بعدها اینترسپت در گزارشی نوشت «حشمت علوی یک شخص نیست، حشمت علوی یک هویت ‏ساختگی است که توسط چند نفر مدیریت می‌شود.»

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


عملیات روانی با لشکر پوشالی

سیدمحمدعماد اعرابی در روزنامه کیهان نوشت:

  در اوج هیاهوهای ایران‌هراسی ترامپ برای خروج از برجام؛ کاخ سفید مدعی شد ایران بودجه ‌نظامی‌اش را با استفاده از توافق هسته‌ای افزایش داده است. وقتی نشریه واشنگتن‌پست خواهان مستنداتی درباره این ادعا شد؛ کاخ‌سفید آنها را به مقاله‌ای در فوربس ارجاع داد. مقاله‌ای با امضای شخصی به نام: «حشمت علوی». اما حقیقت این بود که شخصی به نام «حشمت علوی» هرگز وجود خارجی نداشت و دولت آمریکا برای ادعای گزاف خود دست به دامن یک هویت جعلی شده بود.


بعدها اینترسپت در گزارشی نوشت «حشمت علوی یک شخص نیست، حشمت علوی یک هویت ‏ساختگی است که توسط چند نفر مدیریت می‌شود.» این هویت ساختگی تنها در فضای مجازی وجود داشت، برای تارنماهای فوربس، دیلی کالر، ‏فدرالیست و... مقاله می‌نوشت و در شبکه اجتماعی توئیتر حضوری جدی داشت. او حتی در مواردی موفق به راه‌اندازی پویش‌های مجازی و موج‌های خبری در شبکه‌های اجتماعی شده بود. به گزارش اینترسپت این هویت جعلی برای عملیات تبلیغی و رسانه‌ای علیه ایران خلق شده بود و تیمی از سازمان منافقین این حساب کاربری را مدیریت می‌کردند.


البته «حشمت علوی» اولین هویت جعلی‌ای نبود که مورد استناد دولتمردان غربی قرار می‌گرفت و مسلما آخرین آنها نیز نخواهد بود. تعداد قابل توجهی از این هویت‌های ساختگی در فضای مجازی وجود دارد که با انتشار اخبار جعلی و تحلیل‌های مغشوش و هدف‌دار به وقت نیاز، مستندات ادعاهای غیرواقعی مقامات اروپایی و آمریکایی را فراهم می‌کنند. 6 جولای 2020 تارنمای آمریکایی دیلی‌بیست از شبکه‌ای متشکل از دست‌کم 19 هویت جعلی خبر داد که در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی با تمرکز بر مسائل غرب آسیا به فضاسازی رسانه‌ای علیه ایران، ترکیه و قطر می‌پرداختند. این شبکه تنها در سال گذشته بیش از 90 مقاله تحلیلی در 46 نشریه متفاوت نظیر نیوزمکس، واشنگتن اگزماینز، ریل کلیر مارکتز، آمریکن تینکر، نشنال اینترست، جروزالم‌پست و... منتشر کردند. در اکثر این مقالات بر لزوم اتخاذ سیاست‌های سختگیرانه آمریکا بر ایران و گروه‌های مورد حمایت ایران در عراق و لبنان تأکید می‌شد.


اما این موارد تنها نمونه‌های انتشار اخبار جعلی و عملیات رسانه‌ای سازمان‌یافته در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی علیه ایران نبود. شبکه تلویزیونی الجزیره شهریور 1397 گزارشی از فعالیت‌های مجازی سازمان منافقین منتشر کرد. خبرنگار الجزیره در گزارش خود گفت: «مخالفان دولت تهران، با دستکاری اطلاعات در شبکه‌های اجتماعی، کمپینی گسترده در این فضا به راه انداخته‌اند.» اظهار نظری که مورد تأیید خبرنگار نشریه «نیو آمریکا» نیز قرار گرفت با این تفاوت که او به نقش حمایتی آمریکا در این فعالیت‌هااشاره داشت و به خصوص انتخاب دونالد ترامپ را عامل تشدید این فعالیت‌ها ارزیابی می‌کرد: «نقطه عطف واقعی، انتخاب ترامپ بود. وقتی مشخص شد که خصومت با ایران (در دولت جدید آمریکا) بالا می‌گیرد، به ناگاه حساب‌های کاربری زیادی در شبکه‌های اجتماعی ایجاد شد؛ حساب‌هایی متعلق به افراد بی‌نام که همگی فضای ذهنی مشابهی داشتند و با اختلافی بسیار جزئی، همگی یک خط را در نوشته‌های خود دنبال می‌کردند.» برخی اعضای جدا شده از سازمان منافقین در مصاحبه با «لیسنینگ پست» جزئیات بیشتری از این اقدامات را برای مثال در دامن زدن به آشوب‌های دی‌ماه 1396 شرح دادند: «مجموعاً چندین هزار حساب کاربری توسط هزار تا هزار و پانصد نفر از اعضای سازمان اداره می‌شود. این حساب‌ها به خوبی سازمان‌دهی شده‌اند و مدیران‌شان، دستورالعمل‌های مشخصی برای آنچه باید انجام دهند دریافت می‌کنند.»


