کد خبر 1087667
تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۰

دو دختری که از دام هولناک متهم معروف به «ابلیس بدبو» گریخته اند، با مراجعه به پلیس آگاهی در حالی این شیطان هوسران را شناسایی کردند که راز انتشار «بوی بد» از اندام وی نیز فاش شد.

به گزارش مشرق، دو دختری که از دام هولناک متهم معروف به «ابلیس بدبو» گریخته اند، با مراجعه به پلیس آگاهی در حالی این شیطان هوسران را شناسایی کردند که راز انتشار «بوی بد» از اندام وی نیز فاش شد. ابعاد دیگری از این ماجرای وحشتناک در تحقیقات پلیس فاش شد. این متهم ۳۱ساله که «حسن. ت» نام دارد، پس از آن که با همکاری خانواده های قربانیان و نیروهای حراست متروی مشهد به چنگ نیروهای انتظامی افتاد، بلافاصله به اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی منتقل شد و با صدور دستوری از سوی قاضی حسنعلی صبوری نسب (مستشار شعبه سوم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی) مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت.

بیشتر بخوانید:

او در حالی به آزار و اذیت هفت دختر جوان و نوجوان در لابه لای بوته های شمشاد و در نزدیکی ایستگاه های مترو اعتراف کرد که بررسی های مقدماتی حکایت از آن داشت که دختران دیگری نیز طعمه این جوان شیطان صفت شده اند.

بنابراین به دستور مقام قضایی تصویر بدون پوشش وی یکم تیرماه در روزنامه درج شد تا دیگر قربانیان وی به پلیس مراجعه کنند. این گونه بود که دو دختر شجاع مشهدی که موفق شده بودند از چنگ «ابلیس بدبو» بگریزند، به اداره جنایی پلیس آگاهی رفتند و این مرد هوسران را شناسایی کردند.

یکی از این دختران با بیان این که ۲۰سال دارد، درباره چگونگی ماجرا گفت: حدود ساعت ۸شب بود که طبق معمول در یکی از ایستگاه های مترو در بولوار وکیل آباد از قطار شهری پیاده شدم و به طرف منزل مان به راه افتادم اما هنوز از ایستگاه بیرون نیامده بودم که این جوان (اشاره به ابلیس بدبو) در حالی که تعدادی کپی از برگه های آزمایشگاهی و آرم پزشکی در دست داشت، با چشمانی گریان و بغض آلود مقابلم قرار گرفت و گفت: همسرم باردار و بیمار است.

او به خاطر شدت بیماری کنار بولوار افتاد و به تنهایی نتوانستم او را به بیمارستان برسانم! مردان نامحرم نمی توانند کمکم کنند، شما را به خدا به دادم برسید! زنم از دستم می رود! و ... این دختر جوان ادامه داد: آن قدر طبیعی نقش بازی می کرد و اشک می ریخت که هیچ گاه تصور نمی کردم او دروغ می گوید! با نگرانی و اضطراب به همراه او رفتم تا محل افتادن همسرش را نشانم بدهد ولی دیدم او درون بوته های شمشاد حاشیه بولوار رفت.

یک لحظه در جا ایستادم و با خودم فکر کردم چرا او همسرش را لای بوته ها برده است ...! او که اول گفت همسرش در حاشیه بولوار روی زمین افتاده است. دیگر به اصرارهایش مشکوک شدم و در همان مکان ایستادم، به او گفتم من داخل بوته ها نمی آیم، دروغ می گویی! ولی آن جوان که دست و پایش را گم کرده بود همچنان اصرار داشت که نزدیک تر بروم و همسرش را ببینم. با این حال زمانی که با من صحبت می کرد بوی زننده ای هم از دهانش خارج می شد که تقریبا حالت تهوع به من دست می داد.

خلاصه، به رفتارهایش مشکوک شده بودم و به همین دلیل از همان جا راهم را کج کردم و به آن طرف بولوار رفتم که مردم در حال تردد بودند! دیروز هم که تصویر او را در روزنامه دیدم به پلیس آگاهی آمدم تا او به سزای اعمالش برسد.

