کد خبر 1109092
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۴

روضه امام حسین (ع) در کنار بیماران کرونایی و کادر درمان آمده که یادمان بیندازد «بهداری امام حسین (ع) همیشه کار می‌کند» به‌خصوص حالا که محرم نفس‌زنان از راه رسیده، وقت آن است که ما هم‌نفس تازه کنیم.

به گزارش مشرق، امروز حال و هوای جهادی‌های بیمارستان امام حسین (ع)؛ با همه روزهایی که در کرونا گذشت فرق می‌کند. جهادی‌ها در تمام این روزها مهمان بودند. مهمان‌هایی از جنس خدمت که لبخند از لبشان نمی‌افتاد تا روحیه‌بخش باشند؛ اما امروز جنس کارشان، جنس لبخندشان یا حتی بهتر بگویم جنس غمشان با همه روزهای سختی که در کرونا گذشت، فرق می‌کند.

جهادی‌ها امروز مثل همه روزها آبمیوه‌های طبیعی را به دست بیمارها رساندند. گوش‌به‌فرمان کادر درمان بودند تا کاری روی زمین نماند و مثل یک همراه همیشگی کنار بیماران بودند و حتی بازهم درد دلشان را شنیدند؛ اما از خود صبح انگار غمی گوشه دلشان، دل‌دل می‌کرد. امروز جهادی‌های بیمارستان امام حسین (ع) میزبان بودند. میزبان روضه امام حسین (ع) و حالا چشم‌انتظار مهمان. اصلاً اسم دهه محرم که می‌آید جای همه‌چیز عوض می‌شود؛ حتی جای میزبان و مهمان.

روضه دلت را می‌برد

جهادی‌ها منتظرند تا روضه‌خوان از راه برسد. روضه امام حسین (ع) در آستانه ورود به ماه محرم حال و هوای دیگری دارد. همان‌جا در محوطه بیمارستان جایی که درودیوار رخت عزا به تن کرده. روضه‌خوان دهان باز می‌کند تا روایت کربلا را با روایت شهدای مدافع سلامت این روزهای ما گره بزند. قاب عکس شهدای مدافع سلامت بر دیوار بیمارستان تکیه زده‌اند. قاب عکس‌ها گواه این است که هیچ‌گاه مردم ما، فداکاری کادر درمان را در این روزها فراموش نمی‌کنند.

 روضه‌خوان سلام را که بر حسین شهید می‌دهد. مراجعه‌کنندگان و همراهان بیمارانی که برای انجام کارهایشان به بیمارستان آمده‌اند و با شتاب در رفت و آمدند. پایشان کند می‌شود. انگار پایشان، نمی‌دانم شاید دلشان لحظه‌ای مکث می‌کند. سر به روضه می‌چرخانند و دست ادب بر سینه می‌گذارند و ارادت خود را به روضه و ماه محرم به‌جا می‌آورند.

روضه خودش وصل می‌کند

همراهان و مراجعه‌کنندگانی که روی صندلی‌های حیاط بیمارستان نشسته‌اند برای لحظه‌ای خودشان را می‌سپارند به دست روضه و روان می‌شود اشک شفا از گوشه چشمشان.

یکی‌یکی جمع می‌شوند. گرداگرد روضه‌خوان می‌ایستند در فضای باز بیمارستان. ماسک‌های صورت حجابی هستند بر چهره تا هر که می‌خواهد با روضه امام حسین (ع) دلدادگی کند. تعدادی از کادر درمان و همراهان بیمارها نیز دورتادور روضه‌خوان شاهد روضه زنده می‌شوند.

زمزمه‌ای که هرکه بخواهد می‌شنود

تک‌وتوک خبر می‌رسد، بیمارهای داخل بخش هم طالب شنیدن نوای روضه هستند. تعدادی از کادر درمان که نمی‌توانند محل کارشان را ترک کنند دلشان هوای روضه کرده. روضه‌خوان با صدایی آرام که زمزمه را می‌ماند، وارد بخش کرونایی ها می‌شود. صدای روضه آرام است تا هر که خواست بشنود، گوش تیز کند. هر بیماری که در حال استراحت است فقط زمزمه عاشقانه بشنود و نوازشی باشد بر روح و روانش.

