سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
سر میدهیم، اما قمه نمیزنیم
عباس شمسعلی در روزنامه کیهان نوشت:
فرهنگ غنی عاشورا قرنهاست بهعنوان یک مکتب انسانساز در قلب مردم کشورمان و شیعیان جهان زنده است، مکتبی که همواره با ظلم و ستم و بیعدالتی سر جنگ داشته و دفاع از مظلوم و ایستادگی در برابر ظالم را سرلوحه خود قرار داده است. در این مکتب راستین، نسل به نسل انسانها راه و رسم آزادگی و ایثار و حقطلبی را میآموزند.
همین جانمایه و راه و رسم عاشورایی شیعیان و دوستداران سالار شهیدان است که باعث هراس در اردوگاه ظالمان و ستمگران عالم شده است.
با نگاهی به تاریخ سدههای اخیر کشورمان، تلاش دشمن برای مقابله با تفکر و فرهنگ عاشورایی به روشهای مختلف کاملاً مشهود است. این طبیعی است که وقتی ستمگران عالم این جریان اصیل و قدرتمند را سد راه تحقق اهداف پلید خود دانسته و در زمانهای مختلف از این مکتب و تفکر ضربه خورده باشند از هیچ تلاش و حربهای برای خدشه وارد کردن به آن غفلت نکنند.
دامنه این تلاش از وارد کردن خرافات به مجالس عزاداری و دامن زدن به آن، ترویج سنتهای غلط و پر دافعه همچون قمهزنی برای تصویرسازی خشن از هیئت و تشیع، برنامهریزی گسترده برای کمرنگ کردن یا حذف روح آزادیخواهی و مبارزه با ظلم از فرهنگ عاشورا و محافل و مجالس عزاداری و خدعههای دیگر را شامل میشود.
دشمن هربار که ضربه سختی از فرهنگ عاشورا خورده است، تلاش خود را برای ضربهزدن به این فرهنگ و مکتب مضاعف کرده است. در کشورمان در قرنهای اخیر آنچه مانع تحقق کامل اهداف شوم استعمارگران با محوریت انگلیس خبیث و در کنار آن آمریکای جنایتکار شده است همین فرهنگ عاشورا بوده است، از قیام شهید رئیسعلی دلواری تا فتوای میرزای شیرازی در تحریم تنباکو، از برپایی نهضت عاشورایی خمینی کبیر و پیروزی انقلاب اسلامی و بریده شدن دست آمریکا و انگلیس از ذخایر و سرمایههای کشور، از شکست تاریخی دشمنان در جنگ تحمیلی 8 ساله از شاگردان مکتب عاشورا با دست خالی تا سر برآوردن یک کشور پیشرفته و قدرتمند مروج فرهنگ عاشورا و تبدیل شدن آن به الگوی دیگر ملتها برای پیشرفت بدون وابستگی به مستکبران عالم باعث شده است تا دشمنان بیش از پیش به فکر انتقام از فرهنگ و مکتب سازنده عاشورا بیفتند.
در این بین نقش انگلیسیها برای ایجاد انحراف در عزاداریها یا تلاش بیثمر برای ممنوع کردن محافل عزاداری در زمان رضاخان دستنشانده قابل توجه و عبرتآموز است.
انگلیسی که یک روز در کشورمان بین هیئتهای مذهبی قمه توزیع میکرد و هدیه میفرستاد تا مسیر عزاداری را به انحراف بکشانند، امروز با هزینه بسیار مشغول ترویج قمهزنی و تصویرسازی منفی از شیعه در سطح جهان هستند. نتیجه جستوجوی کلمه لاتین عاشورا در گوگل که انبوهی از تصاویر خشن قمهزنی است خود گواه نقشه دشمن برای تصویرسازی وارونه از شیعه است. طنز تلخی است، در انگلیسی که ذبح اسلامی دام را ممنوع میکند، قمهزنی در روز عاشورا نه تنها آزاد است بلکه برای این مراسم تامین امنیت و تدارک آمبولانس و خدمات پزشکی هم میشود. در همین کشور اما از سوی پارلمان با برگزاری مراسم عاطفی شیرخوارگان حسینی مخالفت میشود.
فراتر از اینها دهها شبکه ماهوارهای با سیاست انگلیس و پولهای آلوده برخی حکام عرب در اختیار کسانی قرار میگیرد تا با ادعای تشیع، مطلوبترین چهره از شیعه و عاشورایی که انگلیس و غربیها میخواهند را ترویج کنند و به نمایش بگذارند، اینها همانهایی هستند که رهبر انقلاب از آنها به عنوان شیعه انگلیسی نام میبرند.
البته خباثت سران انگلیس و همفکرانشان از سایر کشورها به همینجا ختم نمیشود، در کنار این تصویرسازی غلط از شیعه و عاشورا، در این شبکهها به شدت موضوع تفرقهافکنی بین شیعه و سنی از طرق مختلف مورد توجه است، همانطور که در شبکههای وهابیت دستپرورده انگلیس این تفرقهافکنی یک اصل ثابت است.
در حقیقت انگلیس بهعنوان بازوی تزویر و حیلهگری استکبار جهانی همانطور که یک روز برای به انحراف کشاندن و تحریف اسلام و تشیع پایهگذار وهابیت و بهائیت در عربستان و ایران شد، امروز با صرف هزینه بسیار برای خدشه واردکردن به چهره زیبا و جذاب فرهنگ عاشورا و تشیع واقعی و البته جمهوری اسلامی ایران که محصول مکتب عاشورا است، در سالهای اخیر تشیع انگلیسی را پرورش داده است.
این سیاست پلید و سابقهدار را میتوان در رفتار آمریکا و سایر همدستانش هم دید که برای خدشه وارد کردن به چهره اسلام ناب محمدی که روزبهروز در بین مردم جهان بهویژه در غرب رو به گسترش است، یک روز طالبان و القائده و روز دیگر داعش و امثالهم را پدید میآورند.
اما با همه این تلاشهای شیطانی، امروز پرچم تشیع حقیقی با افتخار در حال اهتزاز است. امروز همین شیعیان پرورش یافته در هیئتهای عزاداری سیدالشهدا(ع) هستند که پس از ناکام گذاشتن دشمن در سالهای دفاع مقدس در دستاندازی به یک وجب خاک میهن، اکنون با ایثار و جانفشانی، منطقه را از لوث دشمن و شیطانکهای دستپرورده آنها پاک میکنند.
