یک اندیشکده آمریکایی با اشاره به آسیب‌های قرنطینه خانگی هشدار داد اگرچه نظام اجتماعی، از جمله خانواده، یک ماه اول قرنطینه اجتماعی را به خوبی تحمل کرده است، اما پیامدهای منفی‌ آن غیرقابل انکار است.

سرویس جنگ نرم مشرق - اندیشکده آمریکایی ژئوپلیتیکال فیوچرز در یادداشتی به قلم جورج فریدمن مؤسس این اندیشکده و بنیانگذار اندیشکده استراتفور نوشت: چند هفته پیش الگویی برای تفکر درباره ویروس کرونا ترسیم کردم. استدلال من این بود که چهار ساختار در این خصوص نقش دارند: پزشکی، اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی. ساختار سیاسی در عین پرداختن به ناهنجاری خود تلاش دارد همه چهار ساختار را با یکدیگر هماهنگ سازد. این یک الگوی آمریکایی است، اما در مورد دیگر کشورها نیز مصداق دارد.

جورج فریدمن

تا به اینجای کار، الگوی پزشکی چارچوب اولیه را تعریف کرده است. از آنجا که هیچ واکسنی جهت ممانعت از گسترش ویروس وجود ندارد و هیچ داروی اثبات‌شده‌ای نیز جهت تخفیف علائم بیماری موجود نیست، تنها گزینه پزشکی در واقع ماهیت اجتماعی دارد: فاصله‌گذاری اجتماعی. به عبارت دیگر، قرنطینه قرار بوده افراد مبتلا به بیماری را از بقیه جدا سازد، اما اکنون این گزینه در مورد همگان به اجرا گذاشته شده است. قرنطینه در گسترده‌ترین حالت به مثابه سنگر و پناهگاه است: به همراه خانواده در خانه بمانید و خودتان را در خارج از خانه به خطر نیندازید. حتی صورت‌های متعادل‌تر قرنطینه نظیر فاصله‌گیری یک و نیم تا ۲ متری از دیگران نیز افراطی قلمداد می‌شود.

فریدمن معتقد است راه‌حل پزشکی به یک بحران اقتصادی دامن زد. بسیاری نمی‌توانند سر کار بروند. انجام خرید، صرف غذا در رستوران، و فعالیت‌های دیگر محدود شده‌اند. نرخ بیکاری اوج گرفته، زنجیره‌های تأمین تحت فشار قرار دارند، و تقاضا برای کالاها و خدمات کاهش پیدا کرده است. ساختار سیاسی با بهره‌گیری از مشوق‌های اقتصادی و امثال اینها راهبردهایی برای کاستن از بحران، کاهش نرخ بیکاری، و ممانعت از ورشکستگی کسب‌وکارها تدوین کرد. مبلغ تعهد داده شده حدود ۱۰ درصد تولید ناخالص ملی آمریکاست و در خصوص تخصیص مبالغ بیشتر نیز قول‌هایی داده شده است. مشخص نیست این تحولات اقتصادی موجب ورشکستگی اقتصادی شوند، اما واضح است که این تحولات موجب بروز اختلال و ناهنجاری اقتصادی خواهند شد. کارکرد اقتصاد مثل سابق نخواهد بود و ناهنجاری‌ها به این زودی خاتمه نمی‌یابند.

این استراتژیست امور بین‌الملل در ادامه عنوان کرد: پیامدهای اجتماعی شاید از این هم عمیق‌تر باشند. خانواده در کانون جامعه قرار دارد. در قالب کارکرد خانواده فرض بر این گذاشته شده که کودکان به مدرسه می‌روند، والدین یکی یا هر دو سر کار می‌روند، و همه اعضای خانواده در مقاطعی تنها هستند یا در جاهای دیگر در کنار مردم قرار می‌گیرند. بُعد اجتماعی در جامع‌ترین سطح خود به معنای ارتباط با غریبه‌ها در قالب مواردی نظیر رفتن به سینما، ایستادن در صف و گپ زدن، و بحث بر سر خرید رایانه با فروشنده است. میلیون‌ها نوع معاشرت اجتماعی وجود دارد و هرکدام آداب و رسوم مختص خود را دارا هستند. می‌دانیم در سالن سینما چگونه یک صندلی خالی پیدا کنیم و هنگام حرکت به سمت صندلی خود چگونه با عذرخواهی از دیگران بخواهیم تا راه را برای ما باز کنند. می‌دانیم هنگام ایستادن در صف چگونه دوستانه و بی‌خطر به نظر برسیم. هنگام خرید رایانه با آداب و رسوم مربوطه آشناییم و می‌دانیم چگونه وانمود کنیم از حرف‌های فروشنده سر درمی‌آوریم.

