بورس بازار پرریسک و جذابی است. هر چند حضور در آن صرفا مبتنی بر شانس نیست و نیازمند دانش و سود و زیانش قابل تحلیل در سازوکارهای تخصصی و فنی اقتصادی بازار سرمایه است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


۷ نکته درباره خطای راهبردی امارات!

جعفر بلوری در روزنامه کیهان نوشت:

پنجشنبه 23 مرداد، امارات متحده عربی، رسما از روابط خود با رژیم صهیونیستی پرده برداشت. این خبر به سرعت به خبر اول دنیا تبدیل شد. در کنار ایران و ‌ترکیه، جریان‌های سیاسی زیادی در دنیا به‌ویژه جریان‌های مقاومت علیه آن موضع گرفته و بعضا حتی این کشور کوچک را به‌عنوان «هدفی مشروع» همچون رژیم‌صهیونیستی، برای خود تعریف کردند. بسیاری نیز آن را قابل تهدید ندیده و تحقیرش کردند. امارات کشور ثروتمندی است که مساحت کل آن، کمتر از مساحت استان تهران و جمعیتش حدود 9‌میلیون نفر است. کشور امارات را اگر بخواهیم در یک جمله تعریف کنیم، «چند بنگاه بزرگ اقتصادی» شاید تعریف جمع‌وجوری باشد! اصلا امارات بدون اقتصادش یعنی هیچ. اگر می‌بینید این کشور مدتی است وارد بازی‌های سیاسی «جدی» مثلا در لیبی یا یمن شده، یکی از مهم‌ترین دلایلش همین ثروتی است که دارد. این کشور مثل خیلی از کشورهایِ ثروتمندِ کوچک و بزرگ عربی، با تکیه بر «دیپلماسی دلار» اموراتش را می‌گذراند. امارات که همه چیزش به «اقتصاد» گره خورده،
بیش از هر چیزی به «امنیت» نیاز دارد.


اما این کشور کوچک، که اینقدر آسیب‌پذیر است و در وسط ناآرام‌ترین نقطه جهان (غرب آسیا) قرار گرفته، چرا باید چنین خبطی کند؟ این اقدام امارات چقدر مهم است و چه تبعاتی خواهد داشت؟ چرا این ریز کشور عربی، این قدر راحت خود را به هدفی مشروع برای جریان مقاومت فلسطین تبدیل کرد؟ آیا ممکن است، کشورهای دیگر عربی منطقه نیز طی هفته‌ها یا ماه‌های آینده چنین کنند؟ اگر بله، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و سؤال آخر اینکه، برنده و بازنده این تحولات چه کسانی هستند؟ و...بخوانید.


1- دیروز و در واکنش به اقدام امارات برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی خبری منتشر شد مبنی اینکه، رژیم صهیونیستی 50 سال است که با اعراب چنین روابطی دارد. «افرایم هلیفی» رئیس‌سابق موساد به شبکه صهیونیستی کان گفته: روابط ما با کشورهای حوزه خلیج ‌فارس محصول امروز نیست بلکه از ۵۰ سال پیش وجود داشته است. این اظهارات یعنی، آنچه روز پنجشنبه گذشته اتفاق افتاد، فی‌نفسه اتفاق تازه و مهمی ‌نبود و آنچه تازگی داشت صرفا، «عیان شدن» یک رابطه قدیمی ‌بود. اما این مسئله اولا، از میزان خیانت امارات چیزی کم نمی‌کند و ثانیا، از اهمیت «تبعات سیاسی» آن نمی‌کاهد.


2- شاید یکی از مهم‌ترین «تبعات سیاسی» آنچه امارات پنجشنبه با ملت و آرمان فلسطین کرد، هدیه یک «برگ برنده» به ‌ترامپ برای استفاده در انتخابات آبان ماه آمریکا بود. ‌ترامپ بر اساس اکثر نظرسنجی‌ها و بنا به دلایل متعدد، شانس بسیار کمی‌برای پیروزی در انتخابات 2020 دارد. او برای تبدیل نشدن به رئیس‌جمهور تک‌دوره‌ای، به شدت به «دستاورد» نیاز دارد. امارات خواسته یا ناخواسته، این دستاورد را به ‌ترامپ هدیه کرد. آنچه بامداد شنبه در شورای امنیت سازمان ملل به شکل تلاش آمریکا برای جلوگیری از لغو تحریم‌های تسلیحاتی ایران اتفاق افتاد، یا نامه‌ای که ‌ترامپ در همین روز، ناگهان به بشار اسد نوشت نیز، در همین چارچوب قابل ارزیابی هستند. ‌ترامپ بنابر گزارش رسانه‌های آمریکایی، شکست در انتخابات پیش رو را محتمل و جدی می‌داند و نیازمند چنین تلاش‌هایی است، ولو در نهایت به نتیجه مطلوب هم نرسد. اینجا کافی است بشار اسد، نه حتی صراحتاً که تلویحاً، چراغ سبزی به ‌ترامپ نشان دهد. کاخ سفید آن را بلافاصله فاکتور کرده و به دستاوردهای خارجی نداشته‌اش، ضمیمه خواهد کرد.


3- این سؤال که «چرا امارات چنین خبطی کرد و خود را در تیررس موشک‌های مقاومت قرار داد؟»، 2 پاسخ می‌تواند داشته باشد. اولین و مهم‌ترین پاسخ این سؤال این است: «امارات چاره‌ای نداشت». حاکمان کشورهای میکروسکوپی در مختصات امارات که هیچ مشروعیت مردمی ندارند و قدرت در آنها صددرصد موروثی است، در قبال حفظ تاج و تخت، مطیع اوامرند. تردیدی نیست، آنچه روز پنجشنبه از زبان «بن‌زاید»، ولیعهد ابوظبی به شکل «بیانیه» منتشر و رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت، نه یک بیانیه که، یک «دستور دیکته شده» بود. ‌ترامپ دستور داد، بن‌زاید اطاعت کرد. پاسخ دوم اما می‌تواند این باشد که «به امارات وعده‌هایی داده و گفته شده در قبال حملات احتمالی، تحت حمایت اسرائیل خواهد بود». عبدالباری عطوان دیروز پاسخ این نکته را به خوبی داد و کار ما را راحت کرد: «اسرائیل وقتی نمی‌تواند از خود محافظت کند، چطور می‌تواند از امارات محافظت کند؟!».