اگر دشمن قصد تحریف تفکر شیعه و انحراف مجالس مذهبی و هیئتها را دارد به این علت است که از این هیئتها و محافل یک روز خمینی بتشکن قد علم میکند که طاغوت مورد حمایت غرب را سرنگون میکند و یک روز سید حسن نصرالله که خواب را بر فرزند خبیث انگلیس یعنی اسرائیل جنایتکار حرام کرده به عالم معرفی میشود، یک روز باکریها و همتها که رویای دشمنان برای تصرف ایران را پریشان میکنند سر بر میآورند و یک روز حججیها و صدرزادهها میدرخشند و یک روز سردار بزرگوار و فداکار و بلندآوازهای نظیر شهید حاج قاسم سلیمانی به صحنه میآید که طومار داعش و تکفیریهای مورد حمایت غرب را درهم میپیچد به عرصه میرسند، یک روز دانشمند مجاهدی همچون چمران از دل مکتب انسانساز عاشورا بیرون میآید و یک روز شهریاریها و احمدیروشنهایی پرورش مییابند که در راه توسعه علم و پیشرفت هستهای کشور تا آنجا پیش میروند که دشمن تحمل زنده ماندن آنها را هم نمیکند.
فرزندان عاشورایی هیئتها برای دشمن قابل تحمل نیستند چرا که با تجسم بخشیدن عینی به مفهوم ایثار و نوع دوستی در کنار عزاداری و ترویج فرهنگ عاشورا بهترین مروجان و اثباتکنندگان حقانیت تشیع هستند. این هیئتیها هستند که اردوی جهادی و خدمت به هموطنان را فراموش نمیکنند. اگر سیل و زلزلهای رخ بدهد اولین گروه حاضر برای کمک و رفع نیاز آسیبدیدگان هستند، اگر ویروس خطرناک کرونا در جامعه شیوع پیدا کند داوطلبانه وارد میدان میشوند و به جای ترویج حماقت مطلوب دشمن در لیسیدن ضریح!، ضدعفونی کردن معابر و اماکن عمومی و برپایی کارگاههای تولید ماسک را وظیفه خود میدانند. اگر رکود ناشی از کرونا باعث تشدید مشکلات معیشتی هموطنان آنها شود با اشاره رهبر حسینی خود پرچمدار و میداندار رزمایش همدلی میشوند، اگر به علت محدودیتهای کرونایی شیوه برگزاری مراسمهای مذهبی تغییر پیدا کند با نمایش عقلمندی و تعهد به جامعه، دستورالعملهای محدودکننده مراسم را میپذیرند.
آن نیروی پرورشیافته در مکتب عاشورا و هیئتهاست که مقابله با تحریم ظالمانه دشمن را وظیفه خود میداند و وارد عرصه تولید و خودکفایی میشود.
این همان هیئتی است که با نمایش چهره انسانی، عاقلانه و متعهدانه از خود، دشمن تاب تحمل آن را ندارد و گرنه هیئت و شیعهای که خدای نکرده در مسیر مطلوب دشمن و در مسیر ترویج خرافه و آداب و رسوم غلط و تحریف فرهنگ عاشورا باشد از نظر دشمن نهتنها برگزاری با شکوه مراسم آناشکال ندارد بلکه مورد حمایت هم قرار میگیرد.
امروز وقتی دشمن نقشه تسلط بر منطقه و ناموس مسلمانان را با ورود فرزندان پرورش یافته در هیئتها از دست رفته میبیند، طبیعی است که در صدد خدشه به این هیئتها باشد. از این رو یک روز نقشه اجرای سند 2030 و حذف فرهنگ جهاد و شهادت از کتابهای درسی را میکشد و از سوی دیگر با هجمه سهمگین در فضای مجازی و ماهواره به دنبال شبههافکنی و فاصله انداختن بین جوانان با فرهنگ ناب شیعه و هیئت و روحانیت متعهد میرود. هر چند در این مسیر متاسفانه برخی غفلتها و وادادگیها راه را برای دشمن هموار میکند.
امروز با توجه به نقشه دشمنان، وظیفه هیئت و هیئتیها بیش از پیش سنگین و حساس است چرا که دشمن بیش از هر زمان دیگری به نقش مهم و سازنده این مجموعههای مهم پی برده است و در صدد است با انواع توطئهها نقش آنها را در معادلات فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی کشور و منطقه و جهان کمرنگ کرده و از بین ببرد.
توجه بیش از گذشته به محتوای ناب معارف اعتقادی و بهرهمندی از روحانیت متعهد در همه محافل مذهبی، پرهیز از افتادن افراطی در وادی سبک و آهنگ و شور و خدای نکرده خرافات و غفلت از هدف و جایگاه رفیع و انسانساز هیئت، توجه به کارکردهای جانبی هیئت و مسجد از جمله ایجاد مجموعهها و اجرای برنامههایی برای تقویت کمک به نیازمندان، اردوهای جهادی، تقویت مبانی اعتقادی، علمی و فرهنگی و بصیرتافزایی، جذب جوانان در معرض تهاجم فرهنگی، ترویج زیباییهای دینداری و الگو بودن در سطح دوستان، محله و منطقه و سایر اقدامات دیگر از سوی هیئتیها، بهترین راه خنثیکردن نقشههای دشمن برای تنزل جایگاه هیئت است.
وقتی فرزندان هیئتی و برآمده از مکتب عاشورا همچون شهیدان دفاع مقدس داوطلبانه بر روی مین میروند، وقتی محسن حججیها و اصغر پاشاپورها غیرتمندانه برای دفاع از جان و ناموس مسلمانان سوریه و عراق نهتنها جان بلکه سر خود را فدا میکنند، وقتی شهید علی خلیلی برای نجات ناموس مردم از دست اراذل و اوباش شاهرگ خود را سپر میکند، وقتی شهیدان امیرمحمد اژدری، سید محمد حسینی، امین شیرازی، سید امیر فارس حسینی و... در راه اردوی جهادی و محرومیتزدایی جان خود را ازدست میدهند، یعنی اینکه شیعه واقعی و هیئتی پرورش یافته مکتب عاشورا با منطق محکم جان میبازد و حتی در راه آرمان خود سر میدهد اما بیمنطق قمه نمیزند تا دشمن را خوشحال کرده و چهره اسلام و تشیع را تخریب کند. حال کدام دسته فدایی واقعی امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) هستند، آنکه در راه خدا سر میدهد یا آنکه در هیئت متوسلین به ملکه! قمه میزند؟!