آدم‌ها روابط با دیگران را از طریق آداب و رسوم مدیریت می‌کنند ــ گاهی اوقات آن را آداب اجتماعی می‌نامند و گاهی اوقات نیز هیچ اسمی ندارد. ما با آداب و رسوم معمول در خانه آشنا هستیم. می‌دانیم چه چیزی پدر و مادر را غمگین می‌سازد، می‌دانیم چگونه سر سفره حاضر شویم، و می‌دانیم چه زمانی به اتاق خودمان برویم و مشغول گفتگوی آنلاین شویم. هنگامی که به سازمان اجتماعی می‌نگریم، خانواده صرف‌نظر از برخورداری از کارکرد مناسب یا نامناسب، فعال‌ترین تجربه ما محسوب می‌شود و این تجربه سرشار از سوپاپ‌های اطمینان و فرصت‌های تشریفاتی جهت فراغت از خانواده است. این فراغت از خانواده می‌تواند در قالب رفتن به مدرسه، سر کار، مهمانی، یا امثال اینها رخ دهد.

جورج فریدمن در ادامه تصریح کرد: اگر فاصله‌گذاری اجتماعی و بحران اقتصادی دارای پیامد اجتماعی باشند، این پیامد در بدو امر در ظریف‌ترین مرکز زلزله‌نگاری انسان احساس می‌شود: خانه. استرس هیچ کجا به اندازه خانه شدید و ادامه‌دار نیست و سوپاپ‌های اطمینان نیز هیچ کجا به اندازه خانه لازم و ضروری نیستند و توصیه نشده‌اند. بنابراین، هنگامی که ساختار پزشکی از خانواده‌ها می‌خواهد تا رفتار خود را به میزان چشمگیری تغییر دهند و نظام اقتصادی به ترس و بلاتکلیفی دامن می‌زند، فشارهای حاصله در وهله اول در خانواده احساس می‌شوند. در خارج از خانواده فشارها شاید پراکنده باشند، اما اکنون خانواده تنها قلمرو موجود است و به کانون همه ترس‌ها و نگرانی‌ها تبدیل می‌شود، جایی که همه راه‌های خروجی آن مسدود شده‌اند.

نظام اجتماعی، از جمله خانواده، یک ماه اول قرنطینه اجتماعی را به خوبی تحمل کرده است. نظرسنجی‌های مؤسسه گالوپ نشان می‌دهند که شادکامی و رضایتمندی در سطح معمول قرار دارند. اما در پشت نقاب می‌توان اولین علائم ناهنجاری را مشاهده نمود. برای مثال، دبیرکل سازمان ملل هشدار داده که خشونت خانوادگی رو به افزایش است. گزارشات جسته‌وگریخته‌ای نیز در این خصوص از ایتالیا گرفته تا اوهاویو مخابره شده‌اند.

اندیشکده ژئوپلیتیکال فیوچرز در بخش دیگری از این یادداشت آورده است: خشونت خانوادگی که معمولاً از طرف مردان علیه زنان و در درجه بعد علیه کودکان انجام می‌گیرد، یک واقعیت واضح و آشکار است، افرادی که به لحاظ روانی به‌هم‌ریخته‌اند و خانواده‌های ازهم‌گسسته یک سطح یکنواخت و قابل پیش‌بینی از خشونت خانوادگی را موجب می‌شوند. هنگامی که خشونت در سرتاسر دنیا افزایش می‌یابد، دستکاری اعداد و ارقام نامحتمل است و خشونت نمی‌تواند اتفاقی باشد. در اینجا دو عامل تأثیرگذار هستند. عامل اول اینکه، هنگام ساخت خانه‌ها و آپارتمان‌ها فرض بر این گذاشته می‌شود که ساکنین بخش قابل توجهی از زمان خود را بیرون از خانه سپری می‌کنند. این خانه‌ها و آپارتمان‌ها برای سکونت تمام وقت و مداوم ساخته نشده‌اند.