۴- این احتمال که، کشورهایی مثل بحرین، عربستان یا کویت هم حماقت امارات را تکرار کنند، وجود دارد. دلیل آن هم این است که، اولا این موضوع، از سوی صهیونیست‌ها و برخی مقامات غیررسمی ‌عربی اعلام شده، ثانیا، آنها هم مثل امارات، اختیاری از خود ندارند. بنابر این هیچ بعید نیست پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در 13 آبان‌ماه سال جاری، این کشورها نیز یک‌به‌یک یا حتی به‌صورت دسته‌جمعی رژیم صهیونیستی را به‌رسمیت بشناسند تا به پیروزی ‌ترامپ در انتخابات کمک کنند. اظهارات ‌ترامپ درباره «عربستان» را که رئیس این کشورهای مرتجع عربی است به‌خاطر آورید. وقتی رئیس‌جمهور آمریکا، بن‌سلمان و ملک سلمان، به ‌ترتیب ولیعهد و پادشاه عربستان را در ‌تریبون‌های رسمی ‌«گاوهای شیرده» خود معرفی و تصریح می‌کند در حال دوشیدن آنهاست، از بحرین و امارات و کویت که مطیع و دست‌نشانده سعودی‌ها هستند چه انتظاری می‌توان داشت؟!


۵- اینکه «در صورت تکرار خیانت امارات توسط چند کشور مرتجع عربی، چه اتفاقی خواهد افتاد؟» باید گفت، اولا به گفته مقام پیشین موساد، این ارتباط‌ها 50 سال است که وجود دارد و آنچه تازگی دارد، فقط و فقط علنی شدن یک خیانت قدیمی ‌است و اتفاق تازه‌ای رخ نداده است. ثانیا، تکلیف ملت‌های منطقه به‌ویژه ملت‌های همین کشورها با حاکمانشان یک‌بار برای همیشه معلوم می‌شود. ثالثا، ما تصور نمی‌کنیم، وضعیت این کشورها، بهتر از وضعیت مصر و اردن و یاسر عرفات و... شود. نباید فراموش کرد، مصر در میان کشورهای عربی، چه به لحاظ تاریخ و تمدن و چه به لحاظ جایگاه سیاسی و... یک سر و گردن از همه بالاتر بود. اما پس از خیانت به آرمان فلسطین و به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی، وضعیتش بهتر نشد. کافی است شرایط این کشور در همه حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را مرور کنید. مصرِ جمال عبدالناصر را مقایسه کنید با مصرِ ژنرال السیسی!


آنچه مسلم است اینکه، به رسمیت شناخته شدن رژیم‌صهیونیستی، توسط همه این کشورهای وابسته حاشیه خلیج ‌فارس، شاید کمکی باشد به ‌ترامپ برای پیروزی در انتخابات اما، قطعا هیچ کمی ‌به رژیم‌صهیونیستی نخواهد کرد و به قول مقاومت «نابودی اسرائیل را به تاخیر نخواهد انداخت».


۶- اولین و بزرگ‌ترین بازنده این اقدامِ امارات، خود امارات است. می‌گویند، کسی که در اتاق شیشه‌ای نشسته، به سمت دیگران سنگ پرتاب نمی‌کند. حاکمان امارات، در اتاق شیشه‌ای‌اند و با این اقدام، به سمت مقاومت سنگ پرتاب کردند. انقلابیون یمن به‌عنوان یکی از شاخه‌های مهم مقاومت، پیش از این چند باری به این اتاق شیشه‌ای، شلیک کرده‌اند و اماراتی‌ها هم تبعات آن را دیده‌اند. اگر همین امروز یا فردا شنیدید، با انبوهی از پهپادهای انتحاری و موشک‌های دوربرد، مراکز حساس امارات درهم کوبیده شد، اصلا تعجب نکنید!


۷- مخاطب نکته آخر این یادداشت، مسئولین محترم کشورمان هستند. در اینکه ‌ترامپ به‌شدت دنبال دستاوردسازی برای پیروزی در انتخابات است، بین هیچ کداممان اختلافی وجود ندارد. شاید - تأکید می‌شود - شاید خبری که همزمان با نشست مجازی شورای امنیت سازمان ملل درباره قطعنامه ضدایرانی آمریکا، درباره نفتکش‌های ایرانی منتشر شد هم، در همین چارچوب و با هدف دستاورد ساختن برای ‌ترامپ پخت و پز شده بود. این خبر از سوی ایران قویا تکذیب شد. این شعبده‌بازی‌های آمریکایی نشان می‌دهد، آنها شعبده‌بازند و برای رسیدن به اهداف خود، هیچ حد و مرزی نمی‌شناسند و حاضرند هر دروغ و حقه‌ای را سوار کنند. صحبت کردن از «مذاکره با ‌ترامپ» که «نیویورک‌تایمز» تعداد دروغ‌هایش را بیش از 20 هزار مورد اعلام کرده، لااقل در چنین شرایطی، همان نتیجه‌ای را خواهد داشت که، اقدام امارات در به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی! وقتی ‌ترامپ می‌گوید، «ایرانی‌ها برای مذاکره با من له‌له می‌زنند»، تا به مخاطبانش القاء کند، «اگر به من رای دهید، کار ایران تمام است»، یعنی، ما در این سو یعنی در ایران مذاکره با آمریکا را باید «حرام» بدانیم مگر اینکه، بخواهیم مثل «بن‌زاید» فکر کنیم!

مقدمه شکست «اسنپ بک»

سید محمد صدر در روزنامه ایران نوشت:


آنچه در جلسه شورای امنیت سازمان ملل به ابتکار دولت امریکا رقم خورد، در حکم یک شکست سنگین برای امریکا و دونالد ترامپ و متقابلاً یک موفقیت برای دیپلماسی ایرانی بود چرا که اقدامی که امریکا در پی آن بود یعنی تمدید تحریم‌های تسلیحاتی ایران بر خلاف توافق برجام، برهم زننده توافق هسته‌ای بود. ابتکار ترامپ که در ابتدا از توافق هسته‌ای خارج شد و حالا به‌دنبال منتفی کردن یکی از بندهای برجام بود، مصداق رویکرد یکجانبه‌گرایی رئیس جمهوری امریکاست که مورد قبول اعضای شورای امنیت سازمان ملل قرار نگرفت. در حقیقت یک اجماع نسبی در جهان وجود دارد که یکجانبه‌گرایی امنیت جهانی را به خطر می‌اندازد.