هفته دولت از آمال تا اعمال
علی ربیعی در روزنامه ایران نوشت:
۱. فردا اولین روز از آخرین هفته دولت در دولت دوازدهم است. سال قبل در یادداشتی در روزنامه ایران نوشتم انتخاب مردم در سالهای ۹۲ و ۹۶ انتخابهای درستی بوده و اگر دولت اعتدال نبود همه اروپا و آسیای جنوب شرقی و حتی چین و روسیه در مقابل امریکا نبودند.
در دوره قبل با وجود تحریمهای بینالمللی و قطعنامههای متعدد شورای امنیت، در جهان تبدیل به یک جزیره شده بودیم. همان قطعنامههایی که آنها را کاغذپاره مینامیدند. اما رأی مردم راه را تغییر داد. جایگاه ایران در نظام بینالملل به واسطه مذاکراتی که منجر به توافق بینالمللی هستهای شد، بهبود یافت. (۲ شهریور ۹۸)
ترکیب آرای تاریخی شورای امنیت به قطعنامه پیشنهادی امریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران در روز ۲۴ مرداد نشان داد که تدبیر ایران در عدم خروج از برجام چگونه توازن آرا را در مجامع بینالمللی به زیان امریکا کرد. روزی که امریکا تصمیم به خروج از برجام گرفت، عدهای گمان کردند که مهمترین نماد دستاوردهای دولت در راه تعامل سازنده با جهان ناکام مانده اما هر روز که بیشتر گذشت نور حقیقت روشنتر از همیشه بر واقعیتها تابید. امروز امریکا تحقیر شده و منزویتر از هر زمان دیگری است و به رغم خسارتهایی که تحریمهای غیرقانونی و یکجانبه بر ملت ما تحمیل کردهاند، سیاست خارجی ما در مسیری انزواناپذیر قرار گرفته است و ظریف، سکاندار سیاست خارجی ایران به یک فرد معتبر، با دانش و تأثیرگذار در عرصه بینالمللی تبدیل شد. از همین امروز میتوان صدای خرد شدن استخوان تحریمهای یکجانبه را شنید. ترکیب مقاومت و استمرار در پیگیری تعامل سازنده، جایگاه تازهای به روابط خارجی ما داده است؛ جایگاهی که با تقویت مناسبات با همسایگان و دراز کردن دست دوستی به سوی همه کشورهای منطقه، ارتقای دیگری را تجربه میکند. دولت به این راه نتیجهبخش با تمرکز بر بهرهبرداری از همه فرصتهای تجاری ادامه خواهد داد و اطمینان داریم که در پایان دولت دوازدهم، ایران اقتصادی پررونقتر و تصویری بهتر از خود در جهان و همسایگی خود به جا خواهد گذاشت.
۲. امریکا با اعمال تحریمهای یکجانبه که در طول تاریخ بیسابقه بود، درصدد ضربه به «آینده ایران» بود؛ تروریسم اقتصادی برای القای ناامیدی گسترده، ایجاد آشوب اجتماعی و تهدید آینده نظام؛ چنانکه در سال ۶۰ با ترور شهیدان بهشتی، رجایی و باهنر درصدد ضربه به «آینده نظام» بودند. ولی همانگونه که نظام با تثبیت خود «آیندهزدایی» تروریسم کور را ناکام گذاشت، امروز دولت با برنامه مقاومت همراه با توسعه نیز «آیندهزدایی» تروریسم اقتصادی را به شکست خواهد کشاند. «امید» که جزو کلیدیترین گفتمانها و راهبردهای دولتهای یازدهم و دوازدهم بود، فقط یک شعار نیست.
«امید»، امروز در کانون حمله نیروهای ضد ایرانی قرار گرفته و هر دستاوردی را با کوچکانگاری تضعیف نموده و ناامیدی از امروز و آینده را دامن میزنند. اتفاقات دی ۹۶ و آبان ۹۸ - با وجود کاستیهایی که ناشی از فشار تحریم بر ملت رخ داده بود - نتیجه نوعی «امیدزدایی» بود و به نحوی قصد داشتند از نظام «آینده زدایی» شود. متأسفانه برخیها در داخل هم تصور کردند که میتوان برخی عدم توفیقها در گسترش چتر رفاه و توسعه بهواسطه تحریمها را با نوشتن بزرگنمایانه و به قصد مقاصد کوچک سیاسی بدون اینکه بخواهند و متوجه شوند ناخودآگاه این امواج را به ناامیدی از آینده نظام تسری دادند. بهواسطه همین اصل است که دولت امروز هر دستاورد خود را دستاورد نظام میداند و با باور به این همانی دولت و نظام، هم بر وجود حاکمیت یکپارچه پای میفشارد و هم امید را در مردم از دولت به نظام تعمیم میدهد. این هشدار رئیسجمهوری در هفته گذشته که انکار دستاوردهای دولت نادیده گرفتن موفقیتهای یک رئیسجمهوری یا یک وزیر نیست، بلکه انکار دستاوردهای نظام است، از همین اصل نشأت میگیرد. بنابراین انتخاب «امید» در سال ۹۲، فقط یک شعار انتخاباتی نبود، راهبرد و راهکار ملی بود که همچنان باید در همه سطوح حاکمیتی به عنوان نیاز امروز و فردای ایران دنبال شود.
۳. آخرین هفته دولت در دوره روحانی، فرصتی برای ارزیابی کارنامه این دولت است اما ارزیابی منصفانه عملکرد آن باید با لحاظ محدودیتهایی باشد که هیچ دولت دیگری در هیچ دورهای در تاریخ معاصر با آن مواجه نبوده است. توجه به میزان رشد اقتصادی متوسط ۴.۳ درصد در دوره قبل از تحریمها، همچنین متوسط تولید اشتغال سالانه بیش از ۴۵۰ هزار در این سالها، تورم تکرقمی، آرامش روانی و اقتصاد قابل پیشبینی بهخوبی نقش تحریمها و تروریسم اقتصادی را نشان میدهد. دولت همان دولت بود، چه اتفاقی شرایط را دگرگون کرد؟ طبیعی است این مسأله بیرونی و برونساز بوده و این نکتهای است که به عوامل بیرونی در این تحلیلها توجه نمیشود. اداره کشور در بیسابقهترین و سهمگینترین تحریمهای تاریخ و بعد هم مواجهه با آوار کرونا نه فقط یک ادعا که یک متغیر مهم در بررسی کارنامه دولت روحانی است. دولتی که زیر همین فشارها دو راهبرد خود «اعتدال در داخل و تعامل در خارج» را ترک نکرد و پنجشنبههای افتتاح و تمرکز همهجانبه بر تحقق شعار «جهش تولید» مهمترین نمود پیگیری سیاست ضد تحریمی و امیدآفرینی است. نگاهی به آمار و دستاوردها، این دولت را در حوزههای مختلف سربلند کرده است. تصمیمات مهمی که این دولت در ارتقای وضعیت معیشتی بازنشستگان، فرهنگیان و کارگران گرفت و با وجود محدودیت منابع خود را موظف به اجرای آن کرد در همین چارچوب قابل تأمل است. گرچه این افزایش مستمریها کافی نیست ولی اگر شرایط تحریمی و تنگناهایی که ناشی از جنگ اقتصادی این روزهاست نبود، حتماً گشایشهای بهتری صورت میگرفت. من معتقدم فشاری که امروز دولت و ملت متحمل میشوند در دهههای اخیر بیسابقه بوده.
