کد خبر 112208
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردین ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۹

روياي مهاجرت، مرد را قاتل كرد، قتل پسر جوان به دليل رابطه با زن متاهل، دختر 14 ساله عضو باند زورگیر، وحشت 8 ساله یک تبهکار حتی در شب عروسی مهمترین اخبار حوادث 24 ساعت گذشته است.

*روياي مهاجرت، مرد را قاتل كرد

به گزارش گروه خواندنی های مشرق، وقتي مرد جوان به قصد مهاجرت همسرش را طلاق داد، نمي‌دانست مدتي بعد پشيمان مي‌شود و اين ندامت قتلي را رقم خواهد زد.

اين متهم كه ديروز در شعبه 74 دادگاه كيفري‌استان تهران حاضر شد، گفت روياي رفتن به خارج از كشور زندگي او را نابود كرد.

در ابتداي جلسه محاكمه، ذبيح‌زاده نماينده دادستان تهران در جايگاه حاضر شد و در توضيح كيفرخواست گفت: محمد -متهم پرونده -در تاريخ دهم دي دو سال قبل زني به نام رعنا را كه خواهر همسر سابقش بود با ضربات متعدد چاقو به قتل رساند و همسر سابقش سميرا را هم زخمي كرد.

بنا بر آنچه در پرونده آمده ‌است، محمد بعد از اينكه از همسرش سميرا جدا شد، به خارج از كشور رفت اما پشيمان شد و به ايران برگشت. او بعد از بازگشت سراغ همسر سابقش رفت و از او درخواست كرد دوباره با هم زندگي كنند اما سميرا قبول نكرد و همين هم باعث درگيري بين آنها شد.

نماينده دادستان ادامه داد: «روز حادثه متهم به خانه همسرش رفت، در آنجا مخفي شد و بعد از اينكه اعضاي خانواده‌ سميرا وارد خانه شدند ابتدا رعنا را با ضربات چاقو زد و سپس به سمت همسرش رفت و او را هم زخمي كرد. سميرا به طرز معجزه‌آسايي نجات پيدا كرد اما رعنا در دم جان باخت.»

ذبيح‌زاده ادامه داد: به عنوان نماينده دادستان تهران درخواست دارم با توجه به مدارك موجود در پرونده محمد به اتهام قتل عمدي رعنا، شروع به قتل سميرا و ايراد ضربات متعدد بر بدن اين زن محاكمه و حكم قانوني در اين خصوص صادر شود. سپس اولياي‌دم در جايگاه حاضر شدند و درخواست صدور حكم قصاص كردند.

در ادامه سميرا در برابر قضات ايستاد و گفت: من و همسرم 14 سال با هم زندگي كرديم اما ديگر خسته‌ شده‌ بودم. نمي‌توانستم كارهايي را كه همسرم مي‌كرد تحمل كنم. او بارها هرچه را به دست آورديم فروخت تا به خارج از كشور برويم اما هر دفعه مشكلي پيش آمد. ديگر نمي‌خواستم از زير صفر شروع كنم. وقتي محمد گفت دوباره راهي پيدا كرده كه به خارج از كشور برود اما بايد مجرد باشد من قبول كردم از هم جدا شويم. توافقي از هم جدا شديم و حضانت پسرم به من سپرده ‌شد. محمد همه اموالش را دوباره فروخت و اين بار به تركيه رفت. مي‌خواست از مرز تركيه به يونان برود و پناهندگي بگيرد. او هر روز از تركيه به من زنگ مي‌زد و يك چيز مي‌گفت. بار آخر هم گفت او را در مرز يونان گرفته‌اند و از من خواست مداركي براي برادرش ببرم تا به تركيه برساند و آزاد شود.