مواردی از این دست باز هم وجود دارد. پروژه «ایران دیس‌ابنفو»(Iran Disinfo) نامی آشنا برای فعالان فضای مجازی در ایران است. پروژه‌ای که تحت حمایت مالی وزارت خارجه آمریکا و با هدف عملیات تبلیغی علیه ایران(با محوریت شبکه‌های اجتماعی) طراحی و راه‌اندازی شد و به واسطه گردانندگان آن از حمایت «گوگل» به عنوان یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های فناوری اطلاعات نیز برخوردار بود. این پروژه در بسیاری از فضاسازی‌های رسانه‌ای علیه ایران با موضوع آزادی مجرمان زندانی، مسئولان جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران، سیاه‌نمایی‌های فرهنگی-اجتماعی و... فعال بود. تنها پس از انتشار مطالبی علیه برخی شهروندان و فعالان رسانه‌ای آمریکایی بود که وزارت‌خارجه ایالات متحده تصمیم به توقف این پروژه گرفت. لئا گابریل، رئیس‌مرکز مشارکت جهانی وزارت خارجه آمریکا در پاسخ به سؤالات نمایندگان کنگره این کشور اعلام کرد این پروژه از اهداف خود فاصله گرفته و شهروندان آمریکایی را هدف قرار داده است: «کمک مالی به این پروژه تعلیق شد تا توئیت‌هایی که منتشر کرده بودند بررسی شود. بررسی این توئیت‌ها نشان داد که آنها توافق‌های صورت گرفته بین پیمانکار و وزارت‌خارجه را نقض کرده‌اند.‌.. قصد اداره مرکز مشارکت جهانی هرگز انتشار توئیت علیه شهروندان آمریکایی نبوده است.» اعتراف جالبی در پس این جملات وجود داشت: گردانندگان «ایران دیس‌اینفو» در این پروژه فقط باید علیه شهروندان ایران توئیت می‌زدند!


مواردی اینچنین فقط محدود به ایران نیست. با در نظر گرفتن موارد مشابه در سایر نقاط جهان می‌توان با دقت خوبی الگوی عملیات رسانه‌ای آمریکا و متحدانش در فضای مجازی و رسانه‌های اجتماعی را ترسیم کرد. در واقع دولت‌های غربی از رسانه‌های اجتماعی به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد سیاست خارجی خود استفاده می‌کنند. رسانه‌های غربی سال‌ها پیش از ترفند دولت آمریکا برای خلق هویت‌های جعلی و مدیریت انبوه آنها در شبکه‌های اجتماعی به‌منظور دستکاری افکار عمومی خبر دادند. ژانویه 2016 تارنمای «بریتیش کنسول» گزارشی درباره اعمال قدرت نرم از طریق توییتر منتشر کرد. بر این اساس طبق تجزیه و تحلیل‌های دانشگاه ادینبورگ بیشترین مطالب درباره آشوب‌های اوکراین و جنگ سوریه نه از طرف شهروندان اوکراینی و سوری که از جانب حساب‌های کاربری مستقر در انگلستان و ایالات متحده در این شبکه اجتماعی منتشر و بازنشر شده است. اتفاقی مشابه در جریان انقلاب مردم مصر رخ داد. 75 درصد محتوای تولید شده در توییتر پیرامون قیام و مطالبات مردم مصر از سوی کاربران غربی منتشر شده بود و نه از طرف مردم مصر. درباره کوبا اما وضعیت کمی متفاوت بود.

دولت آمریکا سال 2010 از طریق آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده(USAID) در پوشش یک شرکت خدمات اینترنتی، یک شبکه اجتماعی با نام «زون‌زونئو»(ZunZuneo) برای مردم کوبا راه‌اندازی کرد. پلتفرمی که از روی توییتر الگوبرداری کرده و به توییتر کوبا معروف شد. چهارسال پس از راه‌اندازی این شبکه اجتماعی یعنی در آوریل 2014 وابستگی آن به دولت آمریکا در رسانه‌های انگلیسی زبان فاش شد. طبق گزارش‌های منتشر شده این پروژه بخشی از استراتژی بلندمدت آمریکا برای ترغیب جوانان کوبایی به شورش علیه دولت کوبا بود.(شباهت این پروژه با پروژه تلگرام در ایران می‌تواند موضوع گزارشی جداگانه باشد.)


در این میان شاید ساده‌انگارانه‌ترین تحلیل، مستقل دانستن رسانه‌های اجتماعی و تقلیل نقش آنها به ابزاری برای سوءاستفاده آمریکا و متحدانش باشد. فیسبوک، اینستاگرام، توییتر و... هرگز پلتفرم‌هایی خنثی و بی‌طرف نبوده‌اند. پس از رسوایی ماجرای «حشمت علوی» توییتر مدتی این حساب کاربری را مسدود کرد اما اندکی بعد در میان تعجب کاربران و برخلاف قوانین اعلام شده توییتر، این حساب کاربری مجدد فعال شد و طبق روال گذشته‌اش به فعالیت پرداخت. درست در همان ایامی که گزارش شبکه تلویزیونی الجزیره درباره شبکه‌ای از حساب‌های کاربری جعلی متعلق به سازمان منافقین در شبکه‌های اجتماعی از جمله توییتر منتشر شد؛ توییتر حساب کاربری حدود 4800 ایرانی را به بهانه حمایت از دولت ایران مسدود کرد. سال 2009 همزمان با آشوب‌های خیابانی در تهران، توییتر به درخواست وزارت خارجه آمریکا برنامه تعمیرات دوره‌ای خود را به عقب انداخت تا فضاسازی رسانه‌ای علیه ایران محدود نشود.