تحریم شرایط را برای مردم سخت و برای دهکهایی ناگوار کرده است از این رو سیاست حمایت معیشتی در همین دولت تدوین شده و تا پایان دولت سیاست ارتقای مقاومت اجتماعی ادامه خواهد یافت. به این امر اضافه کنید آرزوی دیرینه ایرانیان در دهههای گذشته را برای اداره کشور بدون نفت. این دولت قادر شد وابستگی به نفت را کاهش دهد. وابستگی بودجه به نفت از ۴۳.۴ درصد در سال ۹۲ به به ۱۱.۷ درصد در سال ۹۸ رسید درحالی که سهم هزینههای دولت از بودجه در سال ۹۸ نسبت به سال ۹۲، بیش از ۴ برابر کاهش داشته است. (از ۸۱/۱ به 7/7 درصد) با این وجود حداقل حقوق کارمندان دولت در سال ۹۸ نسبت به سال ۹۲، معادل ۵.۹ برابر افزایش داشته است. (از ۴۷۵ هزار به ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان). این آمار فقط شمهای است کوچک تا نشان دهد هدفگذاریهای دولت در زمینه رفاه اجتماعی، اشتغال (افزایش ۳ میلیون نفری جمعیت شاغلان ۱۵ ساله و بیشتر در سال ۹۸ نسبت به سال ۹۲) و افزایش حداقل دستمزد کارگران و مستمری بازنشستگان و... جهتگذاری درستی بوده است و دولت به عهد خود حتی در سختترین شرایط هم پایبند بوده است. ممنوعیت واردات بیش از ۲۲۰۰ قلم کالا و افزایش تولید داخل نیز از دستاوردهایی است که تأثیر آن در آینده اقتصاد ایران نشان داده خواهد شد. با این وصف به اعتقاد من شوک تحریم و کرونا بر زندگی روزمره مردم و سختی زندگی چندین دهک، تلخیهایی را به وجود آورده که این اقدامات امروز ملموس نیستند اما در آیندهای نه چندان دور قضاوت درباره آنها صورت خواهد گرفت.
۴- امروز بار دیگر حرف سال قبل خود را تکرار میکنم: مردم، شما درست انتخاب کردید. این گزاره خدای ناکرده نه از باب تخفیف دیگر رقبای روحانی در دو انتخابات قبل است بلکه از جهت تقویت راهبردها و کسب دستاوردهایی است که سیاستگذاریهای درست این دولت آن را قابل حصول کرده است. دولتی که از نمایش رونماها پرهیز داشت و به ساخت زیربناها تمرکز داشت.
دولتی که به پایان کار نرسیده بلکه باید زیرساختهایی برای ورود ایران به قرن جدید را آماده کند؛ دولتی که باید زیرساختهای لازم برای پرواز دولت بعد را مهیا کند؛ پس گرچه به فرود خود رسیده اما به فراز دولت بعد میاندیشد. به همین دلیل است که هفته پیش گفتم دولت تا آخرین روز کاری خود «هدفمند»، «امیدوار» و «استوار» ایستاده است. امیدوارم البته این روزها با همزمانی ایام هفته دولت و دهه اول محرم، به حرمت خون حسین بن علی(ع) که مهمترین آموزهاش فداکاری در راه حق و خیر مردم بود، این دولت نیز از آزمون فداکاری سربلند بیرون بیاید و با «امید» افزون، آیندهای روشنتر را برای ورود به قرن جدید فراهم و زمینه زندگی بهتر را برای مردم ایجاد کند.
هاراگیری مرشد لیبرالها
شروین طاهری در روزنامه وطن امروز نوشت:
تنازع قدرت غرب با شرق از مرحله نظریهپردازی نیز فراتر رفته و چنان پیش چشم جهانیان عینیت یافته که حالا فیلسوف «فوق لیبرال» آمریکایی هم «فلسفیدن» را کنار گذاشته و لخت و عریان وسط میدان آمده تا از منافع «فوق محافظهکارانی» مثل ترامپ دفاع کند که 30 سال پیش با نظریه «پایان تاریخ» فاتحهشان را خوانده بود. فرانسیس فوکویامای ژاپنیتبار اینک پس از ۳ بار تکفیر بلوک سوسیالیستی (در شرق) و سپس محافظهکاری (ریگان و بوش پدر) و نومحافظهکاری(بوش پسر) حاکم بر آمریکا طی ۳ دهه، دست آخر مجبور میشود به جای ایستادن پای نظریه «پایان تاریخ»، فاتحه باورهای خودش را بخواند و برای جلوگیری از «پایان غرب»، پشت خاکریز ایالات متحده مقابل ظهور دوباره شرق، بجنگد؛ آن هم جنگی از جنس ابزار نه اندیشه!
او در مقام استاد و رئیس گروه توسعه اقتصادی بینالمللی دانشگاه جان هاپکینز در واشنگتن دیسی -یعنی حاکمیتیترین مرکز علمی آمریکا- طوری پابرهنه وسط جنگ فناوری آمریکا و چین دویده که گویی همشأن یک کارمند دست به سینه بروکراسی کاخ سفید قرار دارد و نه مطرحترین فیلسوف لیبرال ۳ دهه اخیر.
فوکویاما ماه پیش توئیت کرد:«تحریم (شرکت چینی) هوآوی از زیرساخت 5g تصمیمی الزامی است و نه فقط وسواس ترامپ».
همچنین لینک گزارشی جانبدارانه در تارنمای نشریه «امریکن اینترست» که از جانب غرب به هوآوی اعلان جنگ میداد، به این توئیت پیوست شده بود:
«5 چشم در مقابل 5g/ چرا عزم هوآوی برای برتری جهانی شکست خورده است؟»
این حمایت بیشرمانه از تحریم و اعمال محدودیتهای یکجانبه یک دولت خاص علیه تجارت آزاد بینالمللی در قرن بیستویکم، معنایی جز نقض اساس تفکر لیبرال - دموکراتیک مورد ادعای فوکویاما و حامیانش ندارد.