سميرا ادامه‌ داد: از وقتي كه از محمد جدا شده ‌بودم او مرتب من را تهديد مي‌كرد به همين دليل هم خواهرم رعنا پيش من آمده‌ بود تا مشكلي پيش نيايد. تا اينكه يك هفته قبل از حادثه يك روز صبح داشتم غذا آماده مي‌كردم كه يكدفعه خواهرزاده‌ام گفت محمد اينجاست. وقتي ديدمش خيلي حالم بد شد. متوجه شدم وقتي پسرم صبح زود براي رفتن به مدرسه در را باز كرده بود محمد وارد خانه شد. با ترفندي از منزل خارج شدم و ديگر برنگشتم. به محمد گفتم تا از خانه نروي برنمي‌گردم. او هم خانه من را ترك كرد. آنقدر مي‌ترسيدم كه هربار به وارد منزل مي‌شدم همه جا را مي‌گشتم. آخرين باري كه با محمد صحبت كردم وقتي ديد درخواستش از من براي شروع زندگي دوباره به جايي نمي‌رسد طلب پول كرد. من حتي قبول كردم كه پول بدهم اما شب حادثه او خود را در خانه مخفي و اول به خواهرم حمله كرد و او را زد بعد هم من را زد.

سميرا گفت: محمد آنقدر به خارج رفتن فكر مي‌كرد كه حتي پيشنهاد داد من از او جدا شوم و با پسردايي‌ام كه در نروژ است ازدواج كنم و بعد از او جدا شوم و براي محمد دعوتنامه بفرستم. او حتي به من هم به عنوان يك وسيله براي رفتن به خارج فكر مي‌كرد.

در ادامه متهم در جايگاه حاضر شد. او اتهامش را قبول كرد و گفت: من دوست داشتم در خارج از كشور زندگي كنم و فكر مي‌كردم آنجا خوشبخت مي‌شوم. وقتي تلاش‌هايم بي‌نتيجه ماند، تصميم گرفتم پناهنده شوم. سميرا را هم صوري طلاق دادم چون به من گفته ‌بودند بايد مجرد باشي تا بتواني پناهنده شوي. وقتي درخواست پناهندگي‌ام هم به نتيجه نرسيد، تصميم گرفتم دوباره به زندگي‌ام برگردم اما سميرا قبول نمي‌كرد. او حتي قبول نمي‌كرد با من حرف بزند. روز حادثه هم چاقو خريده ‌بودم كه خودم را بكشم اما از خود بي‌خود شدم و وقتي كه رعنا من را ديد و فرياد زد نمي‌دانم چرا او را زدم.

بنا بر اين گزارش بعد از پايان جلسه محاكمه هيات قضات (عبد‌اللهي، اروين، قاسمي، رسولي و رستمي) براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.

*قتل پسر جوان به دليل رابطه با زن متاهل

مامور پليس كه در يك درگيري خونين جوان مورد علاقه همسرش را به قتل رسانده ‌بود در دفاعياتش ادعا كرد مقتول بر اثر ضربات او به قتل نرسيده ‌است.

متهم كه سعيد نام دارد ادعا كرد وقتي با مقتول روبه‌رو شد او را با زنجير و پنجه‌بوكس زد و هيچ ‌ضربه‌اي به سر وي نزده ‌است.

در ابتداي جلسه محاكمه كه ديروز در شعبه 79 دادگاه كيفري‌استان تهران برگزار شد روشن نماينده دادستان، كيفرخواست را خواند و گفت: ماموران پليس در تاريخ 26 تير سال 87 در جريان قتل جواني به نام نيما در بازارچه‌اي در كرج قرار گرفتند. زماني كه پليس در محل حاضر شد مشخص شد اين جوان درجا جان باخته ‌است. شاهدان گفتند نيما با مرد جوان ديگري درگير شد و آن مرد آنقدر نيما را زد كه او جان داد. تحقيقات پليس ادامه داشت تا اينكه سعيد خود را معرفي كرد و گفت ضارب نيماست. سعيد بعد از اينكه به رابطه پنهاني همسرش با نيما پي ‌برد با نيما قرار گذاشت و او را به قتل رساند.

نماينده دادستان در ادامه درخواست صدور حكم قانوني كرد و سپس اولياي‌دم مقتول در جايگاه حاضر و خواستار صدور حكم قصاص شدند.