رویکرد جانبدارانه شبکه‌های اجتماعی آمریکایی به‌ویژه پس از تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حذف صفحات فرماندهان سپاه، همچنین پس از شهادت سردار سلیمانی و حذف صفحات بازنشرکننده تصاویر شهید سلیمانی؛ آنقدر روشن است که ادعای استقلال آنها را به یک شوخی مضحک تبدیل می‌کند. با این حساب بسط فضاسازی سازماندهی شده در شبکه‌های اجتماعی مجازی به فضای حقیقی توسط برخی رسانه‌ها و مطبوعات داخلی می‌تواند حلقه تکمیل‌کننده عملیات رسانه‌ای علیه ایران باشد، اتفاقی که در ماجرای داغ شدن هشتگ «اعدام نکنید» رخ داد. در حالی که «اجرای قانون» (اعم از اجرای حکم یا اعاده دادرسی) یا «شفاف‌سازی پرونده» مطالباتی به مراتب معقول‌تر بود. تکیه بر جایگاه قاضی و صدور حکم «اعدام نکنید» بدون آگاهی از محتوای پرونده غیرمنطقی‌ترین پویشی بود که می‌توانست مورد توجه قرار گیرد و از غرض‌ورزی بانیانش حکایت کند. پویشی که با حمایت ترامپ و نتانیاهو ماهیت ضدایرانی خود را آشکار کرد. مسلما عده‌ای بدون سوءنیت در این کارزار وارد شدند اما باید توجه داشت آنها با هر نیتی که داشتند تکیه‌گاهی برای دشمن شدند. منافقین، دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی روی سکویی ایستادند که بانیان و مروجان هشتگ «اعدام نکنید» آگاهانه یا ناآگاهانه زیر پای‌شان گذاشتند.


مؤسسه تحقیقاتی استاتیستا در آوریل 2020 فهرست بیست کشور دارای بیشترین کاربر در توییتر را منتشر کرد که آمریکا با 64/2 و مالزی با 3/9 میلیون کاربر در ابتدا و انتهای این لیست قرار داشتند و ایران هیچ جایگاهی در این فهرست نداشت. بر این اساس کاربران ایرانی این شبکه اجتماعی در خوشبینانه‌ترین حالت (با در نظر گرفتن تمامی هویت‌های جعلی) به کمتر از 5 درصد جمعیت کشورمان می‌رسد؛ معادل دانستن کاربران این شبکه اجتماعی با شهروندان حقیقی جامعه، خطایی بود که از جانب سخنگوی محترم دولت سر زد و این مطالبه سازماندهی‌شده حداقلی را «خواست طبیعی افکار عمومی که باید به آن احترام نهاد» ترجمه کرد. رسمیت بخشیدن به این بستر تبلیغاتی نیز خطایی مضاعف است که با روند رو به افزایش حساب‌های کاربری برخی مدیران جمهوری اسلامی اتفاق می‌افتد. شبکه اجتماعی‌ای که از یک سو فعالیتش بر خلاف منافع ملی تشخیص داده شده و مسدود می‌شود اما از طرف دیگر با حضور گسترده برخی مسئولین دولتی و غیردولتی و نمایندگان مجلس به شکلی رسمی ترویج می‌شود.

روابط ایران و عراق الگوی موفق مناسبات منطقه‌ای

ایرج مسجدی در روزنامه ایران نوشت:


دیدار دکتر محمدجواد ظریف وزیر خارجه ج.ا. ایران در 29 تیر 1399 از عراق و دیدار ایشان با نخست وزیر، رئیس جمهوری، وزیر خارجه و دیگر مقامات عالیرتبه عراق که در آن راه‌های گسترش بیش از پیش روابط میان دو کشور مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفت، اولین دیدار یک مقام سیاسی عالیرتبه و سومین مقام ارشد جمهوری اسلامی ایران از عراق بعد از نخست‌وزیری آقای کاظمی در عراق (18/2/99) است. دیدار وزیر خارجه کشورمان پس از دیدارهایی که دکتر اردکانیان وزیر نیرو و دکتر همتی رئیس بانک مرکزی از عراق داشتند، نشان می‌دهد روابط ج . ا . ایران و جمهوری عراق از چنان عمقی برخوردار است که با تغییر و جابه‌جایی دولت‌ها همچنان با شتاب به مسیر توسعه و گسترش خود ادامه و با قدرت بیشتری به جلو حرکت می‌نماید.

دیدار وزیر خارجه کشورمان از عراق تأکیدی است بر توافقاتی که پیش‌تر در دیدار تاریخی دکتر روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران از عراق در اسفند 1397 در حوزه‌های مرزی و توافقنامه 1975 الجزایر، اقتصادی، کنسولی و سیاسی میان دو کشور به عمل آمد و البته رایزنی برای گسترش روابط در دیگر حوزه‌های روابط دوجانبه.


تأمین بخش مهمی از برق عراق از سوی جمهوری اسلامی  ایران و حضور بخش خصوصی کشورمان در عراق که پروژه‌های مهمی را به لحاظ ارائه کیفیت بالایی از خدمات فنی مهندسی مانند نیروگاه، ورزشگاه و... را در دست اجرا دارند، سبب گردیده است تا حجم تبادلات اقتصادی میان دو کشور بالغ بر 12 میلیارد دلار گردد. تردد بیش از 7 میلیون اتباع دو کشور همسایه تا قبل از شیوع بیماری کرونا و حضور هزاران دانشجوی عراقی در دانشگاه‌های ایران، بیانگر عمق روابط و پیوندهای اجتماعی، تاریخی و فرهنگی دو ملت است.


سفر آقای مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق به تهران به فاصله کوتاهی پس از دیدار دکتر ظریف وزیر خارجه کشورمان علاوه بر اینکه نشان از موفقیت دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران می‌باشد، نشان دهنده بالندگی و درک متقابل مقام‌های عالی و تصمیم‌گیران کلان دو کشور بر ضرورت حفظ دستاوردهای مناسبات دو کشور و گسترش آن است و اراده سیاسی دو کشور بر تعمیق بیشتر روابط می‌باشد. زیرا این روابط بر بنیادهای اصولی بنا شده است از جمله:
 - دو کشور عمق راهبردی یکدیگر هستند.- امنیت دو کشور به دلیل  مرزهای طولانی به یکدیگر وابسته است. - مناسبات دوجانبه ایران و عراق، ضامن صلح، ثبات و امنیت منطقه‌ای است. - مناسبات ایران و عراق متأثر از روابط هر کدام از آنها با کشور ثالث‌ نمی‌شود. - مرزهای دو کشور محل تلاقی و پیوند دو ملت و مرزهای دوستی و برادری است. - مطمئن‌ترین و صادقانه‌ترین دوست عراق در شرایط سخت، جمهوری اسلامی ایران است. - احترام به حاکمیت ملی و دخالت نکردن در امور داخلی دو کشور.