این خودتکفیری کسی است که روزگاری نه چندان دور با مطرح کردن نظریه «پایان تاریخ» مدعی بود: «نظام لیبرال- دموکراسی بویژه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی به صورت یک جریان غالب و مسلط درآمده است. تصور اینکه نظام سیاسی بهتر و مناسبتری به عنوان بدیل، جایگزین این نظام شود، وجود ندارد؛ پس همه کشورها و جوامع باید در برابر آن تسلیم شوند».
گزارش جانبدارانهای که فوکویاما به نقل از دو ماهنامه و شبهاندیشکده «امریکن اینترست»، تحت مدیریت حلقه فکری خودش و وابسته به طیف دوباره قدرتگرفته جمهوریخواهان نیکسونی یا ملیگرا، به توئیت خود پیوست کرده، حتی عذری بدتر از گناه است. او آشکارا اصل بیطرفی را که قاعدتا یک اندیشمند بینالمللی دغدغهمند سرنوشت انسان باید بدان پایبند باشد، با موضع گرفتن پشت سر ترامپ و اتحادیه سازمانهای جاسوسی غربی (فایو آیز یا 5 چشم) علیه چین نقض میکند و جایگاه خود را از یک فیلسوف به یک سخنگوی حکومتی واشنگتن تقلیل میدهد.
اما همان زمان که این مرشد لیبرال به خودزنی اعتبارش به مثابه نوعی خودکشی ایدئولوژیک یا به تعبیری سینماییتر، هاراگیری به سبک اجداد ساموراییاش میپردازد، موضوع هاراگیری هم منتفی میشود. هاراگیری یا خودکشی به سبک ساموراییها مبتنی بر اصل صیانت از شرافت خودکشیکننده بوده است اما با مطالعه زندگی فوکویاما، کمتر نشانی از برخورداری این سوفسطایی مدرن از شرافت و حتی هویت شرقی یا ژاپنی به چشم میخورد.
او از نسل سوم یک خانواده ژاپنی مهاجر به آمریکاست. پدرش یک کشیش پروتستان و مادرش دختر یکی از بنیانگذاران اقتصاد سرمایهداری در ژاپن بود. میتوان گفت او جامعهشناسی را از پدر و اقتصاددانی را از مادر به ارث برده؛ از والدینی که البته کاملا با فرهنگ و هویت ژاپنی خود بیگانه شده بودند.
محمد خاتمی، رئیسجمهور اصلاحطلب ایران در عنفوان آوازه جهانی فوکویاما، تحت تاثیر اندیشههای لیبرالی او بود که نظریه «گفتوگوی تمدنها» را در زمان اشتباه و مکان اشتباه بافت؛ در آغاز قرن بیستویکم و در آستانه اعلان جنگ آمریکا به همه تمدنهای غیرغربی (به بهانه یازدهم سپتامبر) و در قلب خاورمیانه، یعنی هدف اول واشنگتن برای جنگ علیه بشریت. طولی نکشید که خاتمی و حامیانش هم در پی سلسله حوادث سال 2009[۸۸ خورشیدی] به جای گفتوگوی بین تمدنی، به تعارض درونتمدنی با هویت و پیشینه خویش رو آورده و به همین «خودتکفیری» دچار شدند که امروز شاهدیم از مرشدشان فوکویاما سر میزند.
«خودتکفیری» این به اصطلاح متفکر ژاپنی، تضاد جالبی با شخصیتهای اصلی فیلم ما قبل آخر مارتین اسکورسیزی دارد. «سکوت» فیلمی کمتر یاد شده است از استاد ایتالیایی درباره مصائب نخستین میسیونرهای اعزامی کلیسای کاتولیک به ژاپن در نیمه اول قرن هفدهم میلادی. ۲ شخصیت اصلی فیلم، داستان حقیقی ۲ کشیش پرتغالی را بازگو میکنند که در ژاپن به اسارت عوامل حکومت شوگانی درآمده و تحت شکنجه و تفتیش عقاید ناچار به رد اصول مسیحیت یا به عبارت دیگر «خودتکفیری» میشوند و ظاهرا به طور مطلق به آیین بتپرستانه شینتوئیسم ژاپنیها درمیآیند. تمام تلاش اسکورسیزی به عنوان یک ایتالیایی با تعصب کاتولیک این است که در فیلم «سکوت»، گناه این ۲ کشیش کافر شده، فریرا و رودریگس را - که شهرت بدی از آنها در تاریخچه کلیسای کاتولیک بر جا مانده- بشوید و چنین القا کند که آنها اگرچه در ظاهر کافر شده بودند اما در حقیقت تقیه کرده بودند و مسیحی بودن خود را پنهان نگاه میداشتند.
اگر واقعا چنین بوده باشد، فوکویاما مرشد لیبرالهای عالم حتی لایق این نیست زندگیاش همانند فریرا و رودریگس، دستمایه یک اسطوره قرار بگیرد. او هم یکی دیگر از فوج انبوه روشنفکران خودفروخته و استحاله شده در توهم شهرت و قدرت است که نان به نرخ روز خورده و طبق مد زمانه فلسفیدهاند. کارما و سرنوشت فوکویاما همین است که امروز در دفاع از کارهای تبهکاری مثل ترامپ برمیآید که حتی در افکار عمومی غرب هم چهرهای منفور و مذموم به شمار میرود.
* شاهد فوکویاما دمش است؟
از گاف نظری فوکویاما در این رابطه که بگذریم، ابعاد هاراگیری او را زمانی میتوان به طور کامل تجسم کرد که این نظریهپرداز ژاپنی از فرط از خودبیگانگی و الینگی هویتی، حتی با جهان پیرامون واقعیات فنی و علمی نیز گلاویز شده است. او که مدیر معنوی نشریه «امریکن اینترست»، از تریبونهای جدید در زمینه سیاست خارجی و هژمونی واشنگتن است، برای توجیه توئیت مغرضانهاش علیه چین و فراگیری جهانی فناوری 5G به یک گزارش غیرفنی و بسیار دور از واقعیات استناد میکند که احتمالا خودش آن را روی خروجی تارنمای نشریهاش قرار داده است. مثالی بینقص از این ضربالمثل که شاهد روباه دمش است.
