کد خبر 1061468
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۵:۲۱

چهره شهر با حضور معتادان متجاهر مخدوش شده. شاید قبل ترها اینقدر نگران حضورشان نبودیم که این روزها از رفت و آمد های بی حد و حصرشان ترسیده و واهمه داریم از اینکه نکند ناقلان بی صدای کرونا باشند در این روزهای ویروس زده پایتخت.

به گزارش مشرق، به چهارراه نرسیده چراغ راهنمایی قرمز می‌شود و اتوبوس می‌ایستد. مسافران با ترمز اتوبوس کمی جابجا شده و دوباره ساکن می‌شوند.پشت چراغ قرمز تعداد خودروها دیگر مثل روزهای عید نیست.راستش را بگویم انگار یک روز عادی غیرکرونایی است چرا که مثل قبل ترها که کرونا نبود و شلوغی معابر را داشتیم امروز هم اوضاع این گونه است فقط یک تفاوت مهم دارد و ان هم استفاده از ماسک و دستکش است.

بیشتر بخوانید:

همینطور که نگاهم به شماره‌های چراغ قرمز می افتد بوستانی که در سمت چپ در کنار ورودی مترو جاخوش کرده توجهم را جلب می کند. نسبتا شلوغ است.با خودم می گویم مگرها پارک ها و بوستان ها بسته نیست؟!

تعدادی دستفروش و تعدادی که از سر و وضع‌شان می‌توان فهمید بی خانمان هستند به چشم می خورند. 

ان عقب تر هم  چندنفری در گروه های دو یا چند نفره هرکدام در گوشه ای جمع شده‌اند. سرشان را کنار هم نزدیک کرده اند، معلوم نیست چه می کنند اما اوضاع و احوالشان نشان از سر و راز درون شان دارد.

درگیر و دار این افکار هستم که صدای زنی که در کنارم ایستاده بود سکوت فضا را می‌شکند: "خدا اصلاح شان کند؛ ببینید گوله گوله تو پارک جمع شدند،‌ دیگر هیچ کسی از دست‌شان در امان نیست. همه جا را آلوده می‌کنند... ولشان کرده‌اند و آرامش را از بقیه گرفته‌اند".

حرف زن تمام نشده یکی از پشت سر صدای سر می‌گوید: " این همه می‌گویند فاصله اجتماعی, فاصله اجتماعی, ما که رعایت می‌کنیم.درست است که الان آمده‌ایم بیرون; اما خب مجبوریم باید برویم سر کار وگرنه بیکار می‌شویم اما خب دستکش و ماسک می‌زنیم؛ همین چند روز پیش بود که یکی از همین کارشناسان در فضای مجازی می‌گفت با کفش هم کرونا منتقل می‌شود.باید کفش ها را در مشما گذاشته و گره بزنید تا الودگی وارد خانه و جاکفشی نشود.خب ماها که مجبوریم در خیابان باشیم و از این ور به آن ور برویم کفش‌هایمان آلوده می‌شود. یکی از همین آلودگی‌ها همین معتادان متجاهرند که نه بهداشت دارند و نه نظافت. همه جا می‌نشینند و به همه جا دست می‌کشند. خب معلوم است که ویروس را منتقل می‌کنند. اصلا خودشان شده‌اند یک پا ناقل کرونا".

بحث در اتوبوس بالا  می‌گیرد. زن میانسالی که در صندلی جلویی نشسته, می‌گوید:" این بیچاره‌ها هم از این جا مانده, از آنجا رانده شده‌اند؛ پسر همسایه‌مان معتاد است؛‌ او را برده بودند مرکز ترک اعتیاد بستری کرده بودند. تا بحث کرونا پیش آمد به خانواده‌اش زنگ زدند بیایید ببریدش. تازه مرکز خصوصی بود و اینها پول می‌دادند . اما نگهش نداشتند و آزادش کردند. حالا مصیبتی شده وجودش برای خانواده اش. 

مادرش گریه می‌کرد و می‌گفت: نمی‌توانیم مهارش کنیم. دوباره آواره خیابان‌ها شده، دنبال مواد می‌رود. دو سه شب بود که نیامده بود و پریشب که آمده بود می‌ترسیدند که راهش بدهند. مادرش طفلکی می‌گفت می‌ترسیم  ناقل باشد و بقیه را گرفتار کند. باور نمی‌کنید پسر را راه ندادند و او هم با سنگ شیشه‌های خانه را شکست. زنگ زدند پلیس آمد؛ آنها هم کاری نکردند فقط وقتی صدای آژیر ماشین پلیس آمد، پسرک فرار کرد و رفت".

