مشرق - در فيلم با وضعيتي مواجهيم که سليمان(ع) و يارانش کراراً با تعبير فتنه از آن ياد ميکنند. فتنهاي که ماهيت آن در واقع چيزي جز «جنزدگي/جنون فراگير» نيست. اين بدان معناست که ديوارهاي حائل ميان عوالم گوناگون از ميان برداشته شده و شياطين و اجنه که از دوران هبوط آدم جهان انساني را ترک کرده بودند، امکاني براي حضور و تصرف در آن مييابند. اين تصرف مشخصاً در باطن و هستي انسانها صورت ميگيرد. در واقع، تمام آنچه که فتنه را «فتنه» ميکند آن است که نيروهاي شيطاني در وجود افراد خانه کرده و عنان انديشه و عمل آنها را به دست ميگيرند.
فتنه به مثابه جنزدگي/جنون فراگير، وضعيت تعطيلي عقل است. فتنه همان ياران و همراهان (به ظاهر) آرام و سر به راهي که تا ديروز مشغول کار و زندگي خود بودند، را به چنان موجودات مخوف و هولناکي بدل ميکند که تصور آن پيش از آن اساساً ممکن نبود. فساد و تباهي که با فتنه ظاهر ميشود بسيار فراتر از صرف آتشافروزي و ويرانگري و اتلاف اموال و حتي نفوس است؛ فتنه هر آنچه را که حيات جمعي بر آن بنا شده است محو ميکند. بخش مهمي از سرمايه روابط اجتماعي و عاطفي که برادر را به برادر، زن را به شوهر، فرزند را به پدر، دوست را به دوست و خلاصه تمام اهل مدينه را به يکديگر پيوند ميزند، در هرم شعلههاي هولناک فتنه خاکستر ميشود. فتنه در دوستيها و دشمنيها خلل ايجاد ميکند. تولّيها و تبرّيها را از مسير درست خارج ميکند. و آيا دين (يا همان زندگي) چيزي جز تولّيها و تبرّيهاست؟
هر چند فتنه هنگامه تصرف يافتن نيروهاي شيطاني در باطن و هستي انسانهاست، اما اين به هيچ رو نافي مسئوليت انساني نيست. آنان که به آتش فتنه دچار ميشوند، هماناناند که به واسطه تخطي از اوامر الهي کم و بيش وجود خود را براي تصرف شيطان آماده کردهاند. فتنه حاصل خصلتها و آلودگيهاي نهان و آشکار ماست. آلودگيهايي که چه بسا از پنهانترين لايههاي وجود افراد، در جريان فتنه به کوچهها و ميادين شهر سرازير ميشود. هيچکس نميتواند از فرجام کار خود در فتنه مطمئن باشد. حتي صرف قرار داشتن در حلقه ياران و نزديکان سليمان نبي(ع) نيز تضميني ايجاد نميکند. سلاح نجات در هياهوي فتنه چيزي نيست جز «تقواي خدا و اطاعت از پيامبرش» که در جايگاه زعامت و هدايت امت قرار دارد.
اما کار فتنه شياطين و اجنّه آنگاه پيچيده و دشوارتر ميشود که در مسير اغراض و اهواي اهل نفاق و غفلت قرار ميگيرد. فتنه فرصتي مناسب را فراهم ميکند براي همه آنان که از روي حقد و تعصب و دنياخواهي چشم به سرنگوني ملک سليمان دوختهاند. کساني که معجوني از اميال و عادات و سوء برداشتهاي خود را به نام دين اسباب معيشت قرار داده و به اقتضاي اين منافع «کلمات را از موضع خود تحريف کردهاند». اين «پيران قوم» و «خواص امّت» که عموماً از عمق جان به رسالت پيامبرانه سليمان جوان و حتي پدرش ايمان نياوردهاند، نه تنها در مسير فتنه بار از دوش پيامبر خدا بر نميدارند که خود در قامت بخشي از فتنه ظاهر ميگردند. در بدو امر اساساً تلقي شرايط به مثابه فتنه را انکار ميکنند، از لزوم تنزّه دين سخن گفته و پيامبر خدا را به بدعتگزاري متهم ميسازند. آنگاه که کار فتنه بالا ميگيرد، آن را چون فرصتي براي يکسره کردن کار سليمان نبي تلقي ميکنند. از سويي دم از ميراث شريعت موسي ميزنند و از سوي ديگر در مسير مقاصد سياسي ابايي از همداستان شدن با جادوگران، اين دشمنان هميشگي انبياي الهي، ندارند. اين چنين است که واپسين و خطيرترين مرحله مواجهه با فتنه، نبرد با اين جماعت اهل نفاق و خيانت است.
اما پايان فتنه جز به مداخله رحماني ميسر نيست. در اين که «اهل طوع و تقوا» مکلف به مبارزه با فتنهاند، ترديدي نيست. اما نهايتاً آنچه که به فتنه پايان داده و آغاز دوران پس از فتنه را اعلام ميکند، عطيهاي آسماني است. اين عطيه نور متبرک و مقدس «ايليا» است. چنين است که به برکت اين نور مقدس عصري تازه آغاز ميشود و ملک ملکوتي سليمان نبي (که پيشتر براي او در عالم مکاشفه به مثابه جسدي بيجان تمثّل يافته بود) به مرتبهاي بالاتر ارتقا مييابد.
حال نوبه رحمت و لطف است. لحظه بازگشت و توبه! اين مسير به روي همه بازگشتکنندگان باز است. در دوران تعالي پس از فتنه لازم است تا جامههاي چاک خورده از نو وصله شود و زخمهاي سر باز کرده مرهم و التيام يابد. بدين سان اهالي تقوا و توبه امکان آن را مييابند که به سفينه نجات رسالت و ولايت در آيند و به طلب و تمناي آن وعده نهايي منتظر و مستعد باشند.
------------------
* وبلاگ سجاد صفار
کد خبر 10820
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۱
فيلم «ملک سليمان نبي» را صرف نظر از همه ويژگيهاي فني و محتوايياش، به واسطه ارائه فهمي بديع از مفهوم فتنه ميتوان مورد توجه قرار داد.فتنه به مثابه جنزدگي/جنون فراگير، وضعيت تعطيلي عقل است.