به گزارش مشرق، وزارت امور خارجه آمریکا در ۷ جولای در توییتر فارسی خود به سند ۲۵ ساله همکاری ایران و چین اشاره کرد و با نگرانی نوشت: «ظریف اصرار میورزد که "هیچ موضوع مخفی" در مورد قرارداد با چین وجود ندارد. هیچ موضوع مخفی در مورد عهدنامه ترکمنچای نیز وجود نداشت، بجز اینکه هزینه آن را مردم ایران پرداختند. قراداد ایران و چین، یا همان ترکمنچای دوم ، به همان قیمت تمام می شود.»
وزارت خارجه آمریکا از اینکه منافع ملی ایران در این سند قربانی شود، انذار میکند و برای هشدار بیشتر از هشتگ #ترکمانچای_دوم استفاده میکند.
دقیقا در همان روز رضا پهلوی در توییتی هماهنگ ابراز نگرانی مشابهی را می کند و این سند را «قرارداد ننگین» می نامد.
گروهک تروریستی منافقین نیز به کرات در مطالب مختلف در این زمینه این سند هشدار داده و آن را «استعماری» خوانده است!
ترکیب کمپین فوق و بسیج آنها علیه سند همکاری ایران و چین جالب است. یک طرف ماجرا دولت آمریکاست که به اذعان دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا بیشترین و شدیدترین تحریم های تاریخ را علیه ایران اعمال کرده است.
طرف دیگر گروهک تروریستی منافقین است که اعمال تروریستی متعددی را در داخل ایران انجام داده و در کنار صدام حسین، دیکتاتور معدوم عراق در یک جبهه علیه ایران جنگیده اند، و الان هم در زمینه تشدید تحریم ها و اقدامات علیه مردم ایران تمام عیار در خدمت دولت آمریکا بوده است.
در حالی که آمدن نیروهای امنیتی چینی به ایران از اساس کذب است و بر اساس سند ادعایی منتشر شده توسط رسانه های معاند چنین چیزی قرین با واقعیت نیست، رضا پهلوی در این باره ابراز نگرانی کرده است. شاید او نیاز به مراجعه به تاریخ دارد که در دوران شاهنشاهی در ایران، کشور پاتوق مستشاران آمریکایی شده بود و در اوایل سال ۱۳۵۷ شمار آنها به ۵۰ هزار رسیده بود. جالب تر اینکه هزینه مستشاران آمریکایی مقیم ایران در سال ۱۳۵۶ بیش از هزینهی پرسنل نظامی ارتش ایران بود. آیا واقعا او نگران استعمار ایران است؟ البته نگرانی رضا پهلوی درباره به خطر افتادن منافع کشور از جهتی درست است. چرا که او نگران کشوری است که سالها در آنجا زندگی کرده است. او بیش از آنکه در ایران باشد، در آمریکا زندگی کرده است، و طبیعی است که سنگ آمریکا را به سینه بزند.
بنابراین زمانی که دشمنان قسم خورده کشوری درباره سندی یا چیزی ابراز تردید و نگرانی می کنند، ماجرا کمی شک برانگیز می شود و این اطمینان حاصل می شود که اتفاقا باید روی چنین چیزی ایستادگی کرد و آن را به پیش برد. هر چند که دلایل متعدد دیگری هم برای انجام چنین کاری هست.
کاسبان تحریم
کمپین ضد سند، در واقع یک نقطه اشتراک دارند و آن ضربه زدن به ایران و منافع ایران بوده است. در واقع آمریکا، سلطنت طلبان، منافقین و مخالفان دیگر در اصل کاسبان تحریمی هستند که از نگاه آنها قرار است به سیستم اقتصادی و سیاسی کشور را تسلیم کند. از همین رو آنها تماما بسیج شده اند تا هر آنچه که سیاست تحریم و فشار حداکثری آمریکا را مختل کند را از مسیر بردارند.
کسانی که باید از تضعیف و متضرر شدن آن خوشحال باشند، نگران شده و کاسه چه کنم دستشان گرفتهاند. این نشان میدهد که ایران اتفاقاً تیر را به سمت هدف گرفته است. آنها میدانند که چنین سندی نقطه قوت ایران و پاشنه آشیل آنها خواهد بود. آمریکا میداند با این سند روابط اقتصادی ایران بهتر خواهد شد، تهران و پکن سیستم اقتصادی دلارپایه را دور خواهند زد. بنابراین هم دلار و هم سیستم تحریمی آمریکا به مرور تضعیف خواهد شد.مضاف بر اینکه اتحاد و نفوذ ایران و چین در منطقه به نسبت افزایش خواهد یافت.