- استفاده از تمامی ظرفیت‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی برای روابط پایدار دوجانبه.
این باورها و عوامل سبب شده است که مناسبات دو کشور جنبه راهبردی پیدا کرده و دولت جدید عراق به نخست وزیری آقای «مصطفی الکاظمی» نیز به شدت بر اهمیت آن تأکید کند.


جمهوری اسلامی ایران همواره به ثبات، امنیت و حفظ حاکمیت و تمامیت ارضی عراق اهتمام داشته است. کمک‌های جمهوری اسلامی ایران به عراق در مبارزه با داعش که مورد تأکید رهبران سیاسی و مردم عراق قرار گرفته است؛ اهمیت بالای حفظ ثبات و امنیت آن کشور را برای جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد. هر چند روابط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی پیوند دهنده و عمق دهنده روابط میان دو کشور است.


روابط رو به رشد و گسترده دو کشور در چند سال اخیر نشان داده است که مناسبات دوجانبه و چندجانبه منطقه‌ای می‌تواند نه تنها در شکوفایی اقتصادی کشورها و رونق معیشت مردم اثرگذار باشد، بلکه می‌تواند تضمینی برای امنیت، ثبات و صلح دوجانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی نیز باشد.علاوه بر همه اینها آنچه باعث شده است که دو کشور با اعتماد به نفس بالا از پایداری مناسبات دوجانبه و انعکاس مثبت آن بر امنیت، صلح و ثبات منطقه‌ای سخن بگویند، خونی است که این دو ملت برای سرکوب و شکست هیولای وحشی «داعش» ارزانی کرده و رابطه‌ای است که با خون عزیزترین فرزندان دو ملت ترسیم شده است که ضمانتنامه این مناسبات پایدار در سپیده دم سیزدهم دی‌ماه 98 در بغداد با شهادت سرداران مقاومت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی المهندس بیمه شده است. تلاش‌های گسترده و جنایت تاریخی امریکا در به شهادت رساندن این عزیزان نمی‌تواند خللی در روابط راهبردی دو کشور ایران و عراق ایجاد کند بلکه دو ملت و دو دولت به سوی افق‌های سازندگی و همکاری متقابل گام‌های بزرگی برداشته و دو کشور مسلمان در یک احترام و تکریم متقابل مرزهای دوستی و همبستگی را گسترش می‌دهند. وجود عتبات عالیات در عراق و ایران بر روابط اجتماعی و خودجوش تأثیر مضاعفی دارد.

نکاتی درباره طرح تشکیل کمیسیون جمعیت

امیرحسین بانکی‌پور در روزنامه وطن امروز نوشت:

مسأله‌ کاهش جمعیت جوان یکی از مهم‌ترین مسائل این سال‌های کشور ماست. بسیاری از مردم مسأله‌ کاهش جمعیت جوان را تابعی از وضعیت اقتصادی ناپایدار و بی‌ثبات می‌دانند. بعضی دیگر از مردم قوانین را متناسب با سیاست‌های جمعیتی نمی‌دانند. به طور نمونه وقتی یارانه‌ بنزین برای خانواده‌ ۵ نفره و بالاتر، تفاوتی قایل نیست، در واقع به مردم این پیام را می‌دهد که خانواده‌ ۵ نفره، به مقدار کافی بزرگ است؛ اشتباهی که قانون‌گذار و مجری، هر دو در آن دخیل هستند.


رهبر حکیم انقلاب اسلامی، مسأله‌ جمعیت را به عنوان کارویژه‌ مجلس یازدهم شورای اسلامی معرفی کرده و فرمودند: «... به مسائل کلیدی توجه کنید، اولویت را به مسائل کلیدی بدهید. ... مسأله فرزندآوری و مسأله نسل بسیار مهم است؛ این موضوعی است که بنده بارها در چند سال اخیر تکیه کرده‌ام و تأکید کرده‌ام، [ولی] متأسفانه حالا که انسان نتایج را نگاه می‌کند، معلوم می‌شود خیلی این تأکیدها تأثیر زیادی نداشته. اینها احتیاج دارد به قانون، احتیاج دارد به دنبال‌گیری جدی دستگاه‌های اجرایی و باید به‌جد مسأله فرزندآوری را مهم دانست و از پیری جمعیت ترسید. حالا خارجی‌ها را کار نداریم؛ دشمن، دشمن است اما بعضی کج‌سلیقگی‌ها را متأسفانه آدم در داخل مشاهده می‌کند- یک جایی خواندم- که می‌گویند «آقا! پیری جمعیت اشکالی ندارد»! چطور اشکالی ندارد؟ یکی از پرفایده‌ترین ثروت‌های یک کشور، جمعیت جوان در یک کشور است که ما بحمدالله از اوایل انقلاب تا امروز برخوردار بوده‌ایم و اگر بنا باشد بعدا برخوردار نباشیم، یقینا عقب خواهیم ماند.... توجه کنید دچار حاشیه‌ها نشوید، دچار مسائل فرعی و بی‌اولویت نشوید».