در گزارش مزبور که توسط یک محقق جوان هندی در زمینه تجارت- و نه آیتی یا فناوری- در دانشگاه آکسفورد نوشته شده، به شکلی باور نکردنی از هیچ منبع مشخصی نام برده نشده و به هیچ نظر کارشناسانه در حوزه فناوری مراجعه نشده است. تنها به همین اکتفا شده که یک فرد مرتبط با GCHQ، مقر شنود و رصد ارتباطات بریتانیا - که خواسته نامش فاش نشود - درباره هسته نفوذ اطلاعاتی انگلیسیها در بخش توسعه دهنده 5G در شرکت هوآوی چین چیزهایی گفته است که حتی خود نویسنده هندی نیز اعتراف میکند معلوم نیست چقدر این ادعاها اثبات شده باشد. به عبارت دیگر مقالهای که فوکویاما و «امریکن اینترست» اعتبار خودشان را پای آن گذاشتهاند تا فرضیه عجولانه شکست قریبالوقوع چین در جنگ فناوری با رقبای غربی را عرضه کنند، نهتنها فاقد سندی قابل اتکاست، بلکه به نظر میرسد ائتلاف اطلاعاتی 5 چشم آنگلوساکسونها، از این فرصت برای دادن آدرس غلط بهره برده باشد. در همین راستا، فوکویاما و نشریهاش ادعایی بسیار ثقیل برخلاف جهت تمام تحلیلهای بزرگترین مراجع فناوری جهان مطرح کردهاند. در حالی که معتبرترین چهرههای حوزه آیتی در دره سیلیکونی کالیفرنیا در صدها و هزاران تحلیل و مقاله و مصاحبه و پیام و توئیت، دائما در حال ابراز نگرانی نسبت به این واقعیت هستند که آمریکا و شرکایش هنوز به پلتفرمی شبیه آنچه چین برای توسعه 5G در اختیار دارد دست نیافتهاند، نوچه هندی فیلسوف ژاپنی در امریکن اینترست بدون ارائه مستندات لازم از سبقت ناگهانی غرب از شرق دم میزند. بنا به نوشته «کارثیک رامانا» حکم دولت انگلیس به لغو قراردادی که پارسال با هوآوی برای تامین تجهیزات نسل پنجم شبکه تلفن همراه بسته بود میتواند نشانهای از این سبقت موهوم باشد. او همچنین مدعی است در دوران پساکرونا کشورهای گروه 7 به همراه استرالیا، هند و کرهجنوبی هم برای قطع وابستگی فناورانه به چین به ائتلاف 5 چشم متشکل از سازمان رصد و جاسوسی بریتانیا (GCHQ)، نهاد جامعه اطلاعاتی ایالات متحده (USIC)، سازمان اطلاعات امنیت کانادا (Csis)، سازمان امنیت اطلاعات استرالیا (ASIO) و دفتر امنیت ارتباطات حکومت نیوزلند (GCSB) ملحق شدهاند؛ دروغی شاخدار که حتی یک کارشناس تازهکار حوزه ارتباطات هم بدان پی میبرد، چرا که شرکتهای عظیم دیجیتالی در 3 کشور از این 10 کشور شامل کرهجنوبی، آلمان و خود ایالات متحده وارد شراکتهای تنگاتنگ و سرمایهگذاریهای مشترک چند ده میلیارد دلاری با طرفهای چینی شدهاند. از اشتراک منافع عظیم شرکت سامسونگ با چینیها که بگذریم، سال گذشته میلادی شاهد قراردادهای مفصل شرکت تسلا- غول فناوریهای جدید آمریکا و پیشروترین جبهه غربیها در زمینه فناوریهای وایفای و درگاههای مبادله پرسرعت دیتا- با چینیها برای توسعه محصولات تسلا همانند خودروهای برقی و بدون سرنشین بودیم.
از طرف دیگر هنوز شواهدی در دست نیست که عمده قابلیتهای خیرهکننده نسل پنجم ارتباطات در عمل محقق شده باشد، پس چگونه غربیها میخواهند نسخهای پیشرفتهتر از 5G ارائه دهند؟ نشریه اکونومیست، باسابقهترین نشریه در زمینه تحلیل روندها، در ویژهنامه آغاز سال 2020، جنگ چین و آمریکا در میدان نسل پنجم فناوری ارتباطاتی را بسیار حیاتی و به رقابت بر سر گردنه تغییرات اساسی در زندگی انسانها تعبیر کرده بود. سال 2019 در اوج جنگ تجاری واشنگتن و پکن، از توجیهات مقامات امنیتی آمریکا درباره تحریم هوآوی چنین برمیآمد دلیل این کار جلوگیری از پیشرفت بیشتر چینیها در میدانی است که بیرقیب هستند و غربیها هنوز هیچ پاسخ عملی برای آن ندارند. تصور کنید چگونه کشوری میتوانست در قرن بیستم بدون اتکا به رایانه و انقلاب دیجیتال با کشورهای جهان اول رقابت کند؟ حال در قرن بیستویکم، دست خالی همان کشورهای جهان اولی سابق در زمینه زیرساخت فناوریهای نسل پنجم در مقابل جهان سومیهای سابق، میتواند به جابهجایی در قطببندیهای بینالمللی بینجامد و این حقیقتی است که خودفروختههایی مثل فوکویاما را که تمام اعتبارشان را روی غرب قمار کردهاند، آزار میدهد و وادار به دخالتهایی اینچنینی میکند و به گافهای بزرگی میانجامد. درست است که او حدود 7 سال پیش با این تفسیر که مردم درک واحدی از مفهوم «تاریخ» ندارند، به خطای خود در پیشبینی «پایان تاریخ» اعتراف کرده و گفته بود مقصد بعدی حرکت جامعه بشری مشخص نیست اما ظاهرا از آن خطا درس نگرفته است، چنانکه امروز شاهد خطاهایی سخیف از او هستیم. این گاف آشکار فناورانه مقیاسی مناسب است تا دریابیم فوکویاما و حامیان دیدگاههایش، چگونه 3 دهه سراب لیبرالیسم را به عنوان مدینه فاضله به شیفتگان غرب قالب کردند.