پدر مقتول گفت: پسرم با زني رابطه برقرار كرده ‌بود. او نمي‌دانست اين زن شوهر دارد. او گفته‌ بود، مي‌خواهد با پسر من ازدواج كند. بعد از قتل نيما بود كه متوجه شدم آن زن شوهر دارد.

سپس متهم در جايگاه حاضر شد. او گفت: مدتي بود كه متوجه شده ‌بودم همسرم تلفن‌ها و پيامك‌هاي مشكوك دارد اما هربار كه از او توضيح مي‌خواستم جواب درستي نمي‌داد تا اينكه تصميم گرفتم پرينت تلفن همسرم را بگيرم. با اين كار شكي كه نسبت به او داشتم به يقين تبديل شد. شب كه به خانه رفتم دوباره متوجه شدم همسرم تلفن مشكوكي دارد. او جلو من با تلفن صحبت نمي‌كرد. دو بار تلفنش زنگ زد و جواب نداد. چند پيامك برايش آمد باز هم جواب نداد، خواستم گوشي را بگيرم و ببينم چه كسي به زنم زنگ مي‌زند كه او مقاومت كرد و پيامك‌ها و شماره‌ها را حذف كرد. من گوشي را از او گرفتم و سر اين موضوع دعوا كرديم. زنم قهر كرد و به خانه‌ پدرش رفت. يك ساعتي گذشت. دوباره پيامكي به شماره همسرم آمد. شماره ناشناسي نوشته ‌بود كه چرا جواب پيامك‌هايم را نمي‌دهي. فهميدم همان شخصي است كه همسرم با او ارتباط دارد. من هم با شماره همسرم جواب دادم، نمي‌توانم حرف بزنم. دوباره جواب آمد مي‌خواهي گريه كنم. ديگر برايم روشن شده ‌بود كسي كه به زنم پيامك مي‌دهد يك پسر است. يك ساعت بعد دوباره زنگ زد. گوشي را روشن كردم اما حرف نزدم پسر جوان قطع كرد. دوباره پيامك داد كه فردا در ميدان آزادگان منتظرم. من هم جواب دادم مي‌آيم.

متهم به قتل ادامه داد: صبح كه داشتم سركار مي‌رفتم يك پنجه بوكس با خودم برداشتم تا اگر درگيري ايجاد شد، بتوانم از خودم دفاع كنم اما بعد پشيمان شدم و سر قرار نرفتم. دوباره پيامك داد كه چرا نيامدي، گفتم با خواهرم در ميان‌جاده هستم. گفت مقابل باشگاه انقلاب بيا. از باشگاه انقلاب تا ميان‌جاده راهي نبود. قبول كردم اما از آنجايي كه باشگاه انقلاب خلوت است، گفتم در بازار مي‌بينمت. بعد به سمت بازار حركت كردم. وقتي به محل رسيدم چون همديگر را نديده‌ بوديم او را نشناختم. دوباره پشيمان شدم و زنجير موتورم را باز كردم كه حركت كنم و بروم يكدفعه متوجه دو جواني شدم كه پشت سر من داشتند با هم حرف مي‌زدند. يكي از آنها گفت كارت تلفن‌ داري بهش زنگ بزنم. توجهم به كيوسك تلفن جلب شد. او شماره همسر من را گرفت و تلفن زنگ خورد. پسر جوان برگشت و من را نگاه كرد. او هم فهميد تلفن همسرم در دست من است. نگاهم كرد و گفت اشتباه فكر مي‌كني. بعد فرار كرد من هم دنبالش دويدم در حالي‌كه زنجیر موتور هم با من بود. بيرون بازار او را گرفتم و با پنجه‌بوكس به كتفش ضربه‌اي زدم. من را هل داد تا دوباره فرار كند اما اين‌بار با زنجير او را زدم. زمين خورد و از پشت سرش به پله‌ شكسته‌اي كه آنجا بود برخورد كرد و صداي مهيبي داد.