*** 

از اتوبوس پیاده شده و برای ادامه مسیر به ایستگاه تاکسی می روم.جمعیت ایستاده اند البته با فاصله و مجهز به ماسک و دستکش.

نوبتم که می شود سوار تاکسی می شوم.راننده می گوید صندلی عقب فقط دو نفر.

هنوز حرکت نکرده, یک مسافر جلوی تاکسی را می گیرد و می خواهد سوار شود.راننده شیشه را پایین اورده و می گوید: برادر.ظرفیت تکمیل است.فقط سه نفر سوار می کنیم.

مرد مسافر هاج و واج نگاه می کند.

هنوز مسافتی نرفته راننده می گوید: انگار از هیچی خبر نداشت.بابا کرونا امده این همه می گویند رعایت کنید.

راننده در حال صحبت است که  یهویی یک نفر جلوی ماشین ظاهر می شود.راننده در جا ترمز می گیرد و همه به جلو پرت می شویم.

عابر بی تفاوت ارام ارام از جلوی ماشین رد می شود.ژنده پوش است و معتاد . راننده عصبانی است سرش را از شیشه بیرون می برد که چیزی بگوید اما بدون اینکه حرفی بزند سرش را داخل اورده و شروع به حرکت می کند.فقط نفسی چاق می کند و می گوید: استغفرلله.

مردی که در صندلی جلو نشسته با دستش ماسک را جابجا می‌کند و می‌گوید: اصلا معلوم نیست چرا تازگی ها زیاد شده اند... خانه ما در کوچه پس کوچه‌های امام حسین است. از وقتی کرونا آمد دیگر هیچ در و همسایه ای را نمی بینیم اما تا دلتان بخواهد معتاد می بینیم.

دم در خانه‌ها روی پله‌ها اتراق می‌کنند. مادرم همین سر صبحی صدایم کرد و گفت: سریع بیا دم در یکی از معتادها روی پله‌ها خوابیده .بیا بیدارش کن که برود. باور کنید می‌ترسیدم. نمی‌دانستم چگونه باید صدایش کنم. در را باز کردین.با دست  به در ضربه زدیم تا حداقل  با صدای در بیدار شود انگار که نه انگار. آخرش هم با لبه جارو به بدنش زدیم. نه اینکه بزنیمش ها فقط تکانش دادیم.

راننده وسط حرف می پرد و می گوید: آنها هم بدبخت و بیچاره‌اند. از بی‌جایی است که به پله‌ خانه‌ها هم پناه آورده‌اند.

 مرد مسافر حرف راننده را تایید می کند و ادامه می دهد: اخرش به هر ترتیبی بود بیدارش کردیم. آرام آرام وسایلش را جمع کرد و سلانه سلانه هم رفت.اما بعد از آن حدود یک ساعت فقط ضد عفونی کردیم از بالای در تا پایین، دیواره‌ها؛ پله‌ها همه را با وایتکس شستیم.

مسافر خانمی که کمی ان طرف تر از من در صندلی عقب نشسته می‌گوید: اینها  اگر هم کرونایی نباشند خیلی راحت می‌توانند ویروس را منتقل می کنند; چرا که همه جا می‌خوابند، همه جا می‌نشینند؛ به همه چیز دست می‌زنند خب معلوم است اینها ناقلان کرونایند.

***

به مقصد رسیده و پیاده می‌شوم تا باقی مسیر را تا رسیدن به اداره پیاده طی می کنم.آفتاب به وسط آسمان رسیده، هوای مطلوب و بهاری این روزها حال آدم را جا می‌آورد فقط ای کاش این ماسک و دستکش و اصلا این ویروس لعنتی نبود.

همینطور که در حال پیاده روی هستم به دور و بر نگاه می‌کنم. به جز چند سوپر مارکت و بقالی و آن نانوایی لواشی سر کوچه که باز است خبری از کسب و کار نیست.

نزدیک نانوایی که می‌رسم مردی با لباسهای پاره و پوره و کیسه ای از زباله از راه می رسد. نان می‌خواهد؛ شاطر به او می‌گوید عقب‌تر برو دست به توری نزن. اما فرد معتاد گوشش بدهکار نیست و دستش را دراز می‌کند و چند سکه را به سمت نانوا می گیرد.