مکانیسم ماشه علیه ترامپ
حسن هانیزاده در روزنامه آرمان ملی نوشت:
دومین شکست سیاسی آمریکا مربوط به مکانیسم ماشه بود که با بیتوجهی اعضای دائم و غیردائم شورای امنیت مواجه شد. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا و مایک پمپئو، وزیر خارجه در طول ماههای اخیر تمام تلاش خود را برای بازگرداندن تحریمهای اعمالشده علیه ایران و تمدید تحریم تسلیحاتی ایران بهکار گرفتند اما با توجه به اعتقاد اعضای شورای امنیت مبنی بر اینکه ایران به تمام تعهدات خود در طول پنج سال گذشته عمل کرده است لذا با هرگونه تحریم جدید علیه ایران مخالفت کردند. این طرحهای تحریمی که آمریکا در پی اعمال آن علیه ایران بود، حتی با مخالفت سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان روبهرو شد؛ بهگونهای که مایک پمپئو، وزیر خارجه بهشدت از عدم همراهی اتحادیه اروپا با آمریکا انتقاد کرد.
مجموعه رخدادهای سیاسی اخیر در حوزه برجام نشان داد که آمریکا همه ابزارهای فشار علیه ایران را از دست داده و دونالد ترامپ اکنون نمیتواند از تحریم ایران در انتخابات آینده به عنوان برگ برنده استفاده کند. شرایط جامعه جهانی اکنون به گونهای است که افکار عمومی آماده پذیرش تحریمهای جدید علیه ایران نیست. رفتارهای خصمانه دونالد ترامپ علیه ایران اغلب اعضای شورای امنیت را بر آن داشت تا به صورتی منصفانه در کنار ایران قرار گیرند و هرگونه طرحی که متضمن فشار بر ایران باشد، با مخالفت اعضای شورای امنیت مواجه شود. لذا مکانیسم ماشه که آخرین برگ برنده انتخاباتی دونالد ترامپ بود، کارآیی خود را از دست داده و آمریکا دومین شکست سیاسی خود را در طول هفتههای اخیر متحمل شده است.
بههمین دلیل، اکنون دونالد ترامپ سعی دارد که تنها از برگ سوخته امارات در رابطه با عادیسازی با رژیمصهیونیستی استفاده کند اما در نهایت امارات هم نمیتواند دونالد ترامپ را به پیروزی در انتخابات کمک کند. درحقیقت ایران اکنون جایگاه بسیار مهمی در سطح جامعه جهانی پیدا کرده و دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا نیز بهخوبی میداند که فشارهای بیشتر بر ایران نتیجه معکوسی برای او خواهد داشت. دونالد ترامپ همچنان در طول سه ماه آینده سعی خواهد کرد که سازوکارهای جدیدی برای انزوای ایران به کار گیرد اما شرایط منطقه و جهان اجازه نخواهد داد که دست به ماجراجویی جدیدی علیه ایران بزند. قطعا بهکارگیری شیوههای تهاجمی علیه ایران هرگز نخواهد توانست که دونالد ترامپ را از انزوای فعلی خارج کند، زیرا هرگونه خشونت علیه ایران میتواند به گسترش بحرانهای منطقهای کمک کند. طبیعی است ایران نیز سازوکارهای سیاسی زیادی برای خروج از فشارهای آمریکا و تحریمهای ظالمانه این کشور در اختیار دارد. همکاری میان ایران و کشورهای منطقه و نیز روسیه و چین و اتحادیه اروپا میتواند یک جبهه گستردهای در مقابل تحریمهای آمریکا علیه ایران ایجاد کند و از این رو طی سه ماه آینده دوره بسیار حساسی برای ایران و منطقه تلقی میشود و جمهوری اسلامی ایران باید هوشمندانه این دوره گذار را مدیریت کند.
فرورفتن آمریکا در باتلاق انزوا
هادی محمدی در روزنامه خراسان نوشت:
از پنج شنبه شب که مطابق پیش بینی ها، آمریکا نامه خود برای آغاز فرایند بازگشت قطعنامههای لغو شده یا همان به اصطلاح مکانیسم ماشه را تقدیم نماینده اندونزی به عنوان رئیس دورهای شورای امنیت کرد تا ساعت ها بعد و تا زمان نگارش همین یادداشت آن قدر موضع مخالف از سوی مقامات کشورهای عضو شورای امنیت یا غیر عضو و رسانه ها و کارشناسان خبره بینالمللی علیه این اقدام و درخواست غیر قانونی آمریکا اعلام شد که ما در گزارش خبری امروز مجبور شدیم حجم زیادی را خلاصه کنیم یا کنار بگذاریم . چرا ؟ چون آمریکای ترامپ عادت کرده در برابر خواص جهانی بایستد و هنوز فکر می کند آمریکا قدر قدرت است در حالی که آن روزگاران رو به پایان است و سکه یک جانبه گرایی در جهان چند جانبه دیگر خریداری ندارد .
از امروز به خیال آمریکا و طبق ماده 37 برجام یا مواد 11 و 12 قطعنامه 2231 سی روز زمان هست تا قطعنامه های شش گانه قبلی که طبق قطعنامه 2231 به مدت حداقل 10 سال لغو شده بودند دوباره بازگردند و به نوعی تحریم های جهانی علیه کشورمان برقرار شوند . مسیرآمریکایی که البته با اعتراض و عدم مقبولیت از سوی دیگر اعضای شورای امنیت به ویژه اعضای دایم شامل چین ،روسیه فرانسه و انگلیس هم روبه رو شده به صورت خلاصه این است :
آمریکا بر اساس بندهای 10 تا 13 قطعنامه 2231 مدعی شده همچنان به عنوان مشارکت کننده در برجام هستیم و می توانیم بر این اساس و طبق قطعنامه 2231 بازگشت قطعنامه های لغو شده علیه ایران را درخواست کنیم به همین دلیل هم مدعی هستند برجام و قطعنامه از هم جدا بوده و خروج آمریکا از برجام ربطی به قطعنامه 2231 ندارد. بر این اساس و با استفاده از تفاوت رای گیری میان مسائل آیین نامه ای و غیر آیین نامه ای در شورای امنیت قطعنامه ای ارائه می دهد که در شرایطی می تواند با قفل کردن تصمیم گیری دراین شورا مهلت 30روزه بند 11 قطعنامه 2231 را به پایان ببرد و شخصا اعلام کند شش قطعنامه لغو شده قبلی علیه ایران دوباره اجرایی می شوند .در واقع در پایان 30 روز به این نقطه می رسیم که اکثریت کشورها با توجه به اعلام مواضعی که تاکنون داشته اند مخالف نظر آمریکا و تنها آمریکا و معدودی موافق هستند. باید دید در آن شرایط چگونه قرار است قطعنامه هایی که هیچ کشوری غیر از آمریکا موافق اجرای آن ها نیست اجرا می شوند و از چه ابزار و نیروی مالی و انسانی برای این کار استفاده خواهد شد؟
هرچند در این میان رفتار تروئیکای اروپا نقش مهمی خواهد داشت و باید منتظر ماند آیا این سه کشور و قاره سبز جایگاه خود را همچنان وابسته به آمریکا تعریف خواهند کرد یا این که تصمیم مستقلی خواهند گرفت.با این حال یک منبع آگاه به خراسان گفته ایران و دیگر کشورهای حاضر در برجام هم راه هایی را در حقوق و رویه های شورای امنیت در 75 سال گذشته یافته اند که می توانند در برابر این زورگویی آمریکایی بایستند و در موقع لزوم و طی این مدت 30 روزه به کار خواهند بست.به نظر می رسد آن گونه که وندی شرمن ، سوزان رایس ، ریچارد هاس و تعداد زیادی از شخصیت های سیاسی و علمی آمریکا معتقدند این اقدام نه تنها برای آمریکا بهره ای ندارد بلکه بیش از گذشته به انزوای بینالمللی این کشور که با حضور ترامپ آغاز شده کمک می کند . انزوایی کم نظیر در دوران پس از جنگ جهانی دوم که آمریکا را در آچمز استفاده از شورای امنیت و وتو که دهه هاست به کار این کشور آمده یا ایستادن مقابل همه و دور زدن این ابزار پرقدرت بینالمللی قرار داده است .