همچنان که با دیگر اقدامات ترامپ مثل خروج از سازمان‌ها و مجامع بین‌المللی هم همین واکنش‌های منفی دیده شده است. مشکل ترامپ این است که فکر می‌کند با زورگویی و فشار می‌تواند خواسته‌های غیرمنطقی و غیرقانونی خود را به دیگران تحمیل کند. در این میان البته رأی کشورهای اروپایی و همراهی نکردن آنها با قطعنامه دولت امریکا واجد اهمیت بیشتری است. اروپایی‌ها برجام را ابتکار عمل خود می‌دانند.

اگر چه وزیر خارجه وقت امریکا در مذاکرات منتهی به توافق هسته‌ای نقش برجسته‌ای یافت اما بنیان‌های این گفت‌وگوها با ابتکار اروپا و مشخصاً مسئول سیاست خارجی آن بود. بنابر این کشورهای اروپایی همچنان نسبت به حفظ اصل برجام دغدغه دارند چرا که آن را برای امنیت منطقه و حتی جهان مهم می‌دانند.

از همین رو رأی ممتنع آنها نشان‌دهنده آن است که قاره سبز هم از اقدامات و عملکرد دولت ترامپ رضایتی ندارد و به نظر می‌رسد به نوعی در انتظار نتیجه انتخابات ریاست جمهوری این کشور هستند. اگر ترامپ شکست بخورد – انتخابات اگر همین امروز برگزار شود ترامپ بازنده خواهد بود- اروپایی‌ها هم اراده خود برای عملی کردن تعهدات برجامی را سرعت خواهند بخشید.  شکست ترامپ و پمپئو در شورای امنیت آن هم با آن کیفیت که تنها یک کشور کوچک با آن همراهی کرد، مقدمه‌ای است برای شکست سنگین‌تر کاخ سفید در برنامه بعدی خود یعنی استفاده از «اسنپ بک» یا مکانیسم ماشه که درصدد بازگرداندن همه تحریم‌ها علیه ایران است. در حال حاضرهم چین و روسیه و هم اروپایی‌ها یادآور شده‌اند که امریکا از برجام خارج شده و حق بهره بردن از سازوکارهای این توافق را ندارد.

بنابر این از هم‌اکنون می‌توان پیش‌بینی کرد که امریکا در صورت توسل به این راه غیرقانونی یعنی «اسنپ بک» با یک افتضاح بین‌المللی دیگر روبه رو خواهد شد.  نکته دیگری که یادآوری آن مهم است اینکه دولت امریکا دشمن نظام جمهوری اسلامی ایران است و شکست او در هر صحنه‌ای قاعدتاً به نفع ایران است.توافق هسته‌ای برجام نشانه‌ای از فعال بودن دیپلماسی ایران بود و حالا شکست امریکا در شورای امنیت هم مصداق دیگری است از کارآمد بودن دیپلماسی دولت.

اگر چه طیف‌هایی از مجموعه‌های سیاسی در ایران و مشخصاً مخالفان دولت همچنان بر بیهوده بودن برجام اصرار دارند، اما واقعیت آن است که توافق هسته‌ای در حکم سند و سد محکمی است که تهران در مواجهه با فشارهای حداکثری امریکا می‌تواند به آن استناد کند و در حقیقت دست بالا را در مناسبات بین‌المللی داشته باشد.

گام بعدی ترامپ برای مقابله با ایران چه خواهد بود؟


ثمانه اکوان در روزنامه وطن امروز نوشت:

ترامپ پس از تلاش فراوان برای ایجاد اجماع علیه جمهوری اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت تصویب قطعنامه لغو نشدن تحریم‌های تسلیحاتی کشورمان، در نهایت شکست خورد. دولت ترامپ که بارها عنوان کرده بود اجازه نمی‌دهد تحریم‌های تسلیحاتی ایران لغو شود، حالا پس از 3 سال و نیم یک‌جانبه‌گرایی، نتیجه سیاست‌های خود در قبال ایران، کشورهای منطقه، ارتباط با کشورهای اروپایی و تقابل با چین و روسیه را به‌ صورت یکجا در جلسه شورای امنیت مشاهده می‌کند. دلایل رأی کشورها اعم از رأی منفی یا ممتنع به این قطعنامه پیشنهادی کمابیش روشن و آشکار است. کشورهای مشارکت‌کننده در برجام بخوبی به این مسأله واقفند در صورتی‌ که همین یک حق ایران در توافق هسته‌ای که باید در روز ابتدایی اجرای این توافق اجرایی می‌شد هم، در دوران فشارهای اقتصادی و سیاسی واشنگتن بر تهران اجرایی نشود، دیگر می‌توان با صراحت بیان کرد هیچ‌ چیز از این توافق باقی نمانده است. در عین ‌حال ترس از اقدامات بعدی ایران در این زمینه که می‌تواند شامل اجرایی نکردن پروتکل الحاقی، برداشتن گام‌های بیشتر جهت عقب‌نشینی از توافق هسته‌ای سال 2015 و حتی بیرون آمدن کلی از برجام باشد، نیروی محرکه دیگری برای آنها بود که رأی ممتنع به این قطعنامه دهند.


البته در این میان نمی‌توان به همین راحتی از نوع نگاه کشورهای مختلف جهان و بویژه اروپا به دولت ترامپ و اقداماتی که ترامپ در طول 3 سال و نیم گذشته در مقابل آنها انجام داد نیز به این آسانی گذشت؛ به راه انداختن جنگ تجاری با چین، اعمال تحریم‌های متنوع علیه روسیه، طلبکار بودن بیش ‌از پیش از اروپاییان و دعوای تجاری‌ای که با آنها داشت و نوع برخورد سخت و خشن دولت او با مسأله چندجانبه‌گرایی که یکی از اصول نوین در عرصه روابط بین‌الملل بوده و توانسته تا حد زیادی مشکلات جهانی را حل کند، همه و همه دلایلی است که با هم می‌تواند در نهایت کشورهای مختلف را به رأی دادن علیه خواست آمریکا وادارد. البته در این میان هستند کسانی که رأی‌گیری جمعه‌شب در شورای امنیت سازمان ملل را رفراندومی برای بررسی محبوبیت و کارآمدی ترامپ از نگاه دیگر قدرت‌های جهانی می‌دانند و اعتقاد دارند این مسأله به ‌وضوح نشان داد دنیا دیگر به ادامه کار ترامپ علاقه‌ای ندارد.


