریدهای نفتی چین نقش مهمی در ادامه حیات دولت مادورو داشته و این در حالی است که آمریکایی‌ها با تمام توان تلاش کرده‌اند تا از ادامه این روند جلوگیری کنند.

هم اکنون چینی‌ها سالانه نزدیک به ۵۰۰ میلیارد دلار مازاد حساب جاری دارند که اغلب صرف خرید اوراق قرضه بانک‌های مرکزی کشورهای مختلف همچون آمریکا می‌شود. با این حال در طول ده سال گذشته این سرمایه‌گذاری شکل‌های جدیدی به خود گرفته که هدف از آن دسترسی به بازارها و معادن سایر کشورها است و حالا اشتهای فراوانی برای جذب آن در سایر کشورها وجود دارد.

اگر این اتفاق روی دهد آمریکا باید در فکر بازسازی قدرت صنعتی خود باشد که با سرمایه‌گذاری گسترده در چین به باد رفته و از سوی دیگر باید با هزاران میلیارد دلار ذخیره ارزی چینی‌ها مقابله کند که آماده جذب تمام کشورهای دنیا به سمت خود است.

چین یک بار با طرح «یک کمربند یک جاده» نشان داد، آماده ایفای چنین نقشی در دنیا است. بر خلاف واشنگتن، چین نه‌تنها برای ارائه کمک‌های خود علاقه به دخالت در امور داخلی کشورها ندارد بلکه بر حفظ حاکمیت ملی آنان نیز اصرار دارد.

این روند به طور حتم پکن و واحد پولی آن یوان را آماده ایفای نقش جدی‌تری در نظام مالی دنیا می‌کند؛ روندی که می‌تواند حاکمیت دلار را در عرصه جهانی با چالش جدی روبه‌رو کند.

*تحولی که بازتاب آن را در حوزه نظامی خواهیم داد

این تقابل در حوزه نظامی نیز بازتاب گسترده‌ای خواهد داشت. آمریکایی‌ها از مدت‌ها پیش چین را متهم به توسعه توان نظامی خود برای به چالش کشیدن حضور آمریکا درشرق آسیا می‌کردند. حالا و در شرایطی که کرونا ضعف‌های بنیادی آمریکا را در مقابل چین آشکار کرده این اتهامات روند رو به رشدی خواهد داشت.

البته در این میان نگرانی واشنگتن چندان بی‌دلیل نیست و آمارهای گوناگون نشان می‌دهند که پکن برنامه ویژه‌ای را برای نیروهای نظامی خود دارد.

بر اساس داده‌های موسسه تحقیقات صلح بین‌الملل در استکهلم هزینه‌های دفاعی چین طی سه دهه گذشته در حدود ۲ درصد تولید ناخالص داخلی محدود بوده است. اگر این سطح حفظ شود با فرض تولید ناخالص ۳۰ هزار میلیارد دلاری در سال ۲۰۴۰ بودجه دفاعی چینی‌ها می‌تواند تا ۶۰۰ میلیارد دلار افزایش یابد. در صورتی که میزان بودجه نظامی تا ۴ درصد زیاد شود این عدد هم دو برابر خواهد شد.

هم‌اکنون رقم بودجه نظامی آمریکا به بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار می‌رسد. با فرض ادامه یافتن مسیر فعلی، بودجه نظامی آمریکا در سال ۲۰۴۰ کمی بیش از ۱.۱ تریلیون دلار خواهد بود. به این ترتیب آمریکایی‌ها برای حفظ برتری خود مسیر سختی در پی دارند.

بر اساس یک تخمین محتاطانه آمریکا هم‌اکنون نزدیک به ۳۰ درصد منابع خود را در منطقه اقیانوس آرام و مابقی آن را در بقیه نقاط دنیا از جمله غرب آسیا متمرکز کرده است. این در حالی است که چین نزدیک به 70 درصد توان دفاعی خود را در منطقه اقیانوس آرام متمرکز کرده است. مطالعات شورای امنیت ملی آمریکا نشان می‌دهد که اگرچه تا سال ۲۰۳۰ همچنان توانمندی دفاعی آمریکا می‌تواند از چین بالاتر باشد اما این شکاف از آن تاریخ به شدت کاهش خواهد یافت.

آمریکایی‌ها برای حفظ رویارویی خود با چین باید از تعهدات نظامی خود در سایر مناطق دنیا همچون غرب آسیا بکاهند. شاید یکی از ویژگی‌های دوران پساکرونا شدت یافتن عقب‌نشینی آمریکایی‌ها از سایر مناطق دنیا باشد و غرب آسیا از اصلی‌ترین نامزد این اقدام است.

*فرصتی برای تنظیم مجدد روابط ایران و چین

افزایش تنش بین چین و آمریکا به عنوان اصلی‌ترین محصول همه‌گیری ویروس کرونا تمام کشورهای دنیا را تحت تاثیر قرار می‌دهد و ایران هم از تبعات آن محفوظ نخواهد بود.

دراین میان فرصت‌های چنین رویدادی به طور حتم از تهدیدات آن بیشتر خواهد بود. ایران مدت‌هاست که پس از خروج آمریکا از برجام رویکرد به شرق را درپیش گرفته است. برگزاری مانور مشترک دریایی بین ایران، روسیه و چین نشان‌دهنده این است که اعتماد متقابل بین دو کشور در حال فزونی است.

ایران با توجه به فشار گسترده آمریکا می‌تواند از این تغییر به عنوان مهار‌کننده در مقابل واشنگتن استفاده کند. البته در این میان نگاه تهران  به پکن نباید یک رابطه کوتاه‌مدت را لحاظ کند. جایگاه چین در روابط آینده جهانی ایجاب می‌کند تا دو کشور برای گسترش روابط در آینده درازمدت برنامه‌ریزی کنند.

متاسفانه پس از امضای برجام و نگاه گسترده به روابط با غرب، نوعی بی‌توجهی به روابط با شرق به خصوص پکن صورت گرفت که تبعات ناخوشایندی هم داشت.

تهران باید از این فرصت استفاده کرده و روابط خود را برای دوران پساکرونا با پکن تنظیم کند. البته برخی مقاومت‌ها در داخل ایران نسبت به این رویکرد وجود دارد. با این حال موضع‌گیری مقامات ارشد ایرانی نشان می‌دهد که گسترش روابط با پکن احتمالا انتخاب ایران است.

منبع: فارس

برچسب‌ها