آیین‌نامه‌ داخلی مجلس شورای اسلامی، در چنین موارد استثنایی و فوق‌العاده‌ای، تشکیل کمیسیون ویژه را پیش‌بینی کرده است. ماده ۴۰ آیین‌نامه بیان می‌کند «در مسائل مهم و استثنایی که برای کشور پیش می‏آید و در این باره تشکیل کمیسیون ویژه‏ برای رسیدگی و تهیه گزارش ضرورت پیدا می‏کند، به پیشنهاد حداقل 15 نفر از نمایندگان و تصویب مجلس، این کمیسیون تشکیل می‏شود...».


مسأله‌ جمعیت به دلایل مختلف یک مسأله‌ استثنایی است که دلایل آن در ادامه آمده است.


1- غیرقابل علاج بودن
رهبر انقلاب در بیانات خود در سالگرد ارتحال حضرت امام در سال جاری بر این نکته تاکید کرده و فرمودند: «امروز خبرها و گزارش‌های متقن به ما می‌گوید که کشور ما به‌سرعت به سمت پیری دارد پیش می‌رود؛ این خیلی خبر دهشتناکی است، خبر بدی است؛ از جمله‌ چیزهایی است که آثار آن در وقتی ظاهر خواهد شد که هیچ‌گونه علاجی برایش متصور نیست».


2- تکرار نارضایتی رهبری از روند حل این مسأله
متاسفانه اقدامات تاثیرگذار اساسی تاکنون انجام نشده و دلیل آن استمرار نگرانی رهبری از این مسأله و تأکیدات اخیر ایشان در این زمینه است: «متأسفانه حالا که انسان نتایج را نگاه می‌کند، معلوم می‌شود که خیلی این تأکیدها تأثیر زیادی نداشته. اینها احتیاج دارد به قانون، احتیاج دارد به دنبال‌گیری جدی دستگاه‌های اجرایی و باید به جد مسأله فرزندآوری را مهم دانست».


3- چندوجهی بودن مسأله جمعیت و نبود کمیسیون تخصصی در این زمینه
مسأله جمعیت و خانواده، مسأله‌ای فوق‌العاده و چندوجهی است و در روندهای جاری مجلس قابل اجرا و تحقق نیست؛ جمعیت و خانواده نه مسأله‌ای صرفا فرهنگی است، نه مسأله‌ای صرفا حقوقی و قضایی، نه صرفا مسأله‌ای امنیتی تلقی می‌شود و نه صرفا مسأله‌ای اجتماعی و نه صرفا مسأله‌ای بهداشتی. علاوه بر این اهمیت راهبردی و امنیتی مسأله جمعیت، به قدری است که در برخی کشورهای اروپایی در حوزه امنیت مورد بررسی و پیگیری قرار می‌گیرد.


علاوه بر این تعدد لوایح و طرح‌های متنوع در سایر کمیسیون‌ها اجازه بررسی مستوفی را به این مسأله بحرانی که خود دارای مسائل و قوانین متعدد است، نمی‌دهد. در حال حاضر مسأله‌ خانواده- و نه جمعیت- در کنار ۳ موضوع دیگر به عنوان یکی از کمیته‌های کمیسیون فرهنگی تعیین شده است؛ کمیته‌ای با عنوان «زنان، جوانان، تربیت بدنی و خانواده». پرسش اساسی این است: «این کمیته‌ به تنهایی چگونه می‌تواند به دغدغه‌ رهبری در زمینه‌ جمعیت و خانواده در کنار ۳ موضوع دیگر به طور جدی رسیدگی کند و اقدامی موثر در قانون‌گذاری و نظارت در این زمینه انجام دهد؟»


به همین دلیل تنها راه‌حل پیش روی مجلس در راستای اقدام موثر در این زمینه استفاده‌ تمام و کمال از ظرفیت قانونی ماده ۴۰ یعنی تشکیل هر چه سریع‌تر کمیسیون ویژه است. به نحوی که اعضای آن از کمیسیون‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، بهداشت و مانند آن به طور جدی به پیگیری مسأله بپردازند.


4- تاکید اسناد مختلف بالادستی بر مسأله‌ جمعیت و خانواده
مهم‌ترین سند بالادستی در مسأله جمعیت، سیاست‌های کلی «جمعیت»، ابلاغی رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۳۰/۲/۹۹ است. علاوه بر این مسأله‌ جمعیت، منوط به تشکیل خانواده و هماهنگی قوانین با آن است؛ اصل ۱۰ و اصل ۳۱ قانون اساسی بر خانواده و ملزومات آن تاکید دارد. سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ نیز تصریح دارد ایران در سال ۱۴۰۴ «کشوری برخوردار از نهاد مستحکم خانواده است».


5- نبود گزارش نظارتی صحیح درباره مسأله‌ جمعیت
مجلس محترم، به گزارش نظارتی صحیحی درباره عملکرد نهادهای متولی جمعیت و خانواده در سال‌های گذشته نیاز دارد تا موضوعات ماده ۲۳۴ آیین‌نامه داخلی پیرامون تخلف، استنکاف یا اجرای ناقص قوانین را بررسی کند.


به استناد همین دلایل، 100 نفر از نمایندگان محترم مجلس، طرحی را به مجلس ارائه داده‌اند که کمیسیون ویژه‌ «جمعیت و خانواده» در نخستین فرصت شکل بگیرد.

در شرح وظایف این کمیسیون ۲ وظیفه تصریح شده که عبارت است از:
1- کمیسیون ویژه‌ جمعیت و خانواده موظف است در نخستین فرصت، گزارش نظارتی عملکرد نهادهای متولی جمعیت و خانواده در سال‌های گذشته را جهت بررسی موضوعات ماده ۲۳۴ آیین‌نامه داخلی پیرامون تخلف، استنکاف یا اجرای ناقص قوانین به صحن محترم ارائه کند.