اما آیا این شکست به معنای ایستادن آمریکا در همین نقطه کنونی و ادامه ندادن سیاست‌هایش در مقابله با ایران است؟ مسلما اینطور نیست و ترامپ تا رسیدن به زمان انتخابات ریاست‌جمهوری به دلیل کمبودی که در عرصه سیاست خارجی در کارنامه خود دارد، به هر ترتیب ممکن سعی خواهد کرد فشارها بر ایران را بیشتر کند تا نشان دهد کمپین فشار حداکثری می‌تواند موفق باشد.


به نظر می‌رسد در شرایط کنونی که دولت آمریکا تمام تلاشش را انجام می‌دهد تا مانع اجرایی شدن یکی از نخستین تعهدات کشورهای غربی در برداشتن تحریم‌های تسلیحاتی شود، یادآوری این مسأله به دولت جمهوری اسلامی که برداشته شدن تحریم‌های تسلیحاتی یکی از مسائلی بود که باید در همان ابتدا و بر اساس لغو قطعنامه 1929 اجرایی می‌شد جالب ‌توجه و مؤثر باشد. ممکن است دولت ایالات‌متحده در طول چند ماه باقیمانده تا 27 مهر تلاش‌های دیگری برای اقناع ایران جهت پذیرفتن عدم لغو تحریم‌ها داشته و فشارهای بیشتری وارد کند. برداشته شدن تحریم‌های تسلیحاتی اما بدهی دولت روحانی از ابتدای مسأله تصویب شدن برجام است و باید همیشه در نظر داشت که دولت آمریکا در همان روز اجرایی شدن برجام این کار را باید قبول می‌کرد اما نکرد و این تأخیر دیگر جایی برای ادامه یافتن ندارد.


از هم‌اینک تعداد زیادی از کارشناسان برجام مدعی شده‌اند رأی نیاوردن قطعنامه در واقع به ضرر ایران بوده است، چراکه باعث فعال شدن مکانیسم ماشه توسط دولت ترامپ می‌شود اما این افراد توجه نکرده‌اند که مسأله «اسنپ بک» و تلاش آمریکا برای استفاده از مکانیسم ماشه، هم‌اینک هم در شورای امنیت با اماواگرهای حقوقی بسیاری همراه است. حتی اگر آمریکا بتواند مکانیسم ماشه را فعال کند، کسی که بیشترین ضرر را از مرگ تمام و کمال برجام می‌برد، غرب و بویژه آمریکاست. به نظر می‌رسد طی روزهای اخیر دولت ترامپ اصرار داشته باشد از مسأله اسنپ بک برای نگه‌داشتن چماق بالای سر ایران استفاده کند اما از منظر دیگر، مکانیسم ماشه می‌تواند چماق ایران بر سر غرب باشد. اگر اسنپ بک فعال ‌شده و پرونده ایران دوباره به شورای امنیت رود، نخستین اقدام ایران، لغو همه تعهداتش در برجام است که این شامل استفاده از تکنولوژی‌های نوین در عرصه صنعتی و همین‌طور بیرون کردن بازرسان آژانس از ایران است. یکی از مهم‌ترین دستاوردهای برجام برای غرب، دسترسی تاریخی و بی‌سابقه به اماکن و تأسیسات هسته‌ای ایران است. بزرگ‌ترین ترس غرب این است که در مرحله فعلی، هم برجام را از دست بدهد و هم دسترسی به سایت‌ها و تأسیسات هسته‌ای کشورمان را. به همین ترتیب مشاهده می‌شود مکانیسم ماشه در صورتی ‌که اجرایی هم شود، در شرایط تحریمی فعلی نه‌تنها مشکلی برای ایران ایجاد نمی‌کند، بلکه می‌تواند راهی برای آغاز دوباره فعالیت‌های ایران در حوزه هسته‌ای باشد. البته باید این مسأله را نیز در نظر داشت که راهکار اجرایی نشدن مکانیسم ماشه، صراحت لهجه ایران در برخورد با این اقدام آمریکاست. بهترین راهکار این است که دولتی که خود برای تصویب شدن برجام مذاکره کرده است، به‌ صراحت بیان کند در صورت فعال شدن این مکانیسم، ایران چه راهکاری برای مقابله با آمریکا و غرب دارد. اجرایی نکردن پروتکل الحاقی، بیرون کردن بازرسان آژانس و حتی خروج از ان‌پی‌تی، همه گزینه‌های در دسترس ایران است و در صورتی ‌که به ‌صراحت بیان شود ایران چه اقدامی در این باره انجام می‌دهد، می‌تواند تهدیدات آمریکا برای اجرایی کردن مکانیسم ماشه را تا حد زیادی بی‌اثر سازد.


علت اینکه ایران در وهله کنونی باید با قدرت وارد میدان شود و خواسته خود مبنی بر لغو تحریم‌های تسلیحاتی را دنبال کند، این است که اولا اجماعی در جهان در این باره با نظر آمریکا وجود ندارد و رأی شورای امنیت نشان داد جهان آمادگی لازم برای برداشته شدن تحریم‌های تسلیحاتی ایران را دارد و در عین‌ حال 3 مسأله دیگر نیز در این باره وجود دارد:


1- در صورتی‌ که ایران قاطعانه وارد میدان نشود و خواست خود را با دیپلماسی فعال ‌پیش نبرد، این سیگنال برای چین و روسیه که به دنبال افزایش تجارت خود با ایران هستند، ارسال می‌شود که ایران مقابل خواسته‌های غرب در نهایت کوتاه می‌آید. ارسال سیگنال ضعف در مقابل آمریکا می‌تواند اثری منفی بر همکاری‌های راهبردی با روسیه و چین داشته باشد. یکی از مسائلی که آمریکا هم‌اکنون بشدت از آن هراس دارد و مسؤولان این کشور را به تکاپو انداخته تا خود را برای شرایط جدید در منطقه غرب آسیا آماده سازند، مسأله همکاری‌های تجاری چین و ایران و احتمال افزایش این همکاری‌ها و توسعه آن با سایر کشورها مانند هندوستان و روسیه است. اگر ایران در شرایط فعلی از موضع خود در قبال برداشته شدن تحریم‌های تسلیحاتی کوتاه بیاید، سیگنال بسیار بد و مخربی برای فعالیت‌های تجاری بعدی ایران با این 2 کشور و سایر کشورهایی که هم‌اکنون به ایران توجه نشان می‌دهند، به وجود می‌آید.