در همین حال، دختر جوان دیگری نیز که با خوش شانسی از چنگ «ابلیس بدبو» گریخته بود، درباره این ماجرا گفت: در یک شب سرد زمستانی زمانی که از پله های ایستگاه مترو بالا می آمدم، مرد جوانی که بوی بدی داشت، روبه رویم قرار گرفت و با التماس و خواهش ادعا کرد به داد همسر بیمار و باردارش برسم!

او چنان با نگرانی و عجله و پشت سر هم تقاضای کمک می کرد که فرصت تفکر را از من گرفت. دلم خیلی به حال همسرش سوخت و به قصد کمک برای رساندن آن زن خیالی به بیمارستان از ایستگاه بیرون آمدم اما هنوز آخرین پله را پشت سر نگذاشته بودم که مادرم با من تماس گرفت و پرسید: کجایی؟! گفتم: من همین الان از ایستگاه بیرون آمدم! مادرم گفت: من هم از مترو پیاده شدم و داخل ایستگاه هستم، چند لحظه صبر کن تا با هم برویم.

در این لحظه به آن مرد جوان گفتم: خوب شد مادرم هم آمد حالا دو نفری به همسرت کمک می کنیم! اما او که گویی با شنیدن این جمله نگران شده باشد، فریاد می زد: نه! خودت بیا! مادرت پیر است و تا برسد همسرم می میرد!!... دختر جوان افزود: هنوز او در حال فریاد زدن بود که دیدم مادرم از پله های ایستگاه بالا می آید، سریع به طرف مادرم رفتم و زمانی که من ماجرای زن باردار را برایش بازگو می کردم، به طرف آن جوان برگشتم که دیدم در حال فرار است.

مادرم مرا خیلی نصیحت کرد که از کجا به حرف های آن جوان اعتماد کردم؟! و ... حالا هم که تصویر او را در روزنامه دیدم و متوجه شدم با همین شگرد چه بلاهای وحشتناکی سر دخترانی مانند من آورده است، وجدانم اجازه نداد این موضوع را پنهان کنم. به همین دلیل به اداره جنایی آمدم تا شاید این حادثه نیز سر نخی برای کشف دیگر جرایم او باشد و امیدوارم دستگاه قضایی مانند دیگر پرونده های ناموسی، این ابلیس کثیف را هم به سزای اعمالش برساند.

 این جوان ۳۱ ساله که هنوز در پلیس آگاهی تحت بازجویی های فنی قرار دارد و آخر خرداد در ایستگاه متروی سیدرضی دستگیر شد، در اعترافات خود به پلیس گفت: تاکنون در حاشیه ایستگاه های سیدرضی، کوثر، دانش‌آموز، صیاد شیرازی و هفت تیر اقدام به آزار و اذیت دختران کرده است. وی در عین حال داشتن چاقو هنگام اذیت دختران را انکار کرد و گفت: من گلوی طعمه‌هایم را می فشردم و آن ها را درون بوته‌های شمشاد می انداختم!

از سوی دیگر بررسی ها درباره بوی تعفن اندام «ابلیس بدبو» نشان داد که او به خاطر سرگردانی در خیابان ها و پارک ها مدت زیادی است که استحمام نکرده و رنگ آب به خود ندیده است، به طوری که وقتی کفش هایش را در پلیس آگاهی از پاهایش بیرون کشید، هر کدام از حاضران به سویی گریختند! از سوی دیگر «ابلیس بدبو» اعتراف کرد: به مصرف زیاد مشروبات الکلی دست ساز آلوده ام و هر بار که به قصد به دام انداختن دختری جوان وارد مترو می شدم، ابتدا مشروب می‌نوشیدم و سپس به دنبال فریب دختران در نزدیکی ایستگاه های مترو کمین می‌کردم!

به گونه ای که مردم عادی هم از من فاصله می گرفتند. پس از تکمیل تحقیقات در پلیس آگاهی، محاکمه «ابلیس بدبو» در شعبه سوم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به ریاست قاضی اسماعیل شاکر و مستشاری قاضی صبوری نسب آغاز خواهد شد. در همین حال مقام قضایی از شهروندان و دختران جوان خواست در صورتی که طعمه این متهم شده اند برای شناسایی وی و اعلام شکایت به اداره جنایی پلیس آگاهی واقع در ابتدای منطقه رضاشهر مشهد مراجعه کنند.

منبع: روزنامه خراسان