فشار ناشی از حضور ۲۴ ساعته در کنار یکدیگر و همچنین نامشخص بودن سرانجام اوضاع می‌تواند موجب ایجاد تنش حتی در درون صمیمی‌ترین خانواده‌ها شود. بسیاری از خانواده‌ها چندان صمیمی نیستند. اینها زودتر از بقیه دچار گسست می‌شوند. در اکثر موارد هیچگونه خشونتی اتفاق نمی‌افتد و صرفاً سطوح بالایی از بغض و کینه مشاهده می‌شود که از آن گریزی نیست. در برخی موارد، زن و مرد هر دو خانه هستند و سر کار نمی‌روند. آنها در نهایت باید با هم مواجه می‌شوند و در عین حال با فرزندان سرکش خود کنار بیایند. خانواده در درون چهاردیواری خانه از هم می‌پاشد، خانه‌ای که از آن گریزی نیست. خشونت خانوادگی یک هنجار قلمداد نمی‌شود و صرفاً اولین شاخصی است که به لحاظ آماری می‌توان به دست آورد. بسیاری یا اکثر خانواده‌ها به هم عشق می‌ورزند. اما در مورد برخی خانواده‌ها اینگونه نیست.

نویسنده به آداب معاشرت هم اشاره می‌کند و می‌نویسد: وقتی به فشار وارده به آداب و رسوم اساسی خویش می‌نگرم، متوجه می‌شوم که دکتر آنتونی فاوچی گفته اکنون و هیچوقت دیگر نباید با یکدیگر دست داد. آیا همه این آداب و رسوم زندگی در کنار دیگر آداب و رسومی که در حال حاضر به خاطر نمی‌آورم قرار است در کنار دست دادن منسوخ شوند؟ وظیفه جامعه پزشکی مراقبت از سلامت و زندگی ماست. اما سلامت فقط به حوزه پزشکی محدود نمی‌شود. آداب و رسوم فردیِ بسیار پیچیده نیز در این زمینه نقش ایفا می‌کنند. روز یکشنبه مسیحی‌ها عید پاک را جشن گرفتند. اینها اعیاد مشترک خانواده‌ها و عبادت‌کنندگانی است که با هم به گفتگو می‌نشینند و یکدیگر را در آغوش می‌گیرند.

جورج فریدمن در پایان یادداشت خود آورده است: ما در وضعیت بسیار سخت و دشواری قرار گرفته‌ایم. نمی‌توانیم مرگ همنوعانی را قبول کنیم که امکان نجاتشان وجود داشت. در عین حال نمی‌توانیم بی‌درنگ با محدودیت‌هایی کنار بیاییم که در راستای به حداقل رسانیدن موارد مرگ‌ومیر لازم و ضروری هستند. ما باید مصائب و مرگ‌ومیر ناشی از رکود اقتصادی را نیز لحاظ کنیم. رکود اقتصادی یک واقعیت است. راه‌حل این بحران به وضوح ماهیت پزشکی دارد ــ دارویی که لازمه قرنطینه را از میان برمی‌دارد و ما را قادر می‌سازد به سر کار برگردیم. با توجه به شدت و حدت ویروس، مشکل اینجاست که حتی برداشتن فاصله‌گذاری اجتماعی شاید به گسترش مجدد ویروس بینجامد. من شک دارم ریسک یک داروی اثبات نشده را به رهایی از زندگی محدود کنونی ترجیح دهیم. اما این صرفاً یک شک و تردید است. مسئله این است که خشونت خانوادگی رو به افزایش گذاشته و دلیل آن تدابیری است که باید در راستای ممانعت از گسترش ویروس اتخاذ کنیم. افزایش خشونت خانوادگی یک واقعیت است، اما سرنوشت‌ساز نیست. با فروپاشی اقتصاد و فلج شدن زندگی، دیگر فروپاشی‌های اجتماعی نیز رخ خواهند داد.