2- کمیسیون ویژه‌ جمعیت و خانواده موظف است قوانین جدید در حوزه فرزندآوری و جمعیت را طراحی کرده و پیشنهاد اصلاح قوانین مانع افزایش جمعیت را به صحن محترم مجلس ارائه کند.


گفته می‌شود مجلس شورای اسلامی این طرح را در هفته‌ جاری به رای خواهد گذاشت و در صورت موافقت دوسوم نمایندگان، به تصویب خواهد رسید. تشکیل این کمیسیون و انجام وظایف آن، از مصادیق نیت خالصانه‌ نمایندگان است؛ کاری که برای خدا، به نفع مردم و در پاسخ به دغدغه‌ رهبر معظم انقلاب انجام خواهد شد. به این امید که این کمیسیون ویژه بتواند کمی از دردهای مردم در زمینه‌ اقتصاد خانواده و جمعیت را تسکین دهد و زمینه‌ساز ازدواج و فرزندآوری سریع‌تر جوانان شود.

 ترامپ و بازی در وقت تلف شده

حسن هانی‌زاده  در روزنامه آرمان ملی نوشت:

برآیند نظرسنجی‌ها در ایالات‌متحده آمریکا نشان می‌دهد که شانس دونالد ترامپ برای پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور به‌شدت تنزل یافته. ناتوانی تیم دونالد ترامپ در مهار ویروس کرونا و افزایش شمار بیماران و فوت‌شدگان ناشی از آن در سطح آمریکا، نگاه جامعه آمریکا را به ناتوانی و عجز تیم ترامپ برای تقابل با این بحران به‌شدت تغییر داد.

احساس مردم آمریکا این است که ترامپ از سال 2016 یعنی در انتخابات قبلی ریاست‌جمهوری تاکنون نتوانسته سیاست معتدلی در رابطه با مسائل داخلی و خارجی در پیش بگیرد. رفتار متناقض دونالد ترامپ در زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تردیدها را در جامعه آمریکا به وجود آورده که اگر او بار دیگر در انتخابات به پیروزی برسد، آمریکا به‌شدت دچار انزوای سیاسی و حتی فروپاشی خواهد شد.

اخیرا جاناتان فریدمن، یکی از نویسندگان برجسته آمریکایی در روزنامه گاردین به‌صراحت اعلام کرده که ویروس کرونا در واقع جامعه آمریکا را علیه ترامپ متحد کرده و شانس پیروزی وی را در انتخابات به‌شدت کاهش داده است. به همین دلیل طی هفته‌های اخیر او در حوزه‌های مختلف دچار نوعی پارادوکس در رفتار سیاسی شده و از آنجایی که تهدیدهای سابق ترامپ علیه ایران و چین و روسیه بی‌نتیجه بوده و نتوانسته از رهگذر اعمال تحریم‌های ظالمانه علیه ایران جامعه آمریکا را با خود همراه سازد، لذا رفتار خود را نسبت‌به ایران تغییر داده.

اینکه ترامپ مدعی شده اگر ایران بخواهد تحریم‌ها را لغو خواهد کرد، یک بلوف انتخاباتی است و در چارچوب پروپاگاندای انتخاباتی او قابل تجزیه و تحلیل است. شرایط حاکم بر جهان و منطقه مخصوصا در ایالات‌متحده یک شرایط کاملا خاکستری است و تا سه ماه باقیمانده از انتخابات ریاست‌جمهوری، دونالد ترامپ به دلیل همین فضای خاکستری نمی‌تواند تصمیم مهم و قاطعی را در حوزه سیاست خارجی اتخاذ کند. بنابراین همه نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد شانس جو بایدن برای پیروزی در انتخابات اکتبر آینده افزایش یافته و اگر بایدن وارد کاخ سفید شود، قطعا تغییرات زیادی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران ایجاد خواهد شد زیرا بایدن معتقد است که خروج آمریکا از توافقنامه بین‌المللی برجام اشتباه بزرگی بود. به همین دلیل به نظر می‌رسد در حال حاضر دونالد ترامپ در وقت تلف‌شده بازی می‌کند و همه برگ‌های برنده انتخاباتی وی از دست ترامپ خارج شده است.

درخصوص ماجراجویی‌های اخیر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی این نظریه امنیتی- سیاسی وجود دارد که رژیم صهیونیستی سعی دارد تا در زمان باقیمانده به انتخابات آمریکا به نوعی منطقه را دچار بحران امنیتی کند و اتفاقاتی که اخیرا رخ داده در چارچوب این نظریه قرار دارد.

اعتقاد مقامات رژیم‌صهیونیستی این است که در سه‌ماه باقیمانده از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، رژیم‌صهیونیستی باید دست به ماجراجویی نظامی علیه ایران و محور مقاومت بزند تا دونالد ترامپ را وادار کند که به نفع رژیم‌صهیونیستی وارد عمل شود. بر این اساس، تصور مقامات رژیم‌صهیونیستی این است که اگر با کمک آمریکا ایران را وادار به یک عکس‌العمل شتاب‌زده نظامی بکند، طبیعتا به نفع دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی خواهد بود زیرا این امر می‌تواند برگ برنده‌ای در دست ترامپ باشد.

