به گزارش مشرق، علی دارابی استاد دانشگاه در یادداشتی با اشاره به حوادث تلخ دهه ٦٠ به بیان آموزه هایی از این حوادث پرداخت:
در تیر ۱۳۶۰ گروهک تروریستی منافقین که پیشتر وارد فاز نظامی و ترور گسترده سران انقلاب و مردم عادی شده بود، در یک عملیات نفوذی توسط عامل خود محمدرضا کلاهی در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بمب قوی را جاگذاری کرد و تئوریسین و نظریهپرداز بزرگ انقلاب و متفکر جمهوری اسلامی یعنی آیتالله دکتر بهشتی رییس قوه قضاییه را به همراه ۷۲ تن از یاران انقلاب به شهادت رساندند.
این حادثه بس بزرگ و خسران عظیمی برای انقلاب نوپا بود اما در سایه رهبری امامخمینی، وحدت مسوولان و اعتماد مردم این تهدید به یک فرصت بزرگ برای تثبیت نظام و ائتلاف نیروهای انقلاب تبدیل شد. اگرچه در فاصله کمی از این حادثه، ترور حضرت آیتالله خامنهای، امام جمعه تهران و سپس در شهریور ترور شهیدان رجایی (رییسجمهور) و باهنر (نخستوزیر) و جمعی دیگر از مسوولان را باز توسط نفوذ منافقین شاهد بودیم که هر یک خسارتهای زیادی را به همراه داشت؛ اما از رهگذر این حوادث تلخ فرصتهایی برای نظام تازهتاسیس جمهوری اسلامی به وجود آمد که توانست باوجود جنگ تحمیلی رژیم بعثی صدام پایههای نظام را تحکیم بخشد.
اینک با فاصلهگیری فراوان از آن سالها، ضروری است تأملاتی و آموزههایی از حادثه هفتم تیر را برای امروز و فردای جامعه ایران مورد واکاوی قرار دهیم:
یکم) جریان نفوذ: نفوذیها در طول چهار دهه از انقلاب خسارات زیادی را بر انقلاب و نظام وارد کردهاند. این جریان گاهی در قالب فرقه و گروهک «منافقین» و گاهی در قالب «افراد و اشخاص» و گاهی در شکل و قالب، انجمنها، نهادها، سمنها، ظهور و بروز یافته است. در مواقعی حتی در مجموعه نیروهای مسلح و مراکز حیاتی و حساس مشاهده شدهاند که با کمال تاسف این روند نفوذ همچنان ادامه دارد و باید برای قطع و خاتمهیافتن این نفوذیها اقدام و عمل انقلابی و کارساز انجام داد.
دوم) نفاق جدید: خطر جنایت و خیانت فرقه منافقین ادامه دارد و تمام نشده است. تکلیف این دشمنان قسمخورده مردم و انقلاب و ایران مشخص است اما باز شناسایی نفاق جدید کاری مهم و خطیر است که رسانهها، نخبگان و احزاب سیاسی باید برای شناخت افکار عمومی اقدام کنند.
نفاق جدید هم این است که در شکل کارگزار جمهوری اسلامی فساد میکند، اعتماد عمومی مردم از نظام را سلب مینماید و نشانهها و علائمی آشکار به دشمنان میدهد تا منابع و ظرفیتهای کشور را نابود کند.
این نفاق تلاش سازمانیافته دارد تا با شایعهپراکنی و ایجاد تردید و تشکیک در میان جوانان، انقلاب ۵۷ را شکستخورده نشان داده و نسبت به آینده ناامیدی و یأس ایجاد کند. نفاق جدید اگرچه در شکل کارگزار جمهوری اسلامی خودنمایی میکند اما مواضع و رفتار آن با مبانی و اصول انقلاب سازگاری ندارد و حتی در مقام و پستهای حساس جای گرفته اما بسیاری از آرمانها و اصول انقلاب و نظام را قبول ندارد. اشتباه نشود دیدن خطاها، کژیها، ناراستیها، مفاسد، بیعدالتیها و تبعیضهای ناروا و... حتی امکان تصحیح دیدگاهها و اصول و مبانی که امری ممدوح و پذیرفتهشده است را نباید در «نفاق جدید» تعریف کرد چرا که این اصلاح امور است و برای کارآمدی و تاثیرگذاری انقلاب ضروری است اما نفاق جدید امسال، طبریها و خاوریها را شامل میشود که تیر خلاص به اعتماد میلیونها نفر میزند و ضمنا به مثابه ستون پنجم و پایگاه دشمن عمل میکنند. خیانت این جماعت کمتر از دشمنان مردم نیست.
سوم) ساختارهای امنیتی: تداوم فعالیت نفوذیها در داخل کارگزاران جمهوری اسلامی، ارسال پیام و همکاری با دشمنان درباره مراکز حساس و حیاتی کشور که بهانه بیگانگان و دشمنان علیه کشور میشود، استمرار خیانتها و جنایتهای فرقه منافقین و ضدانقلاب به خصوص سوار بر موجشدن آنان در حوادث و اغتشاشات کشور در سالهای اخیر و برنامهریزی و سازماندهی برای آشوبها، ضرورت بازنگری، بازتعریف، طراحی مدیریت، ساختار و راهبردهای نوین در حوزه «اطلاعات-امنیت کشور» را میطلبد. بخش اعظم امنیت، استقلال و بازدارندگی دشمنان برای توطئه علیه کشور مرهون و مدیون «سربازان گمنان امامزمان؟عج؟» در نهادها و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی است و مردم همه قدردان این ایثارگریها هستند؛ اما این کفایت نمیکند و باید «موازیکاریها و تداخلکاریهای به حداقل برسد و هماهنگی، کارآمدی، اقتدار» سرلوحه امور قرار گیرد.
دشمنان از «تابستان داغ در ایران» و راهاندازی شورش و اعتراضات گفتهاند. باید هم افکار عمومی را از توطئههای دشمنان آگاه کرد و هم اقدامات پیشگیرانه و اصلاحی توسط مسوولان، دولت، مجلس، قوهقضاییه و سایر وزارتخانهها و نهادها برای خدمت بیشتر و جلب رضایت آنان را فراهم کرد.