رضا پهلوی و منافقین هم نگران آینده خود هستند. آنها امید آن دارند که ایران روزی تحت سیطره آمریکا باشد تا برای خود مقام و منزلتی را دست و پا کنند.
سند مخفی؟
یکی از نکات و گزاره های کلیدی در مواضع مخالفان سند ۲۵ ساله روابط ایران و چین «مخفی» نامیدن آن است. اول اینکه، بحث سند روابط جامع و راهبردی ایران و چین از ابتدا اطلاع رسانی شده است و بحث پنهانی نبوده است.
دوم، اگر منظور انتشار محتوای کامل سند در حین مذاکرات است، که باید گفت معمولا قرادادهای بزرگ و مهم در مرحله مذاکرات معمولا به صورت غیرعلنی به پیش می روند. برجام و دهها توافق مهم تاریخی دیگر را می توان در این خصوص شاهد مثال آورد. دوم اینکه، مقامات ایرانی اعلام کرده اند که پس از نهایی شدن، سند فوق در دسترس عموم قرار خواهد گرفت. بنابراین چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد. اصرار آمریکایی ها و مخالفان بر مخفی بودن این سند از این حیث است که دولت برای اقناع افکاری عمومی جزئیات بیشتری را منتشر کند، تا اینکه آنها به راحتی مسیر تحریم این همکاری ها را بیابند. ایران کشوری است که برای سالهای سال تحت تحریم آمریکا بوده است. چین هم از فشار آمریکا مستثنی نبوده است. برای هم انجام مذاکرات همکاری به دور از هیاهوهای رسانه ای نه تنها امری عادی و معقول، بلکه در شرایط تحریم یک الزام است. بنابراین، آمریکایی ها با فشار رسانه ای به دنبال «یک دستی زدن» و اجرای تحریم های بیشتر علیه ایران در حوزه همکاری با چین هستند. مایک پامپئو، وزیر خارجه آمریکا چند روز پیش در پرسش و پاسخ خبرنگاران به این نکته اشاره کرده و در واکنش به این سند گفت که این موضوع «نیاز برای تحریم تسلیحاتی ایران را» نشان می دهد.
آمریکا در تلاش است ایران را با تحریم به زانو در آورد و در نهایت یک سیستم سیاسی مطیع را در تهران بر سر کار بیاورد. این اتفاق مصداق تعریف استعمار است. بنابراین هر حرکت نقطه مقابل آن، اقدامی ضداستعماری خواهد بود. در واقع ایران با تقویت مناسبات اقتصادی با چین به دنبال تحریم گریزی و استعمارستیزی است.
قدرت فزایند اقتصادی چین در عرصه جهانی، و شیوه متفاوت آمریکا و چین در تعامل با کشورها، مزید بر علت شده است تا تهران در این مسیر گام بردارد. آمریکا برای همکاری اقتصادی با کشورها معمولا پیوست سیاسی نیز دارد و خواستار آن است که سیستم سیاسی کشور هدف مطابق میل و سیاست واشنگتن رفتار کند. اما چینی ها معمولا از چنین رویه ای استفاده نکرده و معمولا به دنبال منافع مشترک دو کشور بوده اند. طبیعتا اگر منافع بلند مدت اقتصادی و سیاسی مد نظر باشد، سند همکاری با چین امری معقول است. به عبارتی ایران با این سند، به دنبال گشودن دریچه ای برای دوران پساتحریمی است که در آن بتواند به دور از انزوا به همکاری با کشورهای بیشتری دست یازد.
منافع ایران از سند
چین به واسطه رشد روزافزون اقتصادش الان شریک تجاری اول بیش از ۱۰۰ کشور در دنیاست و تقریبا دو سالی می شود که این کشور بزرگترین صادر کننده جهان شده است. پس ظرفیتی در همکاری با این کشور نهفته است که نه ایران و نه حتی خود آمریکا یا هر کشور دیگری نمیتواند آن را نادیده بگیرد. مضامین لابلای سطور سند همکاری های راهبردی ایران و چین نکته مهمی را درباره ایران تحت فشار و تحریم غرب می گوید؛ و آن اینکه گزینه های ایران محدود نیست.
سند روابط ایران-چین در اصل سند مادر و نقشه راهی است که پس از آن نوبت به انعقاد قراردادهای مختلف میرسد. به عبارتی این سند چندان وارد امور اجرایی ریز و ادعاهایی که مطرح شده نمیشود، بلکه همکاری دو کشور و توافقنامه ها و تفاهمنامه های آنها را حمایت میکند.