نانوا بدون اینکه پولش را بگیرد با اکراه نانی به فرد معتاد می‌دهد و می‌گوید برو فقط برو. بعد هم به یکی از شاطرها می‌گوید بیا پشت دخل بایست و خودش می‌رود و با یک اسپری ضد عفونی کننده برمی‌گردد و نرده و توری کنار نانوایی را ضد عفونی می‌کند.

می‌پرسم همیشه از این مشتری‌ها دارید؟ می‌گوید: الان نمی‌دانم چه شده،  می گویند ازادشان کردند.تعدادشان انگار زیادتر شده ؛ هر بار می‌آیند و از ترس آنکه نکند بیمار باشند سریع ردشان می‌کنیم. شده از جیب‌مان پول نان‌شان را می‌دهیم تا آلوده نشویم.

مشغول صحبت که هستیم ماشین پلیس می‌آید؛ مامور پلیس پیاده شده و به سمت نانوایی می اید. در صف یکی‌ها می‌ایستد تا نانی بگیرد.

سریع می‌پرسم: معتادان را نمی‌گیرید؟ افسر پلیس هاج وواج نگاه می‌کند و می‌پرسد با من هستید؟ می‌گویم: بله شما پلیس هستید و من هم یک شهروند; معتادان را دستگیر نمی‌کنید؟

همینطور که نان را در دستش گرفته می‌گوید راستش را بگویم؟ با سر جوابش را می‌دهم. می‌گوید نه؛ به ما گفتند که دیگر معتادان رانگیرید چون جایی نیست که آنها را ببریم. مراکز نگهداری آنها به خاطرکرونا تعطیل شده.

مردی که در صف چندتایی‌ها ایستاده می‌گوید: حالا که رها شده‌اند در خیابانها و کوچه ها، کارشان شده پرسه از این پارک به آن پارک و مواد کشیدن در ملا عام.

مرد دست بردار نیست.دل پری دارد انگار.ادامه می دهد:چند وقتی بود که از دست‌شان راحت شده بودیم، کمتر شده بودند ; اما الان از دست دله دزدی‌هایشان هم راحت نیستیم از کفش دزدی گرفته تا بردن ضبط ماشین و خالی کردن داشبورد. دیگر جرات نداریم ماشین‌مان را سر کوچه بگذاریم. همین پریشب شیشه ماشینم  را شکسته و ضبطش را بردند.

نوبتم که می‌رسد نان را می‌گیرم و می‌روم. مامور پلیس هم سوار ماشین می‌شود.نزدیک می‌روم ومی‌گویم سرکار یک سؤال. اگر معتادان برای خانواده‌ای مزاحمت ایجاد کنند پس چه بایدکنند ؟ می‌گوید: با 110 تماس بگیرند.با تعجب می پرسم خودتان می گویید دستگیری ندارید؟ وسط حرفم می پرد و می گوید: این طور هم که نیست. به محل می‌رویم و  متفرق‌شان می‌کنیم. همین چند شب پیش موردی داشتیم که فرد معتاد برای زن و بچه‌اش مزاحمت ایجاد کرده بود. داخل خانه ظرف و ظروف  را شکسته بود و زن و بچه‌ اش را کتک زده بود. همسایه‌ها زنگ زدند و خبر دادند. وضعش وخیم بود. می‌پرسم لباس خاصی می‌پوشید؟ با تعجب نگاهم می‌کند و می‌گوید: چه لباسی؟ لباسمان همین است با این دستکش و همین ماسک.تازه  مجبور شدیم دستبند بزنیم و منتقلش کنیم به مرکز; نه دستکشی داشت و نه ماسکی.

می پرسم در ارتباط مستقیم و فاصله‌ای کمتر از یک متر؛‌ نترسیدید مبتلا شوید؟ فکری می کند و پاسخ می دهد: خب اگر بیمار باشد ما را هم مبتلا می‌کند. تازه الان که نمی‌فهمیم بعد از دو هفته معلوم می‌شود.  فقط نگران خانواده ام هستم...بعد از کار می‌رویم پیش زن و بچه‌مان. خودمان هم نمی‌دانیم مبتلا هستیم یا نه، حتی ناقلیم یا نه، سلامت و جان آنها را هم به خطر می‌اندازیم.