2- ارسال سیگنال ضعف نه‌تنها متحدان ایران را ناامید می‌کند، بلکه هم دولت فعلی و هم دولت آینده آمریکا (چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه) را به این فکر می‌اندازد که احتمالا در بسیاری از موارد دیگر نیز می‌توانند با ادامه دادن به کمپین فشار حداکثری، ایران را وادار به پذیرش خواسته‌های خود کنند. حتی در شرایطی که دموکرات‌ها هم در انتخابات ماه نوامبر رأی بیاورند، این سیگنال آنها را نیز به این فکر می‌اندازد که می‌توانند به سمت گام‌های جدی‌تری برای برخورد با ایران بروند و ارسال سیگنال ضعف در این موقعیت بشدت خطرناک است.


3- ادراک‌سازی از نحوه برخورد ایران با دشمنانش در اوج فشارها و تحریم‌ها مسأله‌ای بسیار مهم برای آینده کشور و نوع برخورد کشورهای دیگر (چه دوست و چه دشمن) با ایران است. اگر این ادراک برای کشورهای جهان به وجود بیاید که ایران در برهه‌های زمانی متفاوت، فشار تحریم‌ها را بشدت تحمل می‌کند ولی در آخرین لحظه که کمپین‌های فشار و تحریم در حال فروپاشی است، حاضر به باج دادن به ‌طرف مقابل می‌شود، ادراک به وجود آمده نحوه تعامل آنها با ایران را تغییر خواهد داد. در واقع با کوتاه آمدن ایران در مسأله تحریم‌های تسلیحاتی یا فعال شدن مکانیسم ماشه، ایران این ادراک را برای کشورهای غربی به وجود می‌آورد که تحریم روی ایران جواب می‌دهد یا کمپین‌های فشار حداکثری می‌تواند ایران را به ‌زانو درآورد. در شرایطی که مسؤولان آمریکایی خود به این نتیجه رسیده‌اند که کمپین فشار حداکثری آمریکا نتوانسته در قبال ایران موفق باشد، این سیگنال و ادراک‌سازی بشدت می‌تواند به ضرر جمهوری اسلامی باشد.

 پیروزی ایران و شکست سیاسی ترامپ

حسن هانی‌زاده در روزنامه آرمان ملی نوشت:


شکست بی‌سابقه آمریکا در عملیاتی کردن پیش‌نویس قطعنامه تمدید تحریم تسلیحاتی ایران نشان می‌دهد که تیم ترامپ حتی در میان هم‌پیمانان سنتی خود نیز دچار انزوای سیاسی شده است. از یکسال گذشته تاکنون وزیر خارجه آمریکا، مایک پمپئو و مسئول پرونده ایران در وزارت خارجه آمریکا، برایان هوک تلاش کردند تا یک اجماع داخلی در شورای امنیت برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران ایجاد کنند. اما به‌رغم فشارها و تهدیدها، آمریکا نتوانست به اهداف خود در تصویب قطعنامه جدید علیه ایران موفق شود و این شکست دیگری بر شکست‌های سیاسی دونالد ترامپ تلقی می‌شود.

با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران در طول پنج سال گذشته به تمام تعهدات خود در توافقنامه برجام عمل کرده، این سیاست موجب شد که جامعه جهانی با دیده احترام‌انگیزی به ملت ایران نگاه کند. آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای در طول سال‌های گذشته حداقل 14 گزارش درخصوص پایبندی ایران به تعهدات خود صادر کرد درحالی‌که آمریکا و رژیم‌صهیونیستی و عربستان‌سعودی به عنوان محور شرارت علیه ایران نتوانستند آژانس بین‌الملل را به صدور بیانیه‌ای علیه ایران وادار سازند. از سوی دیگر تعامل صادقانه ایران، اعضای دائم و غیردائم شورای امنیت این اطمینان را به سازمان ملل داد که ایران تحت هیچ شرایطی در پی دستیابی به سلاح هسته‌ای نیست.

در ماه‌های اخیر شورای امنیت سازمان ملل به صورت ویدئوکنفرانس که در آن آقای دکتر محمدجواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران شرکت داشت، اتفاق‌نظر داشتند که جمهوری اسلامی ایران هیچگاه قصد ندارد که با استفاده از قدرت نظامی همسایگان خود را مورد تهدید قرار دهد. مجموعه این عوامل موجب شد که شورای امنیت در نشست اخیر خود به اتفاق آرا به پیش‌نویس قطعنامه پیشنهادی آمریکا برای تمدید قطعنامه 2231 رای منفی دادند و این امر شکست بزرگی برای دونالد ترامپ تلقی می‌شود.

رئیس‌جمهور آمریکا به‌شدت دنبال تمدید تحریم تسلیحاتی ایران بود تا از آن با عنوان برگ برنده‌ای در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده استفاده کند اما شورای امنیت ثابت کرد که این نهاد در موارد حساس نمی‌تواند از سیاست‌های آمریکا پیروی کند. از این رو دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا برگ جدیدی را از آستین خود بیرون آورد و آن اعلام رسمی برقراری رابطه بین امارات و رژیم‌صهیونیستی بود. دونالد ترامپ به‌شدت رهبران امارات را تحت فشار قرار داد تا در سه ماه باقیمانده از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا رابطه خود را با رژیم اسرائیل آشکار سازد تا دونالد ترامپ بتواند از آن به‌عنوان پروپاگاندای انتخاباتی استفاده کند.

بنابراین رئیس‌جمهور آمریکا به هر وسیله‌ای متوسل می‌شود تا بتواند در برابر رقیب قدرتمند خود، جو بایدن آرای بیشتری به‌دست آورد. شکست سیاست آمریکا در برابر ایران و چین در نهایت شانس دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری را به‌شدت کاهش داده است. همچنین آمریکا که برای فشار بر ایران از همه ابزارهای سیاسی خود استفاده کرد، نتوانست به اهداف خود دست یابد، اکنون تهدید کرده که از سیاست مکانیزم ماشه استفاده کند اما برآیند شرایط میدانی و سیاسی نشان می‌دهد که آمریکا هم در این مقوله با شکست مواجه خواهد شد.


توافقنامه‌ای که ترامپ از آن رونمایی کرد!

عباس حاجی نجاری در روزنامه جوان نوشت:


آنچه این روزها از آن به عنوان توافق میان شیخ‌نشین امارات و رژیم صهیونیستی یاد می‌شود، از معدود توافقاتی در تاریخ روابط بین‌الملل است که اعلام کننده آن نه سران این دو رژیم بلکه رئیس جمهور امریکاست که از آن به عنوان توافق تاریخی نام می‌برد.