متهم ادامه ‌داد: من مامور پليس هستم و موارد مزاحمت‌هاي تلفني را چندين بار پيگيري كرده‌ بودم و به اين جوان هم به چشم يك مزاحم نگاه مي‌كردم و به غرورم برخورده‌ بود كه با همسرم رابطه برقرار كرده‌ بود. حتي وقتي صداي سرش را شنيدم، فهميدم مرده ‌است چون در صحنه‌هاي قتل هم حاضر شده ‌بودم اما مرتب به خودم دلداري مي‌دادم او زنده ‌است. من نمي‌خواستم او را بكشم، اگر مي‌خواستم اين كار را بكنم در جاي شلوغ قرار نمي‌گذاشتم. من هميشه مسلح هستم آن روز حتي سلاحم را نبردم كه دست به كار خطرناكي نزنم.

متهم در پاسخ به ادعاي شاهدان كه گفته ‌بودند او به سر مقتول ضربه زده ‌است، گفت: من اصلا به سرش ضربه نزدم و ضرباتي كه وارد كردم به كمر و كتفش بود. قسم مي‌خورم قصد كشتن او را نداشتم. فقط خواستم عصبانيتم را نشان دهم. بنا بر اين گزارش بعد از دفاعيات متهم و وكيل مدافعش هيات قضات براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.

*دختر 14 ساله عضو باند زورگیر

۴ عضو يک باند زورگيري از مسافران عبوري در حالي توسط کارآگاهان اداره مبارزه با سرقت پليس آگاهي دستگير شدند که دختر ۱۴ساله فراري نيز عضوي از اين باند است.

رئيس پليس آگاهي خراسان رضوي درباره جزئيات اين پرونده گفت: طي چند ماه گذشته پرونده هايي به پليس آگاهي ارسال شد که نشان مي داد افرادي طعمه مسافربرنماهاي زورگير قرار گرفته و سارقان با تهديد به مرگ آنان، اموالشان را ربوده اند.

سرهنگ کارآگاه حسين بيدمشکي افزود: اين پرونده ها براي بررسي و انجام تحقيقات پليسي به اداره مبارزه با سرقت ارجاع شد که گروهي از کارآگاهان زبده، با نظارت سرهنگ حميد رزمخواه (رئيس اداره مبارزه با سرقت) تلاش خود را براي شناسايي و دستگيري دزدان مسافربرنما آغاز کردند.

وي اضافه کرد: کارآگاهان در اولين مرحله از تحقيقات خود ضمن بررسي اظهارات شاکيان پرونده به انجام چهره نگاري از ۳ جوان و يک دختر نوجوان پرداختند که برخي از مالباختگان تصوير ذهني از دزدان زورگير به پليس ارائه کرده بودند.

رئيس پليس آگاهي خراسان رضوي تصريح کرد: با مشخص شدن تصوير تقريبي متهمان، تحقيقات پليسي روي دختر نوجواني متمرکز شد که بررسي ها نشان داد به احتمال زياد از منزل فرار کرده و عضو باند زورگيران شده است.

بنابراين تحقيقات کارآگاهان روي پرونده هاي دختران فقداني متمرکز شدند و با به دست آوردن تصويري از يک دختر فراري و شباهت آن با متهم اين پرونده دريافتند که دختر مفقود شده که از ۳ماه قبل در پليس آگاهي داراي پرونده است همان دختر تحت تعقيب است.

سرهنگ بيدمشکي گفت: کارآگاهان با به دست آوردن سرنخ هاي اطلاعاتي از اين دختر و با به کارگيري منابع و مخبران متوجه شدند که دختر مذکور در حال حاضر با افرادي آشنا شده و در مخفيگاهي در بولوار دوم طبرسي زندگي مي کند.

وي خاطرنشان کرد: با شناسايي اين مخفيگاه که يک منزل مجردي بود به دستور مقام قضايي، کارآگاهان پليس آگاهي در يک عمليات غافلگيرکننده، مخفيگاه دزدان را به محاصره درآوردند و۳جوان را به همراه دختر مذکور در اين منزل دستگير کردند.