می پرسم از همکارانتان کسی بیمار شده؟ می‌گوید: چند نفری کرونا گرفته‌اند اما نمی‌دانیم از کی و از کجا. ما هر روز در خیابان و محل کار هستیم و با افراد زیادی سر و کار داریم. نمی‌دانیم کدام بیمارند و کدام ناقل و حتی کدام سالم، تنها وسیله حفاظتی‌مان همین دستکش و ماسک است. حتی خیلی از مراجعه کنندگان به ما، ماسک ندارند و می‌توانند در حین صحبت با انتقال ترشح یا بزاق دهانشان ما را آلوده کنند.

صحبت که به اینجا می رسد می گوید تورو به خدا ما رو درگیر نکنید.به راننده می‌گوید روشن کن. دستش را به علامت خداحافظی بالا می‌آورد و می‌رود.

***

موضوع سلامت ماموران را با رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر ناجا در میان می‌گذارم. سردار محمدمسعود زاهدیان با بیان این مطلب که خواسته مردم برای  جمع آوری معتادان متجاهربه حق است به فارس می‌گوید: با توجه به آنکه تجمع افراد با شرایط معتادان متجاهر در یک نقطه می‌توانست مرگ ومیر را افزایش دهد، دستوراتی برای آزادی افرادی که زمان نگهداری‌شان به پایان رسیده بود و همچنین توقف جمع‌اوری معتادان متجاهر صادر شد واین موضوع باعث شد که چهره شهر با حضور این افراد مخدوش شود.

سردار زاهدیان به پیگیری پلیس برای جمع آوری معتادان متجاهر اشاره و تصریح کرد: با پیگیری‌های پلیس و تشکیل کمیته درمان ستاد پیش‌نویس پروتکل جمع‌آوری و نگهداری این افراد تهیه شده و منتظر ابلاغ هستیم؛ در این پروتکل قرنطینه 14 روزه برای نگهداری این افراد و بعد نگهداری به مراکز ماده 16 مدنظر است.

وی با بیان این مطلب که پلیس آمادگی صد در صدی برای جمع آوری معتادان متجاهر را دارد، در خصوص بحث سلامت ماموران پلیس برای جمع آوری این افراد گفت: جمع آوری این افراد نیز سختی‌های خاص خود را دارد چرا که باید مساله سلامت ماموران نیز دیده شود و با رعایت همه شرایط و جوانب این کار صورت گیرد. مسلما جمع آوری آنها می‌تواند به آسیب پذیری ماموران ما هم منجر شود. اما ما طبق وظیفه قانونی خود و با به کارگیری الزامات بهداشتی و رعایت ایمنی برای همکاران آمادگی جمع آوری معتادان متجاهر را داریم.

سرهنگ عبدالوهاب حسنوند، رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر تهران بزرگ نیز به فارس می‌گوید:لباس و پوشش خاصی را برای ماموران فراهم کرده‌ایم تا بلافاصله بعد از ابلاغ ستاد مبارزه با مواد مخدر بتوانیم هر تعداد معتادی را که به ما اعلام می‌کنند جمع آوری و به مراکز مدنظر منتقل کنیم.

سرهنگ حسنوند، مهمترین معضل وجود معتادان متجاهر را مزاحمت برای شهروندان، افزایش جرایم خرد و سرقت‌ها، مصرف مواد مخدر در ملاء عام و احتمال انتقال بیماری اعلام و بیان داشت: طبق آمارها هم اکنون بیش از 10 هزار معتاد متجاهر در معابر، خیابان‌ها، بوستان‌ها و پارک‌ها حضور دارند؛ ما برای جمع آوری آنها آماده‌ایم و منتظر ابلاغ ستاد مبارزه با مواد مخدر؛ اگرچه برای انتقال آنها نیاز به خودروهای خاص هم وجود دارد.

***

آفتاب به چشم می‌زند، هوای بهاری، بوی سبزه و گل و طراوت بهاری همه و همه احساس دل انگیزی به فضامی‌ بخشد. دلم می‌خواهد لحظه‌ای ماسک را کنار بزنم و این بوی بهاری را استنشاق کنم اما با مشاهده دو سه نفر معتادی که در کنار تک درخت گوشه خیابان اتراق کرده و در حال کشیدن مواد هستند، فکرم رنگ می‌بازد و ماسکم را محکم‌تر روی صورتم جا می‌دهم. لبه‌های چادرم را نیز جمع می‌کنم تا نکند آلوده شوند. 

باور می‌کنید احساس می‌کنم سرما خورده‌ام یا نه ویروس گرفته‌ام; آنقدر که امروز معتادان بیشتر از کرونا در شهر به چشم می‌خورند.

منبع: فارس