دویچه وله در خبری در این زمینه می‌گوید: خبر این توافق که با میانجی‌گری ایالات متحده به دست آمده، پنج‌شنبه ۲۳ مرداد پس از گفت‌وگوی تلفنی دونالد ترامپ، بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل و محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی اعلام شد. ترامپ تفاهمنامه میان اسرائیل و امارات را یک «توافقنامه تاریخی صلح» میان دو دوست بزرگ ایالات متحده در منطقه توصیف کرده و می‌گوید سران این دو کشور حدود سه هفته دیگر قرارداد نهایی را در واشنگتن امضا خواهند کرد. نتانیاهو گفته که به درخواست ترامپ و در پیوند با این توافق الحاق بخشی از کرانه باختری رود اردن که وعده انجام آن را در انتخابات داده بود متوقف می‌کند.

بعد از اعلام ترامپ بلافاصله دستگاه رسانه‌ای وابسته به امریکا وهمپیمانانش فعال شده و با بزرگنمایی آن تلاش می‌کنند تا با تحت‌الشعاع قرار دادن شکست ترامپ در تصویب قطعنامه لغو تحریم‌های تسلیحاتی ایران در شورای امنیت سازمان ملل –که البته شکست آن به دلیل عزل برایان هوک و تعدیل دقیقه نودی قطعنامه قابل پیش‌بینی بود- این به اصطلاح توافق را که به اذعان ترامپ هنوز نهایی نشده، به مستمسکی برای ارتقای موقعیت نزولی ترامپ در رقابت‌های انتخاباتی امریکا و بهبود موقعیت متزلزل نتانیاهو در دولت رژیم صهیونیستی تبدیل کنند.

اما در این میان آتش بی‌بی‌سی برای بزرگنمایی و مؤثر قلمداد کردن این توافق از ترامپ تندتر است، چرا که این رسانه وابسته به دستگاه جاسوسی انگلیس، این توافق را زمینه‌ای برای برخورد نظامی با ایران دانسته و می‌نویسد: «اعلام توافق تاریخی میان امارات متحده عربی و اسرائیل از سوی دونالد ترامپ، برای همه کشورهای منطقه منهای ایران فوایدی در پی خواهد داشت، اگرچه رئیس‌جمهور امریکا این توافق را در خدمت «جاری شدن صلح در خاورمیانه» خوانده، اما برخی تحلیل‌گران در رسانه‌های امریکا می‌گویند با توجه به سیاست دولت آقای ترامپ که «همه مشخصات تلاش برای براندازی نظام» در ایران را دارد، این توافق ممکن است احتمال رویارویی نظامی با ایران را افزایش دهد «به ویژه اگر سال آینده هم دونالد ترامپ کلیددار کاخ سفید» بماند.».

اما آنچه به عنوان جاری شدن صلح در بستر این توافقنامه اعلام شده است، چیزی جز آشکار شدن روابط پنهان میان امارات متحده عربی و رژیم صهیونیستی که از سال‌ها قبل با هم رابطه داشتند، نیست و این در حالی است که در عرصه تقابل با رژیم صهیونیستی در سال‌های اخیر شیخ‌نشین امارات در کمک به نیروهای مقاومت فلسطینی نقشی نداشته و بیشتر با دامن زدن به اختلافات میان گروه‌های مقاومت فلسطینی به نیابت از صهیونیست‌ها در راستای تضعیف نیروهای مقاومت عمل می‌کرده است.

به رغم استقبال غربی‌ها و صهیونیست‌ها از این به اصطلاح توافق، ریاض المالکی، وزیر خارجه تشکیلات خودگردان فلسطین این گام امارات متحده عربی را «خیانت» دانسته است. سازمان حماس که محور اصلی نیروهای مقاومت فلسطین است، امارات را متهم کرد که با توافق خود با اسرائیل «از پشت به فلسطینیان خنجر زده است». فوزی برهوم، سخنگوی حماس هم گفت «اعلام این توافق به مثابه پاداشی به اسرائیل در ازای جرایمی است که با اشغال فلسطین مرتکب شده است. این عادی‌سازی مناسبات خنجری است که از پشت به مردم ما زده می‌شود». جمهوری اسلامی نیز اعلام توافق میان امارات و اسرائیل را محکوم کرد.

وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی آن را «خطرناک و نامشروع» دانسته و آن را «اقدامی شرم‌آور» دانست که با آن «به فلسطینیان خیانت شده است».

اما علاوه بر کارکرد انتخاباتی این سناریو پردازی برای ترامپ ویژگی‌ها واهداف دیگری را نیز برای آن می‌توان برشمرد:
۱. سخن گفتن از توافقنامه صلح در مورد این خیمه شب بازی از اساس باطل است، چرا که امارات و رژیم صهیونیستی از آغاز جنگی با هم نداشتند که اکنون دم از صلح بزنند. این جریان سازی بیشتر باهدف تضعیف مقاومت وتوان کشورهایی صورت می‌گیرد که نقش اصلی را در عرصه حمایت از مقاومت دارند.

۲. این توافق صرفاً با هدف آشکار کردن یک روابط پنهان صورت گرفته است، روابطی که در دو دهه اخیر به صورت پنهانی وجود داشته و در چند سال گذشته شدت گرفته است، به نظر می‌آید پیشتازی شیخ محمد زاید در این صحنه در مقایسه با برخی دیگر از شیخ‌نشین‌های دیگر خلیج فارس به رقابت درونی میان محمد سلمان ومحمد زاید باز می‌گردد که به دلیل تزلزل در موقعیت داخلی ومنطقه‌ای در عرصه جلب رقابت کاخ سفید باهم رقابت می‌کنند.

۳. ناکامی ترامپ در پیشبرد معامله قرن و دستاوردهای مقاومت در سال‌های اخیر که به شکست رژیم صهیونیستی در عرصه نظامی منجر شده، سبب گردیده که روند عادی سازی روابط میان کشورهای عربی ورژیم صهیونیستی بعد از کمپ دیوید آغاز شده بود کند شود، ترامپ با این اقدام در صددتحرک بخشیدن به این روند است وچه بسا ممکن است بعد از امارات برخی دیگر از حکام مرتجع نیز در این پروسه واردشوند.