وي گفت: متهمان اين پرونده که از سوي برخي از شاکيان شناسايي شده بودند در بازجويي هاي تخصصي به زورگيري از مسافران عبوري اعتراف کردند.

يکي از متهمان گفت: چند روز قبل فردي را به عنوان مسافرسوار خودرو يکي از اعضاي باند کرديم و به مقصد جاده سيمان به راه افتاديم اما هنوز به مقصد نرسيده بوديم که در يک مکان خلوت چاقويي را زيرگلوي مسافر گذاشتيم و هرچه به همراه داشت سرقت کرديم. سپس او را از خودرو بيرون انداختيم و متواري شديم.

سرهنگ بيدمشکي در ادامه افزود: شاکي ديگري نيز که متهمان را شناسايي کرده است گفت: من در بازار گوشي فروش ها بودم که جواني نزدم آمد و گفت: مي خواهم يک گوشي از شما بخرم من هم ۳گوشي را که همراه داشتم به او نشان دادم ولي آن جوان گفت: دختري که داخل خودرو است بايد آن را انتخاب کند وقتي از شيشه خودرو گوشي را به دختر نوجوان دادم ناگهان جوان مذکور مرا هل داد و آنها درحالي که سوار پرايد بودند از محل گريختند.

رئيس پليس خراسان رضوي در پايان گفت: تحقيقات کارآگاهان براي شناسايي ديگر افرادي که با دختر مذکور ارتباط داشته اند و همچنين کشف ديگر سرقت هاي اين باند خشن ادامه دارد. در همين حال سرهنگ رزمخواه (رئيس اداره مبارزه با سرقت آگاهي) از شهروندان خواست چنانچه طعمه اعضاي اين باند شده اند براي اعلام شکايت به دايره سرقت هاي به عنف پليس آگاهي مراجعه کنند.

دختر فراري ۱۴ساله نيز درباره چگونگي ماجراي سرقت ها گفت: حدود ۳ماه قبل به دليل آزار و اذيت هاي خانوادگي و به بهانه خريد سبزي از خانه فرار کردم و پس از آن با جواني که اهل يکي از شهرهاي خراسان رضوي بود آشنا شدم او که نگهبان يک پروژه آپارتماني در حال ساخت بود مرا با خود به اتاقک نگهباني برد و برخي از شب ها را در آن جا سپري مي کردم.

وي گفت: در همين مدت با افراد ديگري نيز آشنا شدم که يکي از آن ها جوان ۲۹ساله اي است که اکنون توسط پليس دستگير شده است.

وي درباره کشف گوشي تلفن همراه مسروقه از وي نيز گفت: يک روز که سوار خودرو يکي از اعضاي باند بوديم «ع» جوان ۳۳ساله به من گفت: مي خواهي يک گوشي قشنگ برايت بخرم. من هم گفتم نيکي و پرسش! سپس به اتفاق او و ۲ نفر ديگر به بازار رفتيم. در اين لحظه «س» ۱۹ساله با اشاره «ع» از خودرو پياده شد و دقايقي بعد چند گوشي که يکي از آنها لپ تاپي بود برايم آورد وقتي من گوشي لپ تاپي را انتخاب کردم ناگهان آن ها فرد فروشنده را به زمين انداختند و با هم فرار کرديم.

مادر اين دختر نيز که به پليس آگاهي دعوت شده بود گفت: همسرم به دليل اعتياد، مهريه و کتک زدن دخترم که به فرار او از خانه منجر شد هم اکنون در زندان است آن روز هم دخترم به بهانه خريد سبزي بيرون رفت و ديگر بازنگشت که پس از آن من پليس را در جريان موضوع گذاشتم.

کارآگاهان پليس آگاهي خراسان رضوي در ادامه تحقيقات خود دريافتند که خودرو مورد استفاده زورگيران نيز در تاريخ هفتم فروردين ماه به فرد ديگري فروخته شده است؛ بنابراين آنها با استعلام از مرکز فرماندهي و کنترل پليس موفق شدند روز گذشته، اين خودرو را نيز توقيف و به پارکينگ منتقل کنند. اين درحالي است که تحقيقات پليس براي شناسايي ديگر افراد مرتبط با جرايم اعضاي اين باند ادامه دارد.