شواهد این طور نشان می دهند که تدبیری در کاخ سفید نشینان حداقل برای مطامع زورگویانه آمریکا نیز وجود ندارد و گویا تصمیم حاکمان امروز کاخ سفید، رفتن تا ته خطی است که انتهایش یا انزوای بیشتر است یا بر هم خوردن نظمی جهانی که تاکنون حافظ منافع استکباری ایالات متحده بوده است. ایران یک بار دیگر در بطن تحولی قرار گرفته که خط سیر نظم نوین جهانی را تعریف خواهد کرد نظمی که تداوم هژمونی آمریکا و آنارشی ناشی از آن خواهد بود یا آن که پس از دهه ها از دل این چالش نظمی جدید مبتنی بر قواعد منصفانه تری برقرار خواهد شد .
دستی که به ماشه نمیرسد!
محمدعلی وکیلی در روزنامه ابتکار نوشت:
روز گذشته آمریکا رسماً دستش را به سمت ماشه برجام دراز کرد. وزیر خارجه آمریکا طی یک نامه، طرح استفاده از مکانیسم ماشه (اسنپبک) را تحویل دبیرکل سازمان ملل داد.
این کشور به صراحت اعلام کرده که هدفش نابودی برجام است. علت تعجیل و تقلای کنونی نیز فرارسیدن موعد پایان تحریم تسلیحاتی است. مطابق برجام، تحریم سیزده ساله تسلیحاتی در مهرماه امسال پایان خواهد یافت. پیشتر هم نوشته بودم که این بند از برجام، یکی از رگهای حیاتی برجام است. از همین رو، آمریکا هر تلاشی میکند تا با زدن این رگ، به حیات برجام پایان دهد. اما آیا دست آمریکا به ماشه برجام میرسد؟
تحلیلهای فراوانی دراینباره منتشر شده مبنی بر اینکه چون آمریکا عضو برجام نیست، از حقوق مندرج در آن و قطعنامه مربوط به آن هم برخوردار نیست. لذا این کشور حق استفاده از این مکانیسم را ندارد. از طرف دیگر آمریکا مدعی است که از برجام خارج شده است ولی حق استفاده از مکانیسم ماشه را قطعنامه۲۲۳۱ تولید و تصریح کرده است، لذا همچنان این کشور از این حق برخوردار است. این تفسیر آمریکا با استنباط تمام طرفهای برجام ناسازگار است. همه طرفهای برجام متفقند که آمریکا دیگر عضو برجام نیست و حق استفاده از این مکانیسم را ندارد. اما گذشته از این دعواهای شکلی، اساساً اگر آمریکا از برجام هم خارج نشده بود نمیتوانست این مکانیسم را اکنون فعال کند.
درواقع اگر دستش به ماشه هم میرسید باز حق کشیدن آن را نداشت. اینگونه نیست که هر کشوری هرگاه هوس کرد، میتواند مطابق این مکانیسم همه تحریمها را برگرداند. مطابق مفاد برجام، استفاده از مکانیسم ماشه، مشروط به نقض آشکار برجام توسط ایران و احراز این تخلف طی یک فرآیند است؛ آن هم فرآیندی که برجام مشخص کرده است. لذا مهمتر از اینکه آمریکا حق استفاده از مکانیسم ماشه را دارد یا نه، این است که این ماشه را نمیتوان کشید چراکه مقدمات و لوازم آن فراهم نشده است. این نشان میدهد که برجام یک متن حقوقی محکم است و به رغم لگدهای آمریکا در این دو سال، همچنان حیات دارد و توانسته جهان را مقابل آمریکا به صف کند.
با این همه، آمریکا میخواهد این مکانیسم را فعال کند. این درخواست آمریکا، مانند اقدام دو هفته پیش آن کشور در شورای امنیت سازمان ملل، با مقاومت جامعه جهانی و انزوای آن کشور روبرو میشود. چیزی که هم در اظهارات وندی شرمن (به عنوان یک دموکرات) و هم در یادداشت جان بولتن (به عنوان یک جمهوری خواه) به آن اشاره شده است. ممکن است آمریکا بعد از دست رد کشورهای جهان، هرکاری بکند اما جالب است که برجام توانسته این چنین جبهه مقاومتی علیه آمریکا به صف کند.
اقدامات اخیر آمریکا نشان داده که این کشور همچنان در پارادایم جنگل به سر میبرد و این مقاومت جهانی نیز حکایت از شکلگیری آنتی پارادایم جنگل میکند. آمریکا در پخت و پز مناسبات، قوائد و نهادهای بینالمللی بیشترین نقش را داشته است (و بیشترین سود را نیز برده است)، اما اکنون علیه همه مکانیسمها برخاسته است و به اصطلاح وارد پارادایم جنگل شده است. باوجود اینکه آمریکا از معاهدات و قراردادهای بینالمللی زیادی خارج شده (قراردادهایی با طرفهای بیشتر و سابقه بیشتر از برجام)، اما شکلگیری جبهه مقاومت علیه پارادایم جدید آمریکا، با محوریت برجام شروع و محقق شده است. انگار برجام تبدیل به سنگر مقاومت مقابل آمریکا شده است!