هر چند که نگاه دو کشور به سند عمدتاً جنبه اقتصادی دارد، اما دستاوردهای چنین سندی دامنه وسیعتری را دارد. ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی، استقلال سیاسی و توانمندی های متنوع امنیتی و فرهنگی برای چین یا هر کشور دیگری حائز اهمیت است. اشراف ایران بر تنگه هرمز، برای کشوری مانند چین که حدود ۷۵ درصد از نیازهای انرژی و روزانه حدود ۱۰ تا ۱۱ میلیون بشکه نفت وارد میکند، بسیار اهمیت دارد. ایران در زمینه طرح «کمربند، جاده» چین که در پیشانی سیاستهای آتی پکن قرار گرفته است، می تواند نقش بسزایی ایفا کند. عمده تجارت ایران با چین از طریق کشتی انجام می شود، اما این تجارت از طریق خط ریلی می تواند زمان بسیار کمتری اتفاق بیفتد. به عنوان مثال مسیری از طریق چین، به قزاقستان، ترکمنستان و سپس به ایران برسد. در سال ۲۰۱۶، یک قطار حامل کانتینر از استان زیجیانگ چین، در مدت ۱۴ روز به تهران رسید. تقویت خطوط ارتباطی می تواند کیفیت و اثربخشی چنین همکاری را بیشتر کند.
ایران در کریدور آسیای مرکزی- چین به آسیای غربی قرار دارد. این کریدور، یکی از محورهای اصلی جاده ابریشم است و از طریق قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، ایران و ترکیه استان «سینکیانگ» چین را به دریای مدیترانه متصل میکند.
طرح کمربند و جاده، علاوه بر تامین منافع دو کشور، می تواند ایران را نیز به عنوان قطب منطقه تبدیل و باعث انجام پروژه های زیرساختی شود.
همکاری با چین می تواند در حوزه زیرساخت حمل و نقل، فناوری، سیستم مالی تا حدود زیادی کارگشا باشد. برای هر کدام از این موضوعات می توان سرفصل های مختلف و پروژه های کلان مختلفی تعریف و اجرایی کرد.
با توجه به منابع عظیم انرژی ایران، دو کشور می توانند در این حوزه با هم همکاری کنند. منظور از انرژی فقط صادرات نفت خام نیست، بلکه صادرات فرآورده های نفتی و بهینه سازی صادرات از جمله مواردی است که دو کشور می توانند از آن سود ببرند. چین علاوه بر اینکه صادر کننده بزرگی است که محصولات خود را به ۵ قاره جهان می فرستد، با جمعیت میلیاردی خود بازار خوبی هم برای برخی محصولات غیرنفتی هست. پس با برنامه ریزی جدی و دقیق می تواند بهره مضاعفی را از همکاری ایران با چین برد.
ضمنا معاملات و مبادلات مستقل از دلار اتفاقی است که جهان امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز دارد تا هر چه زودتر از شمشیر داموکلئوس تحریم های آمریکا رهایی یابد. آمریکا با استفاده بی رویه از تحریم های خود، به باجگیری اقتصادی و سیاسی از کشورهای دوست و دشمن روی آورده است. دور زدن سیستم دلار پایه امری مبارکی برای استقلال بیشتر و رهایی از سیاست های استعماری برخی قدرتهای جهانی است.
در نهایت همکاری بلند مدت ایران و چین، بیش از پیش رابطه سیاسی دو کشور را نیز تقویت می کند. چین بدین واسطه می تواند به صورت نسبی حضور خود را در منطقه تقویت کند. تا هم موازنه ای علیه آمریکا شکل بگیرد و هم سیاست انزوای ایران توسط آمریکا به در بسته بخورد. رویکرد اقتصادی چین در قیاس با رویکرد امنیتی و سیاسی آمریکا که جنگ های متعددی در منطقه به راه انداخته، حضور بیشتر چین را به نفع صلح و ثبات و رونق منطقه متصور می کند. حتی اگر کسی به دنبال مذاکره ایران با کشورهای غربی و حتی آمریکا باشد، طبیعتا ایران در چنین موقعیتی اهرم چانه زنی بیشتری را برای احصای منافع خود خواهد داشت. یعنی ایران قدرت مانور و بازیگری بیشتری را در تعامل با کشورهای منطقه و فرامنطقه پیدا می کند. یعنی ایران میزان مقاومت خود در برابر استعمار را افزایش داده و در جهت شعار «نه شرقی، نه غربی» حرکت می کند.