*وحشت 8 ساله یک تبهکار حتی در شب عروسی

 8 سال استرس و ترس داشت حتی شب عروسی‌اش دلهره داشت که نکند پلیس سر برسد و وی را در کت و شلوار دامادی دستگیر کند.
8
 سال به خانه پدرش نرفت، ازدواج کرد و پدر شد، می‌خواست آرام زندگی کند و از دزدی‌‌های قدیمی‌اش ناراحت بود.

هر شب که می‌خوابید کابوس می‌دید که دستگیر شده و زن و بچه‌اش باور نمی‌کنند وی روزی دزد بوده است.

روز مکافات سررسید و پلیس درحالی‌که مأمور قلابی یک نهاد انقلابی تصور می‌کرد پس از 8 سال دیگر تحت تعقیب نیست وی را دستگیر کرد.

ساعت 15 بعدازظهر 18 آذرماه سال 82 مرد جوانی پس از این که از غیبت طولانی مشتری‌اش که رفته بود تا برایش چک موبایل‌‌های فروخته شده را بیاورد نگران شد و به هر دری زد تا بتواند ردی از وی به دست بیاورد.

مرد موبایل‌فروش که همچنان در شوک از دست رفتن موبایل‌‌های گران‌قیمتش بود پیش روی بازپرس نهم دادسرای فیاض‌بخش ایستاد و گفت: چند روز پیش مرد جوانی که تیپ و قیافه‌اش نشان می‌داد کارمند یکی از ادارات دولتی باشد به مغازه موبایل‌فروشی‌ام آمد و در حالی که چندین پوشه مربوط به یکی از نهاد‌های معتبر دولتی در دستش بود قیمت چند مدل گوشی را گرفت، سپس خود را مأمور خرید یکی از نهاد‌های انقلابی معرفی کرد و اظهار داشت قصد خرید 15 گوشی موبایل برای رؤسا و معاونان آن اداره را دارد و پس از گرفتن پیش فاکتور رفت و چند روز دیگر دوباره آمد و ادعا کرد که گوشی‌‌ها را فاکتور کنم، من هم خوشحال شدم و گوشی‌‌ها را بسته‌بندی کردم و تحویلش دادم، این مرد نیز از من خواست برای تأیید فاکتور و تحویل چک موبایل‌‌ها همراهش بروم، به وی شک نکردم و در زیر کت وی اسلحه کمری را دیدم و مطمئن شدم وی مأمور اطلاعاتی است، پس همراهش رفتم و هنگامی که به خیابان‌‌های فرعی میدان پاستور رسیدیم، وی از خودرو پیاده شد و گفت که می‌رود داخل تا برای ورود ما با خودرو هماهنگ کند، 30 دقیقه‌ای منتظر ماندیم. سپس من رفتم و از نگهبان سؤال کردم که مرد جوان را می‌شناسد که وی در ادعایی عجیب گفت که این منطقه، منطقه‌ای مسکونی است و خیلی‌‌ها به این محله رفت و آمد می‌کنند و وی فقط نگهبان است و کسی را نمی‌شناسد، آنجا بود که فهمیدم سرم کلاه رفته است و آن مرد یک کلاهبردار حرفه‌ای است.

با ادعای مرد موبایل‌فروش پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار تیمی از پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و کارآگاهان برای یافتن ردی از مرد کلاهبردار دست به تجسس‌‌های میدانی زدند.

تیم پلیس در نخستین بررسی‌ها، گوشی‌‌های موبایل گرانقیمت را تحت ردیابی‌‌های ویژه قرار دادند و پس از گذشت چند هفته موفق شدند کسانی را که گوشی‌‌ها را خریداری کرده بودند شناسایی کنند.

براین‌ اساس با احضار خریداران گوشی‌‌های موبایل دزدی، خریداران در بازجویی‌‌ها ادعا کردند که از دزدی بودن موبایل‌‌ها هیچ اطلاعی نداشته‌اند و گوشی را به‌صورت نو همراه با کارتن از مردی به نام داود خریداری کرده‌اند.