پرستارها، بهیارها و کادر درمان مشغول کارشان هستند. با شنیدن روضه نگاهشان به بچه‌های جهادی گره می‌خورد که علاوه بر کمک به بیمارها و کادر درمان، حالا دست حزن را سایه‌بان صورتشان کرده‌اند و در آستانه محرم، روضه جانشان را جلا می‌دهد.

 انگار جهادی‌های روضه آمده بودند که بگویند؛ بهداری امام حسین (ع) همیشه کار می‌کند. به‌خصوص حالا که محرم نفس‌زنان از راه می‌رسد.

نمی‌دانم خوابم یا بیدار

 پرستاری گوشه راهرو بخش عفونی ایستاده است زیر لب زمزمه می‌کند و آرام بر سینه می‌زند. نم اشکی که بر چشمانش نشسته خبر از حال منقلب شده پرستار می‌دهد جلو می‌آید و خودش را «علی‌اکبری» معرفی می‌کند، می‌گوید: «همه صحنه‌ها، آمدن‌ها و رفتن‌های امروز برایم آشناست. همه این‌ها را قبلاً دیده‌ام. حتی این جنس روضه را تجربه کرده‌ام. جوان‌هایی که گوشه راهرو با حزن ایستاده‌اند نیز برایم آشنایند.» حالا کمی صدایش را بالاتر می‌برد: «من دیشب همه این‌ها را دیده‌ام» نفس عمیقی می‌کشد و اشک  می‌دود وسط کاسه چشمش: «همه این‌ها را دیشب خواب دیدم. در حیاط بیمارستان به انتظار ایستاده بودم. تعدادی جوان با دو ضریح نورانی وارد بیمارستان امام حسین (ع) شدند. یکی از ضریح‌ها را از همان دور شناختم. نمی‌دانم، شاید هم حس کردم که ضریح حضرت ابوالفضل (ع) است؛ اما آن‌یکی را نمی‌شناختم.

 همه وجودم سؤال شده بود که آن ضریح کدام بزرگوار است؟ از همه می‌پرسیدم و هیچ‌کس نمی‌دانست. در همان خواب یکی در گوشم نجوا کرد آن ضریح شهید کربلا  «علی‌اکبر» است. من فقط نگاه می‌کردم جوان‌هایی به دور ضریح می‌چرخیدند وطواف می‌کردند. راستش از دیشب که این خواب را دیدم دلم بدجور هوای روضه کرده بود؛ اما نمی‌دانستم که قرار است هم روضه بشنوم صحنه‌های را که در عالم رویا شاهد آن  بودم در عالم بیداری هم ببینم».

 روضه حال من را پرسیده است

یکی از همراهان، از اتاق بیمارش بیرون می‌آید درحالی‌که دستانش را بالابرده و مرتب ذکر می‌گوید. کمی که آرام و قرار پیدا می‌کند. خودش را به نام« فاطمه عزیزی» معرفی می‌کند و می‌گوید: «هرسال همین موقع ها در بازار به دنبال سیاهی می‌گشتم که یک‌تکه پارچه  سیاهه یا کتیبه برای سیاه‌پوش کردن خانه‌مان بخرم. ده روز ماه محرم را در خانه‌ام روضه خانگی برپا می‌کنم؛ اما یک‌هفته‌ای است در بیمارستان مانده‌ام و پرستار خواهر بیمارم شده‌ام. مرتب با خودم می‌گفتم:« نکند محرم برود من در بیمارستان باشم و چیزی از دهه اول محرم را درک نکنم؟» خوشحالم که اگر اینجا در بیمارستان  هستم و به خواهرم خدمت می‌کنم روضه به سراغ من آمده است.

 روضه حالم را پرسیده است. خوشحالم، حس می‌کنم من که هرسال در خانه‌ام میزبان روضه می‌شدم، امسال هم روضه، خودش به سراغ من آمد آن‌هم در این روز که دلم آن‌قدر گرفته و ترس حسرت برگزاری مراسم ماه محرم بر دلم مانده بود. انگار محرم که می‌آید حتی اگر در گوشه امن خانه‌ات هم نباشی دنیا برایت امن می‌شود. این را روضه امام حسین(ع) به من می‌گوید. امام حسین (ع) دل این جوان‌های جهادی روضه‌خوان را آرام کند که دلمان را آرام کردند».

منبع: فارس