اهمیت مضاعف  سفر الکاظمی به ایران

سید علی موسوی خلخالی در روزنامه خراسان نوشت:


مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق اولین سفر خارجی خود را از ایران آغاز می کند. البته قرار بود اولین سفرش به عربستان سعودی باشد بعد به ایران بیاید اما دست بر قضا به دلیل انتقال ناگهانی سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی به بیمارستان، سفر الکاظمی به ریاض لغو شد و بنابراین طبق برنامه قرار شد   نخستین سفر خارجی الکاظمی به ایران باشد. از آن جا که دو روز قبل از آن محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان به بغداد سفر کرده و در سطحی عالی مورد استقبال مقام های عراقی از جمله الکاظمی قرار گرفته بود، سفر الکاظمی دو روز بعد از سفر ظریف اهمیت چندانی پیدا می کند.


لغو سفر الکاظمی به عربستان سعودی اگرچه ناخواسته بود اما برای عربستانی ها گران تمام شد. یک شنبه شب هیئت عراقی برای زمینه سازی سفر الکاظمی به عربستان رفته و ریاض روی سفر الکاظمی حساب ویژه ای باز کرده بود، اما لغو ناگهانی این سفر برای عربستانی ها خوشایند نیست به ویژه که انتظار داشتند الکاظمی دیدار با پادشاه را چندان جدی نگیرد و به دیدارش با ولیعهد اهمیت ویژه ای بدهد، اما تصمیم الکاظمی به لغو این سفر نشان داد که او حاضر نیست هر سفری را به هر قیمتی انجام دهد حتی اگر آن سفر دستاوردهای مهمی داشته باشد یا میزبان اهمیت سیاسی ویژه ای به آن سفر بدهد. بنا بود در سفر کاظمی به عربستان گذرگاه مرزی عرعر رسما بازگشایی شود تا به این ترتیب این گذرگاه به گذرگاه اصلی صادرات کالای کشورهای شورای همکاری به عراق تبدیل شود.


از آن سو، لغو این  سفر  به عربستان دستاورد مهمی برای ایران محسوب می شود. در بعد سیاسی با وجود تمرکزی که عربستان روی سفر کاظمی تعریف کرده بود، لغو این سفر ثقل ایران در مناسبات تهران – بغداد را دو چندان کرد به ویژه که بعد از سفر سه مقام ارشد ایرانی ظرف یک ماه گذشته به عراق، این سفر نخستین سفر الکاظمی به خارج از عراق محسوب می شود. این اتفاق خواسته یا ناخواسته فرصت سیاسی باارزشی را برای هر دو کشور فراهم می کند. از بعد اقتصادی، ایران می تواند در نبود طرف عربستانی در معادله عراق – عربستان – ایران، چانه زنی های بیشتری را برای کسب امتیازات اقتصادی مد نظر خود انجام دهد. همان طور که در رسانه ها آمد، طرف عربستانی به نمایندگی از شورای همکاری خلیج فارس و با فشار ایالات متحده  و در راستای پیگیری اهداف سیاسی خود تلاش دارد برق عراق را به برق شورای همکاری خلیج فارس متصل کند تا به این ترتیب برق مورد نیاز عراق، به ویژه در فصل گرم سال تامین شود، که در این خصوص قیمت های ارزان تری برای زمینه سازی این سیاست  به طرف عراقی پیشنهاد کرده است. در سفر الکاظمی به تهران طرف ایرانی می تواند روی این موضوع کار کند که مراودات انرژی اش با عراق تحت تاثیر مناسبات عراق با کشورهای دیگر حتی کشورهای شورای همکاری قرار نگیرد.

به ویژه که تقریبا برق استان های شرقی عراق از جمله دیالی و بصره به برق ایران وابسته شده است و نبود این امکان، حتی برای کوتاه مدت، مشکلاتی برای طرف عراقی ایجاد می کند. سفر الکاظمی از لحاظ اقتصادی بعد دیگری نیز دارد. آن هم به حدود چهار میلیارد پول مانده ایران در عراق بر می گردد که تهران به واسطه تحریم های ایالات متحده امکان دسترسی به آن ها را ندارد. در سفر رضا اردکانیان، وزیر نیرو به عراق، طرف عراقی 400 میلیون دلار از مطالبات ایران را آزاد کرده بود. عبدالناصر همتی، رئیس بانک مرکزی نیز در سفر خود به عراق روی آزادسازی دو میلیارد دلار از دارایی های ایران مذاکره کرده بود، که گفت وگو با الکاظمی در ایران می تواند مکمل این مذاکرات باشد.


اما  این سفر  بُعد منطقه ای نیز دارد. در زمان عادل عبدالمهدی، نخست وزیر پیشین، عراق جایگاه ویژه ای در میانجی گری میان تهران و ریاض پیدا کرده بود. سه کشور کمیته هایی را با افراد مشخص برای پیگیری گفت وگوها تعیین کرده بودند و عبدالمهدی شخصا مذاکرات را برای کاهش تنش ها و عادی سازی روابط میان ایران و عربستان دنبال می کرد. با شروع تظاهرات عراق در اکتبر سال گذشته و تداوم حدود پنج ماهه آن، این مذاکرات متوقف شد. اکنون اگر چه برخی انتظار دارند الکاظمی بعد از گذشت حدود دو ماه از آغاز به کارش در سمت نخست وزیری، جان تازه ای به این پرونده بدمد و آن را از رکود خارج کند .ایران همواره بر داشتن روابط دوستانه با کشورهای منطقه تاکید کرده است و در سفر وزیر امور خارجه ایران به عراق تاکید شد که تهران آماده است با همه کشورهای منطقه باب گفت وگو را بگشاید و بهترین روابط را داشته باشد. موضعی که روز دوشنبه، عباس موسوی سخنگوی وزارت امور خارجه نیز تکرار کرد. این می تواند پیامی از سوی ایران به عربستان باشد و الکاظمی می تواند رسما  از سرگیری میانجی گری ها را آغاز کند هرچند  رویکردهای دولت سعودی به ویژه شخص بن سلمان علامت سوال های جدی در مقابل این مسئله قرار داده است.