۴. تغییر موازنه سیاسی و روانی علیه کشورهای حامی جبهه مقاومت و کشورهای خط مقدم دفاع از آرمان فلسطین هدف دیگری است که در این تلاش ترامپ دنبال می‌شود. مواضع صریح بی‌بی‌سی که می‌گوید: «با توجه به سیاست دولت آقای ترامپ که همه مشخصات تلاش برای براندازی نظام در ایران را دارد، این توافق ممکن است احتمال رویارویی نظامی با ایران را افزایش دهد.» نشان از جنگ روانی آشکار همپیمانان امریکا برای ایجاد تزلزل در جبهه مقاومت دارد.

۵. فراهم کردن زمینه به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی از سوی دیگر کشورهای عربی و بسترسازی برای پروژه معامله قرن و خاورمیانه جدید هدف دیگری است که در ورای این سناریو پردازی نهفته است.

مانند دیگر سناریوها و راهبردهای کاخ سفید که در سال‌های اخیر به شکست رسیده، این سناریو پردازی نیز به اهداف طراحی شده منجر نخواهد شد وزمینه‌ای را برای تقویت موضع نیروهای مقاومت و فراگیرتر شدن آن ایجاد خواهد کرد.


بازی با بمب بورس

رضا دهکی در روزنامه ابتکار نوشت:


از هفته گذشته بورس در ایران به رنگ قرمز در آمده است و بعد از ماه‌ها صعود – به اصطلاح بورس‌بازان – شارپ که منجر به شکستن مقاومت‌های یک و دو میلیون واحدی در فاصله زمانی نسبتا کوتاهی شد، حالا نه تنها ترمز گرفته که دنده عقب هم می‌رود. تحلیل اقتصادی این مساله نیازمند دانش بورسی و امری در حیطه تخصص اقتصاددانان است؛ آنان می‌تواند به کمک ابزارها و تجربه‌هایشان تحلیل کنند که دلیل شرایط امروز بورس چیست و در آینده به چه سویی خواهد رفت. اما این تنها یک روی ماجراست؛ بورس این روزها بعدی اجتماعی و امنیتی هم دارد.


نزدیک به یک سال است که بورس در محور توجهات عمومی قرار گرفته و این توجه البته به دولت هم سرایت کرده است. در واقع در سال‌ها فعالیت بورس در ایران، هیچ گاه این عرصه به اندازه یک سال گذشته، نه مورد توجه ملت و نه مورد التفات دولت بوده است. شاید اصلا این سودآوری شگفت‌آور بازار سرمایه در برابر کاهش ارزش پول ملی و صعود پرقدرت قیمت ارز و طلا و البته گرانی شدید مسکن – در جایگاه یک کالای سرمایه‌ای – بود که چشم‌های بسیاری را متوجه بورس کرد و صف‌های مردمی مقابل کارگزاری‌ها برای گرفتن کد بورسی شکل گرفت. این موضوع از چشم دولت دور نماند. برای جلب توجه دولت به بورس دلایل گوناگونی ذکر شده است؛ از استفاده از رشد آن به عنوان آماری مثبت در برابر آمارهای منفی اقتصادی دو سه سال اخیر گرفته تا تامین بودجه از سازوکارهای واگذاری سهام شرکت‌های دولتی در بورس و سایر طرح‌های بورسی. با این حال بسیاری از کارشناسان و رسانه‌ها نیز سعی کرده‌اند در این مدت درباره زوایای اجتماعی و امنیتی بورس نیز به دولت هشدار بدهند و خواستار اتخاذ تدابیر پیشگیرانه برای شرایط نامطلوب احتمالی ناشی از روزهای قرمز بورس هستند؛ شرایطی که این روزها می‌تواند هشداری برای آن باشد.


بورس بازار پرریسک و جذابی است. هر چند حضور در آن صرفا مبتنی بر شانس نیست و نیازمند دانش و سود و زیانش قابل تحلیل در سازوکارهای تخصصی و فنی اقتصادی بازار سرمایه است، اما در ماه‌های اخیر که حجم ورود کدهای بورسی جدید و تازه‌کار به بورس فراتر از تصور بوده، بارها در گفتار و تعبیر، به قمار تشبیه شده است. این قمار بودن، بیش از اینکه مبتنی بر ظاهر ماجرا به عنوان یک محمل سود و زیان تصادفی باشد، اشاره به اعتیادآور بودن بورس دارد. این را کنار سرمایه اندک مورد نیاز برای ورود به بورس و نقدشوندگی مناسب آن بگذاریم، دلیل جذابیت بورس در این شرایط اقتصادی مشخص می‌شود. با این حال سرمایه‌ها و کدهای جدید، می‌توانند علاوه بر پیشرانه بازار بودن، تبدیل به یک بمب ساعتی هم شوند.


رصد بازار سرمایه در ماه‌های اخیر نشان داده که رفتار تازه‌واردان بورس هیجانی است؛ هیجانی وارد شده‌اند، هیجانی می‌خرند و هیجانی می‌فروشند. این رفتار هیجانی می‌تواند باعث شود که در روزهای قرمز بورس، شاخص فراتر از انتظار سقوط کند و مثل این روزها، حتی به زیر مقاومت مهم دو میلیونی هم بازگشت بزند. درنتیجه یک هیجان اولیه، می‌تواند خود باعث رزنانس هیجانی شود و شرایط را بدتر هم بکند. هرچند در این شرایط اطلاع‌رسانی مناسب از سوی کارشناسان اقتصادی، کارگزاری‌ها، دولت و رسانه‌ها می‌تواند به منطقی شدن رفتار سهامداران کمک کند، اما این انتظار از دولت هم به وجود آمده است که مثل شرایطی که در مواردی همچون ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری به وجود می‌آید، وارد عمل شود. این عمل می‌تواند با ایجاد قواعد تازه موقتی یا دائمی برای بازار و تحریک سهامداران خصولتی به تقویت و شارژ بازار انجام شود. مسئله اینجاست که چنین رفتاری خود می‌تواند برای بازار سرمایه مضر باشد و این بازار و سهامداران جدید آن را به عملکرد حمایتی و مصنوعی‌ساز بورس عادت دهد. درنتیجه زمانی که دولت به هر دلیلی از این رفتار پا پس بکشد، آن گاه خطر بزرگ‫تری در کمین بورس و سهامدارانش خواهد بود.