در ادامه فروشگاه داود در محله عباسی تهران شناسایی شد و وی نیز در بازجویی‌‌ها ادعا کرد که گوشی‌‌های موبایل را به قیمت 25 میلیون ریال از مرد جوانی به نام «مهدی» خریده است و چون گوشی‌‌ها داخل کارتن و نو بوده فکر آن را نمی‌کرده که موبایل‌‌ها دزدی باشد.

کارآگاهان برای اثبات ادعا‌های داود، از مرد موبایل‌فروش خواستند تا با چهره‌نگاری از مرد کلاهبردار سرنخی در دستشان قرار بدهد تا بدانند که داود راست می‌گوید یا دروغ‌پردازی‌ می‌کند!

با انجام چهره‌نگاری و به دست آمدن تصویری از مرد کلاهبردار، داود با دیدن تصویر ادعا کرد که گوشی را از همین مرد که «مهدی» و 22 ساله است خریده و می‌تواند نشانی‌ای از وی بیابد.
کارآگاهان با کمک داود موفق شدند خانه «مهدی» را در خیابان قزوین شناسایی کنند و در عملیاتی ضربتی به آنجا رفتند ولی خبری از جوان شیاد نبود، پدر «مهدی» که از آمدن پلیس‌‌ها شوکه شده بود ادعا کرد که پسرش هم‌اکنون در اهواز سرباز است.

کارآگاهان با ردیابی‌‌های ویژه متوجه شدند که پدر «مهدی» به آنان دروغ گفته است و «مهدی» چند ماه پیش خدمت خود را در تهران به پایان رسانده است که در بازجویی‌‌های دیگر از پدر مرد کلاهبردار وی عنوان کرد اطلاعی از سرنوشت پسرش ندارد و فکر می‌کرده که پسرش به اهواز منتقل شده است.

همچنان که پلیس به دنبال ردی از «مهدی» بود، خانواده وی هیچ همکاری با کارآگاهان نمی‌کردند و سعی داشتند آنان را از مسیر تحقیقات منحرف کنند.

با گذشت بیش از 8 سال از ناپدید شدن کلاهبردار جوان، کارآگاهان خانه پدری وی را تحت نظر داشتند و تحقیقات محلی نشان می‌داد وی برای دیدن خانواده‌اش نمی‌آید.

سرانجام 23 فروردین ماه امسال کارآگاهان متوجه رفت و آمد‌های مرد غریبه‌ای به خانه پدر «مهدی» شدند و تجسس‌‌ها نشان داد مرد غریبه همان «مهدی» است که با ظاهری تغییر کرده به خانواده‌اش سر می‌زند.

براین اساس پلیس برای شناسایی مخفیگاه «مهدی» وارد عمل شد و پس از چند تعقیب و مراقبت‌‌های شبانه‌روزی در یک عملیات غافلگیرانه موفق شد وی را دستگیر کند.

هنگامی‌که دستبند به مچ دستان مرد کلاهبردار حلقه خورد وی که از تعجب خشکش زده بود در بازجویی اظهار کرد که فکر نمی‌کرد پس از گذشت8 سال پلیس همچنان در کمین وی بوده است.

جوان کلاهبردار در بازجویی‌‌های تخصصی لب به اعتراف باز کرد و گفت: چند سال پیش به پیشنهاد یکی از دوستانم دست به این کار زدم و هنگامی‌که فهمیدم پلیس در تعقیبم است در کارگاهی که کار می‌کردم می‌خوابیدم و به محل خانه‌ام برنگشتم.

وی در ادامه افزود: پس از این که گوشی‌‌های موبایل را دزدیدم آنها را به یکی از موبایل‌فروشی‌‌های عباسی فروختم و پولش را با همدستم که نقشه را کشیده بود تقسیم کردم.

کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی تهران در حال بررسی سایر کلاهبرداری​هاي احتمالی این تبهکار جوان هستند.