مردم سردرگم در چشم‫انداز آینده

ژوبین صفاری در روزنامه ابتکار نوشت:



شرایط اقتصادی کشور به غایت بد شده است. این را همه مردم لمس می‌کنند. در این شرایط شاید خوش‫بین‫ترین افراد هم نمی‫توانند از وضعیت موجود ابراز رضایت کنند. ویروس خرابی اقتصاد مانند ویورس کرونا حالا تبدیل به معضل فراگیری شده است که حتی صاحبان سرمایه را نیز در امان نگه نخواهد داشت چه برسد به مردمی که هر روز سفره‫شان کوچک‫تر و معیشت‫شان سخت‫تر می‫شود.


اما سوال اینجاست که در شرایط فعلی چه راهکاری برای عبور از این بحران وجود دارد؟ آیا در میان نخبگان، مسئولان و سیاست‫مداران کسی هست که با ارائه یک راهکار جامع و عملی بتواند امیدی ایجاد کند؟ آنچه که می‫بینیم تنها نقطه نظرات تکراری و کلی‌ای است که هیچ چشم‫اندازی را برای اقتصادی و جامعه ایران ترسیم نمی‫کند. ناگفته پیداست که اقتصاد در بخش‫های متعددی دچار مشکل است. مشکلاتی که حالا با کاهش درآمدهای نفتی بیشتر رخ‫نمایی کرده است و ابعاد معضلاتش بیش از گذشته آشکار شده است.


اما نکته‫ای که مردم را در دورنمای زیست معیشتی خود نسبت به آینده سردرگم کرده است، نبود یک راهکار بدیع در میان سیاست‫ورزان است. تردیدی نیست که دولت حسن روحانی در چهار سال اول، دستاوردهایی را داشت اما دور دوم ریاست وی بر قوه مجریه مصادف شد با انواع مشکلاتی که خود روزی منتقد آن بود و مردم به واسطه همان حرف‫ها به او رای دادند.


از سوی دیگر جناح تازه‫نفس اصولگرا که با رای حداقلی وارد مجلس شورای اسلامی شده است هم هیچ راهکار جایگزینی برای عبور از شرایط فعلی ندارد. در این بین اظهار نظرهای شنیده شده از سوی نمایندگان و حتی رئیس مجلس در‫خصوص شرایط اقتصادی امیدی در مردم برای خلق چشم‫انداز تازه ایجاد نمی‫کند. تصویب اختصاص کوپن به کالاهای اساسی اولین اقدام مهم اقتصادی مجلس است که نشانه‫ای است از بازگشت به دوران دهه شصت بدون آنکه هیچ توضیح کارشناسی شده‫ای در‫خصوص این مصوبه به مردم ارائه شود. از سوی دیگر رئیس مجلس یازدهم می‫گوید: «در حال حاضر همه باور دارند مشکل اصلی کشور پول نیست. زیرا در دوره‫ای درآمد کشور حدود 110 میلیارد دلار بود و وضعیت اقتصادی مردم با شرایط کنونی که درآمد به یک چهارم این عدد کاهش یافته تفاوت چندانی نداشت.

مشکل اصلی این است که زنجیره تولید و خودکفایی به درستی طراحی نشده» گو اینکه رئیس محترم مجلس نمی‫داند که هیچ اقتصادی در دنیا نمی‫تواند ادعا کند که در همه موارد خودکفاست و تنها با طراحی درست زنجیره تامین می‫توان مشکل اقتصادی را برطرف کرد. اظهار نظرها و تصمیم های مجلس یازدهم یادآور تصویب طرح ثبات قمیت‫ها کالاهای اساسی در مجلس هفتم است که به عنوان عیدی از سوی آقای حدادعادل رئیس مجلس وقت به مردم بیان شد. طرحی از پیش شکست خورده که البته نتیجه عکس هم داد.


به نظر می‫رسد این اظهار نظرها و تصمیم ها شاید نتیجه عدم استفاده از نظرات کارشناسان و البته افراد با تجربه ای باشد که ناشی از یک اپیدمی خود همه چیز دانی در بین برخی مسئولان است.


تردیدی نیست که اقتصاد ایران خوب یا بد با مناسبات سیاسی و بین‫المللی پیوند خورده است. بنابراین راهمان به خطا خواهد بود که فکر کنیم می‫توان با چند مصوبه و شعار، به اصلاح وضع موجود بپردازیم. اقتصاد ایران امروز بیش از همه نیاز به ترسیم چشم‫انداز مثبت برای مردم دارد. چشم‫اندازی که نه از دل راه‫های قبلا امتحان شده و نه از دل مصوبه و دستور بیرون می‌آید. ساختار اقتصاد کشور در پیوند با سیاست باید دچار دگرگونی شود. این دگرگونی نیازمند راهبرد مشخص از سوی جریان‫های سیاسی کشور است. واقعیت تلخ این است که جریان‫های پر رنگ در سپهر سیاسی امروز هنوز نتوانستند یک مانیفست جامع برای ترسیم دورنمای درخشان در اقتصاد و معیشت مردم ارائه کنند. موضوعی که می‫تواند در انتخابات 1400 نیز با دلسردی مردم توام باشد و در نهایت به یاس عمومی دامن زند. یادمان باشد که اقتصاد کشور امروز بیش از همه نه به سیاستمدار پوپولیست با شعارهای بزرگ که به جریان‫های سیاسی واقع‫گرایی نیاز دارد که بتواند با آسیب‫شناسی و اصلاح گام به گام شرایط را تغییر دهد. موضوعی که در کمتر سیاست‫مدار حاضر می‫توان دید.