به نظر می‌رسد که دولت برای حمایت از بازار سرمایه با هر نیتی که دارد، باید نگاهی فراتر از روز و ظواهر بازار داشته باشد. دولت سرنوشت رفتار اشتباه در فشردن فنر بنزین را در آبان 98 دیده است و حالا که فنرهای بسیاری فشرده‌اند، هر رفتاری که منجر به تقویت شکل‌گیری بمب بورسی و اشتعال فتیله آن شود، یک خودکشی جمعی برای اقتصاد و جامعه و به تبع آن امنیت خواهد ساخت.

وجوه دیده نشده شکست تاریخی آمریکا

امیرحسین یزدان پناه در روزنامه خراسان نوشت:

اهمیت خبر شکست تاریخی آمریکا در شورای امنیت که در تاریخ 75 ساله سازمان ملل کم نظیر است، باعث شد تا برخی وجوه این اتفاق کمتر دیده شود. از جمله:


1- شکست آمریکا در شورای امنیت فقط شکست در تعداد آرا نبود. پیش از این که قطعنامه را خود آمریکا رسما به شورای امنیت ارائه کند، مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا شخصا در تماس با مقامات تونس و استونی که جزو کشورهای نزدیک به آمریکا هستند، خواسته بود تا آن ها این قطعنامه را طرح کنند. اما این دو کشور درخواست آمریکا را رد کردند. این در حقیقت نخستین شکست آمریکا بود. پس از طرح در صحن شورا هم فقط جمهوری دومینیکن رای مثبت داد؛ کشوری که نیمی از یک جزیره کوچک در دریای کارائیب را در اختیار دارد! آمریکا در حقیقت با گدایی رای به دنبال آن بود که تعداد آرای موافق این قطعنامه به 9 رای برسد تا روسیه و چین آن را وتو کنند. در این صورت دیگر شکستی برای آمریکا محسوب نمی شد. اما این اتفاق نیفتاد  تا دستگاه دیپلماسی آمریکا در اجماع سازی علیه ایران، شکست سنگینی بخورد. شکستی که نمادی آشکار از شکست سیاست فشار حداکثری علیه ایران است و برخی پیش بینی می کنند حتی ممکن است به برکناری پمپئو هم مانند برایان هوک و جان بولتون بینجامد.


2- درحالی که در میان 11 کشوری که به قطعنامه رای ممتنع داده اند نام انگلیس، فرانسه و آلمان یعنی سه عضو اروپایی برجام هم به چشم می خورد، اما اگر از منظر برجام و قطعنامه 2231 به آرای این سه کشور نگاه کنیم، باید گفت که رای ممتنع تروئیکای اروپا، به خصوص با توجه به بیانیه هایی که فرانسه و انگلیس دادند، نشانه خیانت چندباره آن‌ها به قطعنامه 2231 و برجام است. چه این که انگلیس و فرانسه هردو در بیانیه اعلام رای خود، تاکید کردند که «قطعنامه پیشنهادی آمریکا نمی توانست اجماع ایجاد کند» و به همین دلیل به آن رای ممتنع داده اند. درحالی که قطعنامه پیشنهادی آمریکا آشکارا خلاف متن برجام و قطعنامه 2231 بود و آن ها به عنوان سه عضو توافق باید الزاما رای منفی می دادند نه ممتنع. با این تفسیر می توان گفت این سه کشور حتی از منظر حقوقی و سیاسی نیز به تعهداتشان در برجامِ تقریبا از بین رفته، عمل نکردند. این رفتار انگلیس و فرانسه به وضوح نشان می‌دهد که منشور ملل و الزام آوری قطعنامه ها، نه فقط برای آمریکا بلکه برای دیگر اعضای دایم شورای امنیت هم پایان یافته و افول نظام بین الملل بیش از پیش به منصه ظهور رسیده است.


3- در میان خبرهای مربوط به شکست آمریکا، درخواست ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه برای برگزاری نشست سران شورای امنیت  با حضور ایران و آمریکا که از برجام خارج شده، اتفاقی  عجیب و غیرمنتظره بود که برخی آن را در راستای تلاش برای احیای وجهه ترامپ و برخی دیگر آن را در راستای تلاش های روسیه برای کاهش تنش های بعد از شکست آمریکا در شورای امنیت و فشارهای بیشتر این کشور به ایران ارزیابی می‌کنند. سکوت رسمی ایران مقابل این پیشنهاد، نشان می دهد که جمهوری اسلامی در حال ارزیابی جزئیات این پیشنهاد است اما از اکنون پیداست که جمهوری اسلامی از سیاست اصولی خود مبنی بر این که تنها راه بازگشت آمریکا به جمع طرف های برجام، برداشتن همه تحریم هایی است که در اردیبهشت 97 اعمال کرده، دست برنمی دارد و حاضر نیست که پشت میز نمایش مذاکره بنشیند و دست های ترامپ را برای انتخابات پر کند.


4- اکنون با شکست قطعنامه آمریکا، طبق برجام در 27 مهر تحریم تسلیحاتی ایران به صورت خودکار لغو خواهد شد. اتفاقی که یک شکست دیپلماتیک دیگر و چه بسا مهم تر علیه آمریکا خواهد بود؛ آن هم در فاصله دو هفته تا انتخابات این کشور. بنابراین  آمریکا بعد از این شکست تلاش هایش را بیش از پیش بر فعال سازی «مکانیسم ماشه» متمرکز خواهد کرد. براساس گزارش ها ظاهرا آمریکا تصمیم دارد در یک حیله حقوقی سه مرحله ای، با استفاده از ترفندهای «آیین‌نامه‌ای»  در شورای امنیت، برای فعال سازی مکانیسم ماشه تلاش کند. هرچند تاکنون اروپایی ها تاکید کرده اند که آمریکا عضو برجام نیست و نمی‌تواند از مکانیسم ماشه استفاده کند. اما معلوم نیست زمانی که آمریکا وارد یک بازی پیچیده و حیله حقوقی شود، دیگر اعضای برجام مقابل این فشارها، ایستادگی کنند.به همین دلیل بدون شک آمریکا تا ۲۷ مهر که روز توقف تحریم تسلیحاتی است، بر شدت نبرد حقوقی، سیاسی و دیپلماتیک و حتی امنیتی خود با ایران خواهد افزود و بسیار حیاتی است که همه بخش های درگیر با آمریکا در کشور درک کنند که برای پیروزی نبرد ۶۲ روز آینده با آمریکا نباید حتی یک لحظه را از دست داد